«خیال کن کاغذهای ماهشرف را توی گودالی عمیق و نمور در کوچهپسکوچههای گلابدره پیدا کردم، خیال کن ماهشرف را به چشم دیدهام، یکروزی، یکزمان بیزمانی شاید، خیال کن همهی اینها حقیقت است و نه رویا و بعد کتاب را بخوان.» ماهشرف، شاهزادهی قجری که دچار بیماری لاعلاجی شده، به همراه کنیزش برای گذران روزهای آخر زندگیاش به باغی در گلابدره میرود. ماهشرف متوجه حضور روحی در باغ میشود که میتواند کلید دری به آینده را به او دهد. ماهشرف برای فرار از مرگ به آینده میرود؟ آیا راه فراری از زمان است؟ چرا باید بخریم؟ رمان «ماهشرف» آخرین اثر از شرمین نادری است. شرمین نادری در «ماهشرف» باز هم احاطهی زیادش را به فضای دورهی قاجار نشان داده است. او که پیشتر در آثاری چون «قمر در عقرب»، «اشرف جان و رویای شهریور» و «ماهگرفتهها» سراغ این دورهی تاریخی رفته بود، اینبار در داستانی به قالب نامههای شاهزادهای قجری به نام ماهشرف، داستانی خواندنی را در این بستر تاریخی و اجتماعی به نثر در آورده است. بیشک یکی از ویژگیهای بارز این اثر زبانِ روایت این نامههاست، نامههایی از گذشتهی گلابدره که به امروز رسیده است. سفر در زمان، دیدار با ارواح و مسئلهی مرگ در بطن نامههای ماهشرف حضور دارد. اگر میخواهید از دیدگاهی زنانه با دغدغههای یک شاهزادهی قجری آشنا شوید و ماجرای سفر او به آینده را بخوانید، بدون معطلی «ماهشرف» را دست بگیرید. بدون شک اینکه ماهشرف به شکل مجموعهی نامه نوشته شده، به مخاطب حس همذاتپنداری بیشتری میدهد تا همراه ماهشرف دنبال کلیدی برود تا دری رو به آینده را باز کند، از مرگ فرار کند.
از سال ۱۳۸۰ به عنوان نویسنده و تصویرگر در نشریات مختلف بهویژه حوزهی جوان و نوجوان کار کرده است. او همچنین تجربهی نویسندگی برای برنامههای نوجوان و جوان در تلویزیون و تجربهی قصهگویی و قصهنویسی برای آیتمهای برنامه رادیو هفت را در کارنامهاش دارد . کتاب های منتشر شدهاش از سال ۱۳۸۳ تا امروز بیشتر در حوزهی تاریخ و ادبیات کهن و قصههای قدیمی و زندگی آدمهای روزگار دور است.
او در حال حاضر یکی از نویسندگان مجله کرگدن است و روی مجموعهی کتابهای تاریخی برای کودک و نوجوان کار میکند .
به نظرم کتاب رو اگر بخوایم با کتاب های حال حاضر ادبیات فارسی بسنجیم یه سر و گردن از نظر داستانی بالاتر ازخیلی هاست . نوآوری و خلاقیت نویسنده عالیه . اما یکم متن روون نیست که البته این ضعف کتاب نیست در واقع شیوه ی روایتی این طور هست که باعث میشد یکم قصه از نفس بیوفته . اگر دنبال داستان متفاوت و نثر متفاوتید پیشنهاد میکنم .
دلنشین، جادویی، قجری و یکم دلهره آور یک شب تا سحر کنار بخاری خوندمش🌌💛 و به آدمهایی فکر کردم که اگر کتاب رو بهشون هدیه بدم چقدر خوششون میاد، به دختر خالهی نسیم، به لوندر، به دخترکم ستاره و به نیکی جانم که دلم کلی براش تنگ شده. ۲۹آذر ۴۰۳
تسلط نویسنده روی زبان قجری کمه و پیوستگی استدلال داستان ضعیفه. داستان پرداخت کافی نداره و در حد یک طرح میمونه. چند نکته از خود داستان بگم. شازده قجری با تاج یا بی تاج خودش رو شازده خطاب میکنه. تبار شاهی داشتن مدعیان وراثت تاج و تخت، حتی بعد از انقضای سلسله پادشاهی هم مرتفع نمیشه. حالت تهوع در اثر مصرف آنتیبیوتیک جزء عوارض جانبی قطعی نیست و چون منصور خان بالا میاورده، لزومی نداره ایشون هم بالا بیاره. به گمانم صفحه ۱۵۴ (فیدیبو) حرز رو به اشتباه حذر نوشته بودن.