چون دانش کافی برای صحبت در مورد شاهنامه رو ندارم، فوران احساسات!!!!!!!!!!!!!!! اولین بار که وارد این جهان پر از شگفتی شدم توی پیشدبستانی انیمیشن داستانهای شاهنامه ( ساخن مرکز همدان بود اگر اشتباه نکنم) رو دیدیم. از اون روز هربار که جسته و گریخته، چه با کتاب چه با کارتون و چه با پادکست ، به این جهان برگشتم و توی گوشه و کنارش سرک کشیدم، بیشتر از قبل عاشقش شدم. حتی اولین بار از دروازهی این جهان وارد سرزمین میانه شدم. بگذریم... جهان شاهنامه پر از انسان بودنه. پر از خشم، عشق، احساس گناه، غرور، شادی، اندوه و البته به مقدار کافی جادو! (من هنوز از نظر روانی بین داستانهای ضحاک و اسفندیار و سیاوش تکه و پاره شدم و جا موندم). مدت ها بود میخواستم یه بار به طور یکپارچه کتاب رو از اول تا آخر بخونم. البته چون ادبیات کتاب یه جاهایی خیلی برام دشوار بود همراه پادکستهای فردوسی خوانی مختلف خوندم. امشب باورم نمیشد رسیدم به آخرش. جهانی که توی گوشه و کنارش برای خودم چندتا آلونک ساختم تا هر وقت اوضاع سخت شد بتونم اونجا پناه بگیرم.
پ.ن. به خودم قول داده بودم تا آخر تعطیلات نوروز تمومش کنم و خوشحالم که تونستم.