وقتی فیرای نوزدهساله بههنگام شکار در جنگل گرگی را میکشد، موجودی دیومانند میآید تا تقاصش را پس بگیرد. فیرا بهاجبار به سرزمینی جادویی و خطرناک برده میشود که تنها افسانههایی دربارهاش شنیده است. آنجا متوجه میشود که زندانبانش حیوان نیست، بلکه یکی از پریهای نامیرا و مرگباری است که بر جهانشان حکمرانی میکند. با گذشت زمان میفهمد که پشت ماسک جواهرنشان پری چیزی بیشتر از چشمهای سبز نافذش پنهان شده است. او دائم تحت نظر است و همانطور که احساساتش برای پری تغییر میکند، سایهای شوم هرچه بیشتر بر سرزمین پریان تسلط مییابد و فیرا باید راهی برای مقابله با آن پیدا کند... وگرنه پری و تمام دنیایش برای همیشه نابود خواهند شد.
Sarah J. Maas is the #1 bestselling author of the Throne of Glass, Court of Thorns and Roses, and Crescent City series. Her books have sold millions of copies and are published in thirty-eight languages. She lives in New York City with her family.
از نظر من، این کتاب از اوناییه که اگه یه نویسندهی ایرانی مینوشتش همه میگفتن وای یه رمان زرد دیگه عجب سرطانیه و... و خب واسه چی الکی نظر مثبت بدم از نظرم رمنس داستان و منطق اتفاقات و... سرطان بود خب:)) ولی با این حال جی ماس قشنگ نوشته، یعنی با وجودی که از طرح داستانی و رمنس بدم اومد بازم قراره بقیهی جلدها رو بخونم. نمیدونم جادوئه یا چی؟ ولی واقعا معتاد قلم جی ماس میشم. شخصیت اصلی داستان یکم (شایدم خیلی) روی مخ بود و اگه خیلی تصمیمات اشتباه رو نمیگرفت اونهمه مشکل درست نمیکرد. درسته که هیچکس کامل نیست ولی هیچکسم دیگه انقدر ناقص نیست:/ شخصیتها بهخصوص مذکرها خیلی کراشن*-* لوشن و ریسند بیشتر از همه. یه روز جی ماس شخصیت مرد رو قابل کراش نگذاشت مرد :دی خلاصه اینکه فقط اگه صرفا واسه گذران وقت دنبال یه چیز روون و جادویی میگردین بخونین شاید خوشتون بیاد.
3.8 اول یه پیشنهادی براتون دارم:) معنی تیان رو سرچ نکنید. واقعا میگم، آخر کتاب شرحه شرحه میشید. واقعا مترجم اینکارو کرد و معنی رو پیچوند که ما شکست عشقی نخوریم!😂 جا داره برای همین یه تشکر از خانم هدایتی به عمل بیارم.
فیرا دختر نوزده سالهی فانی برای زنده نگهداشتن خودش و خانوادهاش مجبور است تا در جنگل ناامنی که مرز میرایان و پریان است شکار کند. دخترک در جنگل با گرگی عظیمالجثه روبهرو میشود در صورتی که پریای با تغییر شکل یافته است. حال پری عالیرتبه به خونخواهی عضو دربارش به کلبهی فیرا میرود. تملین دو انتخاب در پیشوروی فیرا میگذارد و فیرا برای نجات زندگیاش ناچار است به سرزمین نامیرایان برود. حال باید دید این دختر میتواند وظیفهای که براش مقدر شده را انجام دهد؟ فیرا در دربار تملین به رازهای زیادی پی میبرد و...
خب اول راجب ایده بگم. اقتباس دیو و دلبر و حقیقتا اقتباس خوبی هم از آب دراومد. خیلی جذاب بود و از محدود کتابهایی بود که از رومنسش خوشم اومد. واقعا واقعا رومنسش اون قدر رو اعصاب نبود، درسته یه جاهایی لوس میشدن اما خوب بود. سارا جی ماس که کلا عادتشه مخاطبو اذیت کنه و داستان اقتباس به پایان رسید و داستان اصلی تازه شروع شد. نمیدونم قراره چه اتفاقی بیوفته اما مقدمه باعث میشه میل ادامه دادن پیدا کنم و اینکه نمیذاره خواننده سر کتاب اول ول کنه و ذهنش رو درگیر میکنه واقعا محشره!
شخصیت پردازی ها قوی بود اما خب هنوز به نظرم جا داشت روی بعضی ها کار بشه. برای پری ها خیلی خوب عمل کرده بود اما شخصیت فیرا، الین یا اون پسره که فیرا باهاش رابطه داشت به شدت ضعیف بودن. شاید هم هدفش برای این باشه که فیرا هی به تکامل میرسه اما به نظرم خوب به این هدفه نرسید و روی شخصیت و جلوه کاری هاش کم کار شده بود. یه سری از شخصیت ها مثل ریسند و آمارانتا رو خیلی دوست داشتم. در نهایت متوجه میشی که این اون چیزی نیست که فکر میکردی و واقعا شخصیت پیچیده ای داشتن که این یه نقطه قوت بود.
فضاسازی رو خیلی خوب عمل کرده بود و واقعا برای فضاسازی به هیچ وجه کم نذاشت. طوری که راوی داستان توضیح میداد، باعث میشد غرق اون لحظات بشی. وقتی شخصیتی که باورهای نزدیکی به من داشت میگفت از اون فضا چه حسی میگیره واقعا درک میکردم و طوری بود که عمیقا توی داستان پرت میشدی. در واقع خواننده هم جزئی از داستان میشه!
داستان از لحاظ فانتزی بودنش واقعا کامل و جامعه. همون طور که تو کپشن پست هم گفتم نویسنده میتونه تا ابد براش داستان فرعی بنویسه و طوری نیست که اگه اقتباس رو ازش بکشی بیرون دیگه تموم شه. خب این ویژگیش باعث میشه به مراتب آموزه(ودف؟!😂) های بیشتری از داستان اصلی داشته باشه. مهم ترین چیزی که قلمرو بهم یادآوری کرد این قضیه دیدن از جنبه های مختلف بود، اینکه همخ مثل هم نیستن و اینکه هنوز چیزای خوب وجود دارن. اینطوریه که یه تماشاچی هستی و اعمال طرفینو میبینی، یعنی هم خوب و هم بد و اینطوری بگم که جلوه های هر کس و هر چیز رو نشون میده. اینکه یک طرفه قضاوت نکنیم اینجا نشون داده میشه. یکی معتقده که عشق برای طمع و فرصت طلبیه و یکی دیگه معتقده برای عشقش میتونه تا ابد عذاب بکشه. اینکه نتیجه چیه و کی پیروز میشه مهم نیست، اون لذت بردنه، اون که هر دو تا میدونن نظرشون واقعیته مهمه. اینکه هر چقدر هم چیزای خوب یا بد زیاد باشه هر چقدر هم اکثریت بزرگ باشه هنوز همه چیز و همه کس نیست.
شاید باورتون نشه اما معتقدم قلم جی ماس سرده! کلا توی چند کتابی که ازش خوندم سعی نمیکرد به عنوان راوی یا نویسنده باهات برخورد کنه و بیستر داستان بود. یعنی یه جاهایی اون قدر غرق میشدی که یادت میرفت این حقیقت نیست. توی کتابای سارا جی ماس نمیشه با کلیت ارتباط گرفت، فقط اون کاراکتری که دوستش داری مهمه و فقط با اون میتونی یکی بشی. نمیدونم چطوری حسمو بگم اما یکم کتاباش جدین و بیشتر به نظرم ماییم که باید برای نفوذ بهش سعی کنیم!
در آخر از ترجمه بگم. اوکی شما اون صحنه شیرکاکائو و بیسکوئیت خوردن فیرا رو بخونین میفهمین سانسور نداشته!😂😂😂 خدایان اون از بهترین صحنه هایی بود که خوندم و دیدم و فرض کردم و اصلا وجود داشتتتتتتتت!😂😂 ترجمه رو اولش درک نمیکردم، باهاش ارتباط برقرار نمیکردم به خصوص اینکه دیالوگ ها به زبان ادبی و نوشتاری بود اما بهش عادت کردم و خب حتی از یه جایی به بعد حس کردم این کتاب رو خاص هم میکنه که من معمولا با این کنار میام ولی بقیه بعید میدونم... غلط تایپی هم داشت اما خب واقعا توی لذتی که از داستان میبری اصلا به چشم نمیاد ولی بود. این همه تعریف کردم، چرا پنج ندادم؟ هنوز اون چیزی که میخواستم بهم اضافه نشده و جی ماس هنوز میتونه بهتر عمل کنه و احتمالا توی جلدهای آخر به پنج هم بکشه!•_-
اول از همه باید بگم کتاب از چیزی که فکر میکردم بهتر بود و دستکم گرفته بودمش. و کتاب رو دوست داشتم و مشتاقم برای ادامه. کتاب شروع ملایم و آرومی داره و این جو آروم تا یک چهارم پایانی کتاب هم کماکان باقی میمونه ولی آزاردهنده نمیشه. ولی اواخر کتاب به مراتب جذابتر و هیجانانگیزتر هست و با چالش بیشتر. با اینکه خط داستانی این جلد چیز خیلی خاصی نداره، اما به خوبی همراه میکنه و من لذت بردم. شخصیتهای اصلی کتاب به قدر کافی پرداخت شده بودن که بتونیم باهاشون ارتباط برقرار کنیم. لوشن رو بیشتر از بقیه دوست داشتم، نستا برام در ابتدا منفور و سپس محبوب شد(شخصیتپردازی نستا جالب بود) و فیرا رو هم درک میکردم. ولی به نظرم آمارانتا کمی بیشتر نیاز به کار داشت تا انگیزههای شرارتش برای من بیشتر قابلباور باشه. رمنس کتاب هم که یکی از بخشهای اصلیش هست قابلقبول بود و آزاردهنده نشد. (و خوشحالم که این رمنس و رابطه بر همه چیز داستان سایه نمینداخت و شخصیتها در هر موقعیتی پی ابراز محبتی چیزی نبودن) قلم جی ماس تو بیشتر جاها معمولی بود و از حیطه امن خودش خارج نمیشد. ولی بعضی جاها گوشهای از زیباییهای قلمش رو با توصیفات نشون میداد. باید دید توی جلدهای بعدی قلم و نثرش چقدر رشد میکنه. و در آخر چه طرح جلد زیبا و پرجزئیات و باکیفیتی. و همچنین ترجمه هم خوب و رسا بود. همین. در مقایسه با کتابهای مشابه خودش با تم پریان، نسبتا اثر قویتریه. ببینیم در ادامهی مجموعه چی میشه.
خب اقا اکی من انتظار نداشتم انقدر دوست داشته باشم این کتابو:)) ولی داشتم. نمیدونم چی بود که باعث شد من، دوستش داشتم باشم ولی خب هر چی بود معتادم کرد و الان افتادم تو اسلامپ بابتش:| حالا چرا اگه انقدر دوستش داشتم سه دادم؟ بریم که ببینیم و من بیش از این زیاده گویی نکنم:)))))
ببینین. جی ماس یه کلیشه نویسه. یه کلیشه نویس قهار، ولی زیباییش به همینه دقیقا که میتونه این کلیشه رو انقدر خوب در بیاره، تا یکی مثل من درش غرق بشه. برای مثال، دو تا چیز همیشه توی کتابای جی ماس ثابته و اونم «دخترای مثلا قوی و فمینیست» و «و پسرای جذابی مه اول به نظر عوضی میان و بعد ادم میشن». اینا نباشن کتاب اصلا جی ماس نیست:))) قلمرو/دربار هم همین خاصیت رو داشت. شخصیت اصلیمون یه دختر خیلی قوی و خفن و اوفففف که از پس خودشم بر میاد و همین کلیشههایی که جی ماس سعی کرده «فمینیست» بازی در بیاره توشون. نمیگم موفق نبوده، ولی فیرا، دقیقا همون تیپیکال شخصیت اصلی دختری بود که ما معمولا توی یانگ ادالتا میبینیم. چیز تازهای از فیرا، من ندیدم. خصوصا اینکه شخصیت پردازیش هم بد بود، که یه کم دیگه به اونم میپردازیم دی: همونطور که میدونین جلد اول، ریتلینگ یا بازگویی از دیو و دلبره. و اگه یادتون باشه، بل(دلبر) عاشق خوندن، نوشتن بود و الان از قضا فیرای داستان ما(عین این مامانبزرگا که داستان میگن شدم:))) نوشتن و خوندن بلد نیست😱 چه توییستی:)))) و میشه اشاره کنم که چقدر تصمیمات فیرا احمقانه و بد بودن؟ یعنی من فقط از دست این بشر حرص خوردم.
خب برگردیم به بحث کلیشه. تملین از قضا دیو داستانه(میدونم اصلا انتظارشو از یه ریتلینگ دیو و دلبر نداشتین:))) و خب نمیتونم بگم تماما کلیشهست شخصیتش اما خب یه مقدار هست. اول کتاب:وای چه بد، چه موجود بدی اه اه اه بعد که بیشتر میخونی:وای وای تملین چه گلههههه و خب فکر کنم کلیشهش برای شما هم قابل حسه:|
از طرفی دیگر لوشن رو دوس�� داشتم دی: ولی همچنان «کلیشه»(یکی بشمره از اول ریویو تا الان چند بار از کلیشه استفاده کردم:)) اون دوست صمیمی که پشت دوستشه و شوخ طبعی خاص خودشو داره و اینا شما رو یاد یه چیزی نمیاندازه؟شاید اکثر کتابا و فیلمایی که دیدین؟-_-
اقا برسیم به شخصیت موردعلاقهم که از قضا کلیشهترینه:)) ریسند، کلیشهترین، کلیشهترین، کلیشهتریننننن شخصیتیه که شما پیدا میکنین. یعنی جی ماس زده کپی پیست کرده از همهی کتابا ریسندو ساختو. اما چی جذابش میکنه؟ خودش و نحوهی نگارش سارا. این بشر انقدر جذاب، انقدر خوب، انقدر دلنشین دراورده این ریسندو که همه عاشقش میشن:)))
حالا چرا این همه حرف زدم؟ تا برسیم به بحث شخصیت پردازی شخصیتایی که کلیشهن اول از همه: شخصیت پردازی فیرا تقریبا نزدیک به صفر بود. اقا این شب میخوابید، صبح بیدار میشد، یه حس جدید پیدا میکرد:| یه دفعه نه من دوستش دارم، یه دفعه من دوستش ندارم، دوستش دارم، دوستش ندارم. اقا این بشر انقدر سریع عوض شد، بعد اون همه پافشاری که من کپ کردم:||||
شخصیت پردازی بقیهی شخصیتا نسبتا خوب بودن. به جز امارانتا که از قضا، اون یکی شخصیت موردعلاقمه. ویلین و شرور داستان، که جی ماس اون همه ازش گفت و بعد پخ:| حماقت زیبایی کرد بعد اون همه کارای هوشمندانه(بیشتر نگم اسپویل نشه:≥) این بحث اصلی من روی شخصیت امارانتا و فیراست و از دلایل نمره کامل ندانم این+کلیشهها
اقا خب. بریم سر اصل مطلب. پلات و دنیاسازی:≥ ببینین، پلات داستان دیو و دلبره، ولی با یه سری توئیستا روش و توئیستای جذابین از حق نگذریم:))) شما رو میکشونه، میکشونه، تا به تهش برسین و بعد که رسیدین میگین، ا، تموم شد؟:| و این به کمک دنیاسازی زیباشه دی: جی ماس دنیایی رو خلق کرده بس عجیب، بس زیبا، بس پر پتانسیل. از این لحاظ واقعا دوست داشتم دنیاسازی رو. با اینکه اطلاعات نسبتا کمی بهمون داد(-_-) مطمئنم توی جلدای بعدی بیشتر بهش پردازش میشه، اگه نشه بدتره چون نمره ازش کم میکنم این دفعه-_- امیدوارم جی ماس لطف کنه، من خواننده رو انقدر حرص نده و از این دنیاسازی نهایت استفاده رو ببره. خب اقا یه چیزی رو هم اشاره کنم. روند داستان پیش بینی ناپذیره تقریبا. شما هیچ ایدهای نداری قراره چی بشه و این شما رو به ادامه دادن وا میداره دی: پلات توئیستاشم دوست داشتم حقیقتا، جذاب بودن.
میرسیم به بحثی بس مهم:رمنس ببینین، بیس قلمرو کاملا رمنسه. کاملا. بر پایهی رمنسه اصلا:| ولی رمنسش اونقدر بد نیست. به دل من نِشست و دوستش داشتم میشه گفت. جز اخراش-_- که البته شاید مشکل از طرف منه چون من رمنسی که اینجوری باشه دوست ندارم: -آه من برات میمیرم +آه نه برام نمیر -باشه پس نمیمیرم +نه آه، پس من میمیرم. -نه نمیشه تو برام بمیری، من برات میمیرم. و این داستان ادامه دارد....
من همچین رمنسی رو نمیپسندم و لوس میناممش دی: اگرچه اینم هست که ما هیچگونه روندی از رشد رمنس و اون علاقه ندیدیم یهو دیدیم ا شب بود صبح شد عاشق شد:| خب خواهر من، جی ماس، به خدا یه خرده بگی چی شد غیر از اون عضلههایی که خیلی علاقه به توصیفشون داری که نمیمیری:||| پردازش! پردازش رمنسش کو!:|
اقا میرسیم به بحث موردعلاقهم. قلم جی ماس. من قلم جی ماس رو دوست دارم، خیلی دوست دارم. انگار یه نوع جادو درش نهفته. ولی این قلم یه بیچارگیم داره اونم اینه که به جای توصیفات واقعی، مشت مشت ارایه داره:))) مثلا فقط دو پاراگراف داره دربارهی اینکه فلان جا چه ریختی بود میگه(مبالغه دارم میکنم حالا دو پاراگرافم نه) خب خواهر من، یه خرده توصیفات بده به جای ارایه:| مثلا یه فصل بود، عملا بیخود بود، صرفا برای این بود که جی ماس توش ارایه بچپونه:||||| خب ولی اگه بگذریم از اینش، قلم جی ماس خیلی دلنشینه. خیلی زیاد. با اینکه ارایه ها ممکنه برن رو اعصاب، ولی یه جادوی خاصی به قلمش میدن، یه نوع امضا خاصی مه فقط قلم اون داره. جی ماس، روایتگر خوبیه. مینویسه و میکشه خواننده رو و میکشه و مینویسه. و این یه موفقیت بزرگه و در کل، شخصا، قلم جی ماس رو دوست دارم.
از دلایل دیگهای که سه دادم:میخوام پیشرفتشو تو جلد بعد ببینم. میخوام ببینم که قلمرو داره پیشرفت میکنه و دوست دارم که اینو ثبت کنم. میخوام ببینم ایا میشه الان که من سه دادم، جلد بعدی بیام بگم خب، این دیگه چهار و نیمو میگیره!:) که بشه یه مقایسهای کرد. + یه سری ایرادات که بالاتر گفتم، تمام اونا رو با حساب این دیدم نمیتونم چهار بدم واقعا.
در اخر، قلمرو رو دوست داشتم و پیشنهاد میدم حتما، برای یک دفعه هم که شده، بخونینش.
مدت زمان خیلی طولانیای بود که میخواستم این کتاب رو بخونم و ببينم این خانم ماس دوباره چه کرده! طبیعتا اکثر ما با دیو و دلبر آشنا هستیم و دوستش داریم. از نظر منم جزو بهترین انیمیشنهای دیزنیه و واقعا دوستش. طبیعتا وقتی این کتاب رو خوندم (قبلش واقعا نمیدونستم ریتلینگه) و تکههای ریزی از داستان دیو و دلبر رو توش دیدم دلم پر پروانه شد :)))
کتاب دربار خار و رز شروع جالبی داره، و با جلوتر رفتن داستان تکههای جالبتری از روایت و شخصیتها برامون آشکار میشه و جذابیت بیشتری پیدا میکنه. با این حال، با این حال!! از روند کند و خستهکنندهی کتاب نمیتونم بگذرم :( روایت جاهایی بسیار خطی میشه و این خطیشدن برای کتاب جیماس اصلا خوب نیست. جیماس واقعا نویسندهی خوبیه و داستانگوی جذابیه. ولی یه جاهایی باید پا بذاره روی دندهی گاز و بره جلو.
شخصیتپردازی کتاب جالبه. خوبه. نویسنده بلده چطوری شخصیتهاش رو بسازه و بره جلو و اونها رو باهات همراه کنه. منتهی نمیدونم چرا هیچوقت شخصیت اصلی به دلم نمیشینه :/ سلینای سریر و فیرای دربار. بطور کلی میشه گفت کار شخصیتها خوب انجام شده
ولی خب پایان داستان یکم زیادی ول تموم شد و دی عین حال خیلی خوب تموم شد. عجیبه :/ میخونیم تا ببینیم چی میشه :))
دربارهی ترجمه یکم بگم. اوایل کار متاسفانه جذبم نمیکرد و زیادی خشک و خشن بود. مخصوصا دیالوگها ولی هرچی جلوتر رفت میشد بیشتر و بیشتر با کتاب ارتباط برقرار کرد و همراه شد. دربارهی طرح جلد هم بگم :دی واقعا قشنگه این رزها و خارها
برای خوندن این کتاب اول از همه باید حواستون باشه که دارید یه کتاب فانتزی یانگ ادالت میخونید و هرچقدر هم تعریفش رو شنیده باشید قرار نیست این کتاب یه معجزه باشه! و مثل اکثر کتابای یانگ ادالت فانتزی این کتاب دارای مقدار زیادی رومنس هست! البته من نمیگم زیاد از حد بود اما مقدار رومنسش زیاد بود! متاسفانه من انتظار اینا رو نداشتم....و وقتی بخش اول رو خوندم یکم نا امید شده بودم که خب دیگه چی؟به جز پری های ماسک دار جذاب و دختری که لجبازی میکنه و قویه دیگه چی! که خب خداروشکر تو نیمه ی اول بخش دو فهمیدم دیگه چی! و باید بگم کاملا لذت بردم! منتظر یه ماجرا بودم که بگم شتتتتتت و خب گفتم! در رابطه با شخصیتا باید بگم هیچکودوم به نظرم احمق و غیر منطقی نبودن! بعضی از بچه ها با آمارانتا یا فیرا مشکل داشتن ولی خب من هر دوتاشونو درک میکردم! نستا جذاب ترین شخصیت پردازی رو داشت و اینکه هر سه تا خواهر عکس العمل های متفاوتی نسبت به اتفاقی که براشون افتاد داشتن هم برام به شدت جذاب بود! کلا شخصیت پردازی ها قوی بود و رفتار هر کس متناسب سر گذشتش بود! پایان داستان هم جای خیلی مناسبی بود! جایی که هم یه ماجرا تموم شده بود و هم هنوز تعداد زیادی سوال داشتیم که جواب داده نشدن!
در کل به نظر کتاب خوبی بود و از خوندنش لذت بردم! و به شددددت عاشق طراحی جلد باژ شدم! جوری که بگم بهترین طراحی شخصیت باژ بود! چهره ی فیرا روی جلد از هر فن آرتی بهتر بود و دقیقا اون لج باز بودن رو نشون میداد! تملین هم کاملا جذاب بود و به شخصیتش میخورد. قطعا امارانتا هم عالی بود اما من شخصا ترجیح میدادم لوشن باشه روی طرح جلد ولی این چیزی از زیبایی طرح جلد با اون رز های برجسته کم نمیکنه! (ادامه ریویو برای کسایی که جلد اول رو تموم نکردن اسپویل داره) بزرگ ترین ضعف داستان به نظرم معمای امارانتا بود! به سادگی میشد حدس زد که قراره جوابش عشق باشه و اینکه فیرا یخواد بین جوابای عشق و مرگ وایناگیر کنه شاید یکم منطقیش میکرد اما فیرا حتی به عشق فکر هم نکرد! و ما داریم از فیرا حرف میزنیم! کسی که به خاطر عشق اونجا نشسته بود! و البته از امارانتا هم انتظار نمیرفت همچین معمایی بگه که انقدر ساده باشه چون فهیمیدیم آدم باهوش و سیاست مدار و وحشی ایه!!
البته با خودم میگم نظر امارانتا این بوده که انسان عشقو نمیفهمه پس هیچوقت جوابشو پیدا نمیکنه. اما بازم... به نظرم نقطه ضعف کتاب همین بود!
اولش که شروع کردم به خوندن این کتاب توقع یه رومنس کلیشه ای و یه کتاب سطحی رو داشتم ولی با یه کتاب فوق العاده روبرو شدم. از ابتدای خوندن کتاب قلم توصیفی نویسنده بسیار دلنشنین و خوندنی بود حتی یه جورایی منو یاد داستان دیو و دلبر مینداخت ولی به طرز عالی متفاوت و جذاب شد . همینطور فضاسازی و توصیفات باعث میشد درک خیلی بهتر شخصیت ها شد حتی میشد شخصیت پندازی کرد. فضاسازی ها دوست داشتنی بود ولی میتونست بهتر هم باشه . شخصیت پردازی ها در حد کافی بود و تکامل شخصیت ها در طول داستان حس میشد . اما میتونست در مورد شخصیت اص��ی بهتر عمل کنه . گرچه فکر میکنم قراره در جلدای بعدی شخصیت کامل تری رو ببینیم و به همین دلیل تو این کتاب ضعف شخصیتی داشته . داستان در اوایل ریتم اروم و فوق العاده دلنشینی داره ولی در اواخر داستان به هیجان فوق العاده خوبی میرسه و نکته جالب اینجاس که در تمام طول داستان کشش قلم حس میشه. از یه جایی به بعد داستان پیش بینی پذیر میشه و میتونست پایان متفاوت تری داشته. در کل کتاب داستان فوق العاده جذابی داره و خوندنش رو به همه پیشنهاد میکنم.
شروع کتاب با این ایده که یه دخترِ زیبا و درستکار برای خانوادهش فداکاری میکنه و اسیر یه پسر خیلی قدرتمند و جذاب میشه، خیلی کلیشه و ننر بود. اما بخش دوم کتاب که هیجان و ترس وارد میشد خیلی جالبتر بود و باعث شد تصمیم بگیرم این مجموعه رو ادامه بدم.
اممم فکر کنم عاشق نستا و ریسند شدم و گاهی باهم شیپشون میکنم :>
خیلی چسبید 😂😂 در کل کتاب خوبی بود اگه به داستان پریان و نامیراها خوشتون میاد این کتاب یکی از بهترین گزینه هاس کشش کتاب خیلی بالاش اصلا نمیتونین کتابو زمین بذارین قلم جی ماس خیلی خوبه و بنظرم شخصیت پردازی داستان خوبه خلاصه اگه رمان فانتزی جذاب پرکشش دوس دارین از دستش ندین
من خب کتابو یه یه هفته ای هست تموم کردم ولی خب نمی تونستم ریویو بنویسم بگم واقعا واقعا ترجمه حرف نداشت و کاملا درست خوب بود و خب در باره خود کتاب باید بگم پایان خیلی خوبی داشت( فصلای اخر فوق العاده بودن)ولی خب بالا خره کتاب اول به نوعی مقدمس دیگه در کل حتما تا اخر مجموعه رو می خونم🥳
سلام حقیقتا کتاب از چیزی که تصور میکردم فراتر بود، فکر میکردم مثل بقیه ی داستان های پریانی باشه که تا حالا خوندم اما واقعا چندتا لول بالاتر بود.خیلی جذاب و پرکشش بود و اصلا نمیشد با همخوانی جمعی پیش رفت جلد اول بیشتر حول محور رمنس میچرخه اما نه چیزی که اذیت کننده باشه آروم و ملو و قشنگ بود و این آروم بودنش اصلا دل رو نمیزد یا خسته کننده نبود شخصیت پردازی های کتاب خیلی خوب بود.نویسنده مشخص میکنه با کی طرف هستیم توی کتاب و ابعاد شخصیتی هرکسی رو نمایان میکنه.لوشن شخصیت دردکشیده و شوخ داستان بود که هچنان کرکتر محبوب منه. چیز دیگه ای رو دیدم از پری ها که با داستان های دیگه ای که تا حالا خونده بودم فرق زیادی داشت شاید باورتون نشه اما آهن پری رو نمیکشه و خیلی هم خوب میتونن دروغ بگن:))) با ترجمه مشکلی نداشتم همه چیز سر جای خودش بود یک پنجم نهایی این جلد آدرنالین رو میبره بالا و اتفاقات خیلی سریع و هیجان انگیز پشت هم رخ میدن که باز هم جالب بود جلد کتاب هم خیلی خوش آب . رنگه و به جز تملینش:) همه همونین که باید باشن.. . . . «پدرم زمانی به من گفت که باید بگذارم خواهرهایم زندگی بهتری را تصور کنند، جهانی بهتر. و من به او گفتم که چنین چیزی وجود ندارد.» شستم را حرکت دادم، به حیرت آمدم و سرم را تکان دادم. «هیچ وقت درک نکردم، چون نمی توانستم...نمی توانستم باور کنم که اصلا ممکن است.» آب دهانم را قورت دادم و سرم را پایین بردم. «تا الان.» گلویش بالا و پایین رفت. این بار بی شتاب و مصمم بود. گذاشتم طلوع به درونم نفوذ کند، رشد کند! قطرات اشک پشت چشم های بسته ام را سوزاندند. شاد ترین لحظه ی زندگی ام بود. گزین_گفته
سلام خب خب قلمرو خار ورز از سارا جی ماس من فک می کردم اول سریر شیشه ای از این نویسنده بخونم ولی تقدیر ایجاب کرد من اول قلمرو رو بخونم داستان از این قراره که فیرا دختر کوچیک خانواده برای شکار به جنگل میره و یہ گرگ بزرگ رو شکار میکنه شب بعد یه پری برای انتقام فیرا رو به سرزمین پری ها میبره و بعد حقايقى وحشتناک درباره گذشته زندانبانش و سرزمین پری ها می فهمد اول از همه می خوام از ترجمه بگم همونجور که می دونین مکالمه ها محاوره ترجمه نشده تا ۵۰ صفحه اول شاید ارتباط برقرار نکنين ولی بعدش عادت مي كنين تا جایی که من اصلا نمی فهیدم که ادبی ترجمه شده:-) یه مشکلی که من با کتاب داشتم این بود که کاراکتر مورد علاقم رو پیدا نکردم هیچ کدومشون به دلم ننشست فقط لوشن يكم خوب بود سطح کتاب هم خیلی خوب نبود به عنوان یک فانتزی متوسط بهش نگاه كنين من با اینکه انتظاراتم رو پایین اورده بودم بازم یکم ضد حال خوردم ولی فک کنم جلدای بعدی خیلی خوب باشن ولی در کل برای یک بار خوندن میرزه . قلم بانو جی ماس جادویی بود انقدر قشنگ توصیف میکرد انگار داری فیلم مى بينى بعضى جاها چنان شوکی بهت وارد می کرد که تا چند دقیقه به دیوار نگاه می کنی پایان كتاب عالى بود منطقی و کاملا متفاوت با حدس من در کل که بخونید که رستگار شوید
ریویو : جلد اول بخش اول کتاب راجع به دختری به نام فیراست. فیرا یک انسان هست. و داستان از اونجایی شروع میشه که فیرا مجبوره برای سیر کردن شکم خانوادهاش تو چله زمستون تو جنگل به شکار مشغول باشه.
داستان مثل همه کتاب های جی ماس جذاب و خوندنی بود ولی دیگه صرفا الهامی از دیو و دلبر نبود، بازنویسی اون بود و امیدوارم که توی جلدای بعد یه داستان جدید ببینم. شخصیت پردازی کتابا جوری بود که اول شرور شرور بودن همشون و به مرور زمان همشون بهترین ادم داستان میشدن و این هم جالب بود هم خسته کننده.
این مجموعه یکی از مورد علاقه های منه که بشدت دوسش دارم و تک تک شخصیت هاش(حتی شرورهاش) برام جالب بودن. در جلد اول-بخش اول این مجموعه ما با فیرا آشنا میشیم. فیرایی که با اینکه آخرین عضو خانوادهست و اعضای بزرگتری هم در خانوادهش وجود دارن٫تنها کسیه که به فکر زندگی پدر و دو خواهرشه. خیلی ساده بخوایم بگیم٫اگه فیرا نبود پدرش و دوتا خواهرهاش(نستا و الین) از گرسنگی میمردن. پدر فیرا قبلا یک فرد ثروتمند بود اما ثروتش رو از دست داد و همراه با سه تا دختراش اومد تا توی یک کلبه در جنگل نزدیک مرز پریثیین(سرزمین پریان) و انسان ها زندگی کنه. دقیقا نزدیک دیوار. جایی که هر پریای میتونست ازش بگذره و وارد قلمرو انسان ها بشه. مادر فیرا هم قبل از اینکه پدرش٫ثروتش رو از دست بده مرده بود. البته که هیچوقت به فیرا اهمیت زیادی نمیداد. داستان از جایی شروع میشه که فیرا مثل همیشه اومده تا در جنگل شکار کنه. هرچیزی که پیدا کنه. خرگوش٫آهو..هرچیزی! فیرا یک اهو رو میبینه.اما یکم اونور تر از اهو یک گرگ بزرگ رو میبینه. گرگی که از فروش پوست اون میتونه پول زیادی به دست بیاره. و اگه اون گرگ یک پری باشه؟ فیرا یک قهرمانه که جرعت کرده یک پری رو بکشه! چون ۵۰۰ سال پیش جنگی بین انسان ها و پری ها درگرفت و بعد از اون جنگ انسان ها هنوز هم از پریها میترسن و از اونا متنفرن! پس فیرا گرگ رو میکشه. اما اگه از دردسر های بعدش خبر داشت این کار رو میکرد؟ مطمئنا نه. چند روز بعد یک دیو به کلبهای که فیرا زندگی میکنه میاد. اول میخواد فیرا رو بخاطر اینکه دوستش رو کشته٫بکشه. اما به فیرا میگه که اگه زندگی ابدی در پریثیین رو قبول کنه میتونه زنده بمونه. پس فیرا با اون دیو میره. اما اون دیو در اصل یک لرد عالی رتبهست. پریای که میتونه به دیو تغییر چهره بده! اما یچیزی توی قصر اون لرد خیلی عجیبه.. همه اعضای دربار بهار ( جایی که لرد عالی رتبه حکومت میکنه) ماسک به چهره دارن! اما هیچکس دلیل وجود ماسک رو به فیرا توضیح نمیده. دلیلش چه چیزیه؟ توی بخش بعدی کتاب همه چیز مشخص میشه.
مطمئنا کتاب از توضیحات من خیلی گسترده تر و زیبا تره اما این خلاصه ای بود که من تونستم بنویسم. من به شدت دوستش داشتم و امیدوارم شما هم دوستش داشته باشید. اما به یک چیز توجه کنید: همه چیز تازه از بخش دوم جلد اول شروع میشه. این بخش بیشتر حالت مقدمه داره. به هیچ عنوان این مجموعه رو از دستش ندید.
مجموعه قلمرو خار و رز (جلد اول)(دربار یخ و ستاره)(بخش سوم) «یک ساعت پیش اولین برف زمستانی در ولاریس باریدن گرفته بود. هفتهی پیش زمین بالاخره منجمد و خشک شده بود و زمانی که نان تست و گوشت دودی خوک صبحانهام را تمام کرده و پشتبندش فنجان چای غلیظی سر کشیده بودم، غبار پودری ظریف و سفید سنگفرشهای سفید را پوشانده بود. اصلاً نمیدانستم ریس کجاست. وقتی بیدار شده بودم روی تخت نبود و طرف خودش از خوشخواب سرد شده بود. از آنجا که آن روزها هر دو به حد ازپاافتادن کار داشتیم، این چیز عجیبی نبود. همانطور که سر میز ناهارخوری بلند چوب گیلاس خانهی شهری نشسته بودم، به بارش چرخان برف پشت پنجرههای شیشهای اخم کردم. زمانی از اولینبارش برف واهمه داشتم و با ترس از زمستانهای طولانی و سخت زندگی میکردم. اما چیزی که حدود دو سال پیش من را به دل جنگل کشانده بود زمستانی طولانی و سخت بود. زمستانی طولانی و سخت که من را آنقدر نیازمند کرده بود که بخواهم گرگی را بکشم، زمستانی که عاقبت من را به اینجا، به این زندگی، به این... خوشبختی هدایت کرد. برف بارید و کپههای درشتش روی چمن خشکشدهی حیاط جلویی کوچک میافتادند و میخها و هلالهای حصار تزیینی آنطرف حیاط را می پوشاندند.»
مدت زیادی بود قصد داشتم این کتاب رو بخونم ولی چون تعاریف متفاوتی ازش میشد هی نمیرفتم سراغش تا اینکه بالاخره دل رو زدم به دریا و خوندمش به نظرم دلیل اینکه عده ای از این کتاب لذت کافی رو نمیبرن اینه که به خاطر تعاریف زیاد و با انتظار بالایی به سراغ کتاب رفتن . در حالی که بهتره کلا با انتظار پایین سراغ یک کتاب بری تا بتونی نهایت لذت رو ازش ببری. شخصیت پردازی کتاب خوب بود و از همون ابتدا به اندازه کافی با شخصیت ها و گذشته شون آشنا میشین و حالا تو جلدای بعد بیشترم به شخصیت پردازی پرداخته میشه نکته جالبی که قلم جی ماس داره اینه که یک ایده ساده یا حتی کلیشه ای رو طوری مینویسه که برای خواننده و مخاطب دلنشینه. این مجموعه به خصوص جلد اولش بی نقص نیست و قطعا ایراد هایی داره اما برای من دوست داشتنی بود و سعی خودمو کردم که نهایت لذت رو ازش ببرم و خوشحالم که با انتظار بالایی سراغش نرفتم . داستان اقتباسی از دیو و دلبره و به نظرم اقتباس خوبیه جی ماس هم که ماشالله استاده در ساخت شخصیت های کراش مخصوصا شخصیت های مرد که یکی از یکی کراش ترن🚶🏻♀️
خب کتاب قلمرو خارو رز که اولین کار جیماس هست،نسبت به کتاب های بعدیش(سریر و شهرهلالی) کمی ضعیف تره ولی این باعث نمیشه بگیم کتاب خوبی نیست. داستان ایده ی خوبی داشت و ریتیلینگ دیو و دلبر رو به خوبی درآورده بود،شخصیت پردازی بد نبود،البته در جلد های بعدی خیلی بهتر میشه. شخصیت ریسند تا جلد دوم رمزآلود و خاکستری بود که باعث میشد خیلی جذابتر باشه.ولی جلد سوم واقعا لوس شده بود
سیر تکامل شخصیت فیرا رو دوست داشتم،اینکه حوادث باعث شده بود از درون بشکنه رو جی ماس خوب نشون داده بود. به طور کلی تا کتاب دوم رومنس جذابتره،ولی کتاب سوم از لحاظ داستانی هم خوب بود. و جلد چهارم واقعا بهتر از همه ی جلد ها بود.شخصیت نستا برای من بین خواهرای ارچرون دوست داشتنی تر بود،همینطور که کاسین بین پسرای دربار شب بهترین بود از نظر من. فقط کاش به شخصیت ازریل و الین بیشتر پرداخته شده بود چون با اینکه پتانسیل زیادی داشتن تقریبا به حال خودشون رها شدن.دنیاسازی خوبی داشت و ایده ی دربار های مختلف جدید و خاص بود.درکل امتیازم به این کتاب تا جلد سوم ۳ از ۵ هست و جلد چهارم ۴.۵ از ۵
شنیده بودم که میگن یا این مجموعه رو دوست دارین یا ازش متنفر میشین که باید بگم من جزو دسته ای بودم که دوستش داشتم. جلد اول شامل شخصیت هاییه که ما قراره در آینده بیشتر باهاشون آشنا بشیم و داستان زندگی هرکدوم رو بشنویم و بخش اول بیشتر حالت آشنایی با دنیای این مجموعس اما از بخش دوم کم کم وارد ماجراهای جدی تر و شخصیت های جدید تر میشیم. من یکم با ترجمه ی کتاب اولش ارتباط نمیگرفتم ولی بعد از گذشت یه مدت اونقدر درگیر اتفاقات کتاب بودم که متوجه چیز دیگه ای نمیشدم. و در آخر خطاب به کسایی که میخواین کتاب رو بخونین یا دارین میخونین میگم که "به لوشن بیشتر توجه کنین"
این کتاب یکی از بهترین های فانتزیه به نظر من.یه دنیا پر از جادو و پری های مختلف رو بهمراه داره و کسایی که به دنیای پریان علاقه دارن عاشق این کتاب میشن همه چیز رو خیلی با جزئیات راجبشون تعریف کرده و ویژگیهاشونو به خوبی بیان کرده و تلفیق عشق و شکست و نا امیدی و امید رو میشه توش دید و یه انتخاب عالیه.شخصیت پردازی خیلی خوبی داره و فضای کتابو به خوبی توصیف کرده به طوری که یدفعه به خودتون میاید و میبینید وسط داستانید حتما این کتاب رو بخونید
اگه از دنیای پریان خوشتون میاد برا خوندنش شک نکنید🙂 با اینکه جلد اول مقدمه طور بود ولی اخراش هیجان خالص بود. و...از شخصیت ها هم دیگه نگم.هرکدوم از اون یکی کراش تر😂 ولی ویژگی خاصی که داشت این بود که دیگه اخراش تو زنده بودن خودتون هم شک میکردید😐از بس مدام دروغ های تملین اشکار میشدن. ولی درکل داستان خیلی برام جذاب بود و بی صبرانه منتظر اتفاقات جلد های بعد هستم😁💃🏻
بنظرم شروع همه کتابای جی ماس خفنن و خوب این شروعم شروع مطلوبی بود کتاب روند سریعی داره وخوب مثل همه کتابای جی ماس تم فانتزی رمنس داره به نظرم این کتاب از سریر ضعیف تره ولی به هرحال زیبایی های خودشم داره و جذابه و موجودات عجیبی که داره اونو بسیار جذاب تر هم میکنه شخصیت پردازیشم به اندازه سریر نیست و خوب نقطه ضعف ماجرا همینجاس اما من از کتاب لذت بردم
راستش رو بخواین از انتظاراتم پایین تر بود ولی دوستش داشتم با اینکه ترجیحم این بود پایان متفاوتی داشته باشه ولی چون جلدای بعدی رو نخوندم زود قضاوت نمیکنم
یکم اولش کند پیش رفت تا فضای عاشقانه داستان شکل بگیره ولی احتمالا چون بخش اول جلد 1 بود اینجوریه. تا اینجاش قشنگ بود دو تا کارکتر اصلی شو دوس دارم و دیالوگاشون. امیدوارم بقیش قشنگ ترم باشه🧝♂️🕯🖌🐺🗡🏞
قلمرو(دربار) یه مجموعه سه جلدی(به همره یه جلد فرعی) هستش که داستان در کل درباره ی پری ها و انسان هاست. داستان از زمانی که فیرای نوزده ساله برای شکار به جنگل میره شروع میشه .... داستان به شدت جذب کنندس، به طوری که شاید از لحاظ محتوا با خیلی کتاب ها برابری نکنه اما به شدت شمارو جذب می کنه و همین باعث میشه لذت ببرید. ~~~~~~~~~~~~~~~~~~
از اونجایی که کل داستان و رومنسش( روابط عاشقانه) کلیشه است(دیو و دلبر) ، شخصیت ها هم کلیشه ای هستند اما این قلم جی ماس هست که جذابش میکنه و هر چقدر جلدتر میره با حقایق بیشتر،دنیا بزرگتر و اتفاقات مهمتر و چالش برانگیزتری روبه رو می شیم. اگر بخوام در مورد شخصیت پردازیش بگم ، شخصیت ها کلیشه ای هستن و تقریبا خوب اما به هیچ وجه شخصیت پردازی قابل قبولی نداره! شخصیت اصلی که فیراس اولش خیلی کله شقی می کنه و رومخه و بعدش یهو..! و همچنین تملینم که خیلی اولش خوبی میکنه...! و در ادامه ریسندم که بدجوری کلیشه ای وارد میشه و هی عوضی بازی در می یاره... در کل من لوشنو خیلی دوست داشتم و به نظرم تتها شخصیت نرماله:) ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
از ایرادات داستان میشه به شخصیت پردازیش اشاره کرد که می تونست خیلی بهتر باشه و یه چیزایی هم در مورد جلد بعدی هست که بعدا میگم:( دنیا سازی هم شیرین، ساده و مثل دنیای پریان بود و نه خیلی خفن بود و نه خیلی بد. میشه گفت برای داستان کافی بود. و نکته آخر در مورد رومنس داستان: اگر از رومتس و چیزهای عاشقانه خوشتون میاد میتونه انتخاب خیلی خوبی باشه چون در کنار رومنس، خط داستانی و فضای خوبی هم داره اما اگه خیلی خوشتون نمیاد نمی تونم بهتون پیشنهاد کنم چون واقعا بعضی چیزها و احساسات فیرا رو درک نمی کنم ! ~~~~~~~~~~~~~~~~~~
از نظر من شروع خیلی خوبی نداشت و اول داستات گنگ و مبهم بود تا اینکه تملین وارد شد و داستان فیرا شروع شد. خیلی ناگفته ها اول داستان بود و وسط داستان با اطلاعات زیادی روبه رو شدیم. توصیف های داستان (شاید ترجمه) گاهی اوقات برخلاف نثر سادش مشکل داشت و با اینکه من چند وقت پیش خوندم اما یادمه چند جا ایراد تایپی د��شت و کتابی بودن داستات گاهی مناسب نبود! نمره من: ۳ از ۵