تارکوفسکی (شاید همچون تمام نوابغ) موجود متناقضی بود. کسی که تصاویر سینمایی را مستقل از کلام مکتوب می دانست، و درعین حال فیلمنامه هایی به شدت ادبی می نوشت. تجربه ی خواندن یک فیلمنامه ی تارکوفسکی وار چگونه تجربه ای ست؟ این شاید برای تمام عاشقان آن تصاویر جادویی سوالی کلیدی بوده. و اینک این کتاب می تواند پاسخی باشد به این سوال. این فیلمنامه ها می تواند برای فیلمنامه نویسان جوان درسی باشد یگانه، برای محدودنشدن در قالب های تنگ کلاس های آموزشی؛ البته به شرطی که عشق به ادبیات را نیز از تارکوفسکی بیاموزند.
Andrei Arsenyevich Tarkovsky (Russian: Андрей Арсеньевич Тарковский) was a Soviet film director, writer and opera director. Tarkovksy is listed among the 100 most critically acclaimed filmmakers. He attained critical acclaim for directing such films as Andrei Rublev, Solaris and Stalker.
Tarkovsky also worked extensively as a screenwriter, film editor, film theorist, and theater director. He directed most of his films in the Soviet Union, with the exception of his last two films which were produced in Italy and Sweden. His films are characterized by Christian spirituality and metaphysical themes, extremely long takes, lack of conventional dramatic structure and plot, and memorable images of exceptional beauty.
«الکساندر می کوشد در تاریکی به جایی نخورد یا ابدا سر و صدایی نکند ، نوک پا به اتاق مطالعه برمیگردد و با احتیاط در را پشت سر میبندد .با نوشیدن چند جرعه دیگر برندی احساس تهوع و سرگیجه میکند. سپس به زانو می افتد ، دستانش را در هم گره می کند و می کوشد به نوک درختان بی جنبش نگاه کند بنا می کند به نیایشی واقعی،برای نخستین بار در زندگی اش. این محتوای نیایش اوست :
آه، خداوندا! در این وقت مخوف ما را نجات بده... مرگ را برای فرزندانم مخواه، و نه برای دوستانم، نه همسرم، نه ویکتور یا هر کسی که دوستت دارد، به تو باور دارد، یا هر آن کسی که به تو ایمان ندارد، چراکه نابیناست و فرصتی درخور برای اندیشیدن به تو نداشته، یا به این سبب که هرگز در نهایت اندوه نبوده، و برای کسانی که اینک بیبهرهاند از امید، از آینده، از زندگی، از اقبال این که بگذارند افکارشان درجا نزد تو بیاید، کسانی که در ترس غوطهورند و در احساسِ نزدیک شدن به پایان، میترسند نه برای خود بلکه برای نزدیکانشان، برای آنهایی که حمایتگری جز تو ندارند؛ زیرا این جنگِ آخرین است، و مخوف است، و نه فاتحی به جا میگذارد نه مغلوبی؛ نه شهری، نه روستایی، نه سبزینگی، نه درختی، نه آبی در چشمهای، نه پرندهای در آسمان...
هر چه دارم در راه تو خواهم داد، خانواده ام را که عاشقانه دوست دارم ترک خواهم کرد، خانه ام را،فرزندم را خواهم راند،زبان در کام فرو خواهم بست ،دیگر با هیچکس سخن نخواهم گفت؛هر آنچه را که مرا با زندگی پیوند می دهد رها خواهم کرد؛در ازایش تو فقط همهچیز را به همان شکلی بازگردانکه پیشتر بود،به شکل امروز صبح،مثل دیروز بی هیچ نشانی از این واهمه بیمارگونه مرگبار،کمکم کن خدایا و هر چه را که وعده داده ام عمل خواهم کرد..
الکساندر می رود طرف کاناپه،می افتد روی آن و به بی خوابی عمیق فرو می رود،گویی بیهوش می شود.صورتش از اشکخیس شده و جانش خسته است.»
برگردان ۵ فیلمنامهی «کودکی ایوان»، «سولاریس»، «استاکر»، «نوستالگیا» و «ایثار» از ترجمهی انگلیسی با عنوان
Collected Screenplays by Andrei Tarkovsky (William Powell and Natasha Synessios)
از دو فیلم بلند دیگرش، ترجمه «آینه» در جلدی دیگری چاپ شده و «آندری روبلف» هم اصلن ترجمه نشده. جدا از کیفیت خیلی خوب ترجمهها، و این که خواندن هر کدام کلیدهایی برای درک بهتر هر فیلم دارد، نکته اینجاست که اساسن با آثار متفاوتی نسبت به نسخههای سینماییشان روبهروییم. تارکوفسکی و همکارانش بارها متن را ویرایش میکردند و متن موجود با فیلم نهایی تفاوتهای قابل توجهی دارد. احتمالن تبدیل کردن بعضی از فرازهای متن به تصویر، به سویهی ادبیشان لطمه میزد و بعضی سکانسهای فیلمها نیز به هیچ زبانی جز آنِ سینما قابل بیان نیستند.
--------- ملحقات پایانی: معرفی کوتاه صفی یزدانیان برای کتاب، بیوگرافی بابک احمدی از تارکوفسکی با محوریت فیلمنامه در زندگی و آثارش، ترجمهی مصاحبه با صداگذار «ایثار» و ترجمهی مقالهی تحلیلی خواندنی پیرامون مضامین و موتیفهای فیلمها از با عنوان Tarkovsky: The Weight of the World
---------- چاپ پنجم ۱۳۹۴ – ۲۶۰ هزار ریال (کتاب هنوز در همان چاپ پنجم است اما قیمتش بیشتر از ده برابر شده)
چند نوع شيوهي فيلمنامه نويسي در دنيا وجود دارد كه معروفترين آنها يكي شيوهايست كه(سيد فيلد) مدرس آن بود و شاگردان و فيلمنامه نويسان هاليوود پيرو و مقلد آن هستند و ديگري شيوهاي كه (آندري تاركوفسكي) از آن استفاده ميكرد در شيوهي (سيد فيلد) بيشتر به ديالوگها و حركات بازيگران دقت ميشود. مثلاً چيزي به نام توصيفات ادبي دربارهي صحنه و بازيگران وجود ندارد و گاهي هم به ديالوگ ليست تبديل ميشود اما شيوهاي كه (تاركوفسكي) از آن استفاده ميكرد خود فيلمنامه تبديل به يك اثر هنري مستقل ميشد. مثلاً اين شرح يك صحنه است بزي سياه، در حال نشخوار، با چشماني همچون انگورهاي رسيده به ايوان نگاه ميكند
اين كتاب نيز مجموعهايست از فيلمنامههاي كودكي ايوان، سولاريس، استاكر، نوستالگيا و ايثار
یادمه که چند سال پیش بود که برای اولین بار اسم تارکوفسکی به گوشم خورده بود و در مورد فیلمهاش چند جایی چند مطلب خونده بودم،خیلی مشتاق بودم که فیلمهاشو ببینم تا بالاخره نوستالوژی پیدا کردم و دیدم...یادمه که حس خیلی عجیبی داشتم،نمیتونستم ژست روشنفکرانه بگیرم و بگم که وای!عالیه!چون یک دروغ محض به خودم گفته بودم،اما این فیلم خیلی منو درگیر خودش کرده بود،یادمه که یک هفته هر روز این فیلم رو میدیدم!و هر دفعه بیشتر جذبش می شدم،انگار هر دفعه بیشتر باهاش ارتباط برقرار می کردم.تا اینکه یک روز توی کتابفروشی این کتابو دیدم و خریدم،خوندن فیلمنامه ها در درک بهتر فیلمهای تارکوفسکی بهم کمک کرد.سینمای غریبی داره تارکوفسکی فقید...
امسال مواجههی من با بسیاری از اولینها اتفاق افتاد. اولین فیلمنامه ای بود که میخواندم. کتاب متشکل از فیلمنامههای کودکی ایوان، سولاریس، استاکر، نوستالگیا و ایثار است؛ در کنار آن زندگینامه، یک گفتوگو با اووه سوونسن، صداگذار ایثار و چند نقد هم آمده است و کتاب را به پایان رسانده است. فیلمنامهها برایم حکم داستان کوتاه را داشتند. لطیف و روان بودند و در هنگام خوانش نه احساس اینکه این یک فیلمنامه است بلکه احساس مواجهه با یک قطعه ادبی کوتاه را داشتم.
خواندن این فیلم نامه ها من رو به تماشای چندباره ی آثار تارکوفسکی سوق داد، و بعد از خوانش هر فیلم نامه و بازبینی فیلم ها جهان تارکوفسکی برای من درخشان و درخشان تر شد...
Hard to find collection of Tarkovsky screenplays (excluding Andrei Roublev) which also includes some unfilmed material.
Some scripts follow the screen versions quite closely but others are more like drafts or preliminary studies.
However, Tarkovsky's medium was cinema and he was the "master" of that medium (the greatest of all, along with Kubrick). The written word cannot match the impact of seeing his work where it was meant to be seen - the cinema screen.
For that reason, I wouldn't recommend this volume to anyone other than a Tarkovsky "fan". For newcomers - see the films first. For "fans" then add an extra "star" to make it 4/5.
ariel was def my favourite, most well written dialogue & thematically interesting. felt very tarkovskian & would have been a great addition to his body of work
hoffmanniana was second fav, the most theoretical and poetic of the 3. very hard to picture what this would have turned out like, like if you reas the script of Mirror. had great scenes and also moments i struggled to picture
sardor i didnt particularly like. makes sense the project was dropped, even tarkovsky admitted it wasnt his best. was originally commisioned to be directed by someone else, maybe thats why. skimmed through parts cos i didnt like it
I thought reading the screenplays would make Tarkovsky more clear to me. Having read Nostalgia, what I see more clearly is the extent to which his films are poems.
My ratings of books on Goodreads are solely a crude ranking of their utility to me, and not an evaluation of literary merit, entertainment value, social importance, humor, insightfulness, scientific accuracy, creative vigor, suspensefulness of plot, depth of characters, vitality of theme, excitement of climax, satisfaction of ending, or any other combination of dimensions of value which we are expected to boil down through some fabulous alchemy into a single digit.
I'm super excited that this just arrived but on the back it basically says "aberkgjaerlggjnekrgn keen insight, ocular Jesus, alekjnlejkrgajrbgjn fantastic, laerglegn every director is infinitely indebted to walejgnalekrjgnlergn oh by the way Andrei Rublev isn't in here" OH CHEERS.