What Is To Be Done: The Enlightened Thinkers and an Islamic Renaissance, is a collection of lectures Dr. Shari'ati delivered in the 1970s, dealing with the definition of an intellectual, his role in the society and hisresponsibility, play the role of social prophets. The volume contains three lectures, one of which has been divided into two parts, together they constitute Shari'ati's response to what he perceives as the crisis facing the Islamic world. According to him, Muslims today are in need of an "Islamic renaissance" brought about by the enlightened Muslim thinkers. The lecture "Where Shall We Begin" deals with the characteristics of such thinkers. "What Is to Be Done" has two distinct parts, one theoretical and the other practical. The remaining lecture of the collection. "Surah al-Rum" (The Romans: A Message to Enlightened Thinkers,) gives a case of study of the power of Islam and the way in which it was able to overcome the superpowers of the day, the Sassanid and the byzantine empires.
Ali Shariati was an Iranian revolutionary and sociologist who focused on the sociology of religion. He is held as one of the most influential Iranian intellectuals of the 20th century and has been called the ideologue of the Iranian Revolution. He was born in 1933 in Kahak (a village in Mazinan), a suburb of Sabzevar, found in northeastern Iran, to a family of clerics.
Shariati developed fully novice approach to Shi'ism and interpreted the religion in a revolutionary manner. His interpretation of Shi'ism encouraged revolution in the world and promised salvation after death. Shariati referred to his brand of Shi'ism as "Red Shi'ism" which he contrasted with clerical-dominated, unrevolutionary "Black Shi'ism" or Safavid Shi'ism. Shariati's works were highly influenced by the Third Worldism that he encountered as a student in Paris — ideas that class war and revolution would bring about a just and classless society. He believed Shia should not merely await the return of the 12th Imam but should actively work to hasten his return by fighting for social justice, "even to the point of embracing martyrdom", saying "everyday is Ashoura, every place is Karbala." Shariati had a dynamic view about Islam: his ideology about Islam is closely related to Allama Iqbal's ideology as according to both intellectuals, change is the greatest law of nature and Islam.
Persian:
دکتر شریعتی در سال ۱۳۱۲ در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود پدر او استاد محمد تقی شریعتی مردی پاک و پارسا و عالم به علوم .نقلی و عقلی و استاد دانشگاه مشهد بود علی پس از گذراندن دوران کودکی وارد دبستان شد و پس از شش سال وارد دانشسرای مقدماتی در مشهد شد. علاوه بر خواندن دروس دانشسرا در کلاسهای پدرش به کسب علم می پرداخت. معلم شهید پس از پایان تحصیلات در دانشسرا به آموزگاری پرداخت و کاری را شروع کرد که در تمامی دوران زندگی کوتاهش سخت به آن شوق داشت و با ایمانی خالص با تمامی وجود آنرا دنبال کرد.
در سال۱۳۵۲، رژیم، حسینیهء ارشاد که پایگاه هدایت و ارشاد مردم بود را تعطیل نمود، و معلم مبارز را بمدت ۱۸ماه روانه زندان میکند و درخ خلوت و تنها ئی است که علی نگاهی به گذشته خویش میافکند و .استراتژی مبارزه را بار دیگر ورق زده و با خدای خویش خلوت میکند از این به بعد تا سال ۱۳۵۶ و هجرت ، دکتر زندگی سختی را پشت سرخ گذاشت . ساواک نقشه داشت که دکتر را به هر صورت ممکن از پا در آورد، ولی شریعتی که از این برنامه آگاه میشود ، آنرا لوث میکند. در این زمان استاد محمد تقی شریعتی را دستگیر و تحت فشار و شکنجه قرار داده بودند تا پسرش را تکذیب و محکوم کند. اما این مسلمان راستینخ سر باز زد، دکتر شریعتی در همان روزها و ساعات خود را در اختیار آنها میگذارد تا اگر خواستند، وی را از بین ببرند و پدر را رها کنند
" روشنفکر کسی است که نوع تازه ای بیندیشد. فیزیکدان، مورخ و ادیب نیست، نباشد. ولی زمانش را حس کند، مردم را بفهمد؛ بفهمد که اکنون چگونه باید بیندیشد و بفهمد که چگونه مسئولیتی را باید حس کند و بر اساس این مسئولیت فداکاری داشته باشد. " روشنفکر کیست؟ چه مسئولیت هایی دارد؟ تفاوت روشنفکر و تحصیل کرده در چیست؟ خودآگاهی انسانی و خودآگاهی اجتماعی و ارتباط آن با روشنفکری؟ روشنفکر و توده مردم؟ چطور روشنفکر باشیم ؟ و در نهایت اینکه چه باید کرد؟ اینها موضوعاتی است که در کتاب به آنها پرداخته شده است. کتاب به نظرم فوق العاده است و ریشه بسیاری از مشکلات فعلی را شناسایی می کند و برای آنها راه حل ارائه می کند. دکتر شریعتی در این کتاب ریشه بسیاری از مشکلات حتی اقتصادی و سیاسی را فرهنگ می داند و متعقد است که ابتدا باید یک فرهنگ مستقل داشت تا بعد بتوان به یک اقتصاد و سیاست مستقل و خودساخته رسید. "امکان ندارد جامعه ای بدون استقلال معنوی به استقلال اقتصادی برسد." دکتر شریعتی بیان می کند که یک جامعه تا زمانی که به خودآگاهی نرسد نمی تواند تغییر کند و به سمت پیشرفت حرکت کند. " جامعه می تواند با تضاد طبقاتی، فقر و انحطاط قرن ها بماند و هیچ گونه تغییری در آن راه نیابد مگر اینکه این تضادها از جامعه وارد خودآگاهی مردم جامعه شود. مسئولیت روشنفکر به طور خلاصه انتقال این ناهنجاری های اجتماعی به احساس و خودآگاهی مردم جامعه است. " خواندن کتاب به همه دستان توصیه می کنم.
یکی از بهترین کتابهای دکتر شریعتی برای کسایی که میخوان با تیپ، جنس، خط مشی و چارچوبهای افکارش آشنا بشن. گاهی آدم حسرت میخوره که چرا کسی به قدرت شریعتی پیدا نشد که کارهای ناتمامش رو تموم کنه...
در این کتاب ابتدا به تعریف روشنفکر میپردازد و تاکید میکند که روشنفکر کسی نیست که درس خوانده و یا تحصیلات دارد،بلکه کسی است که جامعهی خودش رو خوب میشناسه، و براساس آن دارو تجویز میکند( در مقابل تجویز دارویی که غرب برای خودش تجویز کرده و جواب گرفته،چون اون نسخه،به درد جامعهی من نمیخورد) میگوید که به مذهب برگردیم و بعد مذهب رو یکجور خودآگاهی شخصی و اجتماعی معنی میکنه. در ادامه به ارائه دیدگاههایش در مورد وظیفه یک روشنفکر جامعهی ایران میپردازه. شریعتی تحلیلهای خوبی تو اینکتاب داشت. یه دیدگاه پروتستانتیسم اسلامی رو ترویج میکنه، که من با توجه به وضعیت کنونی الان(و حتی همون پنجاه سال پیش) منطقی میبینم و شاید دوای درد الان جامعه ما باشه. البته در جای جای این کتاب میبینیم که تفکرات اسلامی خودشون رو نشون میدن، ولی این باعث نمیشه که یه نفر که خودش اعتقادی به اسلام نداره نتونه ازین کتاب استفاده کنه.
یکی از بهترین و موثر ترین اثر د. شریعتی است .. چه باید کرد، از روشنفکری بحث می کند که نسبت به زمان و مکان تاریخی و اجتماعی اش آگاه است و احساس مسئولیتش وی را به درک کمبودی های معنوی و مادی جامعه اش، جلب می کند. و طرح ریزی هایش متناسب متناسب به اوضاع دینی، فرهنگی، اجتماعی و علمی جامعه پیشنهاد میکند .
جامعه استعمار زده غیر اروپایی در بابر استعمار اروپایی به دو نهاد اجتماعی متضاد در فکر و روح زندگی تجزیه میشود بومی ( همانها که ما امل و قدیمی و کهنه و مذهبی مینامیم) و شبه اروپایی که ما امروز و روشنفکر و فرنگی مآب زن روز یا مرد روز می نامیم برای انجام این دو نقش متضاد به دو گروه بازیگر هنرمندی محتاج بود که در دو چهره ظاهرا متضادی ظاهر شوند و در دو قطب دروغین روبروی هم بایستند که علیه یکدیگر جنگ دروغینی را اغاز کنند که فرمانده هر دو یکیست و غنایم سرزمین های فتح شده برای همان یکی نیاز ما را نه ان روشنفکری که اسلام را نمی شناسد میتواند پاسخ گوید و نه این شبه مذهبی که زمان را حس نکرده است بلکه روشنفکر تحصیلکرده متعهد به جامعه خویش که نهضت “بازگشت به خویشتن “ دارد و مثال ان اقبال لاهوری است که جنبش اسلامی ضداستغماری او باعث استقلال پاکستان شد شریعتی معتقداست روشنفکر واقعی کسیست که جامعه خویش را می شناسد و از اتاق خود بیرون امده در مردم و نه نخبه های اطراف خودش و برای مردم تلاش میکند معتقد است که در یک جامعه سنتی با یک توده ناخوداگاه نخستین مسئولیت روشنفکر اگاهی دادن به جامعه خویش است این اگاهی بر حسب شرایط اجتماعی مرحله تاریخی و تیپ فرهنگی هر جامعه ای می تواند متفاوت باشد مثلا در امریکای لاتین طبقاتی در اسپانیا سیاسی در جامعه های گرفتار استعمار یا تبعیض نژادی ملی و در افریقای سیاه فرهنگی