رنسانس مرگ نهمین رمان بزرگسال ضحی کاظمی است که در فضایی پا در آرمانشهری میگذرد. شهروندان کشور فانی، بر اساس طول عمری که ابر کامپیوتر کوانتومی پیشبینی میکند، طبقهبندی میشود. شهروندانی که در این سیستم مورد تبعیض و ظلم قرار گرفتهاند برای مبارزه و تغییر ساختار ظالمانهٔ فانی با هم متحد میشوند.
A revolutionary invention by Dr. Ambrose has changed the country. His quantum computer can determine the exact date of everyone’s death. This date is written on people’s birth/death certificates and classifies them according to their life spans. Those who die before the age of 20 (little travellers) are separated from their families from birth and kept in isolated towns to protect the parents from the pain of losing a child. Others are allowed to live in the cities but their death dates determine the services they receive from the government. Those who die under 30 won’t be accepted in universities and therefore can only apply for low payment labour jobs. On the other hand, full life citizens can have it all! A new religion has formed to ease the life of people and give more clarification and a sense of judgment and equality to people. The priests of Ambrose Temple have infused and corrupted the government and have power over the people. The Ambrose temple has also constructed a new calendar based on the Ambrose processor.
ضحی کاظمی متولد 1361 در تهران است. تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهی مهندسی و سپس کارشناسی ارشد زبان و ادبیات انگلیسی ادامه داده و از سال 1391 تا کنون، 16 اثر داستانی از ایشان در ایران منتشر شده است. چهارمین اثر او با عنوان «سال درخت» که در سال 1393 منتشر شد، مورد استقبال منتقدین و مخاطبان ادبیات داستانی قرار گرفت. این رمان که در سبک رئالیسم جادویی نوشته شده، با ترجمه¬ی خانم کارولین کراسکری در همان سال به انگلیسی برگردانده و در لندن منتشر شد. کاظمی از اولین نویسندگان ایران است که به صورت حرفه ای در ژانر علمی تخیلی و فانتزی دست به قلم برده و آثار متعدد و متنوعی در این ژانرها خلق کرده است. تا کنون 7 اثر بزرگسال گمانه زن و مجموعه رمان سه جلدی «دنیای آدم نباتی ها» برای گروه سنی نوجوان، از ایشان منتشر شده و دو اثر دیگر در ژانرهای فانتزی و علمی تخیلی در دست چاپ دارد. رمان پساآخرالزمانی «باران زاد» او که سال 98 منتشر شد، همزمان به انگلیسی در لندن به انتشار رسید. این رمان به عنوان برنده جایزه «نوفه» برای بهترین رمان گمانه زن سال انتخاب شد. همچنین، کاظمی برای رمان «رنسانس مرگ» در سال 99 برای بار دوم، برنده جایزه «نوفه» شد و رمان «کاجزدگی» او در اولین دوره برگزاری «نوفه» در سال 97، مورد تقدیر قرار گرفت. «سندروم ژولیت» پرفروش ترین اثر بزرگسال کاظمی، در زیرژانر دیستوپیا با ساختار روایی کارآگاهی نوشته شده و مورد استقبال خوب مخاطب ادبیات گمانه زن قرار گرفته. آخرین اثر منتشر شده کاظمی، رمان «پاکسازی تز قاتل» است که در سال 1402 در ژانر علمی تخیلی-جنایی منتشر شده است. پیش از این در سال 1400 مجموعه داستان «زمان سوار» شامل 9 داستان کوتاه گمانه زن به بازار آمد. ضحی کاظمی در حال حاضر مدیر کتابفروشی راماست، اولین کتابفروشی تخصصی ادبیات گمانه زن در ایران.
Zoha Kazemi is an Iranian speculative fiction writer. She was born in 1982, in Tehran and is currently living there. She has an engineering BS and an MA in English literature. She started writing and publishing stories around twelve years ago and writes both in Farsi and English. So far, she has published 14 novels, a short story collection, and a flash fiction collection in Iran. Her novels “Rain Born” (Austin McCauley Pub.) and “Year of the Tree” (translated by Caroline Croskery, Candle and Fog Publications) are available in English. She has won the Noofe award for the best speculative novel of the year in Iran, two times in a row for her dystopian novel “Death Industry” and her post-apocalyptic novel “Rain Born”. Her first sci-fi novel “Pine Dead” was acknowledged in the first Noofe award. She has also written other dystopian novels like “Humanoid” and “The Juliet Syndrome” which is a best seller in Iran. Kazemi has published a three-volume novel for young adults called “The World of Lollipop People” and a fantasy novel titled “The Covering Dust”. Her short story collection “Time Rider” consisting of nine speculative stories was published in 2021. Her latest dystopian-crime novel “Purging of Murder Chipsets” was published in 2023. She has a thriller-fantasy novel for YA named “The Mehrzan Gate” under publicasion. Kazemi owns a bookshop in Tehran named “Rama Bookstore” which is specialized in speculative fiction.
راحت میتونم بگم این کتاب ضحی کاظمی از باقی کتابهاش بیشتر به دلم نشست. نمیدونم به خاطر یادآوری نشانههای آشنا و دردناکش از آبانماه ۹۸ بود یا به تصویر کشیدن خیلی خوب روابط افراد و تبعیضهای آشکار طبقهبندی اجتماعی که هیچ شایستهسالاریای درش نیست یا تاکید بر تلاش و امید به تغییر شرایط. ایده کتاب و ارتباطش با وقایع تاریخی خودمون رو دوست داشتم. ایراداتی رو هم بهش وارد میدونم و همین باعث میشه امتیاز کامل رو نتونم بهش بدم. سوالاتی فرعی که براشون پاسخی پیدا نکردم یا جهانسازیای که به نظرم جای کاملتر شدن و بینقصتر شدن رو داشت. کتاب سه بخش اصلی داره که سیر داستان به خوبی توشون پیش میره و در نهایت این کتاب برخلاف کتابای دیگهی نویسنده که از نیمه به بعد افت میکنه، تو این کتاب داستان حداقل تا دو سومش خیلی خوب پیش میره.
یک اثر دیستوپیای دیگر از خانم کاظمی ایده اش جدید بود البته من یاد فیلم چه بلایی سر دوشنبه اومد افتادم همون مایه ها بود حجم کتاب تناسب خوبی داشت ولی بازم اونجوری که باید نبود
اگر کتاب ایرانی نبود، احتمالا بهش ۲ ستاره میدادم، ولی چونکه از کودک نوپا نمیشه انتظارات زیادی داشت، با کمی ارفاق بهش ۳ میدم. داستان ایده جالبی داشت ولی پرداختش کمی تنبلانه بود. حالا یا به این دلیل که با پرداخت بیشتر و بهتر تصویر کشیدن یه جهان دیستوپیایی مجوز سختتر بش میدادن یا اینکه واقعا نویسنده تنبلی کرده بود. از طرفی هم کاظمی خیلی داستاناش برای من پیج ترنرن و برای همین با هیجان تا آخرش داستان رو دنبال کردم و نگارشش رو هم نسبت به اکثر نویسندههای ژانری بیشتر دوست دارم و میپسندم.
داستان به شدت محافظهکاره. به نظرم وجود چندتا نشونه مثل آبان فقط ژست سیاسیه بدون اینکه واقعاً بفهمیم حرف نویسنده چیه و البته دستآویز برای قابللمس شدن فضای داستان (که حتی دورتر هم شده به خاطر بعضی تضادهای داستان با منطق دنیای خودش). فاجعه نبود اما چیز خاصی هم نداشت. در کل رمان استانداردیه (اگه حوصلهتون بکشه که تمومش کنین)
یک دیستوپیا در مورد مردمی که به وسیله یک ابر رایانه حین تولد، تاریخ مرگشان نیز مشخص میشود و طبق آن دسته بندی شده و استفاده از برخی حقوق و شرایط اجتماعی طبق این مسئله انجام میشود این مسئله باعث ناامیدی زیاد افرادی شده که عمر کوتاهی دارند و به مرور هرج و مرج زیادی در کشور پدید میآید حجم ناامیدی و تاریکی کتاب کمی زیاد است اما سیر خوبی دارد
The book is about a dystopian world in which people's exact date of death is calculated at the time of birth. In that society the social classes are determined by the years someone is going to live, the longer their life, the higher their social status. the citizens who are going to live under 40 years are deprived of many of human and civil rights, they are not allowed to travel to other countries, they are not allowed to have kids or even get married, and of course they are not allowed to have any relationship with the citizens who with longer lifespans. Worst of all is the fate of those whose lifespans are under 20 years... It is a soft science-fiction, its concern is not about how to calculate one's date of death, But the main focus of the book is on how an oppressive regime is using this to control the citizens and rub them off their human rights. You can find hints as who this oppressive government might be, but in truth it could be any dictator on this planet. Anyone who lies to its people, kill them easily, abuses them in different ways and is always working to make life difficult for the lower classes. I think it is a great social and political science-fiction.
عدم وجود ایدههای اوریجینال تو اکثر آثار خانم کاظمی بزرگترین نقطه ضعفشونه. این کتاب هم تلفیقی از "هرگز رهایم نکن" ایشیگورو و "هر دو در نهایت میمیرند" سیلوراس، اما ضعیفتر از هر دو. سیلورا میدونه که هیچ دستگاهی نمیتونه از دیانای ما احتمال حوادث غیرمترقبه رو پیشبینی کنه، پس توضیحی درباره نحوه کارکرد دستگاهش نمیده، ولی نمونه ایرانیش تو این دام میفته. روند داستان بسیار کنده و کشششششش میاد همه اتفاقات. داستان پر از اتفاقات بی اهمیته و حداقل میتونست ۴۰ درصد از حجم کتاب کم بشه. ما داریم تو همین سیستم سرکوب کتاب زندگی میکنیم، و همگی میدونیم که خفقان سیستماتیک واقعی چقدر با فضای تصویر شده تو داستان متفاوته. چنین کلوپی مجوز تشکیل نمیگیره و تمام اعضاش مدتها پیش دستگیر میشن. خبر نهال بلافاصله حذف میشه و پروپاگاندای حکومتی یه داستان جایگزین درست میکنه و افراد مرتبط با کافه اعتراف اجباری میگیره. ۷۰۰ نفر که اتفاقا زیرنظرن یهو آب میشن میرن تو زمین و سیستم بویی نمیبره؟ نفر اول پروپاگاندای حکومتی بهش خیانت میکنه؟ کسی که نقشش تو شکلگیری حکومت از فرمانده کل ارتش کشور هم بیشتره.
هشدار: حاوی اسپویل های جزئی داستان پر کشش و خوش خوانی است. میشود با شخصیت ها همدلی کرد و سرنوشت شان را تا انتها دنبال کرد. نظام طبقاتی جامعه و ظلمی که به اقلیت ها میشود تکان دهنده است. پروسسور فانی تکنولوژی جدیدی است که نظام طبقاتی را شکل داده است و مثل همیشه عده ای نهایت بهره را از تغییر شرایط برده اند ودر مقام راهب های این دنیای جدید اختیاراتی بیش از آنچه باید دارند. شاید این داستان راجع به آینده ای دور نوشته شده باشد، اما لا به لای سطرهای داستان با تجربیات خودمان از جامعه کنونی مواجه میشویم. داستان دچار تضادهایی هم هست. مثلا چطور بچه هایی که در شهرک بزرگ شده اند و از هر آموزشی محروم بوده اند، توانستند رمز گذرگاه را که ترکیبی از اعداد است بفهمند؟ با توجه به اینکه نهال بیرون از شهرک نمیتواند چیزی بخواند و نوشته ها را به صورت علائم عجیبی میبیند و اینکه صراحتا عنوان میشود که این بچه ها از بازی و آموزش محروم بوده اند، خواندن اعداد هم ممکن نبوده. فضا سازی دنیای آینده اصلا خوب نیست. اگر فقط به چشم یک داستان و نه داستان علمی تخیلی به این کتاب نگاه کنیم و تضادها را هم نادیده بگیریم مشکلی نیست. اما اگر خواننده حرفه ای کتاب های علمی تخیلی هستید و دنبال کتاب تالیفی علمی تخیلی می گردید، این کتاب اصلا انتخاب مناسبی نیست. غیر از پروسسور و ساختمان های پولیمری هیچ تکنولوژی دیگری در داستان نمی بینید. باتوم پلیس ها، قرص قلب، گاز اشک آور، دوربین های مدار بسته و ... همه همین چیزهایی هستند که در حال حاضر هم می بینیم. حتی ماشین های خودران هم تکنولوژی آینده نیست. با توجه به اینکه داستان در دویست سال آینده اتفاق می افتد، بسیار ناامید کننده است که جهان آینده در این داستان در مقایسه با جهان کنونی تفاوت چندانی ندارد. در واقع نویسنده به این بخش از داستان کوچکترین توجهی نکرده است
This entire review has been hidden because of spoilers.
"شهروندان کشور فانی براساس طول عمری که ابرکامپیوتری کوانتومی پیش بینی می کند، طبقه بندی می شوند. شهروندانی که در این سیستم مورد تبعیض و ظلم قرار گرفته اند برای مبارزه و تغییر ساختار ظالمانه ی فانی، باهم متحد می شوند." ایده اولیه داستان بسیار جذاب است، دانستن تاریخ مرگ و تاثیر آن بر زندگی اشخاص و در نهایت جامعه و سیاست. تشکیل نظام طبقاتی نا عادلانه که پایه آن بر رشد اقتصادی است، در نتیجه که به هیچ عنوان انسانی نیست و درازای اقتصادی به صرفه و شکوفا ظلم و بی توجهی عجیبی به اقلیتی می شود که عمر کمی خواهند داشت. داستان این پاد آرمان شهر در سه قسمت روایت می شود و هر قسمت، این دنیا به سبک سوم شخص محدود، از دید شخصیتی متفاوت با قسمت قبلی روایت می گردد. ضحی کاظمی برای پرداخت به ایده رمان مذکور و شناساندن پادآرمان شهر رنسانس مرگ به خواننده. جامعه فانی را به صورت موضوع اصلی قرار داده، در نتیجه رنسانس مرگ داستانی کاملا شخصیت محور یا داستان یک قهرمان از آغاز تا انتهای ماجراجوایش نیست. بلکه نوعی برش از وضعیت شخصیت هایی است که در این دنیای نا عادلانه زندگی می کنند. روایت بخش اول داستان شروعی غریب و جذابی دارد. بچه هایی برآمده از ناکجا آبادی به نام گذرگاه در مکانی مجهولالهویه توسط راهبانی بزرگ و راهنمایی می شوند، نه پدری دارند نه مادری. نه خبری از دنیای بیرون است و نه خبری از دلیل واقعی بودنشان در آنجا، دیواری دور تا دور اقامت گاه آنها کشیده شده و نمی دانند آن طرف دیوار ها چیست و قرار هم نیست هیچگاه از آن مطلع شوند. تنها چیزی که یاد می گیرند این است که در زمان هایی مشخص بچه هایی جدید به آنجا می آیند و بچه هایی انتخاب می شوند که از آنجا بروند. در این میان دختری به نام نهال از این ندانستن و بلا تکلیفی کلافه می شود و تصمیم می گیرد خودش دست به کار شود. اگر از طرفداران انیمه ها و کامیک های ژاپنی باشید این بخش شما را به یاد فضای داستان ناکجاآباد موعود می اندازد، داستانی پر از رمز و راز و هیجان کشف حقیقتی ترسناک!. البته این به یاد انداختن به معنی کپی بودن یا تقلید از داستان مذکور نی��ت چنان که دو داستان به شدت با هم متفاوتاند منظور این ندانستن و مجهول بودن همه چیز است که در نقطه آغازین هر دو وجود دارد، همچنین فرم سینمایی آن، به نوعی جذاب ترین و متفاوت ترین بخش روایی رنسانس مرگ را نیز رقمزده است.
فضا سازی رنسانس مرگ بر خلاف ایده علمی تخیلی اش( مشخص بودن زمان مرگ)، آنچنان دید عجیبوغریبی به آینده ندارد و بیشتر روایتی در قالب تاریخ موازی از دنیای حال حاضر است، به شکلی که به غیر از پروسسور فانی و چند فنّاوری ریزودرشت انگشت شمار، باقی ابزار متعلق به دنیای از آینده نیستند، حتی از وی دی های مخصوص خانم نویسنده که دیگر امضای رمان های علمی تخیلی وی شده اند، خبری نیست. در نتیجه از خیلی جهات دنیای آشنا برای خواننده به شمار می آید.
کلام آخر: تکلیفمان با رنسانس مرگ چیست؟ رنسانس مرگ نثر روان و تمیزی دارد و باوجود روایت چندوجهی، داستان انسجام خود را حفظ کرده و پرکشش و خوشخوان است و خواننده را گیج و سردرگم نمی کند. شخصیتهای اصلی بهخوبی شکل میگیرند و باعث میگردند تا خواننده با آنها همزاد پنداری و همدلی کرده و سرنوشتشان را تا انتها دنبال کند. هرچند فضاسازی در بعضی جاها کم و حتی گنگ می شود ولی در کل راضی کننده است، البته می توانست جای کار بیشتری داشته باشد. ژانر این داستان بیشتر از پادآرمان شهری بودن بیشتر فرمی شبیه به تاریخ موازی دارد و خواننده نباید از آن انتظار داستانی علمی تخیلی با کلی ابزار و فناوری های عجیب و غریب را داشت. در آخر رنسانس مرگ با وجود تمام نکاتی که گفته شد کتابی موفق در ژانر خود و در ادبیات علمی تخیلی تألفی است که می تواند خواننده را با خود همراه کرده و راضی کند.
دو مضمون اصلی که ماجرا رو جلو میبردن، بدون اینکه باعث ضعیف شدن همدیگه بشن، به شکل زیبایی در هم تنیده شده بودن و تا آخرین لغت کتاب، داستان رو پیش بردن.
خود داستان هم که حقیقتا جذاب بود و یک موضوع مهم توش این بود که المانهای فضاسازی کمی داشت و به همین خاطر هم فضای داستان شلوغ و گنگ نبود که باعث میشد جزئیات، همون کلیات باشن. ( که به خوبی پرداخته شده بودن )
این کتاب، جایگاه تفکر عام رو به شکلی صریح به نمایش میذاره و میانگین رشد ذهنی جوامع رو عریان میکنه و در نهایت واقع نگری در رویکردها و حرکتهای اجتماعی رو به خواننده هدیه میکنه.
اگر از این کتاب خوشتون اومده، کتاب اعجاب انگیز "آدمنما" رو بهتون پیشنهاد میکنم که اثر دیگهای از خانم کاظمی هست.
موقع خوندن کتاب دقیقا تصورم از شهر کتاب همین تهران خودمون بود(حس جالبی بود واقعا). کوچه کافه امید برام حکم کوچه های ایرانشهر، میدونی که با ستاره ساندویچ زدن بر بدن هم سر مروی و فلافلی همونجا، شهرک غرب، فرودگاه، کارخونه سیمان(آجر پزی کاوه) و... اینا همشون قشنگ منو یاد خاطراتی که داشتم توی همشون انداخت و برام خیلی قابل لمس بود!
همه آدمایی که کوله بارشون رو میبندن تا ازین کشور برن فقط بخاطر تک تک زیرساخت های یه زندگی عادی که ازشون گرفته شده و روح روانشون به سست ترین حالت ممکن شکل گرفته. حکومتی که با وقاحت به خودش اجازه میده توی خصوصی ترین بخش های زندگی مردم سرک بکشه و بهشون دیکته کنه و مردمی که توانایی انجام هیچکاری رو ندارن، نهال که یجورایی منو یاد مهسا اعتراضی که در پی اش همراه بود انداخت.
یکسری چیز ها هم بود که واقعا ذهنمو مشغول کرده بودن. مثلا چرا هیچکس به ذهنش خطور نکرد که واقعا توی گذرگاه چه اتفاقی میفته(آره میدونم تجارت اعضای بدن ولی بعدا هیچ اشاره ای بهش نشده بود) ، یا اصلا پروسسور واقعی بود یا نه؟. یسری چیزا بودن که به کل فراموش شدن در ادامه داستان.
کتاب روند تند و خوبی داره و همچنین موضوع خوبی داشت ولی متاسفانه خوب بهش پرداخته نشده بود. به خیلی از سوالاتی که ایجاد کرده بود جواب نداد. شخصیت پردازی خوبی نداشت یعنی فکر کنم هر کسی بخونه متوجه نقصش میشه. فکر کنین اول داستان شما رو با سه تا شخصیت همراه میکنه و بعد از ۷۰ صفحه شخصیت های دیگه ای میان و عاقبت اونا نامعلوم میمونه😐یعنی من الان بخوام براتون ابتدا داستانو تعریف کنم نمیتونم چون کلا فضا تغییر میکنه. به یکسری اتفاقات خیلی سطحی پرداخته و یکسری رو خیلی کش داده بود. در کل گله زیاد ازش دارم اینا چیزایی بود خیلی به چشم میومدن.
مشخص بودن زمان مرگ یک جامعه و تبعات آن برای افراد و تاثیرات آن در طبقه بندی مردم به گروهای مختلف دستمایه رمان خانم کاظمی با عنوان رنسانس مرگ است. در بخش های ابتدایی کتاب گاهی موضوع فیلم Island و In time به ذهنم می رسید که شاید نویسنده از موضوع این فیلم ها گرته برداری کرده باشد. اما خانم کاظمی در کتاب های کاج زدگی و باران زاد(برنده جایزه نوفه) و سندرم ژولیت نشان داده است ایده های خودش را در قالب نوشته هایش بیان میکند. انتقادی که تاکنون به نوشتههای خانم کاظمی داشته ام این است که کمتر به فضا سازی و یا ساختن دنیای قصه هایش توجه میکند و بیشتر بر روی روابط انسانی از مشکلات خانواگی تا عشق و تبعیض ها تمرکز می کند. همیشه یکسری افراد در قصه ها با درونمایه مذهب غالب هستند انگار جاهایی نویسنده برای خودش می نویسد و فقط خودش می داند برای چه اینها را نوشته است. به نظر من مسیر رشد خانم کاظمی در کتاب هایش قوام پیدا نکرده و او هنوز به یک امضا و فرم مشخص در نوشته هایش نرسیده است. برای علاقمندان به کتاب های ژانر این کتاب ارزش یکبار خواندن را خواهد داشت.
بخش نخست، بسیار خوب و هنرمندانه نوشته شده و خواننده رو برای درک انگیزههای افراد در دو بخش بعدی به خوبی آماده میکنه.
بخش دوم یه مقدار فضای رومانس و هندی داره، ولی خب باز هم در مجموع قابل قبوله و تلاش میکنه بخش سوم رو برامون باورپذیر کنه.
بخش سوم ولی یهجای کارش لنگ میزنه! شاید اگه نویسنده آمریکایی یا حتا انگلیسی بود، میتونستم این رو بهش نادیده بگیرم، چون نو آفنس آمریکاییها از نظر درک سیاسی احمقن و سطح سیاسی این کتاب خیلی بالاتر از کتابهای مشابه آمریکایی و اروپایی بود. ولی از کسی که توی ایران و با این شرایط زندگی میکنه، انتظار میرفت پیچیدگی کماجرا رو بیشتر درک کنه و بدونه اینقدر راحت نمیشه این کارها رو انجام داد و نتیجهاش هم معمولاً اون چیزی که تو کتاب اومده، نمیشه.
ولی در کل کتاب خوب بود و گزینش عددهاش هم هوشمندانه بود (I see what you did there).
این کتاب امید من رو به آثار تالیفی دوباره زنده کرد. درسته که کامل نبود ولی واقعا از خوندنش لذت بردم و سوار قطار داستان شدم. اگه از ادبیات پادآرمانشهری خوشتون میاد و دوست دارین یه اثر تالیفی جوندار بخونین پیشنهادش میکنم.
بعد مدت ها گفتم وقتشه برم یه کتاب ایرانی بخرم تا اینکه خیلی یکهویی این کتاب رو دیدم، موضوع داستان هم که موضوع موردعلاقه من! اخرالزمانی
اولای کتاب وقتی داستان داخل شهرک روایت میشد واقعا برام هیجان انگیز بود و خط داستانی فرار نهال هم که باعث شد نتونم کتاب رو بزارم زمین ولی بعد داستان متوقف میشه و میره سراغ امید، بعد ستاره و بعد پگاه، اشتباه نکنید هر سه اینا داستان جدا ندارن بلکه به مرور وارد زندگی امید میشن یکم اشتیاقم نسبت به کتاب بعد اون کم شد و باعث شد یه ستاره کمتر بدم
ولی ختم کلام، واقعا لذت بردم از داستان، از تخیلات ضحی کاظمی! پیشنهاد میکنم کتاب سندروم ژولیت از همین نویسنده رو هم بخونید