این کتاب گلچینی از آثار آهنگسازان بزرگ است. برای هر آهنگساز، مؤلف نخست به ایجاز دربارۀ زندگی وی شرحی نگاشته و سپس یک یا چند اثرش را معرفی کرده است. این آثار از میان قطعاتی که تا کنون اجرا و شنیده شده انتخاب شده است. پرمخاطب و پرفروش بودن آنها نیز بی تاثیر نیست. نکته دیگر طیف متنوع این آثار است که در این طیف علاوه بر محبوب بودن قطعات، اصالت و ابداع در آثار معیار انتخاب بوده است. گفتن این نکته از این بابت است که قیاسی بین آثار از برخی جهات مد نظر قرار نگرفته. نکته جالب توجه دیگر که توجه خواننده را به خود معطوف می سازد این است که مولف خود شنونده ای دقیق و موسیقی شناسی وارد است. از هر یک از آثار معرفی شده یک تا چند اجرای مختلف را معرفی می کند و سپس نکات مثبت و منفی آنان را باز می نماید. از مطالعۀ آنچه مؤلف پدید آورده خواننده متوجه این نکته می شود که نقش رهبر ارکستر در معرفی یک اثر، بیش از آنچه به نظر می رسد تعیین کننده و سازنده است. خواننده اصلی این کتاب شخصی کنجکاو و شنونده ای دقیق است.
21/7/99 کتاب 101 اثر ممتاز از بزرگان موسیقی جهان را شروع کردم به خواندن، کتاب، کتابی نیست که آن را بتوان پشت سر هم و بدون گوش دادن به قطعات معرفی شده پیش برد. از این جهت تصمیم گرفتم بنا بر علاقه و کنجکاوی، سراغ کتاب بروم. ترجیح براین است که از ابتدا و طبق فهرست متعارف پیش نروم، هر قطعه موسیقیای که به گوشم خوش آمد بهانهای باشد برای سر زدن به این کتاب چه بسا به شکل معمول ممکن است من را از ادامه دادن باز دارد. بنابراین با موتسارت شروع کردم. موتسارت از جمله موسیقیدانهایی بود که لذت شنیدن قطعات موسیقی او من را به «گوش دادن» عادت داد. در حال حاضر که این متن را مینویسیم در طول گذر یک ظهر تا شب حدود 10 تا 15 صفحهای از زندگینامۀ موتسارت را خواندهام، دلیل این همه صرف زمان هم وجود اصطلاحات مختلف موسیقی و اسامی اشخاص و مکانها بود. بدون دانستن آنها فضای موجود در آن لحظات قابل درک نبود. به همین ترتیب مجبور بودم بعضی اصطلاحات موسیقی را گوش کنم! تا از فرم موسیقیِ مشخص شده، صدای ساز و دورۀ تاریخی شکلگیری قطعه درک بهتری بدست بیاروم (کانتات، کلایوکورد، هارپسیکورد، فوگ، مس، موتت، اوراتوریو، کادنزا، سونات، تریو، سوپرانو، سِرِناد و اسامی چون: آلیگاری، لودویک فون شکل، کلیسای سنت توماس در لایپزیگ، سالن اپرای اسکالا در میلان، قصر شونبرن در وین و...) نبوغ موتسارت به کسی پوشیده نیست اما با دیدن یک نصف صفحه از برنامهای که برای موتسارت تدارک دیده بودند تا نبوغ وی را در حدود سن 16 سالگی بسنجند ـــــــــــ علاوه بر اجرای قطعۀ خود، 10 نوع اجرای پیش بینی نشده در فرم های متعدد و با مشخصههای مختلف را نیز از او خواسته بودند که او همه را بدون کوچکترین اشتباهی انجام داده بود ــ ، شکل نبوغ وی طور دیگری بر من ظاهر شد. علاوه بر این، زندگی شخصی موتسارت همچون یک رمان است که نویسندهای رمانتیک آن را نوشته است. نقطۀ اوج آن هم ماجرای مرگ او همراه با ساخت ریکوئیمی (مرثیه) است که آخرین لحظات عمرش را نیز صرف نوشت آن کرد. این ریکوئیم طی ماجرای عجیبی به او سفارش داده شد و همین تصوری در وی ایجاد کرد که شخص سفارش دهنده به مرگ قریب الوقوع او آگاه است و این مرثیه را برای مرگ خودِ موتسارت سفارش دادهاند. 22/7/99 تا به اینجای کتاب، توضیحی پیرامون شرایط اجتماعی موتسارت نوشته نشده. برخلاف کتاب "نوربت الیاس ــ موتسارت تصویر یک نابغه" طبق توضیحی که میدهد، موتسارت همواره تلاش داشته خود را به آن شکل از طبقۀ اشرافیت که درواقع برای همان طبقه نیز آثارش را تصنیف میکرده، نزدیک کند و نیل به این دستاورد از طریق کارش بوده؛ اما همواره با این مواجه می شده که تنها میتوانسته برای آن طبقه کاری صورت دهد، به بیانی نان خوره آن طبقه اشرافی باشد تا یکی از آنها. آثار: از حدود 1750 تا1900 (یک قرن و نیم) وین خود را به عنوان پایتخت موسیقی تثبیت کرده بود و حوالی دهۀ 1780موتسارت یکی از فعالترین آهنگسازان بود. طی ماههای روزهداری در آن دوره برنامههای موسیقی رواجی دو چندان میافت و وین مرکز اجراهای کنسرتها اپراها و رسیتالهای متنوع بود. در چنین دورهای در یکی از این کنسرتهای ماه فوریه 1785، موتسارت برای نخستین بار کنسرتو پیانو شماره 20 در (d) ر مینور ک 466 را اجرا کرد. دراینجا موتسارت 29 سال داشت. گرول استون (Cuthbert Girdlestone)، در کتاب موتسارت و پیانو کنسرتوهایش (Girdlestone, Cuthbert. Mozart et ses concertos pour piano. Paris, Fischbacher. 1939) گفته: "کنسرتو پیانوهایی که موتسارت در بین سالهای 1785 تا 1786 تصنیف کرده برترین کنسرتوهای این آهنگساز هستند" اریک بلوم یکی از موتسارت شناسان، با شرحی که از این قطعۀ موسیقی داد، من را متعجب کرد چرا که انتظار چنین بیان شاعرانهای بدون الفاظ تخصصی را نداشتم: «آغاز موومان اول را یک "لرزش" توصیف میکند و به دنبال این سخن میافزاید "سراسر موومان مشحون از اضرابها و هیجانهای نا شاد است" قسمت کوتاهی در موومان، آنجا که تم دوم در کلید فا ماژور معرفی میشود، فضا اندکی روشن و دل شاد میشود؛ ولی این قسمت چندان نمیپاید و موومان باز به کلید "اصلی" یعنی ر مینور باز میگردد. این قسمت را اریک بلوم چنین توصیف میکند: " به نظر میرسد نوید و وعدۀ دروغینی حاکی از فرج و رهگشایی داده میشود؛ ولی لحظهای بعد به طرزی تمسخر آمیز معلوم میشود که آن نوید، جز توهمی بی اساس و فاجعهآمیز نبوده است." وقتی پیانو سلو قدم به صحنه میگذارد اول تم نخست و سپس تم دوم را میسراید و روی هر دو تم به شیوهای مشروع هنرنمایی میکند و بدین ترتیب دو تم، دستخوش بسط قابل ملاحظهای واقع میشود. قبل از آنکه نوبت به کادنزا برسد ارکستر لحن شورانگیزی به خود میگیرد و به نقطۀ اوج میرسد و آنگاه که کادنزا به پایان خود نزدیک میشود، بار دیگر موومان چند لحظهای ادامه مییابد، که گرچه با حالتی بی قرار است ولی سرانجام به آرامی به پایان میرسد.»
نویسنده شنیدن اجراهای دانیل بارنبویم (Daniel Barenboim)، کلارا هاسکیل (Clara Haskil)، آرتور روبینشتاین (Artur Rubinstein)، و ولادیمیر اشکنازی (Vladimir Ashkenazy) از این قطعه را پیشنهاد میکند.
This entire review has been hidden because of spoilers.