این کتاب را میتوان پژوهشی آکادمیک و احتمالاً مفصلترین پژوهشِ در دسترس دربارهی اعتراضات آبان ۹۸ (در حال حاضر) دانست. متأسفانه مشخصات این اثر در گودریدز درست ذکر نشده است. دکتر سعید مدنی تنها نویسندهی کتاب نیست، بلکه هفت نفر از دانشجویان و دانشآموختگان جامعهشناسی، اقتصاد و ارتباطات همکار او در این پژوهش بودهاند. پس بهتر بود نام این همکاران نیز ذکر میشد یا مؤلف کتاب تنها «مؤسسهی رحمان» معرفی میشد. «رحمان» را تازه در جستوجوهای اینترنتی پیدا کردهام. این مؤسسه جدا از این کتاب، چندین گزارش دربارهی معضلات دیگر اجتماعی مثل اسیدپاشی و دنیاگیریِ کرونا منتشر کرده است که میتوان با جستوجویی در وبسایتشان یافت. پیش از مرور محتوای کتاب مایلم به چند نکتهی مثبت در این گزارش اشاره کنم. نخست، تلاش برای فهم اعتراضات آبان ۹۸ از راه پژوهش آکادمیک به جای کلیگوییِ بیپشتوانه است. دوم، ارائهی راهکار و همچنین تلاش برای پیشبینی رخدادهای مشابه است (هرچند به نظرم در بخش پیشبینی تقریباً کار مهمی انجام ندادهاند). سوم، چکیدهی مطالعات جامعهشناختی و اقتصادی دربارهی ریشههای این اعتراضات (فقر، تهیدستی، حاشیهنشینی، طبقهی متوسط و ویژگیهای آن در ایران، جوانان و نوجوانان، و زنان در جامعهی ایران) است. کاش نویسندگان عنوان بهتری برای کتاب انتخاب میکردند. «آتش خاموش» نام یکی از کتابهای سیمین دانشور است و شباهت عنوان این کتاب با گزارش حاضر سبب میشود که جستوجوی کتاب در گوگل بهآسانی صورت نگیرد. کتاب یازده فصل دارد (بدون احتساب مقدمه و سخن آخر):
1. روزنگار اعتراضات آبان: در این فصل اخبار روزهای اعتراض گزیدهوار مرور میشوند.
2. ابعاد اعتراضات آبان: پراکندگی اعتراضات و میزان درگیریها در سطح کشور در این فصل بررسی میشود.
3. ماهیت اعتراضات آبان: موضوع این فصل این است اعتراضات آبانماه کنش اعتراضی بود یا جنبش یا انقلاب یا شورش. ماهیت این اعتراضات چه بود؟ نویسندگان هر کدام از این چهار مفهوم را مفصلاً توضیح میدهند و سپس بررسی میکنند که اعتراضات به کدامیک از این مفاهیم نزدیک بود. در نهایت به این نتیجه میرسند که میتوان در این رخداد را در پیوستار شورش-جنبش قرار داد که به قطب شورش نزدیکتر است (البته تعبیر «پیوستار» برداشت من است). یعنی این اعتراضات هم جنبههایی از جنبش را داشت و هم جنبههایی از شورش؛ اما جنبهی شورشیاش پررنگتر بود؛ زیرا رهبری و مطالبهی مشخصی نداشت و کار معترضان به درگیری شدید با پلیس انجامید و خسارتهای زیادی نیز به اموال عمومی وارد شد.
4. تهیدستان شهری در اعتراضات آبان: در این فصل، نخست با ارائهی تعاریف مختلف از تهیدستی به نقش این گروه در اعتراضات پرداخته میشود. نویسندگان در پی پاسخ به این پرسشاند که آیا اعتراضات آبانماه را میتوان منحصراً اعتراض گرسنگان و پابرهنگان شهری دانست یا خیر. آنها پس از بررسی شاخصهای مربوط به فقر مثل خط فقر مطلق و خط فقر چندبعدی، توزیع سنی فقر، و تطابق آمار فقر در استانها با گزارش اعتراضات در هر استان به این نتیجه میرسند که گرچه میتوان گفت تهیدستان (افرادی که درآمدشان اندک است و از نظر اجتماعی و فرهنگی محروم و مطرودند) در اعتراضات آبان نقش مهمی داشتند، اما فقط آنها نبودند. نویسندگان کتاب به این اشاره دارند که تحت تأثیر سیاستها و تلاطمات اقتصاد در دههی گذشته، افرادی از طبقهی متوسط (بخشی از کارکنان دولت و بیکاران) نیز به تهیدستان اضافه شدهاند که میتوان آنها را اعضای «طبقهی متوسطِ تهیدستشده» نامید. بررسی گزارشها نشان میدهد در استان بسیار فقیری چون خراسان جنوبی اعتراضات بسیار محدود بود، اما در استانهای البرز و تهران که از نظر فقر بهمراتب بهتر از استانهای دیگر هستند، اعتراضات بسیار گسترده بوده است. این یعنی نمیتوان اعتراضات را بهتمامی متعلق به تهیدستان دانست. نویسندگان از مفهومی گستردهتر به نام «محرومیت نسبی» برای توجیه علت اعتراضات صحبت میکنند. خلاصهاش این میشود که معترضان که درگیر تنگناهای زندگی و معاش خود هستند، با مشاهدهی زندگی مرفهان (که این روزها به مدد اینستاگرام دیگر علنی شده است) و «رژهی اشرافیت» در شهرهای بزرگ، احساس محرومیت میکنند.
5. حاشیهنشینها در اعتراضات آبان: مشابه فصل پیشین، این بار دربارهی نقش حاشیهنشینها صحبت میشود. تعریف حاشیهنشینی، علتهای آن، تغییرات در دو دههی گذشته، گزارش میزان حاشیهنشینی در استانهای مختلف، و یافتن شواهدی برای نقش حاشیهنشینها در اعتراضات آبانماه از موضوعات مهم این فصل است. نویسندگان حاشیهنشینی در شهرهای بزرگ را پدیدهای بسیار شایع میدانند و برآوردشان چیزی حدود ۱۱ تا ۲۰ میلیون نفر است. این جمعیت قابل ملاحظه لزوماً حاصل مهاجرت روستاییان به شهر نیست، بلکه بخش مهمی از طبقهی متوسط یا شاید طبقهی متوسطِ فقیرشده نیز در حاشیهی شهرهای بزرگ زندگی میکنند. مثلاً در محلهی حاشیهایِ «کوی منبع آب» در اهواز طبق آمار تنها ۳۳٫۸ درصد ساکنان آن از روستا به آنجا مهاجرت کردهاند. پس از بررسی آماری حاشیهنشینی در استانهای ایران و تطابق آن با میزان و گستردگی اعتراضات آبان ماه در کشور، نویسندگان به این نتیجه میرسند که حاشیهنشینان در اعتراضات حضور پررنگی داشتهاند. آنها همچنین از جمعیت نیت (NEET) نیز یاد میکنند که ممکن است میان حاشیهنشینان باشند. این جمعیت را افرادی تشکیل میدهند که نه تحصیل میکنند، نه شاغلاند، و نه در حال آموزشاند.
6. طبقهی متوسط در اعتراضات آبان: نخستین پرسش این فصل این است که اصلاً طبقهی متوسط چیست و آیا در ایران طبقهی متوسط وجود دارد یا خیر. نویسندگان پس از ارائهی تعاریف مختلف طبقهی متوسط و بررسی آن در جوامعی مانند ایران، به بررسی تغییرات این طبقه و نقشآفرینی آنها در اعتراضات میپردازند. از نظر آنها تنها وجه ممیز طبقهی متوسط، درآمد نیست (بعضی میگویند که ‘خاستگاه’ اقتصادی طبقهی متوسط یکسان نیست) و گرایشها یا باورهایی مانند تجدیدنظر در سنتها، گرایش به غرب، گرایش به نوسازی یا مسائلی چون استخدام در دولت در شناسایی این طبقه مؤثر است. سپس بار دیگر از طبقهی متوسط فقیرشده و احتمال نقشآفرینی آن در اعتراضات صحبت میشود. فقیر شدن این بخش که سابقاً عضو طبقهی متوسط بودند، باعث بههمریختگی طبقهی متوسط و به تعبیری موجب «عمودی شدن» طبقات شده است. یعنی آن عده که به طبقهی پایینتر سقوط کردهاند، «شکل برخورداری، درآمد، و طبقات آنان با طبقات سابق همخوانی ندارد و باید با تغییر شیوهی زندگی با طبقات پایین خو گیرند» (ص ۱۱۷). نویسندگان دربارهی این که چه شواهدی مؤید حضور طبقهی متوسط است (چه فقیرشده چه فقیرنشده) صحبتی نمیکنند و تنها تحلیل بعضی کارشناسان را نقل میکنند. برای حاشیهنشینان و تهیدستان میتوان شواهدی ارائه داد، اما برای حضور طبقهی متوسط چه شواهدی داریم؟ حدس میزنم نویسندگان در این مورد به نوعی خلأ رسیدند. یعنی بخشی از معترضان را نتوانستهاند شناسایی کنند و با توجه به محتوای بعضی شعارها و اظهارنظر دیگران فرض کردهاند این خلأ را میتوان با طبقهی متوسط (به هر شکلی) پر کرد. پس تا اینجا میتوان ادعا کرد که در اعتراضات آبانماه هم تهیدستان، هم حاشیهنشینان و هم بخشی از طبقهی متوسط حضور داشتند.
7. جوانان در اعتراضات آبان: بسیاری از ناظران به نقش پررنگ جوانان، دانشجویان و دانشآموزان در این اعتراضات اشاره داشتهاند. این فصل در پی بررسی و ارزیابی نقش اینان در اعتراضات است. نقطهی قوت این فصل، ارجاع به «پیمایش ملی ارزشها و نگرشها»ست. میبینیم که میان میانگین جامعه (به لحاظ سنی) و جوانان تفاوت معنیداری وجود دارد. مثلاً در موضوعی چون مبارزه با آمریکا جوانان کمتر از میانگین جامعه با آن موافقاند؛ یا موضوعاتی چون امید به آینده یا افتخار به ایرانی بودن. همچنین میتوان درصد بالای بیکاری میان جوانان و احساس ناامنی (نسبت به شرایط مالی خود یا محترم شمرده شدن) را بیارتباط با ریشههای این اعتراض میان جوانان ندانست.
8. زنان در اعتراضات آبان: در این فصل که بهمراتب کمحجمتر از فصلهای پیشین است، حضور زنان و علت همراهی آنان در اعتراضات بررسی میشود. به نظر من این فصل حرف چندان بدیعی نداشت و نکتهی خاصی در آن نمیبینم که توضیح بدهم.
9. پیامدها و آثار اعتراضات آبان: این که اعتراضات آبان چه تأثیری در نظام سیاسی و جامعهی مدنی ایران میگذارد، موضوع این فصل است. در این بخش نظرات متفاوت است. بعضی میگویند که حاکمیت صدای معترضان را شنیده و به دغدغهی آنان رسیدگی خواهد کرد. عدهای دیگر البته خوشبین نیستند و هشدار میدهند که اگر حاکمیت این صدا را نشنود در آینده شاهد رخدادهای بهمراتب زیانبارتری خواهیم بود. افول سرمایهی اجتماعی از دیگر پیامدهای اجتماعی اعتراضات آبانماه است.
10. چشمانداز آینده: آیا باز هم اعتراضات آبان تکرار میشود؟ نویسندگان در این فصل پیشبینیهایی میکنند که البته برای ما دور از ذهن نیست؛ برای مثال تعمیق شکاف دولت-ملت یا کاهش فاصلهی میان اعتراضات (البته چندان نیاز به پیشبینی ندارد).
11. توصیهها: در این فصل، نویسندگان توصیههایی هم به حاکمیت و هم به جامعهی مدنی دارند. احتمالاً شما هم تعدادی از این توصیهها یا همهی اینها را میدانید: بازخوانی انتقادی، آغاز اصلاحات ساختاری، توجه به وضع معیشتی مردم، تلاش برای حل منازعه و غیره. از طرفی به معترضان نیز توصیه میکند که مطالبات خود را از راههای قانونی و با پرهیز از خشونت پیگیری کنند و نخبگان و روشنفکران جامعه نیز مسئولیت خود را بازیابند و به کمک جامعهی مدنی بیایند.
چند ایراد بنیاسرائیلی هم بگیرم. وقتی «نسخهی الکترونیکی» کتابی قرار است منتشر شود، به این معنی است که برای خواندن الکترونیکی ساخته شده. یکی از مهمترین چیزها برای خوانندهی کتاب الکترونیکی این است که با کلیک یا انگشتزدن بر فهرستها بتوان به صفحهی مورد نظر رسید. چنین چیزی در این کتاب وجود ندارد. پس هی باید بین صفحهی فهرست و متن آمدورفت کنیم. کتابهای الکترونیکیِ پیدیاف معمولاً کتابنشانِ (بوک مارک) مشخصی دارند که از آن طریق میتوان به فصلها و زیرفصلها دسترسی داشت و راحتتر دنبال بخش مورد نظر گشت. در این کتاب الکترونیکی خبری نیست. جدولهای فصل چهارم باید بازطراحی میشدند، اما به جای آن به گذاشتن عکسی بیکیفیت اکتفا کردهاند که در مواردی بهسختی اعداد را میتوان تشخیص داد (مثلاً جدولهای متوسط درآمد خانوارهای شهری و روستایی). ایراد دیگر این است که کتاب در جاهایی مفصل و پرحجم و در جاهایی گزیده است. مقصود من بیشتر فصلهای ۳ تا ۸ کتاب است، چون فصلهای ابتدایی و انتهایی کتاب طبیعی است که گزیده باشند. مثلاً میشد به نقش زنان بیشتر پرداخت. البته شاید اطلاعات کافی در دسترس نویسندگان نبوده است.
آن روز جمعهی کذایی آبان ۹۸ که ناگهان بنزین گران شد را خوب به یاد دارم. مخصوصاً به خاطر شغلام آن یک هفته تعطیلی اینترنت را هرگز فراموش نخواهم کرد. تلنگر سهمگینی بود که هنوز ارتعاشش را پس از دو سال حفظ کرده. اینکه در جایی در حال زندگی هستیم که هر لحظه ممکن است تمام آنچه به عنوان شهروند حق خود میدانیم را از ما سلب کنند بیاینکه ککشان بگزد [تاریخ پر است از سرنوشت حکّام ناشنوا]. به عنوانِ یک شهروندِ متعلق به طبقهی سابقاً متوسط که اکنون دیگر جزء طبقه پایینِ جامعه است و فشار اقتصادی و فساد سیستماتیک را با گوشت و پوست حس کرده، این کتاب همچون مرهمی موقت بود. اینکه بدانم بالاخره جایی کسی به نحوی صدای ما فرودستان را شنید و تلاش برای فهم آن کرد. زیاده عرضی نیست.
آیا جامعه ای که هر شب با نگرانی از جنگی قریبالوقوع به خواب میرود در معرض خشونتی نظاممند نیست؟ آیا خشونتی فراگیرتر از تورم ساختاری که هر روز فشار و استرس بیشتری بر مزدبگیران طبقات متوسط و فقیر تحمیل میکند میتوان سراغ گرفت؟ آیا خشونت را جز در چهرۀ کودکان خیابانی زبالهجمعکن و آنها که به جای حضور در کلاس درس ناچارند تمام روز را در کارگاههای آجرپزی، شیشهگری و امثال آن بگذارند میتوان یافت؟ آیا خشونتی تلختر از درد زن اخراجشده از کارگاهِ کارفرمایی حریص میتوان مجسم کرد؟ آیا خشونتی مخربتر از زندگی روزمرۀ کارگران و زحمتکشانی که هر روز با اضطراب از دستدادن کار یا پرداخت نشدن حقوق آخر ماه از خواب برمیخیزند میتوان سراغ گرفت؟ آیا خشونتی بیپرواتر و شرمآورتر از خون بر برف شتکزدۀ کولبران هست؟ بر این اساس، ملتی قربانی رسوخ خشونت ساختاری در همه ابعاد زندگی است، اما باز هم با هوشیاری تمام پرهیز از خشونت را معیار و مبنای تلاشهای خود برای ایجاد زندگی بهتر قرار میدهد. قسمتی از سخن آخر کتاب
با در نظر گرفتن سخت بودن موضوع و دشواری جمعکردن امارها و حجم سانسور در ایران مقالهی خوبی بود. در بعضی بخشها نظیر «ماهیت اعتراضات» مقاله بسیار شلخته و سردرگم بود. مثلا در نفی ماهیت انقلاب، همهی دلایل اورده نمیشه و با خوندن بیشتر مقاله در سایر بخشها دلایل بیشتری گفته میشه. همچنین گاهی سمت و سوی اصلاحطلبی پیدا میکنه ( مثلا هنگامی که از جنبش سبز در سال ۸۸ حرفی زده میشه ) که از یک مقالهی علمی انتظار نمیره. در مجموع مقالهایه که میشه از لابهلای بعضی بخشهای اون حرفهای معقولی کشید بیرون و تصویر بهتری از اعتراضات ساخت و از این جهت توصیه میشه 👍🏻