ارنست نولته، اندیشمند و تاریخنگار جنجالی آلمانی، پس از نیمقرن کار نظری و انتشار کتابهایی سترگ دربارۀ فاشیسم، مارکسیسم، فلسفۀ تاریخ و تاریخاندیشی، در دهۀ هشتاد عمر خود به «اسلامگرایی» روی آورد و نتیجۀ پژوهشهایش را در کتاب اسلامگرایی: سومین جنبش مقاومت رادیکال گرد آورد. بهترین توصیف در بارۀ این کتاب همین است که بگوییم این اثر بیش از آنکه برای آلمانیها، اروپاییان و غیرمسلمانان نوشته شده باشد، برای مردم خاورمیانه نوشته شده است و بیراه نیست اگر بگوییم ما ایرانیها مخاطب اصلی آنیم؛ مایی که کشورمان پرچمدار اسلامگرایی سیاسی در خاورمیانه شد و در پی انقلاب ۵۷ نخستین حکومت اسلامی تمامعیار را برپا کردیم. به همین دلیل تمام مباحث کتاب برای خوانندۀ ایرانی جذاب است؛ به ویژه آنجا که در بارۀ خود ایران سخن به میان میآید: از ناصرالدینشاه و سیدجمالالدین اسدآبادی تا پهلویها، از دکتر علی شریعتی تا آیتالله خمینی. نظریۀ اصلی کتاب در عنوانش آمده است: اسلامگرایی سومین جنبش مقاومت رادیکال در تاریخ معاصر معرفی میشود. اما فارغ از اینکه نولته در اثبات این نظریه چقدر موفق بوده است، کتاب سرشار از نکتهسنجیها و سرنخهایی برای مطالعات تطبیقی در بارۀ کشورها و جنبشهای اسلامی است و بدینسان افقهای جدیدی را به روی فهم تاریخیِ ما ایرانیها میگشاید. ما با مطالعۀ این اثر، از آن رویکرد معیوبی که میخواهد تاریخ را فقط بر اساس سرنوشت ملی درک کند، رها میشویم و در گسترهای فراملی و چندلایه – و در نهایت در دایرهای به شعاع کل جهان – به تاریخمان مینگریم و از این رهگذر، دریچههای تاریخاندیشانۀ جدیدی به رویمان گشوده میشود.
German historian and philosopher with a major interest is the comparative studies of Fascism and Communism
Originally trained in philosophy, he is Professor Emeritus of Modern History at the Free University of Berlin, where he taught from 1973 until his 1991 retirement. He was previously a Professor at the University of Marburg from 1965 to 1973.
He is best known for his seminal work Fascism In Its Epoch, which received widespread acclaim when it was published in 1963.
Nolte has been a prominent conservative academic since the early 1960s, and involved in many controversies related to the interpretation of the history of fascism and communism.
In recent years, Nolte has focused on Islamism and "Islamic fascism". He is the father of legal scholar Georg Nolte.
نولته در این کتاب سعی داره توضیحی برای ظهور و رشد گروههای اسلامگرا پیدا کنه اما معتقده مسئله اسلامگرایی به تنهایی نباید بررسی بشه بلکه بحث باید دو محور داشته باشه در یک محور ظهور اسلامگرایی رو در کنار فاشیسم و کمونیسم بررسی میکنه نولته معتقد نیست که این سه به هم شبیهاند بلکه معتقده که هر سه سعی میکردند با یک چیز بجنگند اون چیز رو نولته در آخر کتاب توضیح میده محور دوم صهیونیسمه نولته معتقده رشد اسلامگرایی ارتباط مستقیمی با حضور اسرائیل در خاورمیانه داره در واقع واکنش به اسرائیل، واکنش به حضور غرب در خاورمیانه ست و این تشدید هم میشه ترجمه و اضافات مهدی تدینی هم خیلی خوب و کمک کننده ست من در مجموع مدعای نولته رو قانع کننده یافتم
کتابهایی هستند که به ما هشدار میدهند، حتی وقتی ظاهراً مشغول بررسی و تحلیلاند. آثار ارنست نولته همیشه در این دستهاند؛ نوشتههایی که فقط برای دانستن نیستند، بلکه برای فهمیدناند – و شاید بیشتر از آن، برای آگاه شدن. «اسلامگرایی: سومین جنبش مقاومت رادیکال» از همین دسته هستند: نگاهی تیز، خونسرد، و در عین حال نگران، به یکی از مهمترین و مخربترین نیروهای سیاسی-ایدئولوژیک معاصر. نولته این بار نه فقط از منظر تاریخنگاری، بلکه با چشمانی نگرانِ آینده، اسلامگرایی را در کنار فاشیسم و بلشویسم مینشاند؛ سه فرزند تاریکِ قرنهای اخیر که به نام آزادی، عدالت یا ایمان، هم جوامع خود را در هم شکستهاند، هم جهان را در وحشت فرو بردهاند.
او نمیخواهد اسلام را نقد کند؛ میخواهد آن نیرویی را بشناسد که از دلِ ناکامی، تحقیر و استعمار، برمیخیزد و با چهرهای مؤمن، اما خویِ سلطهگر، جهان را به چالش میکشد. نولته، اسلامگرایی را نه یک دین، بلکه جنبشی ایدئولوژیک میبیند؛ محصول واکنش تاریخی جوامع مسلمان به سلطه مدرنیته، سکولاریسم، و اقتدار غرب. او نشان میدهد چگونه رنجهای تاریخی ملتهای مسلمان، از دوران استعمار تا تحقیر مدرن، در نهایت به شکلگیری جنبشی انجامیدهاند که میخواهد به «اصل» بازگردد، اما این بازگشت، نه آرام است و نه عارفانه؛ بلکه خشن است، دگم، و بیرحم.
وقتی از ایران مینویسد، زبانش دقیقتر میشود. نه فقط چون ایران پرچمدار اسلامگرایی سیاسی شد، بلکه چون تجربه ایرانیان، نسخهای کامل از همه مراحل این مقاومت رادیکال است: از نومیدی در برابر غرب، تا شور ایدئولوژیک انقلاب، از عرفان انقلابی شریعتی تا خشم فقیهانهٔ خمینی. نولته، تاریخ ایران را در بستری جهانی تحلیل میکند؛ تا بفهمیم آنچه در ۵۷ اتفاق افتاد، فقط یک انقلاب نبود، بلکه پارهای از جنبشی افراطی بود که در مصر و پاکستان و افغانستان هم بروز کرد.
در عین حال، کتاب نقدی صریح بر رادیکالیسم دینی است: بر این میلِ انسانِ نومید به مطلق، به حقیقتی واحد، به قدرتی مقدس. او اسلامگرایی را «دینوارهای سیاسی» میداند که از سیاست، قدرت، خشونت، و ایمان، ترکیبی خطرناک میسازد. در نگاه نولته، همانطور که فاشیسم با تقدیس ملت و بلشویسم با تقدیس طبقه خطا رفتند، اسلامگرایی نیز با تقدیس ایمان و بازسازی قدرت در قالب شرع، به همان ورطه سقوط میافتد. این نقد، در بستر تجربه تاریخی اروپا بیان میشود، اما با رگههایی از همدلیِ تحلیلی نسبت به ریشههای این مقاومت – نه برای توجیهاش، بلکه برای درک آن.
با این حال، اثر نولته یکدست و بدون اشکال نیست. او گاه از فراز تاریخ عبور میکند و مفاهیم پیچیده را با جملاتی قطعی خلاصه میکند. نگاهش به اسلامگرایی، هرچند تحلیلی است، اما گاه رنگ پیشداوریهای غربی به خود میگیرد. جای تحلیل عمیقتر از وضعیت استعمار، از پروژههای فشل مدرنسازی، و از مسئولیت خودِ غرب در خلق چنین جنبشهایی در بعضی نقاط خالیست. همچنین، تمرکز بیش از حد بر جنبشهای شیعهمحور در ایران، گاه تصویر کاملی از تنوع و تضادهای درونی اسلامگرایی اهل سنت ارائه نمیدهد.
اما این کاستیها، چیزی از جسارت کتاب کم نمیکند. در زمانهای که نقد دین – و بهخصوص نقد رادیکالیسم دینی – در بسیاری از جوامع تابو است، نولته با صداقت و بیپرده مینویسد. او اسلامگرایی را نه صرفاً «خشونتورزیِ عدهای متعصب» بلکه حاصل یک تاریخ میداند؛ تاریخی که بخشی از آن، بیتردید، به ما ایرانیها بازمیگردد. به جامعهای که روشنفکرش در پی بازگشت به خویش، عمامه بر سر تئوریهای اروپایی گذاشت، و حاکمش به نام خدا، سیاست را مصادره کرد.
خواندن این کتاب، مخصوصاً برای ما که هنوز زیر سایهٔ اسلام سیاسی نفس میکشیم، ضروریست. نولته نمیخواهد بترساند؛ میخواهد بفهماند که رادیکالیسم، از هر جنس، دشمن انسان است؛ چه به نام نژاد، چه طبقه، چه ایمان. و مهمتر از آن، نشان میدهد که تاریخ، اگر نفهمیده شود، بازتولید میشود. و ما، در قلب خاورمیانه، گویی هنوز اسیر همان دورِ باطلایم.
سامرست موام نویسندهی انگلیسی معتقد است «سه چیز است که باید آنها را یافت: روابط انسان با محیطی که در آن زیست میکند، روابط انسان با انسانهای دیگر که در میانشان زندگی میکند و سرانجام رابطهی انسان با شخص خودش»؛ به گمان من کتاب #اسلامگرایی_سومین_جنبش_مقاومت_رادیکال نوشتهی #ارنست_نولته و ترجمهی حرفهای #مهدی_تدینی که توسط #نشر_ثالث منتشر شده، مرجع خوبی است جهت درک روابط انسانی ما در این سرزمین و فیمابینِ افراد این جامعه و از این منظر میتوانیم به شناختی نسبی و حتی کامل از خود دست یابیم، یک اثر تاریخنگارانهی ماندگار که برای مخاطبِ ایرانی بسیار بیشتر از حد تصور دارای ارزش خواهد بود و با نگاهی دقیق و صرفِ اندکی اندیشه، قدرت تحلیلی مناسبی برای او فراهم میگردد، همیشهخواندنِ کُتُبِ تاریخیِ مستند، سببسازِ اتفاقات موثری در سرنوشتِ یکایک افراد یک جامعه خواهد شد و این کتاب بابی را در اذهان ما میگشاید تا به روشنی وقایع حقیقی را دنبال کنیم و از دید یک ناظر راستین در مباحث مطرحشده بیشتر بیاندیشیم و آموختههای خود را به چالش بکشیم... شرح ماجراهای کتاب با معرفی جنبشهای مقاومت رادیکال آغاز میگردد، نولته با رویکردی موجز مارکسیستلنینیست، ناسیونالسوسیالیست و اسلامگرایی را شرح میدهد، او از فضای حاکم بر مناسبات اجتماعی و سیاسی جهان در سالهای انتهایی جنگ جهانی اول و پایان امپراتوری عثمانی که به سکولاریسم کمال آتاتورک و نسلکشی ارامنه منجر میشود؛ سخن میراند، به سرآغازهای صهیونیستم بر اساس بیانیهی بالفور و خیانت غرب به اعراب میپردازد، از تشکیل دولت مستقل عربستان و حضور لورنس عربستان پرده برمیدارد، در خصوص تلاشهای مسلمانان برای استقلال کشورهای خود در دوران جنگ جهانی دوم و ژرمانوفیل بودن دولتها و مردمانشان و مقابلهی انگلیسیها با این خیزش مینویسد، تشکیل دولت سوسیالیسم عربی جمال عبدالناصر را موشکافانه مورد کنکاش قرار میدهد و به حزب ناسیونال سوسیالیست بعث در سوریه و عراق نگاهی دقیق میاندازد، او در ادامهی رادیکالترین جنبشهای اسلامگرایی به انقلاب ایران میپردازد و تئوریسینی همچون علی شریعتی را در کنار آیتالله خمینی مورد تحلیل خود قرار میدهد، سپس از اشتراکات اسلامگرایی و آمریکا در تشکیل حکومت طالبان در افغانستان جهت کمونیسمزدایی از آن منطقهی جغرافیایی، اطلاعات و تحلیل مناسبی ارائه میدهد و در انتها در بخش ملاحظهی پایانی به تفسیر سه جنبش، تشابهات آنها و دشمنان مشترکشان پرداخته و جمعبندی ارزشمندی به مخاطب ارائه مینماید... بیگمان آن گفتهی «رالف والدو امرسون» فیلسوف آمریکایی بهترین تعبیری است که در جهت سمتوسو دادن به مطالعات تاریخی ما میتواند نقش مهمی ایفا کند: «آزادی هیچ وقت انتظار ما را نمیکشد، ما باید در بدست آوردنش، از دل و جان دریغ نکنیم، چون در هیچ جایی از زوایای تاریخ سراغ نداریم که آزادی و دموکراسی، سهل و آسان بدست آمده باشد.» و برای دستیابی به آزادی کمترین هزینهای که بایستی بپردازیم شناخت دقیقتر تاریخ و مناسبات پیرامونی ماست و ادعایی گزافه نیست اگر بگوییم که این کتاب به تثبیت این نگرش کمک شایانی خواهد نمود... . میتوانید خلاصه مطالب این کتاب را در کانال زیر در تلگرام دنبال نمائید: @Islamisme_Tadayoni
نولته در این کتاب سومین جنبش رادیکال یعنی اسلامگرایی را جدا از دو جنبش قبلی (فاشیسم و کمونیسم) تعریف نکرده بلکه به هرسه جنبش در یک خط پرداخته و نزدیکی و دوری هر یه را کاملا برسی کرده و به آن پرداخته. یک ریشه یابی خواندنی در مورد دلایل اسلامگرایی در اواخر قرن بیستم به بهترین شکل ممکن در اختیار خواننده قرار گرفته است. برای خواندن این کتاب باید حداقل اطلاعات پایهای در مورد جغرافیای اسلام، وضعیت این سه جنبش در جغرافیای خود داشت تا درککتاب بهتر شود. ترجمه این کتاب بوسیله دکتر تدینی به خوبی صورت گرفت. با این حال مشخص است کت این کتاب دچار سانسور شده و نهایتا از کلیه کتابفروشیها جمعآوری و چاپ آن فعلا ممنوع شده.
خیلی جالب بود متاسفانه چاپ اول این کتاب از کتابفروشی ها جمع آوری شد و مدتی ممنوعه شده بود بخاطر انتقاد کردن از شخصیت های مهم خیلی اطلاعات مفیدی در مورد خاورمیانه داشت حیف که از چاپ سوم به بعد دچار سانسور شده کتاب و همون اول که چاپ شد جمعش کردن و خمیرش کردن متأسفانه
عنوان کتاب باید میشد جنبشهای مقاومت رادیکال. کتاب اصلا ربطی به اسلامگرایی نداشت. شاید در حد ۱۰ درصد درباره اسلام صحبت کرده باشه. نود درصد کتاب درباره ناسیونال سوسیالیسم و کمونیسم هست. نکته دوم پیچیدگی گفته های نولته هست. خیلی سر راست توضیح نمیده و لقمه رو میپیچونه. انتظاراتم اصلا برآورده نشد. درباره کتاب لیبرالیسم هم نظرم همینه.
خیلی کمتر درباره اسلامگرایی و خیلی بیشتر درباره بلشویسم، نازیسم، فاشیسم. و مقداری هم برای توجیه نظریات نویسنده درباره ساختگاه و خاستگاه نازیسم. نکته جالبش مقایسه های اسلامگرایی با نازیسم و بلشویسم است. با توجه به زمان نگارش کتاب اشاره ای به جنبشهای جدیدتر اسلامگرایی مثل داعش نشده و القاعده و طالبان هم بسیار گذرا توصیف و تبیین شده آمد. در مورد ایران هم خیلی کوتاه در حد یک سوم یک فصل از کتاب
به اندازه شهرت کتاب جذاب نبود و صرفا شاید به مرور تاریخی از اسلام گرایی پرداخته بود البته این از دید من شاید اینطور باشه که با این مطالب زیاد برخورد داشتم
چند روز پیش کتاب «اسلامگرایی» ارنست نولته به دستم رسید. اول میخواستم تنها تورقی بکنم و خواندنش را بگذارم برای بعد. اما نشد! کتاب را با ولع خواندم و به نظرم یکی از بهترین کتابهایی بود که در این مورد خوانده بودم. تحلیل درخشان و منحصر به فرد او در مورد ارتباط میان مارکسیسم - لنینیسم، ناسیونال- سوسیالیسم و اسلامگرایی به عنوان نهضتهایی کم و بیش جهانی و محافظهکارانه انقلابی، برای مقابله با مدرنیته به نظرم فوقالعاده بود. فصول مربوط به زایش یهودیت سیاسی یا صهیونیسم، و تاثیر آن بر همه جریانهای ضد مدرنیته، به ویژه اسلامگرایی به نظرم قانعکننده بود. اما به هر حال نویسنده کتاب در نهایت یک اروپایی است. به عبارت دیگر فکر میکنم که کتاب شکلی از جامعهشناسی اسلامگرایی از نگاه یک پژوهشگر برجسته اروپایی است. این را به عنوان نقطه منفی نمیگویم. حتی در جایی به نظرم شجاعت نویسنده را میرساند. کمتر پژوهشگری جرات میکند نقدهایی که نولته به صهیونیسم کرده را مطرح کند. اشغال فلسطین و نگاه همدلانه او با رنجهای مردم فلسطین تا آنجا جلو میرود که حتی یهودیستیزی، نه حتی ضدیت با صهیونیسم، را هم در میان مردم فلسطین و دیگر کشورهای اسلامی دارای هستهای عقلانی میداند. بخشهای مربوط به ایران و تشیع، مانند بیشتر آثار مشابه در میان پژوهشگران غربی بسیار کم و ناکامل بود. البته انتظاری هم نمیشود داشت. خود نولته هم میگوید که اسلامشناس نیست. بلکه اسلامگرایی را از منظر ایدئولوژیپژوهی و به شکل مقایسهای مورد مطالعه قرار داده است. همین امر هم باعث شده که با اینکه اسلامگرایی را پدیدهای مدرن میداند، اما نتوانسته ریشههای الهیاتی و تاریخی آن را در الهیات و تاریخ اسلام بررسی کند. قطعا اینها بخشی از پرسشهایی است که در مورد انحطاط درونی کشورهای اسلامی است و کم و بیش هیچ پژوهشگر غربی امکان نزدیک شدن به این پرسشها را ندارد. پرسشی که به نظرم پرسش اصلی است، در برابر پرسش فرعی، که نولته مطرح میکند. در مورد ترجمه و کتاب هم بگویم که فوقالعاده روان بود. پانوشتهای مفصل و ضروری مترجم کمک بسیاری به فهم بهتر کتاب میکرد. چاپ کتاب هم منهای کیفیت پایین چاپ برخی از صفحات، روی هم رفته قابل قبول بود.
کتاب اسلامگرایی نولته به بررسی تاریخی_اندیشهای جریان اسلامگرایی معاصر پرداخته و نظریهی نهایی آن این است که اسلامگرایی همانند فاشیسم و کمونیسم یک جریان مقاومت است؛ مقاومت در برابر "چیزی" در مدرنیته.
برخلاف ادعای مترجم محترم، خواندن تمام کتاب احتمالا برای یک مخاطب ایرانی -صرفا به این دلیل که ایرانی است- جذابیت ندارد؛ مخصوصا وقتی نویسنده به جزئیات تاریخی دو جریان دیگر یعنی فاشیسم و کمونیسم میپردازد که ممکن است دنبال کردن سیر بحث اصلی را برای خواننده دشوار کند.
با تمام این مسائل کتاب اسلامگرایی یک ویژگی ممتاز دارد و آن نگاه به جریان اسلامگرایی (اولا) از بیرون و (ثانیا) جامع است. این نگاهِ از بیرون و جامع باعث میشود نکات جالبی در زمینهی اشتراکات فکری جریانهای مختلف اسلامگرایی بیابیم و بهنوعی تاریخ اندیشهای این جریان را بفهمیم. نگاه نویسنده هم در مورد این جریان هرچند زیربنای غربی دارد اما منصفانه بهنظر میرسد.
ترجمه خیلی خوب آقای تدینی، در کنار پژوهش جالب نولته در خصوص ۳ جنبش ناسیونالسوسیال هیتلری، اسلام گرایی و بلشویسم و شکل رقابت این ۳ تفکر -که طبیعتا در همه جهات با یکدیگر شبیه نیستن- با لیبرالیسم واقعا لذت بخش بود. در این کتاب علاوه بر مقایسه رویکرد و سرانجام این۳ جنبش در قبال غرب، تاریخ کشورهای عربی/اسلامی از قرن نوزدهم هم مرور شده و تمرکز ویژهای هم بر شکلگیری رژیم صهیونیستی از آغاز تا قرن فعلی صورت گرفته. نگارنده نگاهی گذرا هم به انقلاب ۵۷ داره که طبیعتا برای مخاطب ایرانی جذابیت داره
اسلامگرایی نولته برای یک خاورمیانهای توی کشوری اسلامی، کتابی جسورانه و در عین حال دقیقه، شامل تمام رگههای جریانی که با بنیادگرایی اون رو میشناسن نولته ریشههای بنیادگرایی مسلمان ها رو به شکلی تاریخی-سیاسی بررسی کرده
این کتاب از نویسندهای است که سالهای زیادی از عمرش را صرف مطالعه فاشیسم و کمونیسم نموده است. با این حال، در سالهای پایانی عمر و پس از واقعهی یازده سپتامبر، توجه «ارنست نولته» نیز مانند بسیاری از مردم غرب به خاورمیانه و اسلام جلب شد.
نولته این کتاب را در سال ۲۰۰۹ منتشر کرد. بر خلاف دیگر کتابهای او، این کتاب گویا از اساس برای مخاطب خاورمیانهای نوشته شده است. دیگر خبری از جنبشهای دانشجویی و کارگری در فرانسه، روسیه، انگلستان یا آلمان نیست بلکه شاهد نبرد مسلمانان با ارتش ناپلئون، دورهی تنظیمات در امپراتوری عثمانی، جنگ جهانی اول و لورنس عربستان، سربرآوردن جنبش صهیونیسم، صعود و افول ملیگرایی عربی و ظهور جنبشهای اسلام گرایانه در ایران و افغانستان و شام هستیم. این گریز تاریخی، ما را در سراسر قلمروی اسلام به تامل در این مسئله دعوت میکند که چگونه اسلامگرایی، که اساسا موضوعی خاورمیانهای قلمداد می شد، در نهایت از برجهای دوقلوی تجارت جهانی در آمریکا سر بر آورد.
خواندن «اسلامگرایی: سومین جنبش مقاومت رادیکال» به دلایلی متعدد مطمئنا خالی از لطف و حکمت نیست:
۱. این کتاب حاصل نوعی «تاریخنگاری تطبیقی» است. نولته با کنار هم نهادن روندهای تاریخی کشورهای اسلامی، تاثیرگذاری و تاثیرپذیری آنها از و بر یکدیگر را همچون قطعات یک پازل کنار هم میچیند تا بتواند به آنچه رخ داده، سر و فرمی ببخشد. به همین دلیل شاهد صحبت دربارهی مصر، امپراتوری عثمانی، سوریه و عراق، کشورهای عربی حوزهی خلیج فارس و ایران هستیم.
۲. موضوع قابل توجه دیگر، پرداخت نویسنده به مفهوم «صهیونیسم» یا همان «ملیگرایی یهودی» است. تلاش نویسنده برای اینکه چگونه ورود و حضور صهیونیسم، یهودیان و سپس اسرائیل، به عنوان نمایندهای جنجالی از دنیای مدرن در ارض مقدس مسلمانان، در شکل گیری اسلامگرایی نقش داشت، قابل تامل و در خور توجه است، چرا که کمتر نویسندهای از دنیای غرب این ارتباط را مورد توجه خود قرار داده است.
۳. و سومین نکتهی مهم دربارهی کتاب به ارتباط پدیده اسلامگرایی با فاشیسم و کمونیسم مربوط است. نولته اسلامگرایی را در کنار فاشیسم و کمونیسم، سومین جنبشی میداند که علیه مفهومی مشترک به مقاومت پرداختند. این مفهوم مشترک به طور ویژه نه سرمایهداری، نه دموکراسی، نه یهودیان و نه آمریکا بلکه «استعلای انسانی» است. این درونیترین توانایی، این سرنوشت حقیقی انسان که فراتر از خویش، اندیشه و عمل کند؛ یعنی برای برونرفت از وضعیت فعلی و محیط فعلیاش اندیشه و در نهایت عمل کند.
درباره نویسنده
نولته را میتوان یکی از مهمترین تاریخنگاران آلمان پس از جنگ جهانی دوم دانست. چرا که او تلاش زیادی در ارائهی تفاسیر غیر مارکسیستی از فاشیسم نمود و مطالعات عمیق و گستردهی او دربارهی فاشیسم و مارکسیسم-لنینیسم به نظریاتی منجر شد که در تاریخ معاصر آلمان با عنوان «دعوای تاریخنگاران» شهرت یافته است؛ مجادلهای بر سر مفهوم «یکتایی» یا «بینظیر» بودن هولوکاست. نولته ضمن تاکید بر جنبههای منحصر به فرد هولوکاست و یهودیستیزی در سالهای جنگ جهانی دوم، ما و تمامی مورخان را دعوت به این بازاندیشی میکند که جنبههای منحصر به فرد چنین رویدادی، نباید ما را از ارتباطش با دیگر مسائل تاریخی بازدارد.
دیگه اواخر کتاب داشتم به خودم میپیچیدم که زودتر تموم شه فقط! (البته زیرنویسا خیلی خوب و مفید بودن و با تشکر از مترجم عزیز!) عملا مثل این بود که کتاب راجع به یهودیت و آلمان نازی و بلشویسمه ولی یه اشاره هایی هم به جنبش های اسلامی کرده. حجم خیلی کمی از کتاب واقعا به این مساله اختصاص داده شده درحالی که بحث مفصلی دارن وقایعی که در اثر اسلامگرایی در خاورمیانه و جهان رخ داده. خیلی وقایع رو هم که ابدا حتی مطرح هم نشده. البته شاید من باید با دقت بیشتری فهرست اول کتاب رو مطالعه میکردم و به همین خاطر هم انقدر خورده تو حالم.🤷🏻♀️