Jump to ratings and reviews
Rate this book

پسا اسلامیسم

Rate this book
با استناد به تجربه ی سیاسی پیامبر و امامان شیعه، اسلام هیچ گاه صاحب الگو، راهبرد و ساختار منسجمی برای اداره ی دولت مدرن (استیت) نبوده است. به زبان ساده تر، سازه ای به نام استیت اسلامی هیچ گاه وجود نداشته و نخواهد داشت و ارجاع به مدینه النبی و تجربه ی حکومت حضرت علی برای کشف مکانیسم های پیچیده ی حکمرانی معطوف به استیت، آن هم استیت مدرن، از خبط روش شناسی عمده ای رنج می برد. این اما به هیچ وجه به معنی غیر سیاسی بودن مذهب نیست؛ بلکه برعکس چنین گزاره ای بیش از پیش دخالت مذهب در امر سیاسی را ترغیب می کند. مذهب غیر سیاسی به همان اندازه واجد پارادوکس است که مفهوم استیت اسلامی و اگر نمی توان از استیت اسلامی سخن به میان آورد، قطعا و باید درباره ی کیفیت و ماهیت استیت مسلمانان سوالات جدی معرفتی طرح کرد. رابطه استیت و مذهب از نسبت تضاد و تکامل پیروی می کند. آنها در عین حال که متضادند، امکان تکمیل یکدیگر را دارند. این دو می توانند به جنگ دائمی با یکدیگر بپردازند یا به صلح نسبی و توازن برسند اما آنها هیچ گاه یکی نیستند

224 pages, Paperback

Published January 1, 2020

7 people are currently reading
48 people want to read

About the author

میلاد دخانچی

3 books4 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
5 (15%)
4 stars
13 (40%)
3 stars
4 (12%)
2 stars
5 (15%)
1 star
5 (15%)
Displaying 1 - 8 of 8 reviews
Profile Image for Amir.
98 reviews34 followers
May 26, 2021
پسااسلامیسم: خودپسندی پژوهششگری که خود را ورای تاریخ می بیند‌.

پرسش اساسی در اولین مواجه با پسااسلامیسم این است: این متن چگونه متنی است؟ ایا پژوهشی اکادمیک است درباره بازنگری رابطه سیاست و مذهب در ایران؟ یا اینکه اثری خطابی است که به دنبال یارگیری و مشخص کردن دوست و دشمن و حق و باطل است. اثری که بیش از انکه به دنبال یافتن حقیقت باشد و بیرون کشیدن راستی از ناراستی، به دنبال رفع اتهام کردن از گفتمانی_ و چه کسی می داند که گفتمان چیست؟_ است که نویسنده ان را اسلامسیم نام می دهد.

این پرسش ما را به پرسشی دیگر و نکته ای اساسی تر هدایت می کند و آن اینکه از اساس چه متنی را می توان پژوهشی معطوف به حقیقت دانست؟ یک متن باید واجد چه حداقل شرایطی باشد تا تلاشش برای تبیین پدیده ای مورد قبول واقع شود؟ ایا می توان دور از مصالح و محتوا _ هر آنچه که قرار است به فهم درآید _ و با استخدام چند مفهوم همچون استیت و گاورمنت و گفتمان و اسلامیسم و قبیله فرم و الخ انتظار داشت که تاریخ از خویش برای ما سخن بگوید؟ آیا تاریخ با تمام غنای خویش، در ظرف تنگ چنین مفاهیمی که از فرط صوری بودن به بی معنای در می غلطند جای میگیرد؟

آیا نمی خواهیم بپذیریم که هر جمله ای که برای تببین پدیده ای در حوزه علوم انسانی از دهان ما خارج می  شود لاجرم نیازمند مفاهیم غربی است؟ می گویم غربی به این معنا که ریشه در خاک و جغرافیا و زمان مشخصی دارد که محتوای آن مفهوم را می سازد و این تصور بس کودکانه است که مفهوم را آزاد و رها از هر گونه تعین و محتوا لحاظ کردن و به هر جایی کشاندن و هر چه را با آن توضیح دادن‌. از فئودالیسم در ایران سخن گفتن و در قرآن کریم نشانه ای از دیالکتیک هگلی دیدن! آیا نمی خواهیم یک بار برای همیشه بپذیریم که پژوهش امری طاقت فرسا و دشوار است و چنان که اشاره کردم نمی توان ازاد و رها فرای تاریخ و پیچیدگی های آن ایستاد و مفاهیمی که ریشه در جغرافیا و مکان دیگری دارند را بی آنکه به محک واقعیت های تاریخی خود زد، "استخدام کرد"!

نتیجه چنین خودپسندی و تعقل مابی این می شود که کسی که خود را پژوهشگر می خواند و در فصلی که قرار است رابطه نیروها در انقلاب اسلامی را شرح دهد، تنها چهار ارجاع می توان یافت که این چهار ارجاع نیز نه حتی ارجاعی به واقعیت های تاریخی، روزنامه ای، کتابی از نویسنده ای که در آن هنگام می زیست، بلکه از این چهار ارجاع، سه ارجاع نویسنده به خودش، آثارش و مصاحباتی است که داشته. این کمدی ای که نام پژوهش به خود گرفته، ادم را یاد کودکی می اندازد که می خواهد از سایه خویش جلو بزند.

و البته پسااسلامیسم مقبول طبع و ذائقه ایرونی ها می افتد. چرا که سالهاست عادت کردیم به عمر تباه کردن و پای سخنان روشنفکرانه نشستن و دامانِ پاکِ معصومیتِ تاریخ را به گناه ایدئولوژی لکه دار کردن، ابوذر را سوسیالسیت خداپرست دیدن، هایدگر را به ابن عربی پیوند زدن و در آرزوی بازگشت به خویشتن بودن‌.

به خدا که ذهن موجودی بیگناه است و باید مراقب بود چه به خوردش می دهیم‌. به خدا که حرف معنی دار زدن دشوار است و نباید تصور کرد که رهرو راه حقیقت بودن را می شود ساده گرفت و باید ایستاد دربرابر انانی که خود را مردان عمل می دانند و می خواهند به قول خودشان "استیت" را مهندسی کنند. و تاریخ گواهی می دهد که بوی خون می دهد کلمات آنهایی که قصد مهندسی کردن تاریخ را دارند.
Profile Image for Mahdi.
299 reviews100 followers
June 20, 2020
این کتاب از یک مشکل بسیار جدی رنج می‌برد: خودمحورپنداری نویسنده

چرا چنین مدعایی دارم؟ در دو بخش مطرح می‌کنم: اول اینکه در زمینه‌ی تاریخ اسلام تمام نظریات را رد می‌کند و بدون آوردن هیچ دلیل و روایت تاریخی و فقهی، مدعی می‌شود که حکومت شیعی خلاف با دولت اسلامی است و حتی اپوزیسیون آن است! از این مساله هم بگذریم که اگر واقعا فقط شیعه مخالفت جدی با دولت داشته، پس اسلام به عنوان یک کل، همراه آن بوده و تشکیل دولت اسلامی هیچ منافاتی با اسلامگرایی ندارد

مساله بعد، بی‌اطلاعی نویسنده از ممفاهیم روابط بین‌الملل در دوران مدرن است. مثلا آقای دخانچی نمی‌داند که اساسا تشکیل دولت مدرن یا همان نیشن - استیت بر اساس تعیین تکلیف نحوه اعمال مذهب در اروپا بود و عهدنامه وستفالی در سال 1648 میلادی هم بر همین مبنا تنظیم شده؛ یعنی اساسا استیت مدرن با مذهب گره خورده است. پس چطور می‌توان مدعی شد که دولت مدرن نمی‌تواند همراه با آموزه‌های دینی باشد؟

نکته دیگر که باید درباره‌ی رویکرد و حرف محوری این کتاب گفت، نقض مدعای در واقعیت است. به عنوان مثال، حراست حکومت دینی از مردم در برابر ویروس کرونا، یکی از کارویژه‌هایی بود که فقط در حکومت و دولت دینی قابل تحقق بود ولاغیر. شما تصور کنید کدام دولت غیردینی جرات داشت که حرم اهل بیت را در کشور تعطیل کند؟! اصلا اگر دولت اسلامی در ایران وجود نداشت، تحقق وظیفه‌ی امنیت که یکی از وظایف دولت مدرن است، محقق نمی‌شد

در مجموع می‌توان و باید به انتظار نشست و دید آیا آقای نویسنده از این برج عاج پایین می‌آید و یا قصد دارد همچنان با عینکِ خودمحوری به تحلیل همه چیز بپردازد
Profile Image for Mohammad Sadegh Rasooli.
558 reviews41 followers
July 26, 2022
https://delsharm.blog.ir/1401/05/04/ps

«پسااسلامیسم» از میلاد دخانچی به سال ۱۳۹۸ از نشر آرما منتشر شده است. ظاهراً این کتاب ترجمهٔ ساده‌شدهٔ پایان‌نامهٔ دکتری دخانچی با همین عنوان از دانشگاه کوئینز کاناداست. این کتاب که فصلی طولانی در آغازش در مورد فلسفهٔ صدرایی دارد به مسألهٔ نادیده انگاشتن ماهیت در نگاه غالب صدرایی می‌پردازد. به زعم نویسنده این نگاه که بیشتر بر هستی امور اصالت می‌نهد تا به ماهیت امور، تا به امروز، در تفکر اندیشمندان معاصر ایران مانند شهید مطهری سایه افکنده است کما آن که سخنرانی‌ای که شهید مطهری در باب انقلاب اسلامی اسلام را محتوایی می‌داند که قالب جمهوری آن را به پیش می‌برد. از نظر دخانچی این بسیط‌انگاری در مورد امری پیچیده که ناشی از عدم فهم تکنیک است، باعث بسیاری از مشکلات کنونی شده است. او برای پیش‌برد نگاهش به مسأله، دو نوع حکمرانی را پیش می‌کشد: قبیله‌فرم و استیت‌فرم. قبیله‌فرم به زعم دخانچی چیزی شبیه دوران حکومت نبوی است که قاهریت حکومت و مرزبندی بیشتر بر اساس محبت طرفینی و عرف حاکم بوده است ولی استیت‌فرم چیزی است شبیه به دولت‌های عباسی و اموی که مرزبندی جغرافیایی و منافع و قانون‌گذاری نقش ایفا می‌کنند. او با اتکا به نگاه میشل فوکو چهار مؤلفهٔ‌ اصلی را برای استیت‌فرم برمی‌شمارد: ۱) استقلال (لویاتانیسم)، ۲) آزادی (لیبرالیسم)، ۳) عدالت (مارکسیسم) و ۴) اخلاق مستقل از حکومت (آنارشیسم). جمهوری اسلامی نحوی از استیت‌فرم مدرن است و اصلاً شبیه به قبیله‌فرم نبوی نیست. به زعم دخانچی نیروهای انقلاب در این سال‌ها صرف جدال بین لویاتان‌ها و لیبرال‌ها شده است. او اصالتی برای دیگر جنبش‌ها مانند عدالت‌خواهی در ایران قائل نیست و آن‌ها را دارای هویت سطحی می‌بیند. از نظر او اسلامیسم فهمی است نوین اما نه لزوماً بدعت‌گونه از دین که از سوی متفکران دهه‌های میانی قرن چهاردهم مانند شریعتی مطرح شده است و راه را برای ساختن استیتی غیرسکولار باز کرده است. اما او معتقد است که آن مسیر به خاطر نداشتن تجربهٔ حکمرانی در کلیت مانده است و باید بسط پیدا کند. راهی که او پیشنهاد می‌کند پسااسلامیسم است که شبیه به نگاه شهید آوینی به مسألهٔ تکنیک، باید به جای مبارزه با امر جدید (نگاه سنتی) یا حل شدن در آن (نگاه سکولار)، آن را به تسخیر خود درآورد. از نظر او حالا که ایران از نظر استقلال به سطح خوبی رسیده است، عناصر لویاتان (مانند نظامی‌ها) باید دست از سر دیگر مؤلفه‌های حکومت‌داری بردارند و مؤلفه‌های دیگر مانند آزادی و عدالت و اخلاق چه به شکل مدرن‌اش و چه به شکل سنتزشده اسلامی‌اش در کشور جاری شود.




به نظرم چند ایراد به این کتاب وارد است. نخست خلط واژگانی و استفادهٔ‌ مبهم از واژه‌ها. آن چیزی که دخانچی از لیبرالیسم مراد می‌کند با آن چیزی که عرف امروزه می‌فهمد فاصله‌ دارد. او واژهٔ نئولیبرال را برای گروهی از اصلاح‌طلبان معاصر به کار می‌برد که خواننده ناخودآگاه با نئولیبرال پساریگان-تاچری اشتباه می‌گیرد. تصاویری که زیاد در کتاب استفاده شده صرفاً کاغذپرکن هستند و کمکی به فهم بیشتر مطالب نمی‌کنند. نویسنده به زعم خودش خواسته با کم کردن ارجاعات درون‌متنی از سنگینی علمی کتاب بکاهد ولی در عمل باعث شده است که خواننده نفهمد کجای حرف‌ها از خود نویسنده است و کجایش از قدمای فلسفه و علوم سیاسی. و شاید مهم‌ترین ایراد کتاب قطعیت زیاده‌ از حد در گزاره‌ها، فروکاست افراطی مسأله و نداشتن راه حل یا حداقل نقشهٔ راه قابل فهم است.



در مجموع این کتاب برای مطالعه و اندیشیدن حداقل از زاویهٔ دید جدید و شاید متفاوت خوب باشد.
Profile Image for Mohsen Jahan.
46 reviews4 followers
July 2, 2020
کتابی که افق دید تازه ای رو وارد گفتمان عمومی دغدغه داران عرصه فرهنگ و حکمرانی کرد
Profile Image for ahmad.
189 reviews14 followers
April 8, 2025
کتاب پسااسلامیسم، کتابی است که توسط میلاد دخانچی نوشته شده است و قرار است به ما بگوید مشکل مملکت ما چیست؟
نویسنده با عاریه گرفتن از فلاسفه مسلمان و متفکران اوایل انقلاب نظیر شریعتی، مطهری و کمی هم سروش سعی می‌کند توضیح دهد که چرا ما به این وضعیت درآمدیم.
بگذارید در ابتدا بگویم که کتاب را نخوانید. کتاب چیز خاصی نمی‌گوید. من لب کلام را در ادامه به شما می‌گویم.
کتاب از یک مقدمه، سه فصل و دو منبر تشکیل شده. در مقدمه یک سری مهملات را تحت عنوان بحث نظری به خورد ما می‌دهد و م��‌گوید که هرچیزی متضاد و متکامل خود را دارد. مثلا زن و مرد اگرچه متضاد هستند، اما یکدیگر را تکمیل هم می‌کنند.
در این میان باید عاملی دیگری باشد به اسم تکنیک که این دو امر را به یکدیگر متصل کند و زایش شکل بگیرد. این امر را به تقلید از هایدگر تکنیک می‌نامد.
بعد در مورد فرم و محتوا صحبت می‌کند و اینکه در نهایت تکنیک هست که این دو مورد را به یکدیگر متصل می‌کند.
در فصل دوم تلاش می‌کند تا دو نوع مهم حکومت در طول تاریخ را فرموله کند. نوع اول استیت یا دولت شهر است و نوع دوم قبیله یا ترایبال است.
تفاوت این دو نوع حکومت را اینگونه فرموله می‌کند که در قبیله همه حول یک شحصیت شکل می‌گیرند که پیر قبیله یا شیخ است.
در قبیله همه حول یک فرهنگ واحد جمع می‌شوند در حالی که تکثر فرهنگی در استیت از بین می‌رود.
در قبیله امر و دستور مهم‌تر از قانون است در حالی که در استیت قانون مهم‌تر از امر است.
در واقع هر آن چیزی که من در پادکست فینسوف در مورد تفاوت حکومت ایران (و به طور کلی خاورمیانه) با حکومت اروپا عنوان کردم، دخانچی آن را تحت عنوان حکومت قبیله فرم و استیت فرم فرموله کرده است.
در ادامه دخانچی حرف شاذی می‌زند و می‌گوید که استیت چهار دپارتمان دارد. دپارتمان اصلی آن لیبرالیسم است که وظیفه کارایی استیت را برعهده دارد. دپارتمان دوم کمونیسم است که وظیفه انباشت نیروی انسانی یا بهبود وضعیت کارگر را بر عهده دارد. دپارتمان بعدی لویاتانیسم است که وظیفه سرکوب را برعهده دارد و امنیت را تضمین می‌کند و در نهایت دپارتمان آنارشیسم است که اجازه می‌دهد آزادی‌های مردم تهدید نشود.
در فصل سوم می‌گوید که در تاریخ ایران ما عموما قبیله فرم بودیم و هرگز به استیت مدرن آنگونه که غرب اروپا به آن رسید، نرسیدیم.
دلیل این مساله آن است که ما یا اساسا وارد استیت مدرن نشدیم یا هنگامی هم که شدیم سعی کردیم دپارتمان‌های آن را نابود کنیم.
این تبیین به نظرم به طور کلی مردود است چرا که از یک نگاه ساده‌انگارانه ناشی می‌شود که تصور می‌کند می‌توان با چهار مولفه ساده دلیل موفقیت استیت در اروپا و عدم موفقیت آن در سایر نقاط را توضیح داد.
در ادامه به اسلامیسم می‌پردازد و می‌گوید که اسلامیسم چیز خوبی بود که توانست اسلامیت و ایرانی بودن را با هم مخلوط کند. اما سپس نئو اسلامیست ها آمدند و همه چیز را خراب کردند.
این همان چیزی است که اگر چند مناظره از دخانچی را دیده باشید، مدام تکرار می‌کند و انگار حرف تازه‌ای ندارد که بزند. مصباحی بود و ملت را اخراج کرد و الی آخر.
فصل چهارم هم در مورد جمهوری اسلامی صحبت می‌کند که او نیز با حذف دپارتمان‌های مختلف استیت مدرن مانند لیبرالیسم و کمونیسم مانع شکل‌گیری یک استیت مدرن و کارآمد شد.
همینطور در مورد رویارویی استیت و گاورمنت هم شطحیاتی گفته شد که کاملا مردود است.
دخانچی اصولگرایان را نماینده استیت یا حاکمیت معرفی کرده و اصلاح طلبان را نماینده گاورمنت یا دولت. این ارتباط احتمالا به این خاطر است که اصلاحات تنها توانسته است که در دولت خود را نشان دهد و حتی در مجلس نیز به ندرت موفقیتی کسب کرده است.
اما این مساله نیز ساده سازی است. اصلاحات در مهم‌ترین ارکان‌های اقتصادی و اجتماعی نظام حضور فعال دارند. در واقع همین که ما تصور می‌کنیم استیت یا حاکمیت متعلق به یک حزب است (در حالی که اگر تعداد نمایندگان هر دو حزب را در جایگاه‌های کلیدی حساب کنیم متوجه احمقانه بودن این دیدگاه می‌شویم.) نشان می‌دهد که اصلاحات تا چه حد در ارکان رسانه‌ای کشور نفوذ دارد که می‌تواند چنین تلقی‌ای را جا بیندازد.
اما جدای از آن حتی لازم نیست عقل داشته باشیم که بدانیم وقتی یک نیروی سیاسی می‌تواند دولت را به دست آورد، قطعا نیروهای سیاسی و اقتصادی قدرتمندی پشت آن حضور دارند که وظیفه تامین مالی و همینطور افراد لازم برای پر کردن جایگاه‌ها را ایفا می‌کنند.
بنابراین چنین شطحیاتی ناشی از عدم دانش نویسنده از ساختار اقتصاد سیاسی ایران است. دلیل اینکه اصلاحات می‌تواند بر لبه منافع ملی کشور حرکت کند این حقیقت است که چارچوب‌های منافع ملی و حاکمیت قانون در این زمینه به درستی پیاده سازی نشده است.
در پایان نیز دو منبر داریم که دخانچی می‌گوید که من شیوه درست را پیدا کرده‌ام و بیایید از من پیروی کنید تا به شما بگویم چه می‌خواهم.
مثلا می‌گوید که تساهل داشته باشید و زیاد به قبیله‌گرایی تمایل پیدا نکنید و آزادی بدهید و آگاهی طبقاتی مهم است و به زنان آزادی بدهید و این صحبت‌ها.
به طور کلی کتاب کتاب خوبی است اما از ساده‌سازی زیاد رنج میبرد. یک سری نقاشی‌ها در کتاب وجود دارد که هیچ کمکی به فهم ماجرا نمی‌کند.
کلمه سازی ها نشان می‌دهد که نویسنده هیچ دستی در ادبیات ندارد چرا که کلماتی که ساخته شد مثلا نئواسلامیسم یا حتی خود اسلامیسم یا نوع استفاده از کلمه نئولیبرالیسم و... همگی باعث گیج شدن مخاطب می‌شد.
44 reviews
June 6, 2021
راجع به محتوای کتاب خیلی بیشتر از اینها باید مطالعه کنم ( پنج درسگفتار اضافه بر این کتاب هم نوشته شده، به همراه نقد هایی که بهش شده) اما در مجموع این رویکرد گرایش به اسلام سیاسی و نه سیاست اسلامی، دغدغه پیچیده و مغفول مانده این کشوره و فکر کردن راجع بهش به لطف این کتاب، برای من هم به مسئله تبدیل شد.
در مورد فرم کتاب، اگر با دیدگاه و طرز فکر میلاد دخانچی آشنایی داشته باشید. کتاب به هیچ وجه سختی نیست. ساختار منسجمی داره، نویسنده ای که از ابتدا تا انتها میدونه دنبال بیان چه حرفیه و در راستای تشریح نظریه اش، به هیچ وجه حاشیه نمیره و آسمون ریسمون نمی بافه. بیانی روان و مبتنی بر منطق و استدلال. ( کتاب گویا بخشی از رساله دکتری دخانچی است.)
Profile Image for Mohamadreza imani.
262 reviews2 followers
March 20, 2022
این کتاب رو باید قاب کنن بذارن رو دیوار به عنوان عبرت که آقا وقتی نه سنت خودتون و نه غرب رو کامل خوندید و کل آشناییتون با این مباحث در حد چنتا از همون کلاس‌های هشت جلسه با فلان اندیشمنده، لطفا کتاب ننویسید.

بعد التحریر: به دغدغه ابتدایی نویسنده تو نوشتن کتاب احترام میذارم ولی برای باقی کتاب جز الفاظ رکیک چیزی به زبونم نمیاد.
1 review
October 27, 2021
این کتاب یکی از بهترین‌ها در تبیین چرایی وضع موجوده...ممنون از میلاد دخانچی. از خوندنش حقیقتا لذت بردم. ضمنا پس از پایان کتاب، حتما و حتما درس‌گفتارهای این کتاب رو در کانال تلگرام نویسنده مطالعه کنید.
Displaying 1 - 8 of 8 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.