Jürgen Thorwald was a German writer, journalist and historian known for his works describing the history of forensic medicine and of World War II.
Thorwald was a native of Solingen, Rhenish Prussia, and attended the University of Cologne. He started his career in 1933 in Nazi Germany, writing for publications such as Die Braune Post ("The Brown Mail"), the SS journal Das Schwarze Korps ("The Black Corps") and the NSDAP paper National-Zeitung. During the war he worked as a propaganda writer focusing on the Luftwaffe, Kriegsmarine and the general German war effort.
After the war, he used the pseudonym Jürgen Thorwald in order to be able to work under Allied occupation. In 1947, he legally adopted the new name.
Thorwald's book 'The Century of the Detective' was nominated for the Edgar Allan Poe Award in 1966 in Best Fact Crime category, but he lost to Truman Capote's 'In Cold Blood'. In 1984 he was awarded the Order of Merit of the Federal Republic of Germany. Thorwald died in Lugano, Switzerland in 2006. He was 90 years old.
جراح دیوانه داستان یک جراح معروف آلمانی به نام فردیناند زائربروخ هست که تعداد زیادی از شخصیت های مهم سیاسی رو جراحی کرده و نبوغ و خلاقیتش در جراحی بسیار عجیب و استثنائی بوده اما این جراح معروف در انتها دچار جنون ادواری میشه که فجایعی رو به وجود میاره. داستان جالبیه و به نظرم برای پزشکان و دانشجویان پزشکی جذاب تر باشه. اتفاقات، خیلی جذابتر میتونستند بیان بشن ولی به هر حال کتاب جالبی بود.ه
کتاب درباره بزرگترین جراح قرن اخیر یا شایدم ۵ قرن اخیره...نام این جراح بزرگ زائر بروخ هستش که در زمان هیتلر زندگی میکرده...شخصی که در جراحی همه اعضای بدن استاد بوده و اشخاص بزرگی همانند استالین رو عمل کرده...ولی در اخر عمر به دلیل جنون ادواری باعث مرگ عده ای میشه...کتاب خوبی بود ولی به نظرم میتونست خیلی بهتر از این هم باشه...امتیازم به این کتاب ۲ هست ولی به علت توضیح برخی بیماری ها و اصطلاحات پزشکی و یاد گرفتن خیلی چیز ها در این زمینه ۳ میدم
نمیدونم توضیحات مفصل مرتبط با علم پزشکی در خلال روایت نکته مثبته یا منفی، ولی برای من مثل دستانداز بود اون وسط. چیکار کنم که باکتری کزاز ال و بل و جیمبل.
تو دنیای موازی منم یکی از اون دانشجوهام که تو اتاق عمل برای اولین بار رفتن که یه مغز زنده رو از نزدیک ببینن غافل از اینکه اون جراح به اون بزرگی الان خودش زده به سرش و داره مغز یه ادم زنده ی بیهوش رو مثل کیک تکه تکه میکنه و یه تکه اش هم میذاره کف دست من
کتاب جراح دیوانه رو چند سال پیش خوندم، ولی هنوز اثرش توی ذهنم زندهست. از اون داستاناست که با همهی هیجان و دیوونگیِ روایتش، یه چیزی عمیق ته دل آدم میکاره. یادمه موقع خوندنش گذر زمانو حس نمیکردم و وقتی تموم شد، مثل یه خاطرهی موندگار باهام موند؛ چیزی که هر بار یادش میافتم، هم لبخند میاره، هم فکر. خلاصه، هنوزم میتونم با رضایت بگم خوندنش ارزششو داشت.
بسیار عالی شرح بخشی از زندگی جراحی بزرگ توضیحات مختصر و کافی از عمل ها و اتفاقاتی که حین جراحی می افتاد خیلی برام جالب بود. کارایی که اصلا به ذهن آدم نمیرسه . این کتاب خیلی ذهنمو مشغول کرد و علاقه مندم کرد که بیشتر راجع به شاهکار های علم پزشکی مطالعه کنم وسعت خدمات شخصیت کتاب به دنیا بی اندازست خیلی جذاب و هیجان انگیز بود.
زیبا و جذاب، برای من به عنوان یک پزشک مهارت وجسارت و ابتکار عمل فردیناند زائر بروخ واقعا جالب بود، تعهد کاری بالای این جراح که حتی در زمان اشغال برلین هم مشغول جراحی بوده، نداشتن هیچ گرایش سیاسی و جراحی همه ی سیاسیون با وجدان یک پزشک واقعی، کسی که حتی وقتی از جراحی منع میشه مردم به در خونه ش میان و التماسش میکنن که اونها رو عمل کنه،فردیناند زائر بروخ یک الگوی واقعی برای تمام پزشک هاست حیف که به علت ابتلا به جونت ادواری د ثر اتاق عمل دست به کارهای وحشتناکی در اواخر عمرش میزنه اما هیچ کدوم از ما نمیتونیم عذاب وجدانش رو بعد از اون اتفاقات حتی تصور هم بکنیم واقعا دوست داشتنی بود
This entire review has been hidden because of spoilers.
خب پس از مدت طولانی امتحانات من تموم شدن و این اولین کتابم بعد از «کاملا» تموم شدن ترم پنجه. در مورد کتاب میتونم اینو بگم که واسه من لذتبخش بود ولی آیا پیشنهاد میکنم که بقیه هم بخوننش؟ آره اگه پزشکی و اینها واستون موضوع جذابیه. میگم چرا. این کتاب به هیچ وجه داستان و رمان و اینها نیست، زندگینامهی واقعی یک پزشک آلمانیه که آخرای عمرش دچار جنون شده و سر عملهاش همش اشتباه میکنه و تقریبا ۱۰۰صفحه از کل کتاب در مورد اینه که دکتر زائربروخ باید x رو عمل میکرد ولی چون دچار جنون شده y رو عمل میکرد و بیمار میمرد و چون پزشک واقعا خوبی بوده قبلا و خیلی معروف بوده و این حرفها هیچکس نمیتونسته بهش بگه که آقا دیگه پیر شدی بیا برو خونهتون استراحت کن. و من روی گودریدز ورژن انگلیسی این کتابو نتونستم پیدا کنم ولی حدس میزنم که کتاب اصلی شاید حتی زیر ۷۰ صفحه بوده ولی به لطف ترجمهی ذبیح الله منصوری کتاب شده ۲۰۰صفحه :)))) از بس که چیز میزای اضافه نوشته تو کتاب. بازم میگم که جا داره کتاب خیلی لذتبخش باشه و اگه یه زمانی هیچ کتابی دور و برتون نبود میتونه گزینهی خوبی باشه.
تعطیلات خود را چگونه گذراندید ? با جراح دیوانه ^_^ موضوع کتاب درجه یکه و نحوه ی پرداختن بهش با زحمت درجه سه :)) با این حال به لطف داستانش کشش لازم رو داره کتاب برای کسی که با پزشکی اشنا نیست خوب نوشته شده ولی برای من کلی توضیح اضافه داشت و حداقل نصف صفحات کتاب حسم مثل زمانی بود که سر کلاسای علوم پایه بودم با این تفاوت که اونجا دیگه ریشه ی کلمه ی سیندرم و تک تک کلمه های جدید رو توضیح نمیدادن :/ همزمانی داستان با جنگ جهانی دوم هم به جذابیت داستان اضافه کرده شاید سر فرصت درباره ی درستی مطالب کتاب پرس و جو کنم فعلا فقط خوشحالم که بعد از مدتها یه کتاب میره تو قفسه خونده شده ها !
به نظرم لازمه که حتما تأکید بشه روی این که کتاب بیشتر اقتباسه تا ترجمه چون اگه ندونین، احتمالا متعجب میشین از میزان حضور مترجم در متن. من ترجیح میدادم که ترجمه متن اصلی رو میخوندم تا اقتباس. به طور کلی خیلی جالب بود خوندن سرنوشت زائربروخ. منی که هیچوقت در حوزه پرشکی نبودم، احتمالش کم بود که بدون خوندن این کتاب اصلا با این آدم آشنا شم. بیشتر از جهت احترام براش به خاطر خدمتش به علم. از اونور حرکاتش در جراحیها به خاطر جنون ادواری در سن ۷۴ سالگی واقعا عجیب و جالب بود. ممکنه عدهای نتونن خشونتی که در این عملها هست رو تحمل کنن. کتاب رو میشه در فرصت کوتاهی خوند. خوشخوانه و اطلاعات پزشکی جالبی رو هم منتقل میکنه که البته من نمیدونم کار خود آقای منصوریه یا تو متن اصلی وجود داشته.
جراح دیوانه داستان زندگی زائر بروخ جراح معروف هست که در سنین پیری دچار جنون ادواری میشه و در حین انجام عمل کارهایی می کنه که منجر به مرگ یا عوارض وحشتناکی برای بیمارانش میشه. از تغییر رنگ کل بدن گرفته تا کوتاه و بلند شدن غیر معمول و ناگهانی قد گرفته، تا بیرون آوردن قلب یا قسمت هایی از مغز بیمار و انداختن توی سطل آشغال!!!ه
صرفاً چون ترجمه ذبیح الله منصوری بود خوندمش! کلی اطلاعات از همه جا بهم اضافه شد و کلی با خوندن کارهایی که از سر جنون انجام می داد هنگ کردم
این کتاب قطعا برای کسانی که سودای مدارج بالا در پزشکی را دارند جذاب تر خواهد بود. متن جذابیتی ندارد ولی داستانش در مورد غیر قابل پیش بینی بودن شخصیت اصلی به نوعی جالب است :)
جذابيت كتاب مربوط به شخص زائر بروخه وگرنه خود كتاب به نظرم م��تونست بهتر باشه، شايدم چون اقتباس بوده يكم مدلش پراكنده بود... زائر بروخ چه قبل از جنون و چه بعد از جنون ادم حيرت انگيزيه... حتي جنونش هم خاص خودشه... اسطوره... در نهايت دلم براي خار و خفيف شدنش سوخت، هيچ كجاي تاريخ ادماي بزرگ عاقبتشون اونجور كه شايستشون بودن ختم به خير نشده...
اين كتاب حكايت زائر بروخ، جراح نابغه آلماني كه اولين ابداع كننده چند عمل جديد جراحي هست، ميباشد. كه جراح خودش بتدريج دچار مشكل مغزي ميشه و خطاها و قصورهاي پزشكي عجيبي ازش سر ميزنه كه براي جامعه پزشكي آلمان و بيمارانش غير قابل باور هست...براي پزشكا شايد شيرينتر باشه...چون بعضي جاها نياز به دانش پزشكي(فيزيولوژي و آناتومي)باشه.
کتاب،شرح حال زندگی جراحی نابغه است که در اواخر عمر دچار جنون ادواری می گردد و این جراح کسی نیست جز،زائر بروخ رمان جراح دیوانه سرشار از اطلاعات زیست شناسی و پزشکی است والبته یک ویژگی بارز دیگر هم دارد و آن ترجمۀ مرحوم ذبیح الله منصوری است امیدوارم متوجه منظورم شده باشید......م.خ
امکان اشتباه رو برای یه عده در نظر نمی گیریم بعد با همین تصور وقتی اشتباه کرد به بهانه های واهی مثل بزرگ بودن اون آدم یا اعتماد بیش از اندازه داشتن بهش اشتباهش رو گوشزد نمی کنیم. مثل اطرافیان اون که چیزی بهش نگفتن تا فاجعه ها یکی یکی اتفاق افتادن...مطمئنا نتیجه بهتر از این نمی شه و نخواهد شد
یک کتاب فوق العاده جذاب بود برای من ... بخشی از کتاب :
«زائر بروخ با اینکه نابغه جراحی بود، جراحی را ناشی از ناتوانی علم پزشکی می دانست و می گفت اقدام به عمل جراحی اعتراف به عجز از طرف علم پزشکی و در واقع از طرف پزشکان است که نتوانسته اند تمام قواعد علمی پزشکی را که بر بدن انسان حکومت می کند کشف کنند. تمام پزشکان آلمان، قبل از جنگ جهانی دوم از زخم زبان زائر بروخ رنجور بودند چون آن جراح بزرگ، بدون اینکه نظریه خود را دز لفاف الفاظ ملایم بپیچاند به پزشکان آلمانی می گفت هر کس که از یک بیماری می میرد، قربانی نادانی شما می شود و مسئول هر تومور (غده) غیر قابل علاج که در بدن کسی به وجود می آید شما هستید و اگر مرگ اشخاص در پایان یک دوره از عمر حتمی بود، هیچ کس نباید قبل از آن از بیماری و غده های غیرقابل درمان بمیرد. چون محال است که علم پزشکی، قادر به درمان تمام امراض و زخم ها و غده های بدن نباشد ولی شما، بر اثر تنبلی و بطالت و تمایل به استفاده از لذات زندگی در صدد برنمی آیید که به تمام قواعد علم پزشکی پی ببرید. او می گفت من جراح هستم باید کفاره نادانی شما را بدهم چون قطع یک عضو و بیرون آوردن یک غده که شما دستور آن را به من می دهید درمان نیست بلکه چون مثله کردن بیمار است.»
خوندن این کتاب یک ماه برای من طول کشید. البته دوستش داشتم اما اول فروردین شروعش کردم و خب چون سرم شلوغ بود نشد که زود تمومش کنم. برای همین نقد بلند و بالایی براش ندارم( کلا عادت زشتی دارم که وقتی کاری برام طولانی میشه، ازش زده میشم) اما در خلاصه ترین حالت ممکن بگم که دوسش داشتم( کلا متوسط بود این طوری نبود که بگم عاااااشقش شدم)
This novel tells us the story of Ferdinand Sauerbruch, one of the greatest surgeons of the time. It was after world war II when he was emoyed to work in Charite Clinic.
It was in Charite Clinic where the once greatest surgeon, began his path to his downfall. Principally caused by cerebral sclerosis, which affects the mind and comes with old age.
Instead of retiring gracefully, ferdinand ignored the symptons and his own mistakes in tbe operation which led to the deaths of a number of patients.
It is after repeated pressure from different professionals in the hospital that resulted in Dr. Ferdinand's retirement.
The Doctors appointment was largely political. The hospital employed him and retained him for long, even after all the fatal mistakes and complaints, largely because of his name and loyalty from his patients.
من كتابخواني را به صورت جدي با ترجمههاي مرحوم (ذبيحالله منصوري) آغاز كردم. پيرامون ترجمههاي معروف آن مرحوم نقل و حديثهاي فراواني وجود دارد كه كاري به هيچ كدام از آنها ندارم. واقعيت امر اين است كه آن مرحوم حق بزرگي بر گردن بازار نشر ايران در دههي شصت و اوائل دههي هفتاد دارد. آنهايي كه يادشان ميآيد حتماً به خاطر دارند كه كتابهاي ايشان هيچ وقت در قفسهي كتابفروشيها نميماند، چه برسد به اين كه خاك بخورد. به نوعي ميشود گفت بازار نشر ايران تا حد زيادي، از كارگر چاپخانه بگيريد تا حروفچين و ناشر و توزيع كننده و كتابفروش به ايشان مديوناند من وامثال من نيز كه كتابخواني را با ترجمههاي ايشان آغاز كرديم و بعدها براي خود صاحب سليقه شديم و در كتابخواني خط پيدا كرديم نيز به ايشان مديونيم. براي آن مرحوم همواره احترام قائلم
عجیب جالب و وحشتناک بود. با این که اصلا به مسائل پزشکی علاقه ندارم ولی نثرش طوری بود که آدم خیلی راحت متوجه مفهوم میشد و توضیحات زیاد و خسته کننده نداشت. اگر چند تا کتاب دیگه تو این حال و هوا پیدا بشه که مسائل پزشکی رو به زبون ساده و در عین حال علمی توضیح داده باشه خوندنش واقعاً می ارزه. یه ذره هم منو یاد کتاب دل سگ انداخت.
کتاب بسیار جذابی بود و به سایر پزشکان هم پیشنهاد می دم حتما بخونن نویسنده با توضیحات و نثر روانی که به کار برده اطلاعات مفیدی در اختیار خواندگان قرار میده و برای همه می تونه جالب باشه شخصا با خوندن این کتاب مایل به پیگیری زندگی نامه ایشون شدم و به عنوان یه دانشجوی پزشکی از شیوه زندگی ٫ اخلاقیات،تواضع این جراح درس های بسیاری گرفتم
قسمتی از زندگینامه جراح نابغه ای که همزمان اولین فردی بود که اونقد نابغه بود که ماساژ مستقیم قلب رو در مقابل چشم های بسیاری، پایه گذاری کرد و هم اونقدر دیوانه شد که حین جراحی روی شکم بیمار، قلب بیمار رو از قفسه سینه خارج و به سطل آشغال انداخت
«برجستگی یک جراح، بسته به تعداد اعمال جراحی او نیست بلکه وابسته به این است که در رشتهی جراحی چه ابتکارهایی از وی دیده شده و چه چیز تازهای آورده است و زائربروخ آنقدر چیزهای تازه در جراحی آورده که یکی از آنها هم کافی بود وی را مشهور و نامش را جاویدان نماید.»
خب این کتاب درباره ی یک جراح آلمانی به نام زائر بروخ است که به دلیل تبحر و مهارتش افراد سرشناس بسیاری را مورد درمان قرار میده ولی ناگهان دچار جنون میشه... جنونی که دستاورد های ویژه ای را هم به دنبال داره. این کتاب رو برای بار دومه که میخونم و میدونم بار آخر نیست. خیلی لذت بردم از وقایع گوناگون زندگی این جراح نابغه. خب تو این کتاب لازم نیست ادم نگران اصطلاحات پیچیده ای باشه که به کار برده میشه نویسنده به خوبی همه رو توضیح داده که همین بیشتر دلمو برد. خب قسمت فوت زائر بروخ چنگی به دل نمیزد نویسنده خیلی سریع جمعش کرد... و خیلی دلگیر بود. نویسنده از شرایط سیاسی اقتصادی و علمی اون دوره برامون میگه... خیلی چیزا در مورد آلمان یاد گرفتم از همین کتاب. تجربه فوق العاده ای بود. :)