Jump to ratings and reviews
Rate this book

دیوان سومنات

Rate this book

122 pages, Paperback

First published April 1, 1998

19 people are currently reading
236 people want to read

About the author

ابوتراب خسروی

14 books173 followers
ابوتراب خسروی در سال ۱۳۳۵ در شهر فسا متولد شده‌است. پدر وی نظامی بود و به همین دلیل او در سال‌های جوانی در شهرهای مختلف ایران زندگی کرده بود. در سال‌های ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹ در دبیرستانی در اصفهان درس می‌خواند و شاگرد هوشنگ گلشیری نویسنده ایرانی بوده‌است

او لیسانس آموزش ابتدایی دارد. وی سال‌ها در شهر شیراز به کودکان عقب‌مانده ذهنی آموزش می‌داد. در حال حاضر او بازنشسته شده‌است و در شیراز زندگی می‌کند. خسروی متأهل است و سه فرزند دارد

آثار ابوتراب خسروی با مضامینی گاها سوررئال، با تکیه بر ویژگیهای رمان‌های پست مدرن قابلیت کنکاش دارد.او مثل هیچ‌کس نمی‌نویسد و بر ادبیات کهن احاطه دارد

در آثار خسروی زبان ویژه‌یی را که تمایل به باستان گرایی، کهن الگویی و بازگشت به زبان متون مقدس دارد، می‌بینیم. گفت وگوی متن‌های گوناگون و بینامتنیت در آثار خسروی دیده می‌شود. نوشته‌های خسروی بوی رویا و اسطوره می‌دهند و به همین دلیل همه زمانی و همه مکانی اند. زمان در این آثار می‌شکند. آثار خسروی انسان را به درنگ، اندیشیدن و استغراق در واژه‌ها دعوت می‌کند. موضوعاتی مثل هستی، مرگ، عشق و انسان که با استحاله‌های پی در پی در آثار وی وجود دارند از موضوعات اصلی کارهای اوست

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
65 (19%)
4 stars
107 (31%)
3 stars
116 (33%)
2 stars
39 (11%)
1 star
15 (4%)
Displaying 1 - 30 of 63 reviews
Profile Image for Ali.
52 reviews52 followers
June 13, 2024
آپدیت
دیگه حسابش از دستم در رفته چند دفعه داستان ژاله رو خوندم اما ای کاش این بار که میخوام دوباره بخونم
اقای کاووس د قدرت اینو داشته باشه مقابل نویسنده انقلاب به پا کنه، قبل از اینکه مو های منم مثل ژاله و اقای کاووس در سیکل زندگیشون و دوره‌های دوباره خوندن این کتاب سفید بشه.

مرا به خوابِ عشقِ اوّلِ جوانی‌ام رجوع داده‌ای
به من بگو چگونه این جهان جوان شود
بگو چگونه رازِ عاشقان عیان شود
عطش برای دیدنِ تو سوخته زبانِ من
به من بگو،عطش
چگونه بی زبان،بیان شود
رضا براهنی
پنج ستاره فقط برای مرثیه ژاله‌و‌قاتلش
Profile Image for فؤاد.
1,128 reviews2,364 followers
July 9, 2019
فقط سه تا از داستان ها در حد و اندازهٔ اسم ابوتراب خسروی بودن (پلکان، مرثیه برای ژاله و قاتلش، دیوان سومنات) که دو تای اول رو قبل از خریدن کتاب خونده بودم.
الباقی داستان ها بیشتر از اون که داستان باشن، شبیه تمرین داستان بودن، شبیه اتود زدن یه نثر خاص، اتود زدن یه سبک خاص، و...

و چرا این قدر نقطه‌گذاری بد بود؟ همچین نویسنده‌ای و همچین نشری، اونم چاپ هشتم کتاب، وضع نقطه‌گذاری کتاب باید این طور باشه؟ 😕
Profile Image for Mohammad Rezaei.
9 reviews23 followers
February 9, 2017
دیوان سومنات تازه دستم بود که آهنگ"پاییز در برگ ها گم بود" به گوشم خورد
ذهنم که همیشه چند قدم جلوتر از خودمه چیزی رو خونده بود که من دو سه روز دیرتر بهش میرسیدم
یه چیزی بین کتاب و اون موسیقی مشترک بود
حسی رو تجربه میکردم من که نه لاچینی تجربه کرده بود و نه ابوتراب خسروی! شوخی میکنم، منظورم اینه حس خاصی بهم میداد و این حاصل همنشینی این دو بود

دیوان سومنات مجموع 12 داستان کوتاهه که همه خوندنی و ذهن نوازن
بعضی از داستان ها نمونه های خوب داستان پست مدرن هستن، داستان "پلکان" نمونه تمام عیار این جنبه از کتابه و با خوندنش این تصور اشتباه که داستان پست مدرن لزوما سرگیجه آور و عجیب غریبه رنگ می بازه
تحلیل دکتر پاینده در کتاب "داستان کوتاه در ایران" جلد سوم خوندنیه

فارغ از جنبه تکنیکی کتاب، داستان ها بسیار غنیه و آدم تعجب میکنه که همنشینی کلمات چه سمفونی لذت بخشی رو توی دل و جان مخاطب به راه میندازه و چشیدن هر داستان، دمت گرم و سرت خوش بادیست به خسروی
مثلا "مرثیه ای برای ژاله و قاتلش" و مینیاتور

چیزی که آهنگ و داستان ها رو بهم پیوند می داد "گم شدن" بود، در هر داستان کسی دارد دور میشود و میرود، کسی که ما فقط از پشت سر میبینیمش و در حال گم شدن است
و در آخر میفهمی که نه پاییز و نه آن "مرد اثیری" داستان ها که "تویی" داری گم میشوی
Profile Image for Peiman.
652 reviews200 followers
November 9, 2024
یکی از دوستانم بهم کتابی رو معرفی کرد که بخونم. گفت کتاب ... از ابوتراب خسروی رو بخون و من اسم کتاب رو فراموش کردم ولی اسم نویسنده یادم بود! جایی کتاب دیوان سومنات با اسم ابوتراب خسروی رو دیدم و گفتم شاید همین بود، خلاصه که شروع کردم به خوندن (ادامه در انتهای ریویو)

دیوان سومنات یک مجموعه داستان کوتاه شامل دوازده داستانه که با در هم آمیختگی زمان و مکان و خلق موقعیت‌های گاها سورئال به قول دوستان ادبی به سبک پسامدرن نزدیک شده. صحبت از تک‌تک داستان‌ها وقت گیره و من به همین بسنده میکنم که اکثر داستان‌ها آنچنان پخته نیستند و برای من چهار داستان خوب در این کتاب وجود داشت، پلکان، مرثیه برای ژاله و قاتلش، حرکت زیبا و آسان و دیوان سومنات. ضمن اشاره‌ی هزار باره به این نکته که اصولاً من با داستان کوتاه سخت ارتباط برقرار میکنم. برای آشنایی با مدل نوشتار کتاب یه قسمتی رو اینجا می‌نویسم


شاکی اصلی در این واقعه‌ مادر سیروس م بود که در دادخواست‌ش می‌گوید، پسرم از بچگی قدر اسباب و وسایلش را نمی‌دانست، همیشه چیزهایش را جا می‌گذاشت و ما را به دردسر می‌انداخت و ما مجبور می‌شدیم مثل حالا به دنبال وسایل گمشده‌اش بگردیم. ایشان در شرح جزئیات آن واقعه اظهار داشته‌اند که آن شب سیروس روی تختخوابش بخواب رفته بود و وقتی او دید پنجره باز است و باد خنکی می‌آید و ممکن است سرما بخورد، خواسته پتویی رویش بیندازد، یکی از پاهای سیروس را سر جایش نمی‌بیند. بر سرش فریاد می‌زند، پایت را چه کرده‌ای؟ سیروس م از خواب بیدار شده و نیم خیز می‌شود و او ادامه می‌دهد که تو همیشه باعث دردسر شده‌ای، چرا از وسایلت نگهداری نمی‌کنی. سیروس م می‌گوید، چرا اینقدر عصبانی هستی، مگر چه خبر شده، و وقتی نگاه مادرش را به جای خالی پایش می‌بیند، می‌گوید، موضوع آنقدرها هم مهم نیست و او از زمان بچگی با این عضو نابکار اختلاف داشته و در واقع علت اصلی انحرافاتش او بوده و سال‌ها به این فکر می‌کرده که راهی پیدا کند که از دستش خلاص شود و حالا در غیابش احساس آرامش می‌کند و نباید مادر مهربانش به خاطر یک چیز بی قابلیت عصبانی شود


ادامه‌ از ابتدای ریویو: خلاصه بعد از خوندن این کتاب به خودم گفتم این کتابی نبود که اون شخص به من معرفی کنه! خلاصه ازش پرسیدم و نتیجه این که کتاب مورد نظر اسفار کاتبان بود، نه دیوان سومنات!!! همین
Profile Image for Miss Ravi.
Author 1 book1,176 followers
September 27, 2024
کتاب هر چه به آخر نزدیک‌تر می‌شد پختگی داستان‌ها به ویژه در سطح زبانی هم بیش‌تر می‌شد. ابوتراب خسروی از آن دست نویسنده‌هاست که اگر اسمش را از روی کتابش برداری باز هم می‌فهمی که این اثر مال اوست چون سبک خودش را دارد و جهان خودش را. با این‌همه داستان‌هایی از این کتاب هنوز به این سبک نرسیده‌اند و فاصله دارند با داستان‌هایی که در کتاب «ویران» خوانده بودم، کتابی که یازده سال بعد از «دیوان سومنات» نوشته شده و با وجود شباهت در به‌کارگیری زبان، هر داستانش هویت خود را دارد.
Profile Image for Narjes Dorzade.
284 reviews298 followers
November 3, 2017
.
باید چیزی می گفتم از او ، حتی اگر تصوری شاعرانه بود . از انگشتانش گفتم و از شعاع های خورشید و افق صبح .
خیره نگاه کرد ، فکر کردم نفهمیده و دوباره باید گفت ، تکرار کردم ، خندید ، قهقهه زد و گفت : تو داری شعر می گویی .
.
و گفت : از برلین که می آمدیم ، از اسپار پرسیدم ، ایران چطور جائسیت ؟ و اسپار گفت ،
جایی است پر از گنبدهای آبی و مردان شاعر .....
.
یک کتاب بی نهایت زیبا .....
.
ممنون آقای " ابوتراب خسروی "
Profile Image for Fateme Beygi.
348 reviews135 followers
May 30, 2016
پیش از این توی دوران دانشجویی مدام اسمش رو می شنیدم. بعدتر هم همین طور اما هم وقت نشد هم این که صبوری می کردم تا به موقع سراغش برم. الان از یه طرفی ناراحتم که دیر شناختمش و از طرفی خوشحالم از بابت این دیر شناختن چون ممکن بود لذتی که توی این زمان ازش می برم رو قبلا نبرم. حتی سال ها بعد شاید اگه باز بخونمش چیزهای خوشایند دیگه ای ازش دستگیرم بشه.
اتکای داستانای این مجموعه به ساختارشونه. درواقع فرم یا همون ساختار اولویت نویسنده است. از این منظر می تونه یه کلاس آموزشی باشه برای کسایی که دوست دارن ظرافت به کارگیری زاویه ی دید، انتخاب ساختار متناسب با درونمایه، نثر گزیده، نثر باستان گرایانه و ضدداستان(فراداستان) رو بیاموزن.
خسروی شاگرد گلشیری بوده و خب این طبیعیه که فرم گرا باشه و دهه ی نگارش- البته که گویا داستان های این مجموعه جداگانه در نشریات به چاپ رسیده بوده- و چاپ این مجموعه هم یکی از دهه های فرم گرایی در داستان ایرانی بوده. چه از نظر موضوعات،مفاهیم و چه از نظر ساختار داستان ها رو می شه تقریبا پست مدرن یا سورئال دونست. همین موارد باعث می شه فکر کنم که نسبت به زمان خودش چه مجموعه ی بکری بوده و هنوز هم هست. تاکید ویژه ی خسروی روی مفاهیم انتزاعی، وهم، شکستن زمان، گم شدگی هویت، نسبی بودن واقعیت، چیستی وافعیت، جسم انسانی به ویژه در پیکره سازی و نقاشی و ...واقعا جذابیت فوق العاده ای دارن و کاملا متکی به سبک خود نویسنده و جهان بینی خاصشن.

بعد از تربیع پیکر، دیوان سومنات سحرآمیزترین داستان این مجموعه بود؛ اصیل، ایرانی و بکر.

اگه حساسیت دارین که داستان خوب ایرانی بخونین، این رو پیشنهاد می کنم چون وسواس و هوشمندی نویسنده توی انتخاب کلمات، عبارات و تعبیرات قابل ستایشه.
Profile Image for ZohreH.
183 reviews
August 31, 2023
اونقدر دوستان اهل قلم و متخصص نگارش و نوشتار و داستان کوتاه، در خصوص این کتاب حرفای به جا و درخوری زدن که من به عنوان یک مصرفه کننده صِرف، چیزی برای گفتن ندارم
جز اینکه برای آشنایی با داستانهای پسامدرن بعضی- یا شاید همه؟؟- داستانها مناسب هستن
اما من به وای و عجب حرفی و چه نکته نابی و ... واقعیتش نرسیدم
درسته که یه بخشی از نوشتن فرمه! اما برای چی می نویسیم؟
به نظر من نویسنده می نویسه تا نداشته ها و نبودها و کمبودها رو فریاد بزنه. هر نویسنده ای معمولا در مورد دردهایی که امید داره تا حل بشن تا تغییر کنن تا فرهنگشون زیرو رو بشه، می نویسه
چنین دردها و فریادهایی رو از بین کلمه های جناب خسروی درک نکردم

شاید سال دیگه بیام این مجموعه رو بخونم و همه د��دهای جناب خسروی رو با عمق روحم درک کنم. ولی الان... الان یه حس عجیبی دارم

احساس خوبی نیست
❌📚❌
Profile Image for Amirreza Fakharian.
42 reviews7 followers
October 28, 2017
تازه و جذاب. ولی در عین حال گیج کننده. که این مورد به دلیل داشتن زبان و شیوه بیان متفاوتش بود بنظرم.
در کل لذت بردم از این مجموعه داستان.
Profile Image for Alireza.
5 reviews8 followers
June 9, 2017
اسفار کاتبان را که خواندم ، بدو بدو رفتم بقیه کتاب های ابوتراب خسروی را هم بگیرم ، با اینکه ولخرجی به حساب می آمد. به هرحال داستان های این کتاب در حد اسفار نبودند و انگار هنوز نطفه ای باشند که قرار باشد رشد کنند. اگر مسئله پست مدرنیسم باشد که قضیه فرق می کند و می شود لذت برد . اما وقتی وارد توصیفات می شود نفس آدم بند می آید مثل این قطعه :
چابک بود زنی که می رقصید. پیچ و تاب می خورد. ساق ها و رانها و سرینش در فرود تهی گاهش شکل می گرفتند. پایی قدم برمیداشت پای دیگر بر امتداد عبورش بر زمین میکشید. دست ها با قائمه آرنج ها خم میشدند. دستی رو به آسمان میرفت و تک ستاره ای که تازه طالع بود .دستی دیگر رو به زمین.با چرخش شانه ها سمت اشاره دست ها عوض میشد. اگر نمیرقصید و ساکن بود، انگار زنی از جنس عاج بود با لبهایی سرخ سرخ بی هیچ تکلفی در سرخیش.
Profile Image for Aylar Bahrami.
20 reviews37 followers
June 2, 2015
فوق العاده .مجموعه داستانی بود که هرکدام ازز داستانهایش واقعا آدم جذب میکرد.و به نظرم فرم داستان ها در اینکه جذب بشیم به شدت تاثیر گذار بود.خصوصا فرم داستان هاب پلکان، و پاهای ابریشمی
Profile Image for Mohammad Javad.
175 reviews164 followers
July 22, 2019
ژاله روسری سياهش را بر می دارد. بازتابِ طلاییِ هجاهایِ پیچانِ طره ها صفحه کاغذ را روشن میکند و عشقه بلند بازوانی به کمرگاه سپیداری رسته بر سفیدی کاغذ میپیچد. کلمات در غبار گم می شود و واژه ها در ذائقه ی کام های مشترک شوری غبار را می چشد.


قلم نیست که، چوب جادویی ست.
Profile Image for HAMiD.
518 reviews
September 5, 2018
کلمه ها میان گیسوهایت گیر کرده بود. انگار که از یک کتابِ کهنِ جلدِ چرمی، از یک زمانِ دور و دیر بیرون آمده بودی و لا به لای کلمه ها همه نشان از موهای تو بود. و بعد هوهوی باد که انگار قامتِ قصیده وارِ تو خانقهی بود از برای از راه ماندگان، آن بیدلانِ در جستجوی دل! هیهات که هرچه بود از تو بود. غوغا می شد در چمنزارِ نگاهت سپس و من! من به شمایلِ یک جوکی ی از خدا بی خبر، در پی تنها خبری از تو، بی هیچ دفتر و قلمی نقب زدم میان کلمه ها و در یک کتابِ دور و دیر و دست نیافتنی و نانوشته برای همیشه تا ابد در پیکر سه حرف حبس شدم

#

این سیاقِ نوشتن که مثلن کسانی مانند بوتراب دارند برای خودش عده ای مخالف خوان دارد و جمعی موافق خوان. غرض نقد و تحلیل نیست. حکایت، حکایتِ یک سلوک است با نوشتن. حال عده ای دوستش می دارند و دیگر عده ای نَـه. بنابراین آنچه که به میلِ آنان که دوست تر داشته اندش خوانده می شود می شود چه نوشتاری و آن دسته که دوستش همی ندارند بانگ می زنند که نوشتن و خواندن اینها را چه حاصل. باری مهم آن شاید, که خواننده ی اوراق در پی چه باشد و با خواندن این دست نوشته ها تا کجا سیر کند. مثلن زائری باشد در راهِ بسطام و خَـرَقان برای غوطه در احوال خویش یا برود به کاشان برای دیدن خانه های قدیمی. برود میانه که هوای تازه اش بخورد یا برود به گندمزار برای درو! احوالِ خواندن و دیگرگون شدنِ حال از خواندن دو حکایت است که گاهی بسیار به هم نزدیک و چه بسا دور شوند. این کمترین اما، دوستدارِ این کتاب بودم که اساسن کلنجار و غوطه وری در میان کلمه ها و سردرگمی در میان واژه ها و گم شدگی میان جمله ها را بس دوست می دارم
##
آن یارِ مهربانِ نیکو سرشت که کتاب را برایم جُست و آورد! سرت سلامت باد که خودت کتابی ناخوانده ای هنوز و هم چنان
###
1397/06/14
Profile Image for Asal Vi.
37 reviews
January 12, 2024
با جناب خسروی بزرگ از طریق “ سه گانه “ شون آشنایی پیدا کردم. و چه قلمی! دست مریزاد! بعد از اتمام سه گانه، به قصد تجربه دوباره‌ی قرار گرفتن در فضای منحصر به فرد و شیرین نثرشون به سراغ این کتاب رفتم. ولی انگار قلم این کتاب قلم کسی جز جناب خسروی بود! بیگانگی عجیبی رو حس کردم! جلوتر رفتم و به آخرین قصه‌ی این کتاب با نام “ دیوان سومنات “ رسیدم! خوندمش و نفس راحتی کشیدم، فضاسازی شیرین و آشنای “ سه گانه “ اومد توی وجودم و گفتم همینه، این قصه امضای شماست جناب خسروی! یک ستاره برای آخرین قصه‌ی این کتاب، “ دیوان سومنات “.
Profile Image for محمد یوسفی‌شیرازی.
Author 5 books208 followers
January 9, 2014
زبان پرصلابت و مطنطن توصیف‌های خسروی، علی‌رغم سبک زیبایی که می‌آفریند، گاهی رشته‌ی داستان را از دست خواننده می‌رباید و پیچیدگی‌های ویژه‌ی برخی از داستان‌ها، اثر را کاملاً نافهمیدنی می‌کند. دست‌کم، من باید اعتراف کنم که بعضی از داست‌ان‌ها را نفهمیدم. بااین‌همه، ابوتراب خسروی را دوست دارم و از میان سه کتابی که از او خوانده‌ام، این یکی را بیش از بقیه می‌پسندم. پلکان، حضور، پاهای ابریشمی و مرثیه برای ژاله و قاتلش خواندنی‌ترین‌های این مجموعه است.
Profile Image for Ali.
163 reviews23 followers
April 28, 2016
به نظر من خسروی داره خودش رو هی تکرار می کنه . و داستانهاش اون جذابیت پیشین رو نداره . ولی باید اعتراف کرد که در انتخاب کلمات برای انتقال منظور آدم چره دستیه
Profile Image for Maryam bookworm.
20 reviews9 followers
August 13, 2017
كتاب بي سر و ته و فوق العاده بي محتوا.مشكل اينجاست نويسندگان ايراني داستان پست مدرن رو با استفراغ كلمات بي معني اشتباه گرفتند. لحظه اول وهمه اين جملات سنگين خواننده رو اينقدر گيج ميكنه كه فكر ميكنه با يه اثر بي نظير همراهِ. اما وقتي دوباره هر پاراكرافي رو ميخوني متوجه عمق بي معنايي اين جملات بي سر و ته ميشي. اين سبك به معناي پيچيدگي و هنر نويسنده نيست كه كامو و كافكا و آلبي هم پيچيده نوشتن اما با معنا. منظورم از معنا صرفا اين نيست كه پيامي به خواننده داده بشه منظورم اينه كه جملات واقعا از نظر معناي ظاهري هم شكست خورده ان.
Profile Image for Saman.
1,166 reviews1,074 followers
Read
December 20, 2008
دو داستان از اين مجموعه داستان كوتاه، جزو قله‌هاي داستان‌نويسي امروز ايران محسوب مي‌شود
مرثيه براي ژاله و قاتلش
ديــــــــوان سومنات

آقاي خسروي جزو معدود و نادر نويسندگاني است كه حضورشان و انديشه‌شان براي اعتلاي داستان‌نويسي اين كشور مثمر ثمر بوده است
Profile Image for Foad.
109 reviews20 followers
September 4, 2024
پلکان
پاهای ابریشمی
مرثیه برای ژاله و قاتلش
حرکت زیبا و آسان
دیوان سومنات
.............
احساس میکنم سحره
حس میکنم جادو شدم.
Profile Image for Naele.
195 reviews74 followers
Read
April 1, 2025
به نظرم فقط تعداد معدودی داستان بود بقیه فقط طرح بود.
Profile Image for Ehsan.
234 reviews80 followers
March 21, 2019
‏«هیچ طرح از پیش تعیین شده‌ای نبود. آقای الف مرد مجهولی بود که بر آن نیمکت بود. معلوم نبود چند ساله است، چه شکل و شمایلی دارد. این‌ها چیزهایی بود که حادثه تعیین می‌کرد. آرنجش را بر تکیه‌گاه گذاشته و ستون پیشانی کرده بود که زن وارد شد.»
Profile Image for Parinaz.
117 reviews125 followers
March 9, 2023
کلمه، تن.
تن، کلمه.
کلمه‌ و تن‌ توی این کتاب یه چیز عجیب و غریبیه. تن‌ها و کلمه‌ها تو صفحات گم می‌شدند‌. صفحه به صفحه دنبالشون می‌گشتی اما یا ناپدید شده بودن یا تو گمشون کرده بودی. هرگز فکر نمی‌کردم بشه با کلمات این‌قدر قشنگ بازی کرد.
خوندن این کتاب خیلی عجیب بود برام.
Profile Image for Mehdi Zandpoor.
46 reviews11 followers
July 25, 2012
در شیراز فقط بوی گل نیست ....معدل بوی گل و خاک و آب است.....بویی شبیه به عطر کشاله‌های زنی شبیه به ساره بانو در هوا بود.
یک مجموعه داستان خوب و لذت بخش.
Profile Image for Omid Kamyarnejad.
73 reviews34 followers
October 16, 2017
مجموعه داستان با روی کردی پست مدرن پیش می رود که تحلیل داستان پلکان در مجموعه بهترین داستان های ایران در جلد سوم دکتر پاینده موجود می باشد.
Profile Image for Ali.
Author 17 books676 followers
April 8, 2015
خوشبختانه در این دو سه دهه ی اخیر، بسیاری به نوشتن پرداخته اند و در میان آثار چاپ شده، کارهای قشنگ، کم نیست. اما متاسفانه به هزار و یک دلیل، یکی هم دور افتادگی از ایران، خواندن همه ی آنها برایم میسر نشده. از میان بسیاری که خوانده ام، کارهای درخور ستایش کم نیستند؛ از این مکان (قاضی ربیحاوی)، دیوان سومنات (ابوتراب خسروی)، جامه به خوناب (رضا جولایی)، خالو نکیسا، بنات النعش و یوزپلنگ (ایرج صغیری)، نیمه ی غایب (حسین سناپور)، پرنده ی من (فریبا وفی)، رنگ کلاغ (فرهاد بردبار)، راز کوچک و داستان های دیگر (فرخنده آقایی)، سیاسنبو (محمدرضا صفدری)، سوء قصد به ذات همایونی (رضا جولایی)، سلام خانم جنیفر لوپز (چیستا یثربی) و...
کسانی چون شهریار مندنی پور و محسن مخملباف هم بوده اند که بنظر من چند اثرشان خواندنی و ماندنی ست؛ "هشتمین روز هفته"، "سایه های غار"، "ماه نیمروز" و "دل دلدادگی" از شهریار مندنی پور و "باغ بلور" و چند اثر دیگر از محسن مخملباف که در مجموعه ی آثارش با نام "گنگ خوابدیده" خوانده ام. از آنان که پیش از انقلاب هم می نوشتند، چند کار از جعفر مدرس صادقی؛ "گاوخونی"، "شریک جرم" و...، چند اثر از امیر حسن چهلتن؛ "دیگر کسی صدایم نزد" و "تالار آینه" و... را دوست دارم. برخی شان انگار دیگر نمی نویسند، "صفدری" مثلن، یا "صغیری"، و چه حیف! شاید هم که نوشته اند و مثل کار خیلی های دیگر در هزار توی تایید و مجوز و غیره مانده است...
Profile Image for Razieh mehdizadeh.
369 reviews78 followers
September 24, 2019
دیوان سومنات به نظرم هنوز مراحل سعی وخطای ابوتراب جان است تا رسیدن به سبک بی بدیل خودش.
داستان میناتور که به تن و شمایل میناتورها مربوط می شود.
"مفهوم کن فیکون را برایش گفته بودم که چیزی بالاتر از نیستی ست."
.
"طوری نگاه می کنی انگار گمشده ای در این نقاشی پیدا کرده ای."
.
"عیب این عشقه های اسلیمی این است که دور تن آدم می پیچد و گاهی در خواب هم سراغ ادم می آید."
.
"زیباترین شکل تنش کی بود؟"
.
بسیار به مفاهیم تن و هیبت و شمایل در داستان های این کتاب اشاره شده است. در طرح نقاشی ها و میناتورها مجسمه سازی. که این کلیدواژه ها در مونالیزای منتشر شاهرخ گیوا و کتاب عطیه عطارزاده- مردن با گیاهان دارویی- بسیار تکرارشده است.
.
"من از روزنه ی کلمات آن ها را می دیدم و هنوز هم می بینم که افق را نگاه میکنند."
.
"زنی که شانه هایش را در تن سنگ جست و جو میکردم."
.
دیوان سومنات دیوان شعری که هرگز نوشته نشده و برمی گردد به ماجرای طاعون شیراز. از ان داستان های خیلی خاص ابوتراب که هیچ فرد دیگری نمیتواند بنویسد.
.
"تبحر وی در سرایش اشعاری بود که از جنس کلمه نبود. شاعر برای شعر جسم قایل شده والتزام بر ساختن شعر را فقدان اشیا دانسته. فی المثل ماه یا ستاره ای که غایب باشد. پرنده ای که در مینای آسمان پر نکشد."
72 reviews2 followers
Read
August 9, 2021
با احترام به نویسنده و با در نظر گرفتن اینکه هرگز نمی توان با خواندن اولین کتاب ها در مورد هیچ نویسنده ای نظر داد باید بگویم کتاب به هیچ وجه در حد توصیفاتی که از زبان اساتید و سایر خوانندگان شنیده بودم نبود! هیچ یک از داستان ها را به غیر از" مرثیه ای برای ژاله و قاتلش" کامل نخواندم. و در مورد این داستان هم باید بگویم نمونه ای بسیار بسیار ابتدایی از ادبیات آلترناتیو است. هیچ یک از داستان ها به معنای زیبایی شناختی و استیلیستیک پست مدرن نیستند. واقعا هدف نویسنده را از نوشتن چنین مجموعه داستانی درک نکردم و از جمله کتاب هایی بود که واقعا به خاطر درختی که برای چاپش قطع شده و کاغذهایی که هدر رفته تاسف خوردم! امیدوارم سه گانه ی ابوتراب کار بهتری باشد.
Profile Image for Nazila.
35 reviews4 followers
January 17, 2015
از نثر قوی و جدید خسروی بسیار لذت بردم. داستان ها در دنیای جدیدی اتفاق می افتند و تم اجتماعی-سیاسی جذابیت کتاب را زیاد میکند. مرثیه ای برای ژاله و قاتلش جز بهترین داستان کوتاههایی بود که تا الان خوانده ام.به شدت پیشنهاد میشه خوندنش
Profile Image for A Yawner .
96 reviews7 followers
October 20, 2023
نه اینکه همه داستان ها رو پسندیده باشم
اما چند تا از داستان ها مثل خود دیوان سومنات رو بسیار دوست داشتم
Profile Image for Aida.
44 reviews
January 7, 2024
«ما خود جنس فریادی را که بر سینه‌ی معشوق تحریر نموده بودیم تا هنگام رنج از گلوگاه برآورد می‌شناختیم و می‌دانستیم که چگونه با رعشه هراس ناقوس‌وار به صدا درخواهد آمد.»
Displaying 1 - 30 of 63 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.