تاریخ حمله اعراب به ایران و تسلط آنها بر این کشور به مدت بیش از دویست سال به خوبی در این کتاب با اشاره به منابع و مراجع بی شماری به تصویر کشیده شده است.
Abdolhossein Zarinkoob He was born on March 19, 1923, in Borujerd, Iran, received his PhD from Tehran University in 1955 under the supervision of Badiozzaman Forouzanfar, and held faculty positions at universities such as Oxford University, Sorbonne, and Princeton University, among many others.
Because of his pioneering works on Iranian literature, literary criticism and comparative literature, he is considered the father of modern Persian literature.
کتاب مشهوری است که نیاز به توضیح زیادی ندارد زرینکوب ابتدا شرایط سیاسی و فرهنگی سرزمین اعراب(عربستان و دیگر مناطق عرب نشین) و ایران را قبل از آغاز حمله عربستان به ایران بررسی می کند ...و سپس جنگ و دو قرن سکوت
:علت این جنگ ها
خلفای راشدین طبق تاریخ، آغازگر حمله بودند که آنرا برگرفته از قرآن می دانستند و برای نشر اسلام دست به حمله زدند. اما به عقیده محققانی مانند آقای شفا، در قرآن حمله به دیگر انسان ها مجاز دانسته نشده است
از طرف دیگر روحانیون زرتشتی، هر روز بر قدرتشان افزوده می شد و به همراه سپاهیان،زمین های بزرگ را تصاحب می کردند و با سواستفاده کردن از قدرتی که داشتند باعث ایجاد فساد بیشتر در جامعه می شدند شاید در هیچ کجای اوستا نمی شود سروده ای پیدا کرد که به روحانیان دستور داده باشد که صاحب زمین های بزرگ شوند و همچنین جزو عاملان فساد باشند
واقعا هنوز برای خییلی از محققین سخت است بگویند که عامل این همه جنایات و برده داری و خفقان و.... روحانیان بوده اند یا کتابهای مقدسشان. هرچه که باشد، این هراس و فریاد هیچکاک را نباید فراموش کرد
مي گويند آلفرد هيچكاك، استاد بزرگ سينما و متخصص هنر ترساندن مردم، در حال رانندگي در جاده هاي سوئيس بود كه ناگهان از پنجره ماشين به بيرون اشاره كرد و گفت : اين ترسناك ترين منظره ايست كه تا حالا ديده ام و امتداد اشاره او، كشيشي بود كه دست بر شانه پسرك خردسالي نهاده بود و با او صحبت ميكرد. هيچكاك از پنجره ماشين به بيرون خم شد و فرياد زد : فرار كن پسر جان! زندگي ات را نجات بده
بالاخره تمومش كردم، چيزى كه بايد بگم اينه كه نويسنده رو خيلى دوست دارم كه كلا هيچ غرضى به هيچ سمت و سويى نداشته نه عرب و نه فارس چون واقعا از هر مدل نژادپرستى حتى بصورت ناخودآگاه بيزارم، ديگه اينكه كتاب كاملا تاريخيه ديگه، يعنى توقع قصه و افسانه هاى دلچسب ذبيح الله منصورى نداشته باشين چون بشدت خشكه، يكى از دلايلي هم كه انقد دير تموم شد همين بود چون واقعا خسته ميكرد و من يه جاهايى رو سرسرى و روزنامه وار مجبور ميشدم رد كنم ولى با تمام خسته كنندگى ها كتابيه كه بنظرم بايد خونده بشه چون واقعا شفاف سازى كرده و اينكه كتاب من چاپ ششم بهمن ٢٥٣٦ و قبل انقلاب بوده و خوشحالم اگر احيانا بعد انقلاب سانسورى صورت گرفته، كتاب من حداقل شايد سانسورى نبوده باشه.
دوستانِ گرانقدر، بهتر بود عنوانِ این کتاب به این گونه بود: 14 قرن سکوت بدبختی و بیچارگیِ ایرانیانِ مظلوم و دربند مانده، با ورودِ اعرابِ نجس و حرامی، به دو قرن ختم نمی شود البته بهتر است که به جایِ خواندنِ این کتاب، به کتبِ تاریخی مرجع و مورخانِ مشهور رجوع کنید... « زرین کوب» بسیاری از حقایق و جنایت هایِ اعراب حرامی را در این سرزمین بیان نکرده است و به سانسورِ تاریخی پرداخته است بخش هایی از این کتاب را در زیر برایِ شما بزرگواران نوشته ام
مرتضی مطهری در مقدمۀ این کتاب باز هم به تحریفِ تاریخ و یاوه گویی پرداخته و در موردِ ایران و دینِ کثیفِ اسلام نوشته: عکس العملِ ایرانیان در برابرِ اسلام، فوق العاده « نجیبانه و سپاس گزارانه» بود... اسلام برایِ ایران و ایرانی در حکمِ غذایِ مطبوع ... و آب گوارا ... بود جالبه! نه؟ اعرابِ حرام زاده و بی ناموس، به زنان و دختران و پسرانِ این سرزمین تجاوز کردند و بیش از دو میلیون و پانصد هزار ایرانی را به قتل رساندند و مال و جانِ ایرانی را غارت کردند و کتابها را آتش زدند و ایرانی را به پرداختِ مالیات و پولِ زور وادار کردند و جوانان مظلوم را به بردگی و کنیزی گرفتند و زنان و دختران را به فاحشه خانه هایِ بیابانِ نجسِ عربستان بردند، بعد این عرب پرستِ احمق و بیخرد، میگه اسلام برایِ ایرانی همچون آب گوارا برایِ انسانِ تشنه بوده است،... چقدر یک موجود میتواند سخیف و یاوه گو و نادان باشد، مگر میشود تاریخ و ظلمی که به ایران و ایرانی شده را با این خزعبلات و چرت و پرت ها ماله کشی کرد!!!،... ای احمقِ عرب پرست
در صفحۀ 90 نوشته: وحشی طبعی و تندخوییِ مسلمانان وقتی بیشتر معلوم گشت که زمامِ قدرت را در ایران بدست گرفتند... ضمنِ فرمانروایی در بلادِ مفتوح بود که زبونی و ناتوانی و در عینِ حال بهانه جویی و درنده خوییِ عربان آشکار گشت.( یک مشت حیوان بودند)... از همۀ اینها به خوبی بر می آید که عرب برایِ ادارۀ کشوری که گشوده بود، تا چه اندازه عاجز بود
عزیزانم، بسیاری از مطالبی را که این کتاب به آنها پرداخته را در ریویو هایِ گذشته به طور دقیق تر توضیح دادم و در آینده هم بیشتر می نویسم پیروز باشید و ایرانی
قبل از ریویو یه سوال دارم . اول میذارم چون حجم متن زیاده و بعید نیست کسی تا ته نخونه اما سوال: بار ها توی این چند ساله توی دنیای مجازی از زبون یه مصر شناس نقل قول شنیدم که ایرانیا به خاطر فردوسی ایرانی موندن ولی ما فردوسی را نداشتیم فرهنگ و زبانمونا از دست دادیم و عرب شدیم ولی سوال من اینجاست کشور کنونی عراق مگه جزعی از ایران نبود؟ مگه پایتخت ساسانی توش قرار نداشت؟ چرا پس فردوسی روی اونا تاثیر نذاشت و عرب شدن و فقط شاهنامه روی ایرانیای ساکن عرق عجم و خراسان تاثیر داشت؟؟؟؟ دو روزه خوندن کتاب تموم شده ولی شک دارم هنوز که ریویو براش بنویسم یا نه !!! امیدوارم دوستان اهل کتاب خوندن انعطاف پذیری بیشتری از بقیه داشته باشن، چون میخوام یه ریویوی نه چندان مثبت بنویسم. از دکتر زرین کوب قبلا کتاب نه شرقی نه غربی انسانی را خونده بودم که مجموعه ای از سخنرانی ها و مقالات ایشون بود. این کتاب بعید میدونم بعد از انقلاب چاپ شده باشه و نسخه ای هم که من خوندمش اهدایی دکتر زرینکوب به دکتر قاسم صادقی(یا صادق قاسمی) اولین ریس دانشگاه اصفهان بود که هنوز توی کتابخونه ی دانشگاه اصفهان قرار داره و به اصرار من اون نسخه بخاطر امضای دکتر زرینکوب به بخش کتابای نفیس منتقل شد. حالا از بحث دور نشیم اون کتاب واقعا حرف برای گفتن داشت . کتاب سنگین و پر باری بود با اینکه من نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم ولی به عنوان یه اثر قوی میشناسمش. ولی در مورد کتاب حاظر یه چنین حسی را ندارم. از زمان راهنمایی که معلم پرورشیمون با اون فروهر روی گردنش برای ما در مورد ایران باستان میگفت و همشم استدلال به این کتاب میکرد (اون زمان فکر میکردم تنها کتابیه که خونده ولی الان مطمعنم حتی همین کتابم نخونده بوده) تا همین ریویو های اینجا که همه مدح خالص کتابن انتظار خیلی بالایی را در من ایجاد کرده بود. ولی اصن اینطور نبود. کتاب با توصیف دوران شکوه ساسانیان شروع میشه البته از ذکر فساد و بر باد بودن پایه ی این حکومتم چشم نمیپوشه و نتیجه گیری میکنه حکومت ساسانی با وضعی که داشته هر کسی به ایران حمله میکرد حالا اعراب, روم یا هر جای دیگه نتیجه سقوط سلسله ی ساسانی هست. خب تا اینجاش خوب بود ولی بعد در80 درصد باقی مانده ی کتاب همش اه و نالس که آی عربا با ما چیکار کردن, آی مالیات گرفتن ، آی سرکوب کردن، ای مردم ریختن بیرون مردمو کشتن و اینا.... شاید من یکم ادم کم رگی باشم تو این زمینه ی عرب ستیزی و نژاد پرستی ولی بنظر چیز خاصی نداره بجز اینکه کتاب در زمان مناسب نوشته شده. زمانی که حکومت پهلوی سعی در بزرگ جلوه دادن تاریخ ایران داره و تاکید زیادی هم روی دوره ی پیش از اسلام خب این کتاب دقیقا در همون زمان نوشته شده ... بعد از انقلابم خب با تاکید جمهوری اسلامی روی دوره های اسلامی و فقط نگاه کردن به جنبه های مثبت این کتاب بازم هوادارای خودش را حفظ کرده چون جنبه های دیگه ای هم داره روشن میکنه. علت محبوبیت این کتاب بنظر من ایناس البته عقل منم محدوده و بسیار خطا پذیر. زیاد چیزی از تاریخ بلد نیستم ولی چندتا مثال از ایران خودمون میزنم. از نظر تاریخی نزدیک ترین مثال به حال ما حمله ی اقا محمد خان به تفلیسه و کشتار مردم. خب مردم تفلیس از نظر دینی نزدیکی بیشتری با حکومت روسیه داشتن و حالا به هر دلیلی به اونطرف متمایل تر بودن. ارتش اقا محمد خان قاجار کشتاری راه میندازه که به گواه تاریخ گربه ام توی شهر نمونده بوده. دومین مثال حمله ی نادر به هند هست. نادر علاوه در بر غارت خرانه ی دولت گورگانی و دولت های رغیب اون به معابدم دست درازی هست. شما با هر هندیی الان صحبت کنید اسم ایران را با نادر میشناسه که از خاندان سلطنتی ایران نبود ولی مجسمه های بودای طلای 80 کیلویی را از معابد خارج دزدید و ذوب کرد. سومین مثالم از حکومت ساسانیه در طی یکی از جنگها صلیبی که عیسی روی آون کشته شده بود به دست سپاه ایران می افته طبیعتا برای ارتش غیر مسیحی ایران اون ارزشی نداشته ولی به ایران اورده میشه و به عنوان یه غنیمت نگه داشته میشه.... خب این چندتا مثال را زدم که بگم ما هم با ادیان دیگه چندان مهربون نبودیم . همین الانشم نیستم و نمیتونیم تفاوت ها را قبول کنیم. اعراب که 1400 سال پیش اومدن ایران را تسخیر کردن هم همینطور بودن. نه اولین بار بوده نه اخرین بار توی تاریخ. پس این رگ گردنمون بالا میزنه و میگیم ما قبل عربا فلان بودیم، فلان چیزو داشتیم ، به زور مسلمون شدیم و اینا برای چیه؟ مگه ما عثمانی ها شکست نخوردیم؟ مگه از افغانیا شکست نخوردیم؟ مگه ترکها چند صده بر ایران حکومت نکردن؟ مگه اسکندر و چنگیز و غیره نیمدن؟؟؟ خب همه ی اینا اومده و رفته چه شکوهش چه افولش چرا باید از چیزی که توش دخالتی نداشتیم اینقدر افتخار یا انزجار نشون بدیم؟ شاید اگه از این ادمایی بودم که دنبال اسم رضا , نادر یا کورش یه کبیر اضافه میکردم از خوندن این کتاب لذت وافری میبردم چون داشت تموم اون چیزی که نیاز داشتمو به ذهنم تزیق میکرد.: بی همه چیز بودن عربا, مسلمونی چرته, ایران با شکوه بود, زرتشت عالی بود و غیره ولی این کتاب خوندنش برخلاف انتظاری که داشتم بهم نچسبید. همش یه سری روایته پاره پاره از کتابای تاریخیه که جمع اوریشون مطمعنا زمان زیادی از نویسنده گرفته ولی همونطور که توی متن بارها ذکر میشه روایتای معتبری نیستن! و جمع اوریشون کنار هم دیگه هم بیشتر برای زنده کردن اون رگ وطن پرستی میتونه باشه که خود نویسنده هم توی مقدمه چاپ سال 36 بهش یه اشاره ی کوچیکی میکنه. دوس دارم کتاب های بیشتری در بازه ی اواخر ساسانی و اوایل اسلام بخونم ولی نه از نویسنده های ایرانی یا عرب اگه کتابی در این زمینه اشنایی دارین منون میشم معرفی کنید.
به قول دکترشریعتی خواندن تاریخ برای این خوب است که ما آینده را پیش بینی کنیم. حسم را از خواندن این کتاب نمی دانم. شاید مانده ام که چه بگویم. اما خیلی جاها احساس می کردم که استاد زرین کوب در فضایی احساسی تحلیل و نوشته خود را پیش می برد. ولی خوشحالم که باهمه آن بدبختی ها و گرفت و گیرها بازهم زبان و فرهنگ ایرانی ماند. این کتاب نشان می دهد که در فضایی آزاد و بدور از تعصب می توان رشد کرد. تعصب و انحصارطلبی هیچ ثمره ای نخواهد داشت. ایزد منان روح کسانی را که برای ماندگاری ایران کشته شدند در بهشت منان شادکناد. 9/3/96
آواي مناجات مادرم از اتاقش به گوشم مي رسد...چه زيبا دعا مي خواند و چه ساده مست ميشود... پدرم آرام در گوشه اي سه تار مي نوازد و من اينجا مثل هميشه به آهنگش دل مي بازم... و من در خلوت اتاق روبه روي دفتري پر از خاطره نشسته ام و نرم نرمك مي نويسم... مي نوسيم براي دلم...براي دلي كه گريان و بي صدا عاشق شد براي دلي كه در دوزخ انتظار پرپر شد... براي دلي كه هيچ كس عشقش را باور نكرد!!! نه مادر...نه پدر ...هيچ كس نمي داند در خلوت اين اتاق دختري گريان يا يك سلام عاشق شد با يك سلام بيمار شد و با يك سلام مرد دختري كه نه مثل مادر دعا مي خواند نه مثل پدر تار مي نوازد دختري كه فقط يك نقاش است...
كتاب به ظلم وجور حكومت ساسانيان به ويژه نقش مغ ها وموبدان در سقوط آخرين سلسله ايرانى قبل از ورود اسلام ابتدا اشاره مى كند و با ظلم وجور عباسيان واستقلال بخش هايي از ايران بعد از حدود٢٠٠سال به اتمام مى رسد كتابى كه به تلاش اعراب براى تسلط بر ايران وتغيير آيينن وسنن كهن وبدعت دين جديد در شروع اسلام وحكمرانى در ايران مى پردازد و به وطن فروشى ها وخيات كسانى مثل افشين و.. اشاره مى كند و به ظلم وستم حكومت اعراب بر ايران و مقاومت دو قرن مردم اين سرزمين
نكته جالب اين دوقرن و شايد تمام طول تاريخ ابن است كه؛ حكومت وسلسله ها منقرض ونابود نمى شوند مگر به ظلم وجور وفساد حاكمين
چند روز پیش به همسرم می گفتم که اگر یک وقت مربی تیم ورزشی شدم که قرار باشد با اعراب مسابقه بدهند حتما این کتاب را میدهم تمام تیم بخوانند آنوقت مطمئن خواهم بود که تمام تیم حریف را به توبره میکشند و با خاک یکسان میکنند.من هنگامی که شرح جنایات اعراب را در این میخواندم بهتی سراسر وجودم را فرا گرفته بود و این عنوان غریب "دو قرن سکوت" تمام جان کتاب بود ..حتی قبل تر از این که این کتاب را بخوانم یک احساس ناسیونال سوسیالیستی نسبت به نژاد ایرانی داشتم اما اکنون این احساس چند برابر شده تاحدی که جنگ در کشور های عربی در سالهای اخیر را به عنوان جبران مافات تلقی میکنم و میگویم بگذار بکشند این مردمان بی فرهنگ خویشتن خویش را چنان که یکی از ایشان نماند .البته تمام ساکنان ایران زمین از هر نژاد و قومی را ایرانی میدانم.اگر این کتاب را یافتید حتما بخوانید ما که کلی سپردیم به دیگران تا برایمان یافتند.
کتاب دو قرن سکوت، نه صرفاً پژوهشی تاریخی، که مرثیهایست بر عصری گمشده. عبدالحسین زرینکوب، با لحنی تلخ، آرام و گاه خشمگرفته، از دو قرنی مینویسد که ایران، پس از سقوط ساسانیان، در تباهی و خاموشی فرو رفت؛ نه خاموشیِ فکری، بلکه خاموشیِ روایت. روایتهایی که یا نوشته نشدند یا اگر شدند، به عمد فراموش یا حذف گشتند.
زرینکوب، مورخیست که تاریخ را نه صرفاً با اسناد، که با وجدان مینگرد. او از ویرانی فرهنگیای مینویسد که پس از حملهی اعراب بر ایران رفت؛ از آنکه چگونه تمدنی که در حوزهٔ ادب، فلسفه، و آیین، بالیده بود، به ناگاه دچار انقطاع شد. نه آنگونه که بازسازیاش ممکن باشد، بلکه چنان ویران که گویی اصلاً نبوده است.
در این میان، آنچه زرینکوب را از یک مورخ رسمی جدا میکند، شجاعت او در نام بردن از دردهاست؛ از خاموشی شعر فارسی، از مرگِ اندیشههای ایرانی پیش از اسلام، و از آن قرنهایی که مردم نه میتوانستند چیزی بگویند، نه اجازه داشتند چیزی بپرسند. او از سکوتی مینویسد که نه نشانهی صبر بود، نه انتخابی آگاهانه؛ بلکه تحمیلِ تاریخیای بود بر مردمی که باید فراموش میکردند چه بودهاند تا زنده بمانند.
اما کتاب در دام ناسیونالیسم سطحی یا دینستیزی نمیافتد. زرینکوب نه از نفرت، بلکه از اندوه سخن میگوید. میداند که اسلام هم تمدنی بزرگ آفرید، اما بر این نکته تأکید دارد که تا قرنها، ایرانیِ مسلمان، نه خودش را میشناخت، نه اجازه داشت گذشتهاش را بازخوانی کند. او از بیهویتی سخن میگوید؛ از خلئی که وقتی گذشته را از ملتی بگیری، درونش شکل میگیرد.
دو قرن سکوت، نه ستایش ایران باستان است، نه حمله به اسلام. این کتاب فریادیست برای آنکه فراموش نکنیم هر سکوتی، نشانهی صلح نیست. گاه سکوت، حاصلِ شکست است؛ و گاه، زبانبریدگیِ نسلیست که چیزی برای گفتن دارد، اما هیچکس برای شنیدن نیست.
در جهانی که تاریخ را همیشه فاتحان مینویسند، زرینکوب تلاش میکند به صدای مغلوبان گوش دهد. شاید این خود، نوعی مقاومت باشد؛ شاید این، پایان سکوت است.
دو قرن سكوت تاريخ دو قرن نخست چيرگي اسلام به ايران است. كتاب به ظلم هاي بني اميه ميپردازد و نقش سرداران ايراني در روي كار آمدن بني عباس را روايت ميكند. البته به نظرم به جاي دو قرن سكوت بايد نام ١٤قرن سكوت را بر روي اين كتاب گذاشت چون بدبختي و بيچارگي ايرانيان دربند مانده و مظلوم با ورود اعراب !...! به دو قرن ختم نميشود. به قول دكتر شريعتي خواندن تاريخ براي اين خوب است كه ما آينده را پيش بيني كنيم و به راستي كه اين كتاب هم خالي از اين داستان نيست و به ما بينش خوبي براي پيش بيني سرنوشت ايران حال حاضر ميدهد. درحين خواندن احساس ميكردم كه جناب زرين كوب در فضايي احساسي تحليل و نوشته خود را پيش ميبرد و به واقع حس تعصب به ايران و ايراني را ميتوان در خط به خط اين كتاب حس كرد كه البته نمي توانم خشنوديم را از اين حس بيان نكنم حتي اگر احساس كنم كه شايد در جاهايي تاريخ كمي تحريف شده است. بهرحال به نظرم جزء كتابهايي است كه هر ايراني بايد يكبار بخواندش و اطلاعاتش را از زمان فروپاشي ساسانيان تا ظهور دولت طاهريان تا حد زيادي كامل كند. من به شخصه در حين خواندن كتاب تنفرم از اعراب مدام بيشتر و بيشتر ميشد، از اين همه بلا و مصيبتي كه بر سر كشورم آورده اند اين قوم به راستي سوسمارخور! شايد كه حتي از قوم مغول هم بيرحم تر و ظالم تر بوده اند... بگذريم...تعصب ايراني را كنار بگذاريم و تاريخ كشورمان را بيشتر و بيشتر بخوانيم به اميد روزي كه همه ايرانيان به معلومات نسبتأ خوبي از تاريخ كشورمان دست يابند كه به راستي آنگاه است كه ميتوانيم به نژاد خود و تاريخ خود بباليم.
کتابهایی که می خوانیم را به یکدیگر معرفی کنیم: اخیرا کتاب معروف دو قرن سکوت را از حاشیه خیابان انقلاب خریدم و خواندمش. با دقت خواندم. دکتر عبدالحسین زرین کوب یک بار در سال ۱۳۳۰ این کتاب را منتشر کرده، بعد خودش در سال ۱۳۳۶ تصحیحش کرده است و نسخه جدیدی داد. بعد ها مرحوم مطهری هم مقاله خدمات متقابل ایران واسلام را نوشت که در چاپ های بعد انقلاب به عنوان مقدمه کتاب امده است. کتاب تاریخی است. از زملنی که عربها به ایران حمله کردند. تا دو قرن بعد آن را تجزیه و تحلیل کرده و ضعف وقوتهای عربها و ایرانی ها را لیست کرده است. تاکید میکنم حمله اعراب محور کتاب است و نه اسلام و کمتر بحث ایدئولوژیک در آن آمده است. ایرانی ها گاهی شکست می خورده اند و حکومت را به اعراب واگذار می کرده اند وهروقت فرصتی به دست می آوردند و یا رهبری قدرتمند پیدا می کردند با آن متحد می شدند و با اعراب می جنگیدند… قتل و غارتهای زیادی در این دو قرن صورت گرفت تا اینکه در پایان ایرانی ها از زیر بار اعراب خود را نجات دادند و البته مسلمان باقی ماندند. ایرانی ها بر خلاف مصری ها که آنان هم سابقه طولانی داشتند،، مسلمان شدند و لی زیان و فرهنگ خود را عربی نکردند و استقلال و هویت ایرانی را حفظ کردند.. خواندنش برای من کلی اطلاعات تاریخی آورد. خدمات متقابل ایران و اسلام هم مکمل خوبی در این مقوله بود خرداد۹۸
چگونگی مسلمان شدن ایرانیان و حوادث مهم دو قرن بعد از آن در این کتاب نقل شده که باید گفت با چیزی که در کتابهای درسی تو مغزمون کردن زمین تا آسمان تفاوت داره. برای من که مطالعه تاریخی خیلی کمی داشتم کتاب خیلی خوبی بود. شورشهای ایرانیان بر ضد حکمرانان عرب، حالا چه به بهانه حب وطن و یا رسیدن به قدرت در این دو قرن تکرار و تکرار شده. قدرت گرفتن و اسارت افشین، از فرماندهان معتصم و قیام ابومسلم و سیاهجامگان دو روایتی بود که برای من جالب بودن. نسخه پیدیاف کتاب رو روی موبایل خوندم. کتاب اونقدر جذاب بود که سختی خوندن روی گوشی باعث کند خوانیاش نشد. در واقع تهدید دشمن خارجی برای ایران به اندازه ضرری که فساد، ظلم و بیلیاقتی حکومتهای ایران داشتهاند، نبوده. چیزی که تا امروز هم تکرار میشه.
اولین چیزی که میتونم در مورد کتاب بگم بی طرفی و نهایت انصاف نویسنده است.چون موضوع عمده کتاب تقابل اعراب وایرانیان بوده،ناخوداگاه همه ما یک تعصب به یک سمت داریم.متن وشیوه نگارش کتاب کمی سخت هست و این میتونه در ترغیب دیگران به ادامه خواندان کتاب مشکل ساز باشه.مثل دیگر کتاب های تاریخی روان نیست.ولی نویسنده عالیقدر سعی کرده با استفاده لز منابع مختلف و گاها متناقض موضوعاا را موشکافی کنه.برای خود من اشنایی بیشتر با روحیات اعراب در زمان حمله به ایران و بعد از ان جالب بود.
کتابی که بدون غرض ورزی به چگونگی ورود اسلام به ایران پرداخته، از این جهت بدون غرض ورزی که گاهی دو نقل قول در مورد یک موضوع مطرح شده است. بخاطر تمام زحمت هایی که دکتر زرین کوب برای این کتاب کشیدند سپاسگزارم. من این کتاب رو از روی یک نسخه ی قدیمی خوندم و ظاهرا بدون سانسور است.
کتاب به تاثیر حکومت اعراب بر ایران میپردازه و به خوبی نقش دین و شخصیت های مذهبی رو در سیاست نشون میده. از مغ ها و موبدان دوران ساسانی گرفته تا شخصیت های مذهبی اسلامی و حتی شخصیت هایی که به اسم زرتشتی، خرمدینی، مزدکی، برمکی و…. جنبش هایی رو طی سالهای حکومت اعراب راه انداختن تا قدرت دوباره به دست ایرانیان برگرده. نکته مشترک همه این قیام های نافرجام یا به فرجام رسیده، تشنگی قدرت و در درجه دوم ثروت بود که متاسفانه در دنیای امروز هم همچنان شاهد همین مسائل هستیم. خوندن کتاب توام با تاسفه، تاسف از تمام چیزایی که در این دو قرن از دست دادیم و دیگه نتونستیم تمام و کمال پس بگیریم مهم ترینش هم زبان و فرهنگمون بود. یه جملاتی در کتاب هست که عمیقا قلب رو به درد میاره و نویسنده با همین جملات تاثیرشو رو خواننده میزاره. یک ستاره کمتر دادم چون معنی بعضی جملات عربی در پاورقی نیومده بود و همینطور ترجیح میدادم فصل بندی کتاب بر اساس ترتیب وقوع وقایع باشه، دوس داشتم از روز اول حکومت اعراب شروع کنم و این انحطاط هر روزه رو حس کنم، البته این فقط نظر شخصی منه و شاید اصول درستش همین فصل بندی انجام شده در کتاب باشه
بشدت کلی گویی داشت که البته برای آن حجم از بازه زمانی در این تعداد صفحات طبیعی است. برای کسی مثل من که از تاریخ اسلام و ایران در بدو ورود اسلام مطالعه زیادی نداشته، گنگ و نامفهوم بود نکته بسیار مثبت کتاب، امانت داری و عدم سوگیری نویسنده بود
جزو کتاباییئه که هر ایرانی باید بخونه که با تاریخ و سرونوشت ایران تو این 2 قرن آشنا شه من نسخهی قبل از انقلابش رو خوندم (از دست فروش تهیه کردم) زرینکوب واقعا منطقی و بیطرفانه به قضیه نگاه کرد چون اصلا جملات و حرفای توهین آمیز به اعراب ندیدمش توش، به دور از نژادپرستی سعی کرد بنویسه کلیست کتاب داستان: چگونگی فروپاشی امپراطوری بزرگ ساسانیانئه ( توضیح اینکه چجوری شاهان و وزیران شروع کردن به سوء استفاده از موقعیت خودشون، و استفاده یک سری از مغان از این شرایط و ترکیب دین و سیاست و شروع تباهی )
چگونگی شکست ارتش ایران از اعراب ( که مربوط میشه به خسته شدن مردم از سوء استفاده نظامیها و سیاستمداران و حتا دین و توضیح اینکه خیلی شهرها با خیانت خود مردم و بازکردن دروازههای شهر به روی اعراب تسخیر شد )
وضعیت بعد از فتح اعراب ( اینکه مردم تازه فهمیدن مرتکب چه اشتباهی شدن و دیگه دیرشده بود، صدها هزار قتل عام دست جمعی، خراجهای گزاف، تجاوزها، آتیش زدن تمام کتابها و خراب کردن تاریخ و ارزشها و ... )
قیامها ( توضیح تمام قیامها که بعضیها دین جدید مثل مزدک همراه بود بعضیها با هدف ساختن دوباره ایران و دلیل شکستها و خیانتها و... )
از بین رفتن امپراطوری اعراب و احیا ایران ( اعراب مرتکب همون اشتباه ایرانیهای زمان ساسانی شدن با شیوهی جدید و نفوذ ایرانیها و ترکان در دربار هم دلیل دیگهای بود که نمیشه نادیده گرفت )
درکل سراسر غم گرفته این دوره از تاریخ رو. بهتره درس بگیریم از تاریخ.
یک ابهام در مورد تاریخ، چقدر میشه به تاریخ اعتماد کرد. همین الان در زمان کنونی ما رو در دروغ خفه کرده اند و اینکه اتفاقاتی هزاران سال پیش رخ داده باشد و با توجه به خاصیت دروغ گویی انسان واقعیت باشد؟!
به فرض اعتماد کامل به همه این نوشته های تاریخی قسمت بارز این کتاب در مورد ظلم کردن به دیگران برای کسب قدرت و ثروت و در عوض قیام بر علیه ظالم برای گرفتن جایگاه او، توطئه چینی بین افرادی که به دنبال کسب قدرت بیشتر و ثروت بیشتر بوده اند. نتیجه چیزی نبود جز کشتار و قتل و جنگ های بی پایان. توهماتی که در ذهن زورگویان، جنایت کاران و شیادان شکل می گرفت که ما برتر هستیم در واقع یک انگیزه برای مرتکب شدن به این کارها بوده است. دین و خدا یک ابزار عالی برای اعراب آن زمان بوده برای اینکه تمامی این اتفاقات فوق را به گردن آنها بیندازند و بدین طریق یک اتحاد بزرگ بین آنها بوجود آورد. انسان خیلی راحتتر می تواند دست به جنایت و زورگویی بزند اگر بتواند آن را به گردن یک نیروی قوی تر یا هدف والاتر بیاندازد.
آیا در دنیای کنونی وضعیت بهتر شده است؟ در ظاهر بله. ما در زمان کنونی هواس پرتی و قوانین فراوانی ایجاد کردیم که به خاصیت جنایت کار بودن انسان فکر نکنیم. اگر جنایت کردن قانونی بود آن وقت اتفاقات عجیب تری رخ می داد. مثلا جنایت بر علیه حیوانات در دنیای کنونی قانونی است و نتیجه این شده که تنها در عرض سه روز انسان بتواند به اندازه تمام کشتار صورت گرفته در تاریخ جنگهای بین انسان ها، حیوان بکشد.
اول از هرچیز باید بگم حس کردم زرینکوب یه کوچولو کتاب رو با تعصب دینی نوشته و ازونجایی که این کتاب قبل از انقلاب نوشته شده، دلیلش گرفتن اجازه واسه چاپ نمیتونه باشه. این کتاب شاید خیلی به درد ارجاع تاریخی نخوره چون منابعی که از اون زمان مونده، معمولن کتابهاییه که خود عربها نوشتن و معمولن پر از اغراق و بزرگنماییه. اما برای رسیدن به یه درک کلی و اینکه توی اون دوقرن چه بلاهایی سر ایران و ایرانی اومد خیلی خوبه. یه نکتهی جالب که بعد از خوندن این کتاب بهش میرسید اینه که حکومت فعلی ما، از چیزی که فکر میکنید خیلی اسلامیتره و بسیاری از غارتها و ظلمهایی که به مردم میشه، شکل جدید(چه بسا همون شکل قدیم!) غارتها و ظلمهای اون زمانه. نکتهی دیگهای که میخوام بگم اینه که این کتاب به «دو قرن»سکوت اشاره کرده درحالی که اثراتی که اسلام روی آزادی ایران گذاشت (به لطف حکومت صفویه)تا همین الان ادامه داره.
در کل، وقتی این کتاب رو بخونید، جز شباهت چیزی نمیبینید. پس زمانی که عصبانی بودید از اینکه کاش اون زمان بودید و میجنگیدید یادتون باشه که برای امروز هم آینده و ایندهگانی وجود خواهد داشت.
به چند جهت کتاب فوق العاده خاصی در تاریخ سیاسی اجتماعی ایران محسوب میشه : اول ) بررسی منطقی و به دور از احساسات ناسیونالیستی در مواجه با پیروزی قوای عرب در مواجه با نیروهای امپراطوری ساسانی - دوم)بررسی دلایل افول ایدئولوژیک و مذهبی پادشاهی ساسانی و انشقاق های صورت گرفته در آیین زرتشتی که راه را برای برتری تفکرات اولیه اسلامی در آن مقطع فراهم کرد - سوم) شرح ایدئولوژی پان عربیسم در دوران حکام اموی و ایجاد اولین ارتباطات تاریخی - سیاسی شیعیان با مردم ایران در اعصار بعدی- چهارم ) نحوه چیرگی نرم ایرانیان بر دستگاه خلافت اسلامی در دوران عباسیان
کتاب در مورد سقوط حکومت ساسانی بعد از حمله مسلمانان است و اینکه دو قرن اول چگونه گذشت. شرح خیانت های افشین که خود یک ایرانی بود بر علیه مازیار و بابک خرم دین خواندنی بود. شرح کامل ادیان ایرانی در آن زمان و اینکه اعتقادات آنها چه بوده جالب بود ادیانی مثل مزدک،زرتشتی،و مانوی و بت پرستی و غیره..... همچنین در زمان مأمون خلیفه عباسی بحث کردن ادیان با هم رایج بوده و بحثهای جالبی بین اعتقادات مختلف انجام میشه. شرح جنایات خلفای اسلامی ، فساد دولت ساسانی و موبدان در هنگام سقوط آن. فتح نهاوند جنگ خلیفه با بابک خرم دین و قیام ابومسلم خراسانی و شرح کامل این قیام و حکومت طاهریان و..... اگر یک نویسنده خودپسند و بی مسئولیت به جای زرین کوب بود می توانست این کتاب را به دو یا سه جلد برساند و آن را طولانی کند. ولی شرح این همه ماجرا در کمتر از چهارصد صفحه نشان از تسلط و تعهد نویسنده داره که به خوبی از عهده ی آن برآمده. این کتاب رو به همه علاقه مندان تاریخ ایران باستان و تاریخ اسلام و تاریخ ادیان پیشنهاد میکنم. کتاب بی نهایت با ارزش است.
احساس میکنم نقد نوشتن واسه این کتاب خیلی کار سختیه! فقط چندتا نکته بگم؛ یک اینکه برخلاف تصورم کتاب تاریخی سختی نبود و میشد خیلی زود تمومش کرد، من فرصتم کم بود(چون بیشتر کلیگویی بود). و دوم هم اینکه ابتدا برداشتم این بود که خیلی چیزها بیان شده و نگاه نویسنده جانبدارانه نیست اما درنهایت میتونم بگم اینطور نیست؛ حداقل اینکه راحت از کنار مسائل رد شده و همهی جنایتها رو پذیرفته!
كتاب در زمينهاي است كه كمبود در اين زمينه از مولفان معتبر بسيار كم است. به نظر ميآيد كه انصاف توسط نويسنده رعايت شده هم آنجاهايي كه معايب خودي را ميگويد و هم در مقدمهاي كه در سال 36 بر ويرايش دوم كتاب نوشته است
در اين مقدمه ميگويد كه معلوم نيست اين كه من مينويسم واقعيت داشته باشد و اين چيزي است كه من پيدا كرده ام تا اين لحظه و تغيير عمده از اولين ويرايش در سال 33 به دومين ويرايش در سال 36 هم به خاطر همين است
همچنين ايشان حامي نظريهاي است كه ميگويد تاريخنگار نميتواند بيطرف باشد و ايشان آگاهانه با اين مساله برخورد ميكند و خواننده را هم دعوت به همين امر ميكند.
کتاب راجع به دو.قرن حضور و حاکمیت اعراب بر ایران است..متن کتاب یکم سنگین و قدیمی بود...و نکته بسیار خوب اون بیان اتفاقات بدون غرض ورزی و همراهی تعصبات ملی یا مذهبی بود.. بر خلاف نظر خیلی دوستان بر اساس کتاب فهمیدم که عامل اصلی این.اتفاق واین دو قرن ظلم و.بدبختی بی کفایتی خودمون و پادشاهانمون در پایان دوره ساسانی است...حقیقت اینکه وضعیت و شرایط به گونه ای شده بود که اگر اعراب به ما غلبه نمیکردن..رومیان دیر یا زود به این موفقیت میرسیدن...کاش از تاریخ عبرت بگیریم... یه سوال اساسی هم دارم اینکه واقعا راه پیشرفت و.رواج ادیان جز با جنگ ممکن نبوده؟؟؟؟؟!!'!!!!
اولین کتاب تاریخی هست که خوندم و احتمالا برای اینکه بتونم قضاوت درستی درباره اش داشته باشم لازمه کتابای بیشتری ازین دست بخونم. بارها خوندن این کتاب بهم پیشنهاد شد و تعاریف زیادی از این کتاب شنیده بودم اینکه قراره چیزهایی از تاریخ 200 ساله ی ایران بعد از حمله ی اعراب بهم بگه که تا بحال جایی نشنیدم! و قراره با حقایقی که بیان میکنه شگفت زده بشم! برای من این کتاب چنین انتظاراتی رو برآورده نکرد و بیشتر به نظرم جمع آوری اطلاعات تاریخی این بازه ی زمانی بود که صد البته با توجه به زمان انتشار کتاب، کار خیلی ارزشمندی بوده و به همین دلیل هم به نظرم ارزش 3 ستاره رو داشت. مشکل کتاب اما برای من لحن جانبدارانه اشه، که به خصوص اوایل کتاب اذیت کننده تر هست مثلا در بعضی از وقایع به منابع مختلفی ارجاع داده و در درست بودن همه ی اونها شک کرده و در بعضی دیگه فقط به یک منبع ارجاع داده و تمام! یا نحوه ی توصیف عمل مشابهی که از شخصیت های ایرانی و غیرایرانی سر زده خیلی با هم متفاوته! این موضوع البته در نیمه ی دوم کتاب کمرنگ تر میشه. از نقاط قوت کتاب به نظرم نوع نوشتار کتاب بود که کاملا مناسب فضای تاریخی بود و حال و هوای کتاب رو حفظ می کرد. در کل خوندن این کتاب با دیدگاه "وطن پرستانه" شاید تجربه ی جالبی باشه ولی من با دیدگاه "برشی از تاریخ یک کشور" خوندمش و نتونستم خیلی باهاش ارتباط برقرار کنم.
اگر دنبالِ این هستید که ایرانیان چگونه با اسلام آشنا شدند و در برخورد با آن چه واکنشی نشان دادند و همچنین اعراب چگونه با ایرانیان برخورد کردند، خواندنِ این کتاب میتونه مثمر ثمر باشه. یکی از سؤالهایِ اساسیِ هر کسی شاید این است که ایرانیها با زور اسلام را پذیرفتند یا با اختیار؟ اگر دنبالِ یافتنِ پاسخِ چنین سؤالی هستید پیشنهاد میکنم پیش از هرچیز خودتون رو از تعصباتِ ملی و نژادی بزدایید تا حقیقت رو راحتتر بتونید پیدا کنید. بخشِ اولِ کتابِ خدماتِ متقابلِ ایران و اسلام با نامِ «اسلام از نظرِ ملیتِ ایرانی» مقدمهٔ خوبی برای این مبحث است. در کنارِ این کتاب، کتابِ «خدماتِ متقابلِ ایران و اسلام» از استاد شهید مطهری رو هم مکمل این بحث میدونم و توصیه میکنم حتما این کتاب رو هم مطالعه کنید.