Jump to ratings and reviews
Rate this book

بام بلند هم‌چراغی: با آیدا درباره احمد شاملو

Rate this book
برای اولین‌بار همدیگر را از نزدیک دیدیم، جلو دانشکده. چند ساعتی راه رفتیم و حرف زد. پُر از شور زندگی بود.
دفعۀ بعد که همدیگر را دیدیم کتابی به من داد که روی جلدش نوشته بود «باغ آینه، الف بامداد.» من نمی‌دانستم او شاعر است و الف بامداد خود اوست. خودش هم توضیحی نداد. گفت تو که شعر می‌خوانی، این را هم بخوان. می‌خواهم نظرت را بدانم! در مواردی که دربارۀ شعر یا موسیقی صحبت می‌کرد خیلی جدی بود؛ این بود که در ملاقات بعد خیلی جدی پرسید: شعرها چطور بود؟
گفتم: خیلی دوست داشتم. الف بامداد کیه؟
گفت: شاعر است.

544 pages, Hardcover

Published August 1, 2020

4 people are currently reading
73 people want to read

About the author

سعید پورعظیمی

3 books2 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
11 (40%)
4 stars
10 (37%)
3 stars
3 (11%)
2 stars
2 (7%)
1 star
1 (3%)
Displaying 1 - 8 of 8 reviews
Profile Image for Chadi Raheb.
530 reviews436 followers
Want to read
November 13, 2020
چند صفحه خوندم و قلبم درد گرفت و گذاشتم کنار که روزی اگر حال خوشی وجود داشت و دلی آروم داشتم بخونمش. وگرنه که اینجور کتابا مال من نیست
Profile Image for HAMiD.
518 reviews
December 25, 2020
هفت و چند دقیقه ی صبحگاهانِ چهارشنبه ی سومِ دی ماه (حسام) که وام دار اویم هماره و دریای مهربانی اش گسترده است و پسین می رفت به بوشهر، در محوطه ی اداری از داخل کوله پشتی اش کیسه ای بیرون آورد. بام بلندِ همچراغی مرا سپرد و بازآورد هزار و یک روزِ هیچ از خاطر نرفته را و من سرگرم شدم باز به خاطره و گفت و گو، تا کمی از هشتِ صبحِ آدینه ی پنجم دی ماه گذشته، کمی پیش از اکنون. در این فورانِ بیقراری آسمان چنان شفاف بود و آبیِ دریا آن چنان دلربا که جان تن می زند به نماندنِ همیشگی. این کناره گرفتن و به کنار ماندن را باید که خوش نشست در انبوهِ ابتذال هر روزه ی روزمرگی.
به جان منت پذیرم و حق گزارم
چنین گفت بامداد خسته

1399/10/05
Profile Image for محمدحسین بنـکدارتهرانی.
219 reviews66 followers
August 31, 2018
به نظر می‌رسد آقای پورعظیمی در انجام کاری که مد نظر داشته کامیاب بوده. من او را نمی‌شناسم و نمی‌دانم چه پایه از تلاش و مرارت، در چه دوره ای از زمان، به کاربسته تا دستاوردی چنین سخته و پخته نصیب خواننده‌ی مشتاقِ شاملو شود اما شهادت می‌دهم که بی‌شک فرهمند بوده و هست.

اما کتاب:
کتاب برونداد پاکیزه و منقحِ گفت‌وگوی آگاهانه و روشن آقای پورعظیمی با خانم آیدا ( واپسین همسر شاملو) است.


نقاط قوت کتاب که برایم چشم‌گیر بود:

۱- آقای پورعظیمی می‌دانسته چه می‌خواهد و کجا می‌‌خواهد برود و بلد بوده چه‌جور باید برود،
۲- آقای پورعظیمی به زوایای پروپیچ و خم زندگی کسی که می‌خواسته روایتی سرراست از او به دست بیاورد، به راستی مسلط بوده لاجرم نتیجه کاری جانانه شده و سربرکشیده.
۳- صداقت و راستی خانم آیدا ستودنی بود.
۴- خانم آیدا به اندازه‌ی وسعش تلاش کرده بود هر آن‌چه دستش می‌رسد از شاملو ثبت کند و بماند و این به خوبی در پاسخ‌هایش آیینگی می‌کرد.
۵- حرف حشو در کتاب نبود و پیدا بود متن چندباره شخم زده شده تا آن‌چه درست و بایسته است فراروی خواننده بماند.
۶- صفحه‌آرایی کتاب دلپسند و چشم‌نواز بودبرخلاف جلد کتاب. جز یک مورد افتادگیِ تایپی در کتاب ندیدم و پیدا بود برای برساختن متن رست زحمت و زمان‌گذاری بسیار هزینه شده.
Profile Image for Behzad.
652 reviews121 followers
December 19, 2018
کتاب عالی ای بود.
آیدا عاشقانه ولی صادقانه از احمد شاملو و ماجراها و زندگی مشترک شون صحبت میکنه. از این میگه که ارتباط و عشقشون چطور شد، از چه مسیرهایی گذشت و چطور به ازدواج ختم شد، در سختی های انقلاب و سیاسی کاری و مهاجرت و بی پولی چه بر سرش آمد، و در پیری به کجاها رسید و از کجاها گذشت و با مرگ ختم میشه. گفتگویی طولانی و پر از جزئیات و ناگفته های مهم و خواندنی است، چه از فضای روشنفکری زمان و چه در مورد خود شاملو و آیدا. نکته هایی که در مورد حسادت ها و تنگ نظری های غول های ادبیات ایران - مثلن اخوان یا براهنی - میگه اگر که درست باشه و صرفا ناشی از عشق عظیم آیدا به شاملو و نادیده گرفتن ناخودآگاهانۀ بدی های شاملو نباشه، تکان دهنده س. و از لابلای سطور خواندم که شاملو که شاعر و عاشق بزرگی بود، هرگز همسر و پدر خوبی نبود و این رو به گواه فرزندان و دو همسر قبلیش میشد فهمید.
پس از گفتگو، کتاب ضمایمی عرضه کرده که شامل یک سری نامه های شاملوئه به دیگران. یکی از این نامه ها دربارۀ ترجمۀ شعره که حاوی نکات زیبا و ارزشمندیه و مهمترین نکته ش نکوهش ترجمه از زبان دوم و ضعف ها و کاستی های این نوع از ترجمه ش و شاملو چقدر تأکید میکنه که ترجمه از زبان دوم صحیح نیست و اگر انجام شد باید با چه شرایطی باشه. باشد که خوشحالان حوزۀ ترجمۀ شعر -از جمله مراد فرهادپور - که ر به ر مجموعه شعر از شاعران جهان میزنن تنگ هم و میدن بیرون بخوانند و تأمل کنند.
بخش انتهایی کتاب حاوی یک سری عکس هایی از پدر و پدربزرگ شاملو هست تاااا مراسم خاکسپاری او
Profile Image for Farnaz.
124 reviews5 followers
Read
May 1, 2021
.
وقتی کم سن و سال بودم؛ خواندن شعرهای احمد شاملو را تجربه کردم ولی این حقیقت هم برایم عیان شد که آنطور که باید و دلم میخواهد نمی‌توانم با اشعار ارتباط برقرار کنم و درکشان کنم.
در این حین این جمله که «آیدا فسخ عزیمت جاودانه بود.» سوالی را در قلب و ذهنم به وجود آورد که یک زن چگونه باید باشد تا مردی چنین جمله‌ی زیبا و پر ابهتی را درباره‌اش بر زبان جاری کند و او را همردیف لیلیِ مجنون و شیرینِ فرهاد بنشاند و او را آیدای احمد و خدای کوچک من خطاب کند.
با خواندن #مثل_خون_در_رگ_های_من به جواب این سوال پی بردم؛ اما نکته اینجاست که مدیشکا(آیدا احمدش را اینگونه خطاب میکرد)که بود که آییشکا توانست فسخ عزیمت جاودانه‌ی او باشد.
در جایی از کتاب آیدا می‌گوید که وقتی خواستم پدرم را از تصمیم ازدواجم با احمد آگاه کنم به او نامه‌ای نوشتم و درباره‌ی احمد با او صحبت کردم.
« همه‌ی حرف‌هایم را نوشتم.گفتم مردی را دوست دارم که یک سر و گردن از مردهای دیگر سر است. از منش و مهربانی و انسانیتش برای پدرم نوشتم، از شور زندگی سرشارش، از تجربه‌های دردناکش و داشته‌های معنوی‌اش. نوشتم زندگی با چنین شخصی کمال مطلوب من است و می‌خواهم بقیه‌ی عمرم را کنارش باشم و جز این نخواهد بود و راه دیگری غیر از این ندارم.

"سعید پورعظیمی" با پژوهشی بزرگ و اگر بخواهم حق مطلب را ادا کنم باید بگویم با پژوهشی عاشقانه توانسته است، احمد شاملو را به دوستدارانش بیشتر بشناساند و کتاب #بام_بلند_هم_چراغی حاصل گفتگوی او با آیدا سرکیسیان درباره‌ی زندگانی کسی است که بر قله‌ی بلند شعر و ادبیات ایران ایستاده است.
یکی از ویژگی‌های مثبت این کتاب پرداختن به اشعار،ترجمه‌ها، کودکی،عادت‌های شخصی و بیماری احمد شاملو در بخش‌های جداگانه است.
حال پس از خواندن این کتاب ندایی درونی به من می‌گوید زمان خواندن اشعار شاملو برای من فرا رسیده است و باید پیش از پژمردن آخرین گل، در باغ آینه‌ای اشعارش سبز شوم...🍀🍀🍀
.
#بام_بلند_هم_چراغی
( با آیدا دربارهٔ احمد شاملو)
#سعید_پورعظیمی
#نشر_نو
@nashrenow
@saeid.pourazimi
.
#آیدا_شاملو#آیدا_سرکیسیان#احمد_شاملو#احمد_و_آیدا#کتاب_خوب#کتابخوانی#کتابخوان#کتاب_باز#کتابفروش#کتابفروشی#کتابخانه#فرناز_بوک
Profile Image for Ali.
118 reviews
July 15, 2023
به نظرم داوری درباره این کتاب ارتباط مستقیمی با نوع مواجهه با سوژه کتاب دارد، برای خواننده‌ای که بواسطه این کتاب، در پی آشنایی با جهان احمد شاملو ست در پایان لاجرم دست‌ش خالی است به جز به ذهن سپردن چند رویداد و حضور فلانی در آن شب شعر و تعداد جمعیت حاضر در آن اجلاس و … در مجموع گزارشی کاملا واقعه محور از زندگی شاعر که در قالب گفتگویی رفت و برگشتی بدون دارا بودن جذابیت‌هایِ فرمیِ چنین گفتگوهایی انجام شده، کتابی که گویا بیشتر با انگیزه ادای دِینی شخصی برای شاعر مورد علاقه مولفِ کتاب تهیه و تنظیم شده.
Profile Image for Nazin.
90 reviews17 followers
November 28, 2025
🚨 هشدار: اگر عاشق شاملو و آیدا و شدیدا متعصب هستید این ریویو رو نخونید!

کتاب یک مصاحبه‌ طولانی از سعید پورعظیمی با آیدا سرکیسیان (همسر سوم شاملو) هست. سؤال‌های جناب پورعظیمی فکرشده، هدف‌مند و مطابق خط زمانی مشخصی هست. عمده‌ی کتاب رو جواب‌های آیدا تشکیل داده که بعد از مختصر توضیحی از دوران کودکیش، از داستان آشناییش با شاملو شروع می‌کنه و خاطرات مشترکشون رو بیان می‌کنه.

در درجه اول این حجم از اطلاعات دقیق آیدا شک‌برانگیز هست. کتاب در حدود سال 96 نوشته شده و ازدواجش با شاملو سال 43 بوده! و خاطرات قبل از ازدواجش که مربوط به بیش از 53 سال قبل هست رو چنان با جزئیات و نقل‌قول‌های دقیق و تاریخ و ساعت بیان می‌کنه که باورپذیریش رو کم می‌کنه! مخصوصا که ادعا می‌کنه همه‌ی خاطرات رو به جزئیات " یادش" هست؛ جایی ننوشته یا ثبت نکرده...

مورد بعدی این هست که بسیاری از حواشی زندگی شاملو سانسور می‌شه. مثلا آیدا حرفی از «مجلهٔ آشنا» که سرآغاز فعالیت جدی مطبوعاتی و حرفه‌ای شاملو بوده و عمده‌ی شهرتش رو در زمانه خودش از این مجله به دست آورده، به میان نمیاره! چرا؟ چون صاحب‌امتیاز و مالک این مجله طوسی حائری (همسر دوم شاملو) بوده!

و اما مهم‌ترین بخش! با اینکه آیدا تلاش می‌کنه از شاملو دفاع کنه، اما اگر مصاحبه‌های شاملو رو خونده یا شنیده باشید متوجه تناقض‌های بسیار زیادش می‌شید!

مثلاً شاملو گفته بود در سال 1342 با موج سرکوب مخالفین و اعمال محدودیت‌های آزادی بیان به دلیل فعالیت‌های مطبوعاتی و انتقاد از حکومت پهلوی دستگیر شده و چند ماه رو در زندان بوده! آیدا صراحتاً دلیل دستگیری شاملو در سال مذکور رو «عدم پرداخت نفقه به همسر اول» بیان می‌کنه!! (نکشیمون مبارزززز)

یا مثلا گلستان در کتاب «نوشتن با دوربین» در مورد شاملو گفته: «شاملو تمام ثروت طوسی حائری (همسر دومش) را بالا کشید و از خانه بیرونش کرد.»
آیدا بعر از اینکه از خجالت گلستان درمیاد، جواب می‌ده نههههه «شاملو خانه‌ای که با او زندگی می‌کرد در میدان ژاله که ملک شخص طوسی بوده را ترک کرد.»
کاری به اختلافات و دعواهای شاملو و گلستان که سر و ته یه کرباسن ندارم! اما مثلا از همین حرف می‌فهمیم شاملو در ملکی به نام همسر دومش زندگی می‌کرده، درحالی‌که خودش در مصاحبه‌ای ادعا می‌کنه از ثروت همسر دومش در پرداخت هزینه‌هایی مثل اجاره خونه استفاده نکرده! خب اینجا آیدا لو می‌ده که اصلاً مستاجر نبودن! پس دیگه اجاره چه خونه‌ای؟
در ادامه‌ی این بحث، آیدا از شاملو نقل‌قول می‌کنه که «من حتی یک‌بار هم حقوق طوسی را ندیدم و سر هر ماه بهانه‌هایی می‌آورد یا می‌گفت کیفم را زدند.» خب مرد حسابی تو چرا باید به زور حقوق زنت رو بگیری که مجبور شه بگه کیفم رو زدن!؟
پس اگر شما مصاحبه‌های شاملو رو خونده یا شنیده باشید، از صفحه به صفحه این کتاب تناقض بین حرف‌های آیدا و شاملو پیدا می‌کنید!

حالا چرا انقدر گیر دادم به همسرهای قبل از آیدا؟ چون من همین‌قدر کتاب رو خوندم و علاوه بر دو مورد تناقض بالا، چند مورد دیگه هم تناقض بین حرف‌های شاملو و آیدا پیدا کردم که شرحش طولانی و خسته کننده خواهد شد. به‌هرحال دروغ‌گفتن بدون هماهنگی باعث لو رفتن دروغ گو میشه!! ( آیدا حان کاش اول مصاحبه های شاملو رو گوش میکردی/میخوندی بعد خودت مصاحبه می‌کردی !!)

چرا بقیه کتاب رو نخوندم؟
چون حقیقتا داشت حالم بهم می‌خورد! بیشتر از دروغ‌گفتن‌های آیدا، کور بودنش عذابم می‌داد! وقتی سنم کمتر بود دوست داشتم به غایت عشق برسم، اما بعدها کور و خر بودن عاشق رو به چشم دیدم! یادم نمی‌ره خانومی که وقتی خیانت شوهرش رو فهمیده بود یه کتک حسابی ازش خورده بود که چرا تو کار من دخالت کردی!!!! و در اثر اون ضربات جنینش سقط شده بود! داشتم بهش توضیح می‌دادم که چطور گواهی پزشک قانونی بگیره و دادخواست طلاق تنظیم کنه و تهش گفت نههههه من دوستش دارم!!! خب تو...
دوست داشتن معشوق بیشتر از خود در ادبیات و افسانه‌ها فوق‌العادست! فدا شدن در راه عشق شاعرانه‌ست! اما در زندگی واقعی تا این حد فدا شدن فاجعه‌ست!!
آیدا هم همین وضعیت رو داره! می‌دونه نه اولی بوده نه آخری! می‌دونه شاملو بهش خیانت کرده؛ حتی یه جا می‌گه به خاطر موقعیت و ثروت خانوادم جلو اومد، ولی باز هم ازش دفاع می‌کنه!!!
خوندن این دفاعیات آیدا بار دیگه من رو ترسوند که نکنه منم یه روز انقدر کودن و خاک‌برسر بشم!؟

من این کتاب رو برای نفرت‌زدایی از شاملو خوندم و حالا از آیدا هم بدم میاد!!
دوست داشتم در مورد فعالیت‌های سیاسی شاملو از زبان آیدا هم بشنوم، ولی هم ظرفیتم پر شده بود و هم متأسفانه امکان رج‌زدن نداشتم! حقیقتاً دلم نمیاد برای این خزعبلات پول بدم و کتابش رو بخرم؛ کتاب‌خونه و دوست‌آشنایی هم نداشتش و PDF رایگانش هم پیدا نکردم. فقط نسخهٔ صوتیش رو پیدا کردم که خیلی سخت می‌شه در کتاب صوتی رج زد!!
پس فعلاً رهاش می‌کنم و جزء کتاب‌هایی قرار می‌گیره که شاید در آینده، برای عذاب دادن خودمم که شده باقیش رو بخونم! اما ابدا خوندنش رو توصیه نمی‌کنم! مگر برای گرفتن مچ شاملو!!
Displaying 1 - 8 of 8 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.