فکرها و احساسات زمانی به ایگو تبدیل می شوند که ما خود را با انها یکی بگیریم. هویت موهوم من همان ایگو ست. -یکی از راه های موثر برای گذشتن از ایگوی شخصی عکس العمل نشان ندادن به ایگوی دیگران است. -وقتی ایگو محو می شود، دیگر حادثه ها و وضعیت های زندگی من بر من غالب نیستند. انها دیگر مطلق و ماندگار نیستند و دوامی ندارنر و من دیگر انها را خیلی جدی نمی گیرم. -ایگو چه می خواهد؟ ایگو توجه می خواهد. می خواهد برجسته و برترین و بهترین باشد و از داشته های خود هویت کسب می کند. جای تو می نشیند و بر تو فرمان می راند. -ایگو همیشه می ترسد. او هرگز از انچه دارد راضی نیست و میان او و انچه می خواهد همیشه فاصله ای بسیار هست. -اگاهی از ایگو= تو همان حضوری می شوی که فراسوی ایگوست. این حضور همان چیزی ست که تو حقیقتا هستی.
-بهترین شیوه ی مبارزه با ایگو، دست کشیدن از مبارزه با ایگو و صرفا مشاهده ی آن است.
کتابی معنوی که من بارها و بارها بهش رجوع میکنم . مفاهیمی رو بیان میکنه که بیان کننده اتصال و ارتباط من با تمام دنیا از جمله انسانهاست، این کتاب باعث میشه انسان خودش رو جدا نپنداره و در این زمینه کمک بسیاری به من کرد و تکمیل کننده ی کتاب نیروی حال بود. بدون مفهوم یگانگی با منشاء هستی و ارتباط و یکی بودنمان با دیگران ، یک جای مفاهیم زندگی در اکنون و نیروی حال می لنگید و برداشتی خودخواهانه به انسان میداد، که این کتاب اون رو جبران کرد و به زیبایی اتصال ما به کل هستی رو یادآوری کرد. بجز مسائلی در مورد فرکانس جذب و دفع رویدادها که مفاهیمی غیر علمی هستند با تمام کتاب موافقم . این کتاب پناهگاه معنوی من هست و هر از گاهی مخصوصاً وقتی که خودم رو جدایافته می یابم بهش پناه میبرم و مطالبش رو یاد آوری میکنم. البته من این کتاب رو به صورت صوتی با صدای زیبای خانم کتایون زند گوش میکنم که بسیار عالیست. اگر فایل های صوتی را خواستید به من پیام دهید
چقدر عالی از ایگوها از منیت ها صحبت میکنه . و اینکه خطاهای رفتاری که باعث میشه ما عزت نفس مون رو پایین بیاریم و دچار رنج و درد بشیم رو به زیبایی توضیح میده