Jump to ratings and reviews
Rate this book

گریه های امپراتور

Rate this book
آدم خلیفه تنهای خدا
روی زمین است
امپراتوری که گاهی باید برگردد به
آخرین سلاح اش
«... و سلاح او گریه است»

- کتاب سال شعر جوان ایران -

82 pages

First published January 1, 2004

65 people are currently reading
829 people want to read

About the author

فاضل نظری

9 books334 followers
شاعر و از مدیران نهادهای فرهنگی و دولتی جمهوری اسلامی

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
647 (37%)
4 stars
619 (35%)
3 stars
353 (20%)
2 stars
87 (4%)
1 star
38 (2%)
Displaying 1 - 30 of 193 reviews
Profile Image for Mohadese.
420 reviews1,132 followers
August 5, 2017
با عشق ممکن است تمام محال ها....

"آدم خلیفه تنهای خدا
روی زمین است
امپراطوری که گاهی باید برگردد به
آخرین سلاح اش
...و سلاح او گریه است"


با خوندن این کتاب میتونم بگم همه غزلهای آقای نظری رو خوندم. به نظرم فاضل نظری را استاد تک بیت های ناب باید نامید، غزلهای ایشون به طور کلی جالب نیستند یعنی اون حس خوب و لذت بخشی که تک بیت ها به ادم القا میکنن توی کل غزل پیدا نمیشه!
پ.ن: ی سری از اهنگ های سریال شهرزاد هم که سروده ایشونه توی این کتاب بود (:
Profile Image for Mohammad Javad.
175 reviews165 followers
August 4, 2019
شاعرِ تک بیت ها


بیچاره آهویی که صید پنجه ی شیری ست
بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی


شبی در پیچ زلف موج در موجت تماشا کن
نسیم بی قراری را که از دست تو خواهد رفت


زندگی چون ساعت شماطه دار کهنه ای
از توقف ها و رفتن های یکسان پر شده ست


یک عمر زیر پا لگد کردند او را
اکنون که می گیرند روی شانه مرده ست


تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست
از این سکوت گریزان، از آن صدا بیزار


حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا
دو برابر شدن غصه ی تنهایی نیست؟


من رستم و سهراب تو! این جنگ چه جنگی است
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ



فاضل نظری به واسطه داشتن اشعار ساده و عامه پسند و روان و همینطور طبع شاعرانه ای که به مذاق عموم مردم خوش می آید ، محبوبترينه این روزهاست. اما واقعا هیچ تعبیر و نگاه نویی در اشعارش نیست، شدیدا دچار تکرارست و در مضمون های اشعارش سرگردانی و نداشتن دیدگاه یافت می شود. شعرهای عاشقانه اش گاهی مانند عشق های دبیرستانی ست سطحی ست و بین ابیات غزلهایش گاهی ارتباطی نیست.
Profile Image for مجید اسطیری.
Author 8 books550 followers
November 4, 2020
این کتاب یک سال از زندگی من را تماما رنگی کرد. کاری که هیچ کتاب شعر دیگری برایم نکرده بود
البته جوان و شعرنشناس بودم. جدا از شعر جهان را هم درست نمیشناختم. بنابراین قضاوت آن روز خودم الآن برایم چندان قابل اعتنا نیست. فقط مانده احساس جالبی که با این کتاب و شعرهایش داشتم
Profile Image for Reza.
141 reviews104 followers
March 3, 2016
بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است،مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست...عالی بود، همه شعراش فوق العادس، پیشنهاد ویژه دارم بخونین:)، همش درد داره شعراش و بد به دل ادم میشینه ، فاضل نظری نابغس در دنیای شعر....
Profile Image for Zahra.
163 reviews22 followers
June 18, 2020
آب نطلبیده همیشه مراد نیست
گاهی میدهند که قربانی ات کنند
Profile Image for Sharabenab.
15 reviews1 follower
January 18, 2015
شاه بيت ها
غزل اول:
بى تو هر لحظه مرا بيم فرو ريختن است
مثل شهرى كه به روى گسل زلزله هاست
غزل دوم:
يا چشم بپوس از من و از خويش برانم
يا تنگ در آغوش بگيرم كه بميرم
غزل سوم :
بيچاره آهويى كه صيد پنجه شيرى است
بيچاره تر شيرى كه صيد چشم آهويى
غزل چهارم:
طوافم لحظه ديدار چشمان تو باطل شد
من اما همچنان در فكر دور باطلى ديگر
غزل پنجم:
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
غزل ششم:
با شور و شوق می رسم و طرد می شوم
موجم به هر طرف که بیایم زیادی ام
غزل نهم:
یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست
نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم
غزل دهم:
در قنوتم ز خدا عقل طلب می کردم
عشق اما خبر از گوشه ی محراب گرفت
غزل یازدهم:
شبی در پیچ زلف موج در موجت تماشا کن
نسیم بی قراری را که از دست تو خواهد رفت
غزل سیزدهم:
ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود
یک شهر تا به من برسی عاشقت شده است
غزل هفدهم:
دوک نخ ریسی بیاور یوسف مصری ببر
شهر از بازار یوسف های ارزان پر شده است
غزل بیست و دوم:
به وصف هیچ کسی جز تو دم نخواهم زد
خوشا کسی که اگر شاعر است، شاعر توست
غزل بیست و سوم:
بر عکس می گردم طواف خانه ات را
دیوانه ها آدم به آدم فرق دارند
غزل بیست و پنجم
ویرانه های خانه ی من ایستاده اند
چشم انتظار حمله ی چنگیز دیگری
غزل بیست و نهم:
زمین از آمدن برف تازه خشنود است
من از شلوغی بسیار رد پا بیزار
غزل سی و یکم:
افسوس خدا حاجت یک عمر مرا داد
ای کاش لب سرخ تری خواسته بودم
غزل سی و هشتم:
یک روز دو دلباخته بودیم من و تو !
اکنون تو ز من دلزده ای! من ز تو دلتنگ
غزل سی و نهم:
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند
Profile Image for Azy Saeedi.
70 reviews44 followers
August 22, 2009
بی قرار تو ام و در دل تنگم گله هاست
آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در اب
در دلم هستی و بین من وتو فاصله هاست

اسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
-------------------------------------

به نسیمی همه ی راه به هم میریزد
کی دل سنگ تورا آه به هم میریزد؟

سنگ در برکه می اندازم و میپندارم
به همین سنگ زدن ماه به هم میریزد

عشق بر شانه ی هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم میریزد

آنچه را عقل به یک عمر به دست اوردست
دل به یک لحظه ی کوتاه به هم میریزد

آه یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم میریزد
--------------------------------------

نه اینکه فکر کنی مرحم احتیاج نداشت
که زخم های خون دل من علاج نداشت
--------------------------------------

من رستم و سهراب تو! این جنگ چه جنگی است
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ


Profile Image for Sina Iravanian.
198 reviews34 followers
December 23, 2020
گریه‌های امپراتور سومین مجموعه‌ی شعری است که از فاضل نظری خوانده‌ام و درست مثل دو مجموعه‌ی دیگر بسیار بسیار لذت بخش و دل‌نشین بود. شعرهای فاضل نظری تک‌بیت‌های با معنی مستفل زیاد دارد. مثل:

من رستم و سهرابْ تو! این جنگ چه جنگی است
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ

یا

ای گل گمان مکن به شبِ جشن می‌روی
شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند

یا

آبِ طلب‌نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌ای‌ست که قربانی‌ات کنند

یا

کِی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را می‌شود از حافظه‌ی آب گرفت؟!

یا

بیچاره آهویی که صیدِ پنجه‌ی شیری‌ست
بیچاره‌تر شیری که صیدِ چشمِ آهویی

یا

در غلغله‌ جمعی و «تنها» شده‌ای باز
آن‌قدر که در پیرهنت نیز غریبی

یا

نه از هوس که ز جور زمانه! لب به شراب
اگر زدیم برای دل خراب زدیم
مؤذنا به امید که می‌زنی فریاد
تو هم بخواب که ما خویش را به خواب زدیم

یا

تمامِ خانه سکوت و تمامِ شهر صداست!
از این سکوت گریزان، از آن صدا بیزار

یا

حاصل خیره در آیینه شدن‌ها آیا
دو برابر شدن غصه‌ی تنهایی نیست؟!


شاعر در ساختن تصاویر زیبا چیره دست است. مثل:

همچون نسیم می‌گذرد تا به رفتنش
چون بوته‌زار دست برایش تکان دهم

یا این بیت که در بالا هم آورده بودم:

کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را می‌شود از حافظه‌ی آب گرفت؟!

یا

از صدایِ موج سرشارند و با ساحل دچار
گوش‌ماهی‌ها چه می‌فهمند اقیانوس را!

یا

چون قصه‌ی آن صخره که از صحبتِ دریا
جز سیلیِ امواج نبرده‌ست نصیبی


شعر محبوب من از این مجموعه شعر انار است:


انار

تصور کن بهاری را که از دستِ تو خواهد رفت
خمِ گیسوی یاری را که از دستِ تو خواهد رفت
شبی در پیچِ زلفِ موج‌درموجت تماشا کن
نسیمِ بی‌قراری را که از دستِ تو خواهد رفت
مزن تیرِ خطا! آرام بنشین و مگیر از خود
تماشای شکاری را که از دستِ تو خواهد رفت
همیشه رود با خود میوه‌ی غلتان نخواهد داشت
به دست آور اناری را که از دستِ تو خواهد رفت
به مرگی آسمانی فکر کن! محکم قدم بردار
به حلق آویز، داری را که از دستِ تو خواهد رفت

Profile Image for Sara Kamjou.
664 reviews515 followers
April 15, 2021
زیبا و دلچسب.
--------------------
یادگاری از کتاب:
بی‌قرار توام و در دل تنگم گله‌هاست
آه! بی‌تاب شدن عادت کم‌حوصله‌هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌هاست
...
آیینه خیلی هم نباید راست‌گو باشد
من مایه رنج تو هستم، راست می‌گویی
...
سنگ در برکه می‌اندازم و می‌پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می‌ریزد
...
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده‌ست
دل به یک لحظه کوتاه به هم می‌ریزد
...
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ‌کس! هیچ‌کس اینجا به تو مانند نشد
...
کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
م��ه را می‌شود از حافظه‌ی آب گرفت؟!
...
در غلغله جمعی و تنها شده‌ای باز
آن‌قدر که در پیرهنت نیز غریبی
...
حق داشتی مرا نشناسی، به هر طریق
من همچنان همانم و دنیا عوض شده‌ست
...
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می‌آیی نیست
...
دقیق‌تر بنگر - این غبار از آینه نیست -
خود این منم که در آیینه از غبار پرم
...
با من سر پیمانت اگر نیست نیایم
چون سایه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ
Profile Image for sæm.
131 reviews99 followers
May 25, 2013
از باغ مي برند چراغاني ات كنند
تا كاج جشن هاي زمستاني ات كنند
پوشانده اند صبح تورا ابرهاي تار
تنها به اين بهانه كه باراني ات كنند
يوسف!به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار مي برند كه زنداني ات كنند
اي گل!گمان مبر به شب جشن مي روي
شايد به خاك مرده اي ارزاني ات كنند
يك نقطه بيش فرق رحيم و رجيم نيست
از نقطه اي بترس كه شيطاني ات كنند
آب طلب نكرده هميشه مراد نيست
گاهي بهانه ايست كه قرباني ات كنند!
Profile Image for Aye.
6 reviews7 followers
July 10, 2009
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی ست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
Profile Image for Amin.
Author 15 books216 followers
May 21, 2021
دلم گرفته بود و همین‌جوری شروع کردم کتاب رو و تا آخر پیش رفتم. شعرها بسیار هنرمندانه و شاعرانه نوشته شدن. شاعر، خوب شعر رو می‌شناسه و تشبیهات و تلمیحاتش عالی بود. تنها چیزی که کمی توی ذوقم زد، استفاده‌ی مکرر از موضوع تصویر ماه در آب بود که گرچه در شعرها -تک به تک- خوش نشسته بود، اما چون در چند شعر به توالی تکرار شده بود کمی توی ذوق می‌زد. در کل فکر کنم همه‌ی شعرها رو دوست داشتم و فقط میزان دوست داشتنم شدت و ضعف داشت. و همین نشون می‌ده که کتاب، کتابی قویه.

کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را می‌شود از حافظه‌ی آب گرفت؟

Profile Image for Hesam.
164 reviews18 followers
June 7, 2012
غالب شعرهای کتاب فوق العاده ان
بعضا تمثیل ها و اشارات بسی لذت بخشند

بیچاره آهویی که صید پنجه ی شیریست
بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی
---------------------------------
در قنوتم ز خدا عقل طلب می کردم
عشق اما خبر از گوشه ی محراب گرفت
---------------------------------
من با یقین کافر ، جهان با شک مسلمان
با این حساب اهل جهنم فرق دارد
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews877 followers
Read
September 9, 2015
از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند
تا کاج جشنهای زمستانی‌ات کنند

پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند

یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند

ای گل گمان مکن به شب جشن می‌روی
شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند
Profile Image for Arghiiw.
257 reviews
April 27, 2022
۳.۵ 💙

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم:)))
Profile Image for Mohammad Ali Shamekhi.
1,096 reviews312 followers
October 23, 2015

به نظرم غزل هایی که بخونی و بگی "غزل" خوبی بود درش زیاد پیدا نمی شد. انچه باعث می شد به خواندنش بیارزد تک بیت های خوب گاه گاهیش بود، که بعضا شاهکار هم می شد - البته از نظر مضمون و تصویر و نه صورت. اگه بخوام یک غزل بیرون بکشم از این مجموعه "از سر بی حوصلگی" رو اسم می برم برای نمونه
Profile Image for Reyhaneh.
85 reviews149 followers
April 1, 2007
نیستی کم نه از آینه نه حتی از ماه
که ز دیدار تو دیوانه ترم تا از ماه

( p. 37 )
Profile Image for Amir.
40 reviews7 followers
December 30, 2016
دوباره خوندم، به یاد خاطره ای که از این کتاب دارم.
Profile Image for Niyousha.
622 reviews71 followers
November 29, 2025
خیلی شعراش قشنگ بود. انتظارشو نداشتم اینقدر خوب باشه.
Profile Image for Maryam.
107 reviews16 followers
February 19, 2017
هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزار
چنین چرا دلتنگم؟! چنین چرا بیزار

زمین از آمدن برف تازه خشنود است
من از شلوغی بسیار ردپا بیزار

قدم زدم! ریه هایم شد از هوا لبریز
قدم زدم! ریه هایم شد از هوا بیزار

اگر چه می گذریم از کنار هم آرام
شما ز من متنفر، من از شما بیزار

به مسجد آمدم و نا امید برگشتم
دل از مشاهده تلخی ریا بیزار

صدای قاری و گلدسته های پژمرده
اذان مرده و دل های از خدا بیزار

به خانه ام بروم؟! خانه از سکوت پر است
سکوت می کند از زندگی مرا بیزار

تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست!
از این سکوت گریزان، از آن صدا بیزار
Profile Image for Pardis.
87 reviews128 followers
September 9, 2017
هر روز، جهان است و فرازى و نشيبى
اين نيز نگاهى است به افتادن سيبى
در غلغله جمعى و "تنها" شده اى باز
آن قدر كه در پيرهنت نيز غريبى
آخر چه اميدى به شب و روز جهان است؟
بايد همه عمر، خودت را بفريبى
چون قصه آن صخره كه از صحبت دريا
جز سيلى امواج نبرده ست نصيبى
آيينه تاريخ تو را درد شكسته ست
اما تو نه تاريخ شناسى نه طبيبى!
_______________________________
گرچه چشمان تو جز در پى زيبايى نيست
دل بكن! آينه اين قدر تماشايى نيست
حاصل خيره در آيينه شدن ها آيا
دو برابر شدن غصه تنهايى نيست؟!
بى سبب تا لب دريا مكشان قايق را
قايق ات را بشكن! روح تو دريايى نيست
آه در آينه تنها كدرت خواهد كرد
آه! ديگر دمت اى دوست مسيحايى نيست
آنكه يك عمر به شوق تو در اين كوچه نشست
حال وقتى به لب پنجره مى آيى نيست
خواستم با غم عشقش بنويسم شعرى
گفت: هر خواستنى عين توانايى نيست
________________________________
از باغ مى برند چراغانى ات كنند
تا كاج جشن هاى زمستانى ات كنند
پوشانده اند"صبح" تو را "ابرهاى تار"
تنها به اين بهانه كه بارانى ات كنند
يوسف! به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار مى برند كه زندانى ات كنند
اى گل گمان مكن به شب جشن مى روى
شايد به خاك مرده اى ارزانى ات كنند
يك نقطه بيش فرق رحيم و رجيم نيست
از نقطه اى بترس كه شيطانى ات كنند
آب طلب نكرده هميشه مراد نيست
گاهى بهانه اى ست كه قربانى ات كنند
Profile Image for Yaser Bagheri.
7 reviews2 followers
April 15, 2020
از قول یکی از دوستان این رو وام بگیرم که واقعا فاضل نظری شاعر تک بیت هاست . چند بیتی که از این کتاب بنظرم خوب اومدن :

تلخ و شیرین جهان چیزی به جز یک خواب نیست
مرگ پایان می دهد یک روز این کابوس را
***
مرا ز عشق مگویید ، عشق گمشده ایست
که هر چه هست ندارم ، که هر چه دارم نیست.
***
به تمنای تو دریا شده ام ، گرچه یکیست
سهم یک کاسه ی ا بو دل دریا از ماه
***
تو سبز ماندی و من برگ برگ خشکیدم
که آنچه داشت شقایق به سینه ،کاج نداشت
منم خلیفه ی تنهای رانده از بهشت
خلیفه ای که از آغاز تاج و تخت نداشت
***
از زلیخای درونت بگریز ای یوسف
شرم این پیرهن پاره فرو ریختنی ست
***

Profile Image for Mozhde.
22 reviews20 followers
Want to read
November 18, 2016
چنان که از قفس هم دو یا کریم به هم

از آن دو پنجره ما خیره می شدیم به هم 

به هم شبیه ، به هم مبتلا ، به هم محتاج

چنان دو نیمه سیبی که هر دو نیم به هم 

من و توایم دو پژمرده گل میان کتاب

من و توایم دو دلبسته از قدیم به هم

شبیه یکدگریم و چقدر دلگیر است

شبیه بودن گل های بی شمیم به هم

من و تو رود شدیم و جدا شدیم از هم

من و تو کوه شدیم و نمی رسیم به هم

بیا شویم چو خاکستری رها در باد

من و تو را برساند مگر نسیم به هم...

« گریه های امپراتور »
Profile Image for Farjaneh_.
258 reviews123 followers
March 26, 2024
《هو النور》
اولین دفتر شاعر فاضل نظری💫
به وقت بازخوانی کتابی که از نوجوانی همراهمه، کتابی که بارها چسب خورده و هنوز هم ورق ورقه.
خوندنش همچنان شیرین بود.
۷ فروردین ۱۴۰۲، ۱۵ رمضان 🌻🌙
Profile Image for Mehdi EbrahimZadeh.
69 reviews31 followers
October 5, 2018
این مجموعه رو حوالی اردی‌بهشت ماه، تو دانشگاه دست یکی از دوستام دیدم. چند صفحه‌ای ورق زدم. اونقدر مجذوبش شدم که طی دو ساعت با صدای بلند همه‌ی اشعار رو برای خودم و دوستانم خوندم.
در فاصله‌ی این چند ماه چند بار قصد خریدش رو داشتم اما هر بار بهونه‌ای مانع این‌کار می‌شد.
بالاخره هفته قبل این کتاب رو تهیه کردم، خوندم و بسی لذت بردم.
Profile Image for Reza Babaei.
46 reviews5 followers
January 23, 2018
پر می کشی و وای به حال پرنده ای
کز پشت میله‌ی قفسی عاشقت شده‌ست


برعکس می گردم طواف خانه ات را
دیوانه ها آدم به آدم فرق دارند



هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزار
چنین چرا دلتنگم؟ چنین چرا بیزار



از اون کتاب هایی است که می طلبه همیشه با خودت داشته باشی، لزوما نه خود کتاب رو بلکه حرف های خیلی دلنشینش رو
Profile Image for Ali Frz.
150 reviews43 followers
December 29, 2016
کلاژ نامتجانس، از تک بیت‌های ناب به همراهی چند شعر زیبا
در کل واقعا لذت بردم
Profile Image for Ayda .
100 reviews12 followers
May 28, 2024
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لب هایم
هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد
با چراغی همخ‌جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ‌کس! هیچ‌کس اینجا به تو مانند نشد
هرکسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوندونشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد...
Profile Image for ناصر سليم.
549 reviews26 followers
May 13, 2018
به قدری به اشعار این شاعر علاقه مند شدم که تقریبا نزدیک پنجاه تا از غزل هاش و حفظ کردم

به نسیمی همه راه به هم می ریزد

کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد  

سنگ در برکه می اندازم و می پندارم

با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد

عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است

گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد

انچه را عقل به یک عمر به دست آورده است

دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد

آه یک روز همین آه تو را می گیرد 

گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد
Profile Image for الهام ربیعی.
74 reviews6 followers
July 12, 2013
هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزار
چنین چرا دلتنگم؟! چنین چرا بیزار

زمین از آمدن برف تازه خشنود است
من از شلوغی بسیار ردپا بیزار
.
.
.
تمام خانه سکوت و تمام شهر صداست
ازین سکوت گریزان از آن صدا بیزار
Displaying 1 - 30 of 193 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.