This book studies the cultural, societal, and ideological factors absent from popular discourse on Vladimir Putin’s Russia, contesting the misleading mainstream assumption that Putin is the all-powerful sovereign of Russia. In carefully examining the ideological underpinnings of Putinism—its tsarist and Soviet elements, its intellectual origins, its culturally reproductive nature, and its imperialist foreign policy—the authors reveal that an indoctrinating ideology and a willing population are simultaneously the most crucial yet overlooked keys to analyzing Putin’s totalitarian democracy. Because Putinism is part of a global wave of extreme political movements, the book also reaffirms the need to understand—but not accept—how and why nation-states and masses turn to nationalism, authoritarianism, or totalitarianism in modern times.
در دنیایی زندگی میکنیم که پوتین در قامت رهبر یک ابرقدرت در صحنه سیاسی ظهور کرده. یک شخصیت اقتدارگرا که خودش رو ضد نظم جهانی (خوب یا بد) میدونه، برای معاهدات بینالمللی احترام چندانی قائل نیست، تلاش داره کشورش رو به یک گذشته - به زعم خودش - "پرشکوه" برگردونه و خیلی هم به این معتقده که اهداف وسیله رو توجیه میکنند. برآیند اینها "پدیده پوتین" رو میسازه. پدیدهای که زندگی ما رو بسیار بیشتر از اونچه که فکر میکنیم تحت تاثیر قرار داده.
کتاب از چند زاویه از بیشتر آثاری که درباره پوتین و پوتینیسم (اصطلاحی که نویسندگان کتاب اون رو بسیار بجا میدونند) نوشته شده متفاوت هست. نویسندگان کتاب معتقدند پوتین از آسمان نیفتاده. بلکه هم زاییده و هم در ارتباط مستقیم با با بیماریهای اجتماعی و ناامنیهاییست که مردم روسیه همواره بهش دچار بودند و هستند. پوتین هم بر این احساسات سواره و عمدا به اونها دامن میزنه: "روسیه معصوم که غرب و دموکراسی مدام در حال حمله به ارزشهای پاک اون هستند. ما برای مقابله با این هجمه به یک قهرمان نیاز داریم که حداقل تا عبور کامل از خطر، ناخدای کشتی روسیه باشه. اون قهرمان پوتینه." به نظر نویسندگان کتاب، کل رفتار پوتین، چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی رو میشه در این کانتکست تحلیل کرد. در واقع اسم کتاب هم از همین تحلیل میاد. نویسندگان کتاب سیستم حکومتی پوتین رو نوعی "دموکراسی توتالیتر" میدونند. یعنی سیستمی توتالیتر که بر تودههای مردم متکی هست. گرچه شاید به نظر سادهسازی بیاد، اما به قدری شواهد در کتاب ارائه شده که بشه تا حد زیادی با این تحلیل موافق بود. حمله روسیه به اوکراین هم، که سه سال بعد از انتشار این کتاب اتفاق افتاده، به نوعی بر تحلیل نویسندگان کتاب صحه میگذاره. انگار که این حمله برای نویسندگان مسلم بوده و میتونستند اون رو ببینند.
اما دو ایراد غیرقابل چشمپوشی، این اثر رو از یک کتاب کامل درباره موضوع مورد بحث دور میکنه. ایراد اول اینه که بیش از حد متکی بر تحلیله. هر چند که فصلی از کتاب به داستان صعود پوتین به قدرت میپردازه، اما در نهایت توضیح زیادی درباره تاریخ روسیه در دوره رهبری پوتین نمیبینیم. به عنوان مثال به ماجرای حمله به گرجستان فقط در یکی دو جا اشاره شده. با اینکه ذکر این ماجرا تحلیل نویسندگان کتاب از سیاست خارجی پوتین رو حتی معتبرتر میکنه، اما اونها ترجیح دادند تنها با کیس اوکراین و سوریه تحلیلشون رو جلو ببرند. ایراد دوم در تکرارهای بیهوده کتاب هست که خیلی راحت میتونه خواننده رو خسته کنه. در هر فصل یک سری جملات با کلیدواژههای مشخص تکرار شده. غلط نیستند اما نیازی به تکرار دوباره و هرباره شون هم نیست. بدون این تکرارها فکر میکنم بیاغراق کتاب به یک سوم حجم فعلی خودش میرسید.
با همه اینها این کتاب از نظر موضوع یکی از مهمترین کتابهاییه که امسال خوندم و به علاقهمندان احتمالی هم توصیه میکنم. ترجمه خوبی داره - هر چند بیاشکال نیست - و مهمتر از اون رفرنسهای بسیاری رو ردیف کرده که برای مطالعه و آشنایی بیشتر به خواننده علاقهمند خیلی کمک خواهد کرد. اما به غیرعلاقهمندان هم توصیه میکنم. پوتین - متاسفانه - یکی از معماران دنیای امروز ماست. نباید دربارهش ندونیم یا نادیدهاش بگیریم.
در نظام های مارکسیسم ،چون اقتصاد کل کشور به منابع طبیعی تکیه کرده در نتیجه با نوسانات جهانی قسمت ،این کشور ها دچار رکود اقتصادی و فلج شدن از نظر ارزش پول می شوند 🔴 اولین ایرانی هستم که این کتاب ارزشمند رو در گودریدز ریویو کرد و اولین کسی که این کتاب رو سفارش داد ههههه مدت مدیدی پی شد که منتظر چاپش بودم خیلی این کتاب من رو یاد کتاب بسیار باارزش اسلام گرایی انداخت خیلی خوبه که همچین کتابی برای اولین بار ضد دیکتاتوری روسیه به چاپ رسیده و من به شدت برای طرفداران علوم سیاسی پیشنهاد میکنم هر چه سریع تر این کتاب رو بخوانید می ارزه فقط بخونیدش
کاملاً درسته که تحت تاثیر وقایع اخیر، یعنی تجاوز روسیه به اوکراین و جنگی که درگرفته سمت این کتاب رفتم؛ ولی مهمترین دلیلم شناخت بیشترِ پوتین و سیاستهاش بود که باید بگم تا حد نسبتاً زیادی به هدفم رسیدم. ولی نکتهی مهمی که نباید فراموش کرد و نویسندگان کتاب هم اذعانش کردن اینه که این کتاب صرفاً محدود و مربوط به شخص پوتین نیست، بلکه درمورد مکتب و ایدئولوژی فکریایه که پوتینیسم لقب گرفته. و نویسندههای کتاب برای پرداختن به این موضوع تاریخ روسیه، از زمان تزارها و شوروی و پساشوروی رو بررسی میکنن و به زندگی و شروع و تولدِ شخصیت پوتین از کودکی تا عضویتش در کا.گ.ب و رسیدن به پُستهای سیاسی کماهمیتتر و رشد و پیشرفتش به سمت ریاستجمهوری میپردازن. طوری که خیلی ساده و کامل این روند شکلگیری پوتینیسم رو میفهمید و درک میکنید. مهمترین جنبهی کتاب برای من مخدوششدن و نابودی یه هالهی بیخودی و مزخرفِ مقدس بود که حول شخصیتِ پوتین برام شکل گرفته بود که قطعاً متاثر از خوراک رسانههای داخلی بود که از کودکی به خوردمون دادن که چون پوتین تو یه سری از سیاستها و وقایع همسو با سیاستهای ماست، پس آدم خوبیه و مدام هم تصاویر دیدارِ لبخندبهلب و هدیهدادنهاش به مقامات سیاسی ما در خاطرم نقش بسته. این کتاب تمام این بازیهای رسانهای-سیاسی رو واسم رو کرد و چهرهی بدون روتوش و واقعی پوتین رو برملا کرد. . یکی دیگه از نکات اساسی کتاب، همراهی مردم و جامعهی روسیه با سیاستهای ترسناک و نابودکنندهی حاکمان در طول تاریخ بود. طوری که خیلی از مواقع این همراهی تبدیل به خودزنی میشد و مردم انگار که سحر و جادو شده باشن، به اون همراهی ادامه میدادن. کتاب نسبتاً جدیده (۲۰۲۰) و وقایع مربوط به اشغال کریمه و جنگ سوریه و همراهی و موافقت اغلب مردم روسیه با سیاستهای پوتین رو هم پوشش داده، ولی چیزی که واسم مهمه اینه که آیا الان هم مردم روسیه با پوتین همسو و همفکرن؟! و این همفکری و موافقت تا کِی و تا چه حدی ادامه خواهد داشت؟ . بخش زیادی از کتاب به سیاستِ توهم امنیت توسط پوتین برای حفظ حاکمیت و تسلط خودش بر روسیه اختصاص داره. به اینکه روسیه توسط غرب و بهخصوص امریکا تهدید میشه و حفظ امنیت و اقتدار روسیه مهمترین نعمتیه که پوتین پس از سالها عدم ثبات به مردم هدیه داده. و حالا با توجه به وقایع اخیر، به نظرتون این ایده واقعاً توهمه؟ پوتین و جنگطلبی و تجاوزاتش قطعاً محکومن، ولی آیا دشمنی آمریکا و غرب با روسیه طی همین چند وقت اخیر آشکار نشد؟ سیاست دوگانهای که غرب در رابطه با تجاوز روسیه نسبت به تجاوز سعودی به یمن، اسرائیل به فلسطین، خود آمریکا به افغانستان، عراق، سوریه و ... پِی گرفت چه پیامی رو میرسونه؟! درحال حاضر هر گروه و جنبندهای که روس تلقی بشه داره از تمام فعالیتهای ورزشی و فرهنگی و اقتصادی تحریم و منع میشه. تیم فوتبال روسیه رو به سادگی از حضور در جام جهانی حذف کردن، درحالی که حتی یک-دهم این برخوردها در رابطه با کشورهای متجاوزی که اسم بردم انجام نشد! آمریکا به تنهایی مسئول شروع ۱۰ جنگ و ۶ میلیون مرگ انسانهاست، بدون حتی یک تحریم توسط کشورهایی که دارن روسیه رو از مسخرهترین و بیربطترین چیزها هم تحریم میکنن. روسیه و پوتین قطعاً جنایتکارن و باید مجازات بشن، ولی ترس و نگرانی پوتین از آمریکا و رفقاش هم بیجا نیست و اون کینه و دشمنی غرب نسبت به روسیه که ریشهی تاریخی هم داره، امروزه کاملاً قابل حس و لمسه! و پوتین داره از این دشمنی و کینه به نفع اهداف و سیاستهای خودش سوءاستفاده میکنه. برای من کثافت و لجنی که روسیهی پوتین درش غوطهوره هیچ فرقی با کثافت و لجنِ آمریکا با تمام سیاستهای متجاوزانه و جنگطلبانهاش نداره. درواقع در این میدان جنگ هیچ قهرمانی وجود نداره. شیاطینن که رهبران این ارکستر مرگن.
کتاب دموکراسی پوتین یک کتاب کاملا ایدئولوژیک و ضد روسی هست که توسط ولادیمیر تیسمانانو و کیت سی لانگدن نوشته شده و نشر پارسه هم آن را منتشر کرده است پیش از صحبت در مورد کتاب به نویسنده بپردازیم. تیسمانانو، رزومهای مفصل از عضویت در کالجها و اتاق فکرهای غربی دارد و بدیهی است که دیدگاه مثبتی نسبت به ایالات متحده و به طور کلی غرب و دیدگاه منفی به آنچه که آن را شرق میداند داشته باشد. تیسمانانو حتی ملیت خود را به آمریکایی تغییر داده و به نوعی از دانشگاه مریلند حقوق خود را دریافت میکند (علاوه بر عضویت در تشکلهای خاص لیبرالی). با این حال، تیسمانانو، در داخل خاک خودش یعنی رومانی چندان چهره محبوبی نیست و انتقادات زیادی به وی وارد است. تیسمنانو بارها سیاستمداران رومانیایی را به استالینیستها و تایید کنندگان بلشویسم یهودی متهم کرده است و نکته جالب این است که در داخل رومانی همچنان به فعالیت سیاسی میپردازد. نویسنده دیگر کیت سی لانگدن است. در مورد وی هیچگونه اطلاعاتی وجود ندارد و به نظر میرسد این کتاب تنها کتابی است که نوشته است. همینطور در گودریدز تنها یک ریویو به زبانی غیر از فارسی وجود دارد و تمام ریویوها به زبان فارسی است. نمره کتاب نیز نمرهای نسبتا پایین است که نشان از کیفیت نازل محتوا دارد. اما به محتوای کتاب بپردازیم: کتاب سوگیری بسیار شدیدی نسبت به روسیه دارد. نه فقط پوتی�� بلکه خود روسیه. کتاب حتی سعی هم نمیکند که با مردم روسیه کمی با احترام برخورد کند و این از روحیه فاشیستی نویسنده میآید. نویسنده معتقد است که مردم روسیه به خاطر تاریخی که داشتند و سیر تحولاتی که طی کردهاند همواره به دنبال یک فرد منجی هستند که آنها را نجات دهد بنابراین همواره به سراغ یک تزار جدید میروند یکبار استالین یکبار پوتین. با این حال، نویسنده به چه حقی چنین ادعایی میکند؟ اگر مردم روسیه خواهان پوتین هستند، این یعنی دموکراسی. مردم چنین فردی را میخواهند یک رومانیایی- آمریکایی به چه حقی میگوید که مردم روسیه اشتباه میکنند؟ صرفا چون با آمریکا و غرب مخالف است؟ همینطور نویسنده مفاهیم را نیز به درستی متوجه نشده است به عنوان مثال درجایی ایدئولوژی را به مثابه چیزی غیرقابل سنجش تعریف میکند. نویسنده از قول هانا آرنت و واتسلاو هاول میگوید که ایدئولوژی شیوهای فریبنده برای ارتباط با جهان است. به انسانها توهم هویت، کرامت و اخلاق میدهد، در عین حال دست کشیدن از همه اینها را آسانتر میکند. این تعریف شاعرانه از مفهومی کانتی در بهترین حالت احمقانه است. ایدئولوژی ممکن است چنین نتایجی داشته باشد (یا نداشته باشد فراموش نکنیم که لیبرالیسم هم ایدئولوژی است) اما هنگامی که میخواهیم بحث علمی داشته باشیم، باید از شعر و شاعری دور شویم. حتی کتاب واتسلاو هاول یعنی قدرت بی قدرتان نیز کتاب علمی و قابل اعتنایی نیست. در جای دیگری از کتاب نویسنده با خشم و نفرت نسبت به پوتین، اقدامات او را ناشی از مشکلات دوران کودکی او میداند و سعی میکند تمام ایسمهایی که بلد است در دو خط به پوتین نسبت دهد. در صفحه ۱۱۳ مینویسد: «این اصول مسلم، به طور کامل یا تا حدود، شامل سلطه جویی، انتقام جویی، نظامی گری، تزاریسم، محافظهکاری، استبداد، شوونیسم، بلشویسم، ضد غربگرایی، اوراسیاگرایی، قوم پرستی، اسلاوگرایی، مسیانیسم (منجی گرایی)، میلناریانیسم، ناسیونالیسم و... میشود.» و تازه در ادامه می گوید که این لیست کامل نیست. همینطور نویسنده به گونهای به انتقاد از روسیه میپردازد انگار نمیداند این روسیه در خلا روسیه نیست. درست مانند آمریکاییهایی که تصاویر موشکهای شوروی در کوبا را به عنوان تهدید وجودی ایالات متحده قلمداد میکردند در حالی که موشکهای ژوپیتر در ترکیه و یا پایگاههای نظامی دورتادور روسیه را در نظر نمی گرفتند. امروز هم انگار هیچ ناتویی وجود ندارد که به سمت روسیه حرکت میکند، انگار هیچ پایگاه آمریکایی وجود ندارد، انگار هیچ بمبگذاریای در داخل خاک روسیه وجود ندارد. همینطور به نظر میرسد نویسنده با روسگرایی روسیه مشکل دارد. چون در چند نوبت به روسگرایی پوتین میتازد و آن را نفی میکند. در مجموع، کتاب ارزش خواندن نداشت. به نظرم این کتاب صرفا از روی خشم و نفرت نوشته شده بود و هیچ دیدگاه منطقی را بروز نمیداد. در جای جای کتاب ردپای فاشیسم را مشاهده میکردم و این خیلی آزار دهنده بود.
۱۴۰۲/۴/۲۲ تیرماه یکی از مواردی که در یک کتاب نظر من رو به خودش جلب کرد مخالف شدید پوتین بر خلاف غرب نسبت به همجنسبازهاست (گیها) و اینکه قانونهای سفت و سختی برای کسانی که بخوان حمایت کن، انجام بدن و یا به هر نوعی قصد تبلیغ و عادی سازی کار رو داشته باشن، محکوم به زندان و یا حتی اخراج از کشور و چیزهای دیگه است. لذا من خدمت روشنفکران عزیز باید عرض کنم که تبعات این کار در آیندهای نه چندان دور که در غرب داره ازش حمایت و تبلیغ میشه به شدت دامن مردم و به خصوص کودکان رو خواهد گرفت و غربیها و بن خصوص آمریکایی که داره با حمایت از این گروهها LGBT به اونها بال و پر میده و حتی برای چنین اشخاصی که یک زندگی مشترک رو تشکیل میدن و چون نمیتونن بچهدار بشن حضانت یک یا چند تا کودک رو بر عهده میگیرن، باید بگم که چه سرنوشتی برای این کودک یا کودکانی که در یک خانوادهای که هم بابا و مامانش هر دو بابا هستن(مذکر) و بابا و مامانش هر دو مامان هستن(مونث) خواهد گرفت! چنین کودکانی به نگاه کردن به سرپرستهاشون و با توجه به سن کمی که دارن و همونطور که میدونید کودکان اولین الگوهای خودشون رو پدر و مادر و اعضای خانواده خودشون در نظر میگیرن ، چطور بار خواهند اومد و زمانی که بزرگ بشن آیا همون رویه سرپرستهاشون رو ادامه میدن؟! هدف غرب با ترویج و تبلیغ و حمایت از این گروهها چیه؟ میخوان چه چیزی رو ثابت کنن؟! انسان دوستی؟! کاهش جمعیت آدمها با یک برنامهریزی بلندمدت بخاطر اینکه چنین اشخاصی بچهدار نمیشن و گیرم که با صرف مبالغ هنگفت اینا رو هم بچه دار کردن، آیا بقیه هم میتونن ؟ چاپ کتابهای داستانی کودکان در مورد همین گروهها ، ساخت انیمیشنهایی با قهرمانهایی ترنس، گی و... ساخت فیلمهایی که عاشق و معشوق هر دو زن یا مرد هستن، چه هدفی رو داره؟ حمایت این گروهها؟ من منکر این نیستم که عدهای از آدمها ذاتا و زمانی که به دنیا میان دچار این مشکلات هستن و نمیشه سرکوبشون کرد آیا باید مورد حمایت و تبلیغ و ترویج قرار بگیرن؟ کسانی هستند که ادا در میارن و برعکس کسانی هستند که واقعا رنج میبرن این دو قشر رو باید از هم تمیز کنن و بهشون رسیدگی کنن تا شخصی که واقعا از لحاظ جسمی مرد و اخلاقا و طبعأ زن هست، عمل بشه و صورت واقعی یک زن رو چه ظاهری چه باطنی به دست بیاره و بالعکس. پوتین با تمام ویژگیهای بد و خوب باز هم از نظر من ویژگیهای مثبتش بیشتر از ویژگیهای منفیاش و اون اینه که روسیه خلافکار و تبهکار رو درست کرد و قلدران رو سر جای خودشون نشوند و با آمریکایی مخالفت کرد که از اون سر دنیا پا شده اومده دم مرز روسیه و داره پایگاه درست میکنه و پوتین هم پاسخ خوبی داد و گفت که آیا آمریکا دوست داره ما موشکها و تسلیحات نظامیمون رو تو کانادا و مرز مشترک این دو کشور و رو به آمریکا قرار بدیم؟! و همین آمریکا که در ظاهر خودش رو خیرخواه مردم جهان داره نشون میده با ملعبه قرار دادن زلنیسکی و بیچاره کردن مردم بیگناه اوکراین جنگ خونینی رو بین این دو کشور راه انداخته و باید پرسید دلیل اصلی این حمایتها چیست؟ بخاطر پایگاهها و آزمایشگاههای شیمیایی که پسر بایدن در اوکراین تاسیس کرده؟ آمریکا عاشق چشم و ابروی زلنیسکی؟ و این همه بودجه رو داره صرف چه چیزی میکنه؟ ماهیت کشور آمریکا به خوبی برای خیلیها روشن شده و اون هم اینه که تا زمانی که نفعش باشه کمک رسانی میکنه و زمانی که دیگه منفعتی براش نداشته باشه، ترک میکنه درست مثل کشور افغانستان و مردم بدبختی که خودتون دیدید چه بلایی سرشون اومد! آمریکایی که سه ماهه رژیم بعث عراق و صدام رو تار و مار کرد و از سویی اوباما گفت جنگ ما با داعش احتمالا هفت سال طول بکشه؟! داعشی که بجز اسلحه و چند تا اتومبیل پیکاپ چیزه دیگه ای نداره و اگر با صدام و قذافی که لشگر و هیبت و موشک و هواپیما و هلیکوپتر داشتن مقایسه بشن، این داعش اگر آمریکا بخواد یک هفتهای از بیخ و بن کنده میشه.
دموکراسی پوتین تیسمانانو/ لانگدن ترجمه:قیصری رازهای حمایت مردمی پوتین آرنت:شهروند مطلوب نظامهای توتالیتر، کمونیست یا نازی معتقد نیست. شهروند مطلوب آن است که تمایز بین واقعیت و افسانه، دروغ و حقیقت برایش موضوعیتی ندارد. مردم روس چنین اند.تجربه قرنها سرکوب و استبداد آنان را به مردمانی برده و مطیع تبدیل کرده است و با وجود فضای بازتر نسبت به دوره استالین ،جنبش مدنیای در آن کشور شکل نمیگیرد . پوتین با تکیه بر رسانه، آموزش و کلیسا بطور گسترده به انقیاد مردم و مغزشویی متوسل میشود. او در ایجاد عِرق ملی موفق بوده است.در اشغال کریمه در ۲۰۱۴ حدود ۹۵ درصد و در حملات خونبار سوریه ۶۸ درصد مردم از او حمایت کردند. اخبار مربوط به اشغال کریمه تا یکسال از مردم مخفی ماند. سال بعد که آمار ۲۰۰۰ کشته و ۳۲۰۰ از کار افتاده به همراه پرداخت غرامت به آنان اعلام شد، مردم از اشغال کریمه با خبر شدند و این کتمان حقیقت آنها را آزار نداد چون وضع از زمان استالین بهتر است .انموقع نه غرامتی در کار بود و نه کشته ها اعلام می شد.وقتی از محاصره مجاری اطلاعاتی گفته میشود، چنین وضعیتی مدنظر است. پوتین و حقوق بشر اقتصاد روسیه ذخائر محور است و بشدت نیازمند کارگران مهاجر برای فعالیتهای پست. این کارگران از کشورهای مسلمان آسیایی می آیند و عموما مشمول قانون کار نیستند، از آنها بیگاری گرفته میشود و حقوق کم و محل زندگی بسیار پایینی دارند. مردم روس رفتاری بسیار تحقیر آمیز با آنان دارند. قانونی در ۲۰۱۳ به تصویب رسید که همجنسگرایی را ممنوع اعلام کرد. فرزندان والدین LGBT از آنها گرفته میشود در حالیکه به فرزندان والدین خشن و معتاد کاری ندارند. در سال ۲۰۱۷ قانونی در مجلس تصویب شد به نام “فقط یکبار” .خشونتهای رخ داده برای اولین بار شامل مجازات نمیشود .در همین سال آمار خشونت علیه ۳۶۰۰۰ زن اعلام شده بود .روسیه دچار آسیبهای اجتماعی بالایی است از جمله خشونت علیه زنان، کودکان ،اعتیاد به الکل، از هم پاشیدگی خانواده، قتل و خودکشی، بوروکراسی عظیم و مرگ زودرس مردان. نظام روسیه “ دموکراسی توتالیتر” نام دارد و این نام را به کشورهای تمامیت خواهی میدهند که رهبران با انتخابات مردم به سر کار می آیند و از استقبال بالا برخوردارند و عمر آن از کشورهای توتالیتر بیشتر است. پوتین را باید در ادامه رهبران شوروی دید: لنین: مظهر اراده گرایی استالین: تجسم وحشت انقلابی خروشچف: مظهر تغییر ۱۸۰درجه و ابتکارات بی مایه برژنف: مظهررکود لنین وار و پیر سالار فاسد گورباچف: تلاش برای بازخلق لنینیسم وشکست خورده در تحقق دروغ های بزرگ پوتین : توتالیتاریست دزد سالار مذهبی. جامعه روسیه بسیار بسته است و امیدی به انقلاب فرهنگی در بازه زمانی کوتاه نیست .
در این روزها که دنیا نظارهگر حمله دوباره روسیه به اوکراینه، خوندن این کتاب میتونه برای شناخت بهتر پوتین و سیا��تاش مفید باشه. دموکراسی توتالیتر پوتین رو نویسندگان به خوبی با مثالای متعددی شرح دادن، اما به شخصه سوال بزرگی که برام ایجاد شد اینه که در یک فضای بسته با سیاستای توتالیتر، چطور میشه مطمئن بود که اکثریت مردم روسیه همراه با سیاستای پوتین هستن؟ انتخابات در کشورای اینچنینی بیشتر شبیه به یک نمایشه و طبیعتا اعداد اعلامی به عنوان نتایج هم براومده از دل خود نهاد حاکمیت هستش، پس نمیشه با صرفا آرای پوتین در انتخابات مختلف یا مشاهدات صرفا ۱ فرد به این نتیجه رسید که کلیت جامعه روسیه همراه با پوتین هستن. همونطور که نمیشد در خصوص صدام یا قذافی چنین برداشتی در خصوص جامعه عراق و لیبی داشت.
به جز این مورد، کلیدواژههایی که کرملین برای ادامه سیاستهاش و جمع کردن تودهها به عنوان حامیان حکومت استفاده میکنه و کتاب بهش پرداخته جالب و آشنا بود. توهم امنیت، ایدئولوژی و دشمنانی پشت مرزها...
نکته جالب دیگه تشابه آلمان نازی و شوروی و البته دولت پوتین که وارث حکومت شورویست بود. اسلام گرایی نولته به این مشابهتها پرداخته و خوندنیه
از متن کتاب: روسیه پوتین، دموکراسی توتالیتر است. حکومتی که اهداف خود را با همدستی مردم پیش میبرد. مردم محمل یگانگی می شوند و در نتیجه تفاوت بین شهروند فعال و منفعل از بین میرود، زیرا هر تصمیم گرفتهشده، کنترل حکومت را نیرومندتر میکند. تصمیم به خرید شکلات با طرح پوتین، حمله و توهین به تظاهرکنندگان علیه سیاستهای پوتین و تماشای کانالهای خبری روس از میان هزاران انتخاب دیگر پیش روی هر فرد، چیزی بیش از فقط حمایت از اهداف همسانسازی پوتین است. تایید آسان و پذیرش مدام روایتهای پوتین و اعمال کرملین، بهانهای را مهیا میکند تا گسترش قدرت رژیم، ورای قواعد ساده قانونی رخ دهد و در آن کرملین میتواند به اخلاق، ارزش و کل جهان یورش ببرد!
"کتاب شامل ۸ فصل به نامهای «میدانداری مجدد پوتینیسم»، «مردهریگ افسانه استبدادی»، «قهرمان وارد میشود»، «ریشههای فکری پوتینیسم»، «پوتینیسم به مثابه فرهنگی در حال تکوین»، «ناسیونالیسم روسی در آموزش، رسانه و مذهب»، «سیاست خارجی روسیه»، «دوران تاریک جدید» و «میدانداری مجدد پوتینیسم» است و در بخشی از خلاصه آن چنین آمده است: «این کتاب ریشههای کمتر معرفیشده پوتینیسم را بررسی میکند. هدف، تاکید بر ریشهها، محرکها و تاثیرات پوتینیسم، ساختار ایدئولوژیک و مشروعیتبخشِ پشت فرهنگ سیاسی دزدسالار و فاسد است. برای دستیابی به این هدف، مفاهیم، روشها، نویسندگان، گفتوگوها و تجربیات شخصی و نسخههای ملیشده را بررسی کردهایم.» "
در جوامعی شبیه به روسیه وقتی قدرت،حکومت و امنیت همه به یک شخص سپرده میشه اون شخص تضمین مصونیت پیدا میکنه و دیگه کی میتونه بهش حرف بزنه ،اگر هم کسی همچین جسارتی کنه حسابش با سیستم قضاییه ،بعد از مدتی هم اون شخص میشه قانون