اثر حاضر به کوشش عبدالحسین زرینکوب تهیه شده، که تغییر یک جوان حافظ قرآن را به سوی رندیهایش از جهات مختلف شخصیت، افکار و زندگیاش بررسی و گاها نقد میکند. اما به راستی این شخصیت همان لسانالغیب است یا رندی که مورد نقد قرار میگیرد؟ با علم بهاینکه نقد کردن شاعر بزرگی مانند حافظ، چه از لحاظ شخصیت، چه از لحاظ مستندات کم و چه از لحاظ آرایههای ادبی (ایهام) استفاده شده در آثارش، کاری سخت میباشد اما عبدالحسین زرینکوب با توجه به مستندات موجود، حافظ را از جهات مختلفی (حافظ شاعر، حافظ اهل مدرسه، عارف، دوست پادشاه، حافظ قرآن و...) مورد بحث قرار می دهد.
Abdolhossein Zarinkoob He was born on March 19, 1923, in Borujerd, Iran, received his PhD from Tehran University in 1955 under the supervision of Badiozzaman Forouzanfar, and held faculty positions at universities such as Oxford University, Sorbonne, and Princeton University, among many others.
Because of his pioneering works on Iranian literature, literary criticism and comparative literature, he is considered the father of modern Persian literature.
کتاب را که باز میکنی، میتوانی صدای زرینکوب فقید را بشنوی که آرام آرام شروع میکند به روایت کردن.. و تا به خودت بیایی، میبینی تو را با خودش به دوردستها برده.. به چند قرن پیش از این... به شیراز عصر حافظ.... او روایت میکند و تو، حافظ را میبینی که آرام و بیقرار، سرگرم غزلهای خود است...
این کتاب تصویر دوره تاریخیای که حافظ در اون زندگی میکرده... حاکمان شیراز و اوضاع عهدش رو خیلی خوب و روون بیان میکنه، اما اول و آخر اینکه، انگار سرنوشت حافظ، با رمز و ابهام و تردید، گره ناگسستنی خورده..... همه جا درمورد حافظ، و از جمله در این کتاب، صحبت از شایدهاست...... حافظ رو به گونه ای که واقعا بوده و اونچه که واقعا منظورش بوده در غزلها، کسی نمیتونه رمزگشایی و پرده برداری کنه.... مدتی بود که خیلی حال و هوای حافظ داشتم و خوندن این کتاب، حس خیلی خوبی داشت...
شاید یکی از بزرگترین حسرتهایم این باشد که با وجود تمام تلاش هایم متاسفانه نمی توانم نثر پر از جزئیات دکتر زرین کوب را تحمل کنم و معمولن کتاب را نیمه کاره رها می کنم. اتفاقی که در مورد این کتاب هم افتاد و من به هیچ ترفندی نتوانستم به بیشتر از نصف برسم. نمی دانم مشکل چیست اما آن همه توضیحات که برای من همه یک گفتارند در چندین هزار قالب حوصله ام را سر می برد و از طرفی این همه موضوعات جذاب در کتابهای ایشان باز وسوسه ام می کند کتاب دیگری را بخوانم شاید این بار با جناب زرین کوب به تفاهم برسیم!
کتاب راجع به زندگی و تفکرات حافظ و بررسی شعرها و شخصیت های زندگی حافظ هستش و جنبه ی داستانی نداره. پژوهشی و مستند هست ولی با این حال خوندنش حس خوبی بهتون میده چون دارید حافظ رو می شناسید. هرچند که شناختن حافظ کار ساده ای نیست ولی همین هم غنیمته. من خیلی دوسش داشتم!
هميشه نسبت به کتابهای دکتر زرینکوب حالتی ناخوشایند مثل دافعه داشتم و احساسم بعد از تقریبا ۲۰ سال در دوبارهخوانی ((از کوچهی رندان)) تغییر چندانی نکرده. همچنان فکر میکنم نثر ایشون نامرتب، چنددست، زیادهگو و بعضا ناصوابه. گاهی دیده شده که لابلای نظرات تاریخی، استدلالهای خودشون رو به خورد مخاطب میدن بدون اینکه پشتوانه محکمی داشته باشه. علی ایحال دکتر زرینکوب در بخش پژوهشی ادبیات ما، درخت تنومندی هستند و با غرغر همچون منی، لرزهای به تنه این درخت نمیُفته. قطعا کتاب خالی از فایده نیست لکن انتظارات ما زیاده.
کتاب جالبی بود. نسخه صوتیش رو گوش دادم که به نظرم کار درستی نبود چون کتاب بعضاً نیاز به تمرکز داشت که نسخه صوتی این مجال رو نمیده. لینک کتاب در طاقچه: https://taaghche.com/audiobook/74420/...
مجموعه ای از مقاله های عبدالحسین زرین کوب در مورد حافظ و شعر او، مقاله ای در باب "گلشن راز"، مروری بر گذشته ی نثر فارسی و... این مجموعه با وجود مضامین متعدد، همانند بسیاری از آثار زرین کوب، خواندنی ست.
کتاب جامعی بود،با اینکه بعضی جاها از اندیشه ی خاصی حمایت می کرد ولی در کل معلوم بود که دکتر زرین کوب داره تمام سعی خودش رو می کنه که بی طرف باقی بمونه و تاحدودی هم موفق بود
. این کتاب از زوایای مختلف، شعر، شخصیت و افکار حافظ را شرح، بررسی و گاهی نقد می کند. کتابی است خواندنی به قلمی شگرف و وزین در شرح روزگار و احوال حافظِ قرآنی جوان که در گذر از کوچه باغ های شیراز راه به کوچه ی رندان می برد و آنی می شود که تا به امروز شعر و زبان و غزل فارسی بی نام او در یاد و خاطر هیچکس نمی تواند صورت بندد.
نقد کردن شاعری مثل حافظ، چه از جهت شخصیت و چه از جهت مستندات کم و آرایه های ادبی به کار برده در شعرش، کار خیلی سختیه. اما دکتر عبدالحسین زرین کوب این کار رو به نحو احسن انجام دادن و حافظ رو از جهات مختلفی بررسی کردن، بدون قضاوت و با بی طرفی.
حاوی دیدگاه مدرن درباره حافظ نه مثل مطهری او را عارف کامل واصل به حق میداند نه مانند کسروی او را مایه عقب ماندگیهای ایرانیان. فهرست کتاب: شهر رندان / درباره شیراز آن زمان فیروزه بواسحاقی میان مسجد و میخانه رند و محتسب سرود زهره سخن اهل دل رویا و جام جم دو رند رند در بن بست در دیر مغان از میکده بیرون / مرگ حافظ عشق، کدام عشق / درباره عشق در غزلیات حافظ
یک کتاب مقدمه طور درباره حافظ و روزگاری که در اون زندگی میکرد. بعضی جاهای کتاب واقعا خوب تحلیل کرده و یک تصویری میسازه از اندیشه ها و زندگی احتمالی این شاعر بزرگ. ولی متن کتاب خیلی طولانی تر از اون چیزی هست که میتونست باشه و بعضی جاها نویسنده صرفا در حال تکرار حرف های خودش بود. و این که انگار عمدا دوست داشت جمله های کتاب پیچیده و ثقیل به نظر بیان که خب باعث پس زدن خواننده میشه این حجم از تکلف. در کل بد نبود خواندنش ولی اگر نخوانیم چیز عجیب و خاصی رو از دست ندادیم درباره حافظ بزرگ.
این پاراگراف آخر کتاب هست که به نظرم جمع بندی خوبی بود از حافظ، یا حد اقل مدخل خوبی برای ورود به پیچیدگی های شعر و افکار او:
اكر براى یک ستایشگر امروزينه حافظ دشوار است كه شاعر محبوب خويش رابه آنچه خود وى بدان اعتقاد ندارد پای بند ببيند بايد به ياد بياورد كه بين او وشاعر رؤياهايش غير از تفاوت در بينش شخصى -كه لابد فاصله كوچکی نيست - قرنها فاصله زمانى وفرهنگی هم هست و در دوران حافظ كه شعر او معرف پيشرفته ترين انديشه عصر اوست هنوز نه ولتر در آنچه تعلق به مذاهب دارد به روشنگری پرداخته بود نه ماركس در آنچه تعلق به معيشت و طبقات انسانها دارد نظريه خويش را عرضه كرده بود؛ نه داروين انسان را از قلمرو ((جامعيت)) و ((امانت)) به اعماق غار و جنگل بوزينگان كشانيده بود نه فرويد ژرفناهاى روح انسان را با ورطه هاى كامجويى هاى جنسى پيوسته بود. كسى كه امروز مى خواهد نقشى درست از سيماى حافظ ترسيم كند اگر نتواند گرد و غبار روزگاران را از شيشه عينك خويش بزدايد بسا كه از سيماى پاك يك انسان واقعى نقشى خواهد پرداخت مثل تصوير خويش - يك نوع تصوير دوريان گرى. به علاوه، آخر كه مى تواند امروز از فكر علمى و نظم فكرى دم بزند و از يك شاعر روشنفكر مسلمان در عهد قاضى عضد و مير سيد شريف جرجانى انتظار داشته باشد مثل يك آزادانديش اروپایی و ضد مسيح دوران نيچه، راسل، و سارتر بر هرچه رنگ ايمان و عرفان دارد به چشم نفى بنگرد؟
دکترعبد الحسین زرین کوب، ادیب، مورخ، اسلام شناس، ایران شناس، محقق و نویسندۀ بزرگ معاصر، در 27 اسفند ماه 1301 شمسی در بروجرد، چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان برد. سپس در کنار تحصیل در دوره متوسطه به تشویق و ترغیب پدر که مردی متدین بود، اوقات فراغت را صرف فراگیری علوم دینی و حوزه ای نمود و ضمن تحصیل فقه و تفسیر و ادبیات عرب، به شعر عربی هم علاقمند شد. گرچه تا پایان سال پنجم متوسطه در رشته علمی تحصیل می کرد با این حال کمتر کتاب تاریخ و فلسفه و ادبیاتی بود که به زبان فارسی منتشر شده باشد و او آن را مطالعه نکرده باشد.
به دنبال تعطیلی کلاس ششم متوسطه در تنها دبیرستان شهر برای ادامه تحصیل به تهران آمد و رشته ادبی را برگزید و در سال 1319 تحصیلات دبیرستانی را به پایان برد و با وجود آنکه کتابهای سالهای چهارم و پنجم متوسطه ادبی را قبلاً نخوانده بود در میان دانش آموزان رش��ه ادبی سراسر کشور، رتبه دوم را به دست آورد. با بازگشایی مجدد دانشگاهها در سال 1320، دکتر عبدالحسین زرین کوب در امتحان ورودی دانشکده حقوق شرکت کرد. با آنکه پس از کسب رتبه اول ،در دانشکده ثبت نام هم کرده ب��د، اما به الزام پدر، ناچار به ترک تهران شد. در همان ایام، علی اکبر دهخدا که ریاست دانشکده حقوق را به عهده داشت، از اینکه چنین دانشجوی فاضلی را از دست می داد، اظهار تأسف کرده بود. دکتر زرین کوب پس ازترک دانشکده حقوق به زادگاه خود بازگشت و در خرم آباد و بعد در بروجرد به کار معلمی پرداخت، کاری که به تدریج علاقه جدی بدان پیدا کرد.در دوران معلمی، از تاریخ و جغرافیا و ادبیات فارسی گرفته تا عربی و فلسفه و زبان خارجی و حتی ریاضی و فیزیک و علم الهیات، را تدریس کرد. سرانجام اشتیاق به تحصیل بار دیگر او را به دانشگاه کشاند. در سال 1324، پس از آنکه در امتحان ورودی دانشکده علوم معقول و منقول و دانشکده ادبیات حایز رتبه اول شده بود، وارد رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران شد. به هر تقدیر، عبدالحسین زرین کوب در سال 1327 به عنوان دانشجوی رتبه اول از دانشگاه فارغ التحصیل شد و سال بعد وارد دوره دکترای رشته ادبیات دانشگاه تهران گردید و در سال 1334 از رساله دکترای خود با عنوان (نقد الشعر، تاریخ و اصول آن) که زیر نظر بدیع الزمان فروزانفر تألیف شده بود با موفقیت دفاع کرد. پس از اخذ درجه دکترا، از سوی استاد فروزانفر، برای تدریس در دانشکده علوم معقول و منقول دعوت شد و در سال 1335 یا رتبه دانشیاری، کار خود را دانشگاه تهران آغاز کرد و به تدریس تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، تاریخ کلام و مجادلات فرق، تاریخ تصوف اسلامی و تاریخ علوم پرداخت. دکتر زرین کوب در سال 1330 در کنار عده ایی از فضلای عصر همچون عباس اقبال آشتیانی ،سعید نفیسی، دکتر معین،پرویز ناتل خانلری، غلامحسین صدیقی و عباس زریاب، برای مشارکت در طرح ترجمه مقالات دایرة المعارف اسلام (E1) طبع هلند، دعوت شد. او در ایام تحصیل در تهران، چندی نزد حاج شیخ ابوالحسن شعرانی بپرداخت و با مباحث حکمت و فلسفه، آشنایی بیشتر یافت. از همان روزگار با فلسفه های معاصر غربی نیز آشنا شد و بعد به مطالعه در باب تصوف نیز علاقمند گردید. استاد که از قبل با زبانهای عربی، فرانسوی و انگلیسی آشنا شده بود در سالهای جنگ دوم جهانی، با کمک بعضی از صاحب منصبان ایتالیایی و آلمانی که در آن ایام در ایران به سر می بردند، به آموزش این دو زبان پراخت. در سال 1323 نخستین کتاب او به نام (فلسفه، شعر یا تاریخ تطور شعر و شاعری در ایران) در بروجرد منتشر شد، در حالی که در این هنگام، حدود چهار سال یا کمی بیشتر از تاریخ تالیف کتاب می گذشت. وی که از زمان شروع تحصیلات دانشگاهی به عنوان دبیر در دبیرستانهای تهران به تدریس پرداخته بود. از سال 1328، سردبیری مجله هفتگی مهرگان را نیز عهده دار شد که با وجود وقفه هایی، این همکاری تا پنج سال تداوم یافت. در سال 1335 با رتبه دانشیاری، کار خود را در دانشگاه تهران آغاز و به تدریس تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، تاریخ کلام و مجادلات فرق، تاریخ تصوف اسلامی و تاریخ علوم پرداخت.
در همین سال، برای مدت کوتاهی نیز امور مربوط به انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب را به عهده گرفت. پس از دریافت رتبه استادی دانشگاه تهران (1339 ش)، دکتر زرین کوب چندی نیز در دانشسرای عالی تهران ونیز در دانشکده هنرهای دراماتیک تدریس کرد. مدتی هم در موسسه لغت فرانکلین با مجتبی مینوی به همکاری مشغول شد. در این میان، یکچند سردبیری مجله راهنمای کتاب را پذیرفت (1342 ش)، و فصل خاصی برای ارائه ادبیات معاصر ایران در مجله به وجود آورد. با این حال همکاری وی با نشریات ادواری داخلی به اینجا محدود نمی شود و فعالیت علمی استاد در انتشار مجلاتی همچون سخن، یغما، جهان نو، دانش، علم و زندگی، مهر و فرهنگ ایران زمین، چشمگیر است. در سالهای 1347 تا سال 1349 در آمریکا به عنوان استاد میهمان در دانشگاههای کالیفرنیا و پرنیستون به تدریس علوم انسانی پرداخت،سپس به دانشگاه تهران انتقال یافت و در دو گروه تاریخ و ادبیات مشغول به کار شد. فعالیتهاي دكتر عبدالحسين زرين كوب سفرهای علمی متعدد استاد به اروپا، امریکا، جمهوریهای شوروی(سابق)، هند، پاکستان و کشورهای عربی، در دیدار از کتابخانه ها، موزه ها و موسسات علمی، و تهیه عکس از بعضی نسخه های خطی فارسی و عربی گذشته است. طی همین سفرها وی با جمعی از دانشمندان و نویسندگان بزرگ ایرانی و خارجی آشنائی نزدیک یافت. دکتر زرین کوب در بسیاری از مجامع و مجالس علمی جهانی شرکت کرده و به عنوان نماینده ایران به ایراد سخنرانی پرداخته است. از این میان پنجمین کنگره اسلامی در بغداد، بیست و ششمین کنگره بین المللی شرقشناسان در دهلی نو، کنگره بین المللی علوم تاریخی در وین، کنگره تاریخ ادیان در ژنو، مجلس بزرگداشت حافظ شیرازی در دوشنبه تاجیکستان، کنگره بزرگداشت نظامی گنجوی در ایتالیا و بعدا در امریکا، مجمع عمومی سردبیران طرح تاریخ تمدن اقوام آسیای مرکزی در پاریس، کنگره بزرگداشت مولوی در مونیخ، کنگره جهانی بزرگداشت خواجوی کرمانی در کرمان، و کنگره همکاریهای اقوام آسیای مرکزی در تهران، تعدادی از این مجالس را شامل می شود. دکتر زرین کوب در 24شهریور 1378 به دلیل بیماریهای قلب و چشم درگذشت.
آثار دكتر عبدالحسين زرين كوب با کاروان حله، شعر بى دروغ، شعر بى نقاب، از کوچه رندان، سیرى در شعر فارسی، سر نى، بحر در کوزه، پله پله تا ملاقات خدا، پیر گنجه در جستوجوى ناکجاآباد، از نىنامه (برگزیده مثنوى معنوى)، دو قرن سکوت، تاریخ ایران بعد از اسلام، فتح عرب در ایران (به زبان انگلیسی در تاریخ ایران کمبریج)، تاریخ مردم ایران (دو جلد)، روزگاران ایران، دنباله روزگاران ایران، روزگاران دیگر، ارزش میراث صوفیه، فرار از مدرسه، جستوجو در تصوف ایران، دنباله جستوجو در تصوف ایران، در قلمرو وجدان، شعله طور (درباره زندگى حلاج)، بنیاد شعر فارسى، ادبیات فرانسه در قرون وسطى، ادبیات فرانسه در دوره رنسانس، متافیزیک، شرح قصیده ترسائیه خاقانى، فن شعر ارسطو، ارسطو و فن شعر و ...
اینکه من این کتابو دوست ندارم هیچ ربطی به زرین کوب نداره (البته نمیشه از قلم زیاده گو و دِمُده و نچسبش هم گذشت) بلکه ماهیت کتاب های زندگی نامه و شرح حال برام رفته زیر سوال و کلا با تردید زیاد میرم سمتشون این کتاب رو هم طبق عادتم تا صفحه 100 فرصت دادم و بعد گذاشتمش کنار
کتاب از دوازده فصل تشکیل شده است که شامل نگاهی تاریخی به عصر حافظ، تحولات سیاسی و اجتماعی، نگاهی به طبقات شیراز در آن روزگار، تعلقات فکری و فلسفی او، رابطهاش با حکام خاندانهای آل مظفر و اینجو و همینطور نکات دیگری بود. در باب سبک نوشتن استاد زرینکوب باید گفت که او نثری پخته و خاصِ خود دارد و از جهت واژگانی و عناصر بلاغی دارای گستردگی است، با این حال شاید اطناب در پارهای از موارد خواننده را دچار ملال کند و همین کتاب دویست و دو صفحهای را دوبرابر به نظر برساند، خاصه این ملال برای خوانندگان غیرحرفهایِ ادبیات(ادبیات کلاسیک ایران) محسوستر است. روش کار زرینکوب یک روش علمی است دور از حدس و گمانهای واهی، و قضاوتهای سست در باب حافظ و شعر او. او نه حافظ را میکوبد و نه از او یک قدیس میسازد، بلکه با تکیه بر توان علمی خود و همچنین بررسی منابعی بسیار اثر خود را به ما عرضه کرده است.
دانستم که : این امر که کلام گوینده را فقط وقتی می توان بر معنی رمزی تأویل که مفهوم ظاهری و حسی آن کافی بنظر نیاید در ادراک مفهوم این رمزها البته شرط مهم است و در مورد کلام حافظ نیز بدون تردید تصور وجود رمز و استعاره فقط وقتی جایز است که سخن وی را با آنچه مفهوم حسی و مادی آن اقتضا دارد نتوان تفسیر کرد
ارتباط گرفتن با این کتاب یکم برام سخته. بهم این فرصتو میده که با حافظ تو کوچههای شیراز قدم بزنم و باهاش فکر کنم، زندگی کنم و از دور و برش سر در بیارم. فکر میکنم تحلیلی که نویسنده از حافظ ارائه میکنه، تحلیل معتبر و معقولیه. با زاویهی دید نویسنده نسبت به حافظ و شعرش ارتباط خوبی برقرار میکنم و دید خوبی نسبت به حافظ بهم میده. اما حس میکنم خیلی خیلی بهتر از این میشد داستان زندگی حافظ رو روایت کرد. هم از نظر جذابیت داستانی و هم از نظر بعد ادبی و تاریخی. اولین اثر زرینکوبه که که دارم میخونم و خیلی خیلی با سطح توقعم متفاوت بود. خیلی دارم تلاش میکنم بهتر باهاش ارتباط بگیرم و دید مثبتتری بهش داشته باشم. حدود یک ماهه که خوندنشو شروع کردم و خیلی سخت و کند پیش میرم. حس میکنم در طول مطالعهی کتاب، بیشتر از حافظ، درباره شاه شجاع یاد گرفتم.
جمال انسانی برای حافظ در واقع جز تجلی حق نیست و زاهد که آن را چون دام شیطانی تلقی میکند نمیتواند تصور کند که با اجتناب از آن در واقع خود را از حوزۀ نفوذ یک تجلی خدایی کنار میکشد. قبل از وی روزبهان بقلی، فخرالدین عراقی و سعدی هم غالبا با همین طرز دید به زیبایی و عشق نگریسته اند و اگر در غزلهای عرفانی حافظ عشق مجازی همچون پرده ای به نظر می آید که عشق الهی در ورای ان پنهان است این طرز تعبیر، از ��وینده ای که با میراث سنتهای مربوط به عشق و عرفان اشنایی تمام دارد غریب نیست. چرا که *لمعات* عراقی و *عبهرالعاشقین* روزبهان و قسمت عمده ای از *اقوال* سعدی در بیان عشقی است که از مجاز به حقیقت راه میبرد و از جمال* انسانی به جمال الهی... این ارتباط بین عشق انسانی با عشق الهی که شعر حافظ را پله پله از بین انسانها تا فراز اسمانها بالا میبرد در واقع بر یک تصور عرفانی مبتنی است که در تصدیق ان غالبا بین متشرعه با بعضی از اهل عرفان اختلاف روی داده است.
کتاب درباره افکار، آرا و زمانه خواجه حافظ شیرازی بسیار است اما کتاب از کوچه رندان را یکی از چکیدهترین و با کیفیتترین کتب در این باره باید دانست، چراکه دکتر زرینکوب استادی بسیار کافی در تاریخ، فلسفه و عرفان است و همین معلومات تطبیقی و چند رشتهای در ضمیر اندیشه دکتر زرینکوب باعث میشود که بررسی همه جانبه و کاملی از حافظ شاعر زمینی - آسمانی (و لفافهگوی) تاریخ ادبیات ایران و جهان ارائه دهد.
اما با نثر دکتر زرینکوب در این کتاب کنار نیامدم، نثری که گاهی دچار اطناب میشود و گاهی بخاطر آمیختگی با نظم و تضمینِ اشعار خواجه به تعقید گرفتار میآمد که همین دو عامل بالا باعث از هم گسیختگی تمرکز و مسیر مطالعه مخاطب میشود.
«در خلوت انزوای کوچه رندان که حافظ هم شیخ خانقاه را از حساب خویش خارج میکند هم فقیه مدرسه را بیرون از دایره می یابد البته نه بر معرفتی که از دفتر و کتاب و حرف حاصل میآید می تواند تکیه کند نه بر طامات و شطحیات صوفیه که در بین مشایخ آنها نشان مرد خدا را نمی بیند. ناچار روی به قلب می آورد و به آنگونه «تفکر» که عبارت باشد از «رفتن از باطل سوى حق این سیر نفسانی». که وی را از کثرت به وحدت و از خودی به بیخودی میکشاند به حقیقت عبارت است از مراقبت قلب که جام جم و جام جهان نماست و نزد حافظ سرچشمه هر معرفت راستین هم در آنجاست.»
خیلی از کلماتی که حافظ به کار برده مثل شراب و می و جام جم و غیره رمزی اند و حکایت از اعتقادات و تجارب عرفانی او دارند. آنچه مشخص است این است که حافظ نه نظر مساعدی نسبت به خانقاه و سلسله های صوفیه داشته نه فقیه و قاضی و محتسب. آنچه او ترویج می کرده است در زمان وی یک نوع تفکر و راه و رسم مبتنی بر عرفان قلبی بوده است که امانت الهی را عبارت از عشق می داند و عشق را راه رسیدن به جاودانگی.
اینکه حافظ برای افرادی چون شاه شیخ ابو اسحق و شاه شجاع و حتی تیمور لنگ نه قصاید مدحی اما به هر حال اشعاری حاوی مدح سروده است ذهن و روح آدمی را که حافظ را لسان الغیب می داند می آزارد اما زرین کوب در کل کتاب سعی می کند که دید واقع گرایانه را به خواننده برگرداند. همانطور که رابینسون گفته بود نمی شود اثار و عقاید فروید را بدون در نظر گرفتن واقعیات تاریخی حیاتش بررسی کرد زرین کوب هم می گوید نمی شود عقاید و معانی دیوان حافظ را بدون در نظر گرفتن حوادث تاریخی زمان حیاتش تفسیر کرد.
کتابیست در خصوص زندگی حافظ در برهه تاریخی آنزمان. قلم دکتر زرین کوب بسیار غنی و روان و گیراست. بهتر است خواننده قبل از خواندن این کتاب برای درک بهترمطالب با مفاهیم شعر حافظ آشنا باشد و با غزلیات ایشان هم اُنس.
مجذوب توصیفاتش از شیراز قدیم و اوضاعی که حافظ در اون بوده شدم. ولی فقط همینقدر و تا صفحه صد و خوردهای تونستم ادامه بدم. هنوزم حافظ خیلی زیاد برام غریبهاس...
باریک بینی و دقت نظر زرین کوب به همراه به روز بودن قلمش به شناخت حافظ جمع شده است. وسعت دانش او در تاریخ تلاش می کند چهره راستین حافظ را به تصویر بکشد اما او هم چون دیگران گاه به دام افسانه ها افتاده و پیش فرضهایی را درباره حافظ در ذهن پرورانده که مانع از واقع پردازی او در این زمینه ها شده است. از این رو گاه به تناقضاتی در همین کتاب از زبان او بر می خوریم با این حال از منابع ارزشمند و خواندنی درباره حافظ همین از کوچه رندان است.
Merged review:
باریک بینی و دقت نظر زرین کوب به همراه به روز بودن قلمش به شناخت حافظ جمع شده است. وسعت دانش او در تاریخ تلاش می کند چهره راستین حافظ را به تصویر بکشد اما او هم چون دیگران گاه به دام افسانه ها افتاده و پیش فرضهایی را درباره حافظ در ذهن پرورانده که مانع از واقع پردازی او در این زمینه ها شده است. از این رو گاه به تناقضاتی در همین کتاب از زبان او بر می خوریم با این حال از منابع ارزشمند و خواندنی درباره حافظ همین از کوچه رندان است.
اولین چیزی که در مورد همچین کتابی میتونم بگم پشتوانه عظیم و دقیق تحقیقاتی اون هست که واقعا کار رو ارزشمند کرده. دوم زبان زیبا و داستانگون که از کسالت و افتادن در ورطه یک کار تحقیقی صرف کتاب رو نجات میده. در کل عمیقا به روان استاد زرین کوب درود میفرستم که چنین کتاب مورخانه ای تألیف کردند. روحشان شاد.
نثر دکتر زرین کوب باز هم منو جذب کرد.با خواندن این کتاب احساس کردم به قولی حافظ پایین کشیده می شود. با اینحال آشنایی بیشتر با منش حافظ و سبک و طریقه زمانه وی با قلم بی بدیل جناب دکتر، ذره ای از ارادت من به این شاعر نغزگوی را کم نمی کند.