Jump to ratings and reviews
Rate this book

Korku ve Titreme

Rate this book
Korku ve Titreme Gulam Hüseyin Sâedi’nin bütünü gözeterek parça parça kurduğu, birbirini doğrusal akışla takip eden öykülerden oluşturduğu bir roman.

Yabancılaşmanın o soğuk ateşi ve hurafelerin katlanılması güç yaptırımları yer yer tüyler ürpertirken karakterlerin basit ve gündelik kaygıları da bir o kadar tebessüm ettiriyor. Saedi’nin metne mesafesi, duygu durumları ortadan kaldırması ve roman kişilerini okurlarla tanıştırırken diyalogları araç olarak kullanması romanı bir belgeselin atmosferine sürüklüyor.

Korku ve Titreme, geçimini denizle ve balık avlayarak sağlayan köylülerin, yoksullukla ve açlıkla sınandığında her türlü kötülüğü, gaddarlığı yapabilecek, değerlerini kolayca unutabilecek insanların panoramasını çiziyor.

“Kimi zaman Beckett’i andıran, hatları keskin bir kitap.”

World LIterature Today

160 pages, Paperback

First published January 1, 1968

17 people are currently reading
669 people want to read

About the author

Gholam-Hossein Sa'edi

12 books14 followers
Also listed as:

غلامحسین ساعدی

Other Spelling Variations of the same name:
Gholam-Hossein Saedi, Gholamhossein Saedi, Gholam Hossein Saedi, Ghulām Ḥusayn Sāʻidī, Ghulam Husayn Sa'idi, Gholâmhossein Saedi, Gholâmhossein Sâedi, Ḡolām-Ḥoseyn Sā‘edi

Gholam-Hossein Sa'edi (January 4, 1936 in Tabriz – November 23, 1985 in Paris) was a prolific Iranian writer.

He published over forty books, representing his talents in the fiction genres of drama. He was also a prolific ethnographer, editor, dramatist, and fiction writer. Trained as a psychiatrist, his psychological insights are evident in his writings.

With more than forty works of fiction, non-fiction, and drama to his credit, Sa'edi is an embodiment of the literary spirit of his generation which had its beginning in the early years after the Second World War and died with the installation of clerical rule in 1979.

His audience was mostly limited to literary circles until 1968 when the director Dariush Mehrjui made a film based on a script by Sa'edi. The Cow became a critical success both in Iran and abroad and brought Sa'edi popular recognition.

After the Islamic revolution, Sa'edi fled to exile in France, where he resurrected the highly regarded literary magazine, Alefba.

He died in 1985 at the age of forty-nine in exile there, mainly due to the effects of alcoholism.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
257 (24%)
4 stars
429 (40%)
3 stars
300 (28%)
2 stars
57 (5%)
1 star
13 (1%)
Displaying 1 - 30 of 151 reviews
Profile Image for فؤاد.
1,127 reviews2,360 followers
October 31, 2017
قبلاً توی ریویوی "عزاداران بیل" نوشته بودم که غلامحسین ساعدی تلاشی کرد که "ژانر وحشت" رو بومی سازی کنه، و تا حد زیادی هم موفق بود، ولی کسی این کارش رو ادامه نداد و آثار وحشت بعدی اعم از فیلم و داستان، تقلیدی خام دستانه از آثار غربیه.

اینجا بعضی از عناصر بومی داستان های وحشت ساعدی رو اجمالاً لیست کردم.

۱. هم فضای مادی و هم فضای فکری و معنوی اثر ایرانی است.
فضای مادی مثل روستاها، اسامی، مکان ها مثل عَلَم خانه ها، امام زاده ها...
فضای فکری مثل اعتقادات مردم (مثل توسّل کردنشان هنگام ترس و...)، شیوه ی زندگی، حرف زدن، شیوۀ مواجهه با ترس ها، چگونه دیدن ترس ها و...

۲. وحشت ایرانی: زامبی و خون آشام برای یک ایرانی ملموس نیستند و ایرانی در آن ها احساس بیگانگی می کند. ولی وقتی ترس ایرانی شد آن را در درون خود حس می کند و با داستان همراه می شود. همراهی با داستان، داستان را زنده می کند. مثل: زنگی یک پا در "ترس و لرز" و ضریح نوحه خوان در "عزاداران بیل". شاید بشود توضیحش را در ناخودآگاه جمعی یونگ یافت. وقتی ترس ها ریشه در ناخودآگاه جمعی مخاطب داشته باشند، مخاطب خواه ناخواه می ترسد.

۳. ترس ها توجیه علمی ندارند، توجیه ماورایی دارند، به خاطر فضای فکری ما. شاید در غرب توجیه عامل ترس مهم باشد ولی برای ما اهمیتی ندارد، چون دید تجربی غربی به وقایع نداریم. معروف است که مارکز برای باورپذیر شدن رئالیسم جادویی توصیه می کند که از جزئیات و اعداد و ارقام فراوان استفاده شود. شاید این متناسب با دید علمی-تجربی غربی باشد و شاید برای ما این کار جواب معکوس بدهد.

۴. عدم مبارزه های آن چنانی با عامل ترس. چون ما چندان علاقه ای به قهرمان بازی های آن چنانی نداریم. رفتار خودمان هم چه بسا این نیست. شاید بتوان گفت اعتقاد مذهبی به قضا و قدر بی تأثیر در این رفتار نیست. هر چند غیرمذهبی هایمان هم چندان اهل "عمل" نیستند و بیشتر اهل "بی عملی"اند.
Profile Image for Maziyar Yf.
814 reviews631 followers
November 18, 2021
ترس و لرز نوشته غلامحسین ساعدی شش داستان بهم پیوسته است که در روستایی دور افتاده در جنوب ایران روایت شده و نویسنده تلاش کرده با هر داستان نگاهی تازه به روستائیان انداخته و فرهنگ آنان را از زاویه ای دیگر ببیند ، در پایان کتاب این شش داستان کوتاه تصویر نسبتا کاملی از دنیایی ساعدی را به خواننده نشان می دهد .
آدم های داستان ساعدی در نادانی و ناآگاهی زندگی می کنند ، آنها حتی جغرافیای محل روستای خود را هم نمی شناسند ، مهمترین نمونه آن دریاست که اگرچه روزی آنان را می دهد اما از نگاه این روستاییان : یه وقت خوبه ، یه وقت بده ،یه روز خالیه ، یه روز پُره ، یه روز همه چی داره ، یه روز هیچی نداره ، یه وقت دوسته ، یه وقت دشمنه .
احساسی که در تمامی داستان ها مدام تکرار می شود ترس است ، ترس از همه چیز ، دریا ، ابر ، سکوت ، صدا اما غریبه ها هستند که ترس واقعی را با خود به آن روستا می برند ، در برخورد با غریبه ها روستاییان مجبور می شوند انفعال همیشگی خود را کنار گذاشته و به فکر راه چاره ای باشند ، اگر چه که راه آنان هم ریشه در جهل و خرافات دارد ، آنها فردی سیاه را جِن می دانند و با دُهل می خواهند او را فراری دهند یا در برخورد با کودکی خردسال دچار ترس می شوند ، ترسی که بسیار مسری ایست .
احتمالا به دلیل جهان بینی محدود ، آنان دچار ترس همیشگی از بیگانگان شده اند ، ترسی آنان ریشه در جهل دارد ، شاید این ترس باشد که آنان را به افرادی متوهم تبدیل کرده . بیمارترین این افراد و شاید یکی از آزار دهنده ترین و مریض ترین شخصیت های رمانهای فارسی محمد احمد علی ایست ، او آن قدر پریشان است که در دریا احساس آرامش بیشتری دارد تا خشکی ، اودر ساحل احساس لرز دارد .
فضا و محیط ترس و لرز شباهتی به عزاداران بَیَل ، دیگر کتاب مهم ساعدی دارد ، در هر دوی این کتاب ها ، نشانی از بچه و تولد دیده نمی شود و زایشی هم اگر باشد به مرگ منجر می شود ، میان روستاییان بَیَل و مردم این روستا بی نام هم شباهت هایی وجود دارد ، در بین بَیَلی ها شخصیت اسلام است که با دیگران فرق دارد و در میان اهالی کتاب ترس و لرز ، زکریا ست که از جنس مردمان دیگر نیست ، اما اگر در عزاداران بَیَل ، اسلام تبعید شده در ترس و لرز ، زکریا همگام روستاییان می شود .
در فضای وهمناک داستان ، خواننده نباید دنبال درک تمامی عناصر کتاب باشد ، دانستن این که سیاه داستان اول یا کودک غریبه به کجا رفتند کمکی به فهم بهتر کتاب نمی کند ، مهم آن است که روستاییان واقعا این ترس را حس کرده و از شدت ترس بیمار می شوند ، ترس چه ریشه واقعی داشته باشد و چه ترس از ناشناخته ها باشد برای روستاییان عذاب آور است .
وهم و احساس ترس شدید فضای کتاب را گونه ای خاص و شاید منحصر به فرد کرده است ، ساعدی در کنار فضای تیره و مبهم داستان، فرهنگ و اعتقادات یک روستا را هم به تصویر کشیده است ، او با تسلطی که بر روان شناسی داشته شخصت هایی بیمار آفریده ، شخصیت هایی که در پایان فاجعه می آفرینند .
Profile Image for Dream.M.
1,038 reviews650 followers
August 13, 2022
منو یاد همسر مرحومم ادگار انداخت.
داستان های ساعدی از نمایش‌ نامه هاش واقعا بهترن.
Profile Image for سـارا.
294 reviews229 followers
July 28, 2020
بنظرم این کتاب و عزاداران بیل هر دو فضای یکسان و عجیبی دارن، شخصیت‌ها؛ اعتقادات و رفتارهاشون رو مرز واقعیت حرکت میکنه. روستایی که داستان در اون اتفاق میفته با غریبه‌هایی مواجه میشه که همشون برای مردم روستا ترس و دلهره به همراه میارن.
خیلی‌ها این کتاب رو در ژانر وحشت معرفی کردن اما من ترس احساس نکردم، بیشتر وهم و خرافات و آدم‌های عجیب بود.. آدم‌هایی که درکشون از دنیا تو فضای کوچک روستاشون خلاصه شده و هرچیز جدیدی که این آرامش و چارچوب رو بهم بزنه ترسناک و دلهره آوره. آدم‌هایی که حتی مکالمات روزمره شون هم همیشه حول یک سری جملات تکراری می چرخه، یک‌جور ملال و روزمرگیه وابسته به جهل.
ساعدی فضایی که با این دوکتاب ساخته منحصر به فرد و خاصه، این سبک و رئالیسم رو کمتر تو ادبیات ایران می بینیم. دوست داشتنیه و متفاوت؛ خیلی متفاوت!
«۳/۵ ستاره البته که نمیشه ثبتش کرد :))»
Profile Image for Navid Taghavi.
178 reviews73 followers
July 30, 2019
ترس و لرز در بین آثار ساعدی بیشترین شباهت را به عزاداران بیل دارد. در هر دو کتاب، ما با فضایی روستایی مواجه هستیم. هر دو کتاب ساعدی مجموعه ای از چند داستان پیوسه می باشد که در هر دو کتاب رگه هایی از رئالیسم جادویی دیده می شود. در کنار شباهت ها، تفاوت هایی هم دارند که از مهم ترین آن ها می توان به محل وقوع داستان اشاره کرد که در مجموعه داستان ترس و لرز، اتفاقات در جنوب ایران رخ می دهد.
Profile Image for Negar Afsharmanesh.
388 reviews71 followers
May 6, 2024
این کتاب از ساعدی رو بیشتر از قبلی ها دوست داشتم.
درباره ۲ چیز اصلی بود:
ترس
خرافات در روستاهای جنوب ایران
کتاب ۶ داستان کوتاه داره که داستان هاش فرق دارند ولی شخصیت هاش ثابت.درمون مایه ترس رو خرافه و توی همه داستان ها میبینید.
Profile Image for Sina.
121 reviews128 followers
February 21, 2021
اوایل کتاب حس خوبی نسبت بهش نداشتم. چون با توجه به چیزی که پشت جلد کتاب نوشته شده بود، انتظار یک داستان رئالیستی رو داشتم، در حالی که اینطوری نبود و بیشتر به داستان وحشت می‌خورد. یچیز تو مایه‌های داستانای آلن پو، اما با رنگ و بوی مناطق جنوبی کشور. کم‌کم که جلو رفت بهتر شد، اما همچنان با شیوه روایت داستان و گنگ بودن پایانشون مشکل داشتم. ولی باید اعتراف کنم فضاسازی وهم‌انگیز و ترسناک خوبی داشت و به نظرم اوجش تو قصه سوم بود.
Profile Image for صَــــنَــــمْــــ.
156 reviews101 followers
January 18, 2023
"ترس و لرز" رو بیشتر از "عزاداران بیل" دوس داشتم. با این‌ که هر دو تاشون فضای نسبتا مشابهی دارن اما "ترس و لرز" رو بیشتر احساسش کردم.

تو ذهن من این روستا، یه روستای تاریک و سوت و کور با خونه‌های درب و داغون بود که هی بادی که از سمت دریا می‌وزید، خاک رو از زمین بلند می‌کرد و گرد و غبار می‌شد. دریایی که تیره، ترسناک و غریب بود و چیزی جز ترس، اضطراب و بدبختی برای اهالی نداشت.

داستان ها هیچ کدومشون پایان بندی واضح و خاصی ندارن و ساعدی آخرِ هر ۶ تا داستانش تو رو تو همون روستای متروکه با یه تعداد آدم خرافاتی، ترسو و منفعل تنها میذاره، آدمایی که نتونستن قهرمان قصه باشن و فقط تماشا کردن.
Profile Image for Roya Arbabi.
92 reviews73 followers
April 5, 2023
با خوندن داستان آخرش دیگه حجت بر من تمام شد و عاشق ساعدی شدم.

ساختار داستان‌های این کتاب تقریباً با کتاب عزاداران بیل شباهت دارند، با این تفاوت که اینجا ساعدی فضای وهم‌آلود تری ساخته. داستان‌ها در روستایی اتفاق میفتن که ما اسمش رو نم��دونیم، اما می‌تونیم حدس بزنیم که در حاشیه‌ی خلیج‌فارس قرار داره.

چاشنی داستان‌ها در عزاداران بیل سادگی و حماقت مردم و حضور دائمی سایه‌ی مرگه، اما توی این کتاب علاوه بر سادگی مردم، ترس و دلهرس که شالوده‌ی اصلی داستان‌ها رو تشکیل داده.
Profile Image for mohsen pourramezani.
160 reviews199 followers
September 10, 2017
مجموعه شش داستان به هم پیوسته است. داستان‌ها در روستایی که به نظر می‌رسد جنوب ایران است رخ می‌دهد. هر بار اتفاق عجیبی در روستا می‌افتد که
باعث ترس و نگرانی اهالی روستا می‌شود.
پ.ن: حال و هوای داستان‌‌ها شبیه عزاداران بیل است، همان مردم فقیر، روستایی و مذهبی. حس ترس توی داستان‌ها پررنگ است و استفاده از اسطوره‌های بومی مثل جن و…
به نظرم داستان آخرش با بقیه داستان‌های کتاب فرق دارد. حس طنزش بیشتر از ترس است و یک‌جورهایی انگار حالت نمادین دارد تا آنجایی که یادم می‌‌آید همین حس را در مورد داستان آخر عزاداران بیل داشتم وقتی که جعبه سیاه هواپیما را پیدا کرده بودند. اهالی روستا با یک چیز جدید و امروزی مواجه می‌شدند و واکنش‌های عجیبی و احمقانه‌ای از خودشان نشان می‌دادند.
چیز دیگری که توی این داستان‌ها برایم جالب بود، تسلط ساعدی به زبان و فرهنگ جنوب بود. طوری که اگر نمی‌دانستم نویسنده‌اش کیست، فکر می‌کردم یک نویسنده‌ی جنوبی داستان‌ها را نوشته.

https://goo.gl/jfPiQJ
Profile Image for Fatemeh.
163 reviews15 followers
April 26, 2025
از عنوان کتاب تقریباً معلومه که قراره با چه چیزی روبه‌رو بشیم.
کتاب از شش داستان با موضوعات مختلف تشکیل شده که همگی در یک مکان واحد روایت می‌شوند. نثر کتاب آن‌قدر روان و راحت‌خوان است که صبح شروع کردم و در لابه‌لای کارهایم تا غروب تمامش کردم.

این کتاب برای من یادآور آن وقت‌هایی بود که در عالم کودکی، با بچه‌های فامیل در دل شب، وقتی همه خوابیده بودند، با نور یک چراغ‌قوه‌ی کم‌جون زیر پتو جمع می‌شدیم و هرکس به نوبت قصه‌های جن و پری‌ای را که از این‌ور و آن‌ور شنیده بود تعریف می‌کرد؛ قصه‌هایی که گاهی آن‌قدر واقعی تعریف می‌شدند که طرف قسم می‌خورد به جون مامانش که خودش این ماجرا را تجربه کرده. از آن دست قصه هایی که وقتی تمام میشد و وقت خواب می آمد کسی صدایش در نمی‌آمد که ترسیده اما همه تا صبح با چشمانی کاملا باز به سقف زل میزدیم و هر سایه و صدایی رو نشون از یه موجود اهریمنی میدیدیم.

ادبیات شفاهی ایران از این دست قصه‌ها کم نداره، اما تا حالا ندیده بودم کسی بشینه و درباره‌شان کتاب بنویسه. انگار نویسنده‌ها حرف زدن از این چیزها را کسر شأن می‌دونند و با چسباندن برچسب خرافه‌پرستی به فرهنگ قدیمی مردم، خودشان را کنار می‌کشند. انگار نه انگار که این قصه‌ها، خوب یا بد، بخشی از فولکلور و فرهنگ مردم این سرزمین‌اند.

بیشتر قصه‌های عامیانه شبیه به هم‌اند، اما چه خوب می‌شد حالا که ساعدی از جنوب و حال‌وهوایش نوشته، برای بقیه‌ی شهرها هم قصه‌هایی از این دست جمع‌آوری می‌شد.

با این فصل‌های کوتاه و پایان‌بندی‌های درست، دوست نداشتن این کتاب واقعاً کار سختی است. خوندنش لذت‌بخشه، و تنها با تصور کردن این داستان‌ها در ذهنم مدام فکر میکردم اگر این کتاب تبدیل به فیلم می‌شد، چه چیز فوق‌العاده‌ای از آب درمی‌آمد.
Profile Image for آتوسا افشین نوید.
Author 4 books120 followers
February 19, 2018
قصه‌های مجموعه را دوست داشتم. مثل خیلی از کارهای دیگه ساعدی. ولی همچنان بین کارهایی که از او خوانده‌ام برای گور و گهواره جایگاه ویژه‌ای قائلم. ترس و لرز مجموعه شش داستان کوتاه است که شخصیت‌های مشترک‌ی دارند. آدم‌های روستایی از جنوب در طی این قصه‌ها ترس‌هاشان را به نمایش می‌گذارند. ترس‌هایی که نشات گرفته از محصور بودن، دور بودن از آدم‌های دیگر، جهل و ناآشنایی با طبیعت، باورهای خرافی و بالاخره محرومیت بالاست. این ترس‌ها به طور مشخص در سه مجموعه تقسیم‌بندی می‌شوند بیگانه‌ها، دریا و مرگ؛ چیزهایی که به نظر می‌رسد اهالی روستا از فهم آن عاجزند. داستان‌ها فضایی وهم‌آلود و جادویی دارند. انگار داستان‌ها در مرز واقعیت رخ می‌دهند. اگرچه آدم‌ها و رفتارهای و حرف‌های آدم‌ها همه واقعی به نظر می‌آید اما وقتی پای بیگانه‌ و دریا یا مرگ به وسط می‌آید چیزی وهم‌آلود، جادویی و فراواقعی انگار پا به فضای قصه می‌گذارد و در اغلب داستان‌ها چنان نرم می‌آید و می‌رود که من دوست داشتم آنچه وهم‌آلود بود را بیشتر واقعیتی ناآشنا برای خودم بدانم تا امری غیرواقعی. در چهار داستان پای بیگانه‌هایی در میان است که فراواقعی‌اند. موجوداتی مثل جن‌ها که انگار فقط همین آدم‌ها می‌بینند و بقیه شاید متوجه آنها نمی‌شوند. این حس به خصوص در داستان پنجم که لنج زکریا گرفتار گرداب می‌شود برایم قوی‌تر شده بود. در دو داستان دیگر، بیگانه‌ها به ترتیب مردی که خود را ملا معرفی می‌کند است و خارجی‌هایی هستند که چند روزی در ساحل چادر می‌زنند، مهمانیی می‌گیرند و بریز و بپاشی راه می‌اندازند و بعد می‌روند. به نظرم این دو داستان آخر جنبه غیرواقعی کمتری داشت. داستان‌ها رئال به نظر می‌رسید و رفتار آدم‌های روستا را می‌شد بر اساس باورهای مذهبی‌شان یا فقر و محرومیتشان توضیح داد. در داستان ملا، زکریا بی‌آنکه پرس و جویی کند، صرف اینکه بیگانه خودش را ملا می‌خواند خواهرش را به بیگانه می‌دهد. بر خلاف داستان‌های دیگر همه اهالی ده به راحتی به ملا اعتماد می‌کنند. نه رفتنش انقدر مشکوکشان می‌کند و نه حتی دیگر برنگشتنش عصبانیتی ایجاد می‌کند. انگار قاعده همینست که مردی بیاید خانه‌ای بگیرد، با زنی همبستر شود و فردایش بگذارد و برود. اما داستان آخر که در مورد حضور آدم‌هایی با فرهنگی متفاوت است. کسانی که می‌شود آنها را به نوعی خارجی دانست. ساعدی تصویری می‌دهد از اینکه چطور فقر و محرومیت مداوم آدم‌ها را مثل سگی که گدایی تکه استخوانی کند رام می‌کند و چطور غذای چرب و لذیذ و بی‌زحمت آنها را با دریا غریبه می‌کند. برای من داستان آخر نمادی از وابستگی به نفت هم بود. روی هم رفته داستان آخر را دوست نداشتم. در رفتار آدم‌های ده عدم عزت‌نفسی بود که من رد پایش را در باقی داستان‌ها ندیده بودم. قلم ساعدی در ترس و لرز به نظرم یکی از بهترین‌های ادبیات ایران را ساخته. به خصوص داستان پنجم صحنه‌های دلهره‌آور زیبایی دارد.
Profile Image for Sara.
1,789 reviews558 followers
July 6, 2024
ساعدی استفاده جالبی از تحقیقاتش توی داستان‌هاش کرده.
این مدل داستان‌های فارسی رو دوست داشتم. این تم عجیبی که با فرهنگ و اعتقادات محلی ترکیبش کرده بود جالب بود.
یکم اولش برام سخت بود ارتباط گرفتن باهاش ولی تا اخرش اوکی شدم و حتا دوستش داشتم.

حالا چندتا تکه ازش عکس گرفتم که تایپ کنم اون موقع باز میام ادیت میکنم، دیگه زیادی داشت یادم می‌رفت حسم به کتاب رو احساس کردم باید یه چیزی بنویسم.
Profile Image for Ali Momeni.
72 reviews15 followers
May 27, 2019
در مواجهه با یک اثر تالیفی اگر خواننده با فضای فکری و اعتقادی مولف آشنایی داشته باشد ناگزیر به نسبت اعتقادی میان مولف و اثر می اندیشد.
منتقد حرفه ای نیز گرچه سعی در نقد اثر به عنوان یک محصول مستقل داشته باشد تا حدی درگیر قضاوت اثر بر پایه ی اعتقادات خالق آن می شود.
کسانی که به این واقعیت توجه ندارند ترس و لرز را کتابی در ژانر وحشت معرفی می‌کنند اما آنچه در آثار این ژانر اهمیت فراوان دارد 《عامل ترس و ریشه ی آن》 است.ترس شخصیت های این کتاب تماما بر خرافه و جهل بنا شده.آیا می توان مدعی بود روشنفکر چپ عضو کانون نویسندگان،جناب ساعدی،این ترس و عامل آنرا به رسمیت می شناسد؟!طبیعتا خیر.
حال آنکه جدای از《قضاوت اثر بر پایه ی اعتقادات خالق آن》،می بینیم که نویسنده در جای جای داستان ها خرافه را می زند و نه تنها طرف جاهلان بزدل کتاب را نمی گیرد بلکه با فضاسازی گیرا و قوی،دائما در حال نقد و حتی گاهی تمسخر طعنه آمیز شخصیت هاست؛اتفاقی که در عزاداران بیل نیز رخ می دهد.بنابراین توضیحات(که شاید درست نباشند)بهتر است تم اصلی کتاب را خرافه بدانیم که موضوع ترس در حاشیه ی این مضمون معنا میابد.عنصری(خرافه) که آنچنان در اعماق ذهن های شخصیت ها جا خوش کرده که گاهی شاید دل مخاطب را نیز بزند و این احتمالا یکی از اهداف نویسنده بوده است.
در انتها باید پیشنهاد هشدار گونه ی خود را مطرح کنم که اگر با اثری در 《دنیای آفریننده》 ی آن رو به رو نشویم ممکن است لذت کتاب خواندن و به طور کلی مواجهه با هر محصول هنری(فیلم،موسیقی،شعر...)به مراتب کاهش یابد.
۱۳۹۷.۰۱.۱۶
Profile Image for Sonya.
500 reviews372 followers
February 18, 2015
وقتی نویسنده ی کتابی ساعدی باشد و در صفحه ی اول تقدیم به شاملو شده باشد .حتما خیلی حرف برای گفتن دارد. این کتاب تقریبا مشابه "عزاداران بیل" هست که از شش قصه ی مستقل با آدم ها و فضای مشترک تشکیل شده است . داستان هایی با اتفاقات جالب و انسان هایی با آگاهی کم که این بار در ساحل دریا زندگی می کنند و در هر قصه حادثه ای از دریا قدم به آبادی شان می گذارد .فضای وهم آلود داستان ها زیباست و تک تک قصه ها حرف های .زیادی برای گفتن دارد
Profile Image for Tirdad.
101 reviews47 followers
March 30, 2022
ساعدی در این شش داستان، برش‌هایی از زندگی ساکنین دهکده‌ای ساحلی را به نمایش می‌گذارد. وجه اشتراک تمام قصه‌ها وجود «عاملی ناشناخته» است که به نحوی اهالی را درگیر می‌کند. گفته شده که ریشهٔ ترس در نادانی است. به نظر می‌رسد ساعدی قصد داشته با رویکردی روان‌شناسانه همین ایده را در مورد اهالی دهکده وابکاود و نحوهٔ مواجهٔ آنان را با امری رازآلود نشان دهد. «ترس و لرز» از این جنبه دنباله‌روی «عزاداران بیل» است و هدفی مشابه را پی‌می‌جوید.
در پنج داستان اول، جنبهٔ روان‌شناسانه پررنگ‌تر است و در داستان ششم، فقر نیز به موضوعات محوری اضافه شده است.
Profile Image for Farnaz.
360 reviews124 followers
September 19, 2022
این کتاب شامل چند داستان به هم پیوسته است که داخل ده‌ای در جنوب ایران اتفاق می‌افته و فضایی آلن‌پویی داره. چیزی که خیلی جذابش می‌کنه بازنمایی این ترس در دل متل‌های ایرانی و بادهای افسونه و از طرفی توجهش به جاشوها و مناسبات بین اون‌ها.
توصیه می‌کنم حتما بخونید.
Profile Image for Shervin R.
185 reviews59 followers
May 25, 2022
داستان هاش فضاى جالبى داره و اينكه ما به عنوان خواننده وقايع رو از ديد و روايت شخصيت ها ميبينيم بسيار هيجان انگيزه.
Profile Image for Ardavan Bayat.
367 reviews64 followers
January 9, 2023
پایان خوانش: 1401.10.18
3.5 از 5

داستان‌هایی عجیب... ترس و لرز مردم نادان... ترس از ناشناخته‌ها، لرز برای نفهمیده‌ها.
ولی به جذابیت عزاداران بیل نبود.
Profile Image for amin akbari.
314 reviews162 followers
February 19, 2020
به نام او

یکبار پیش از این در ایام شباب این کتاب را نیمه‌کاره رها کرده بودم، نه اینکه کتاب بد باشد بلکه آن‌روزها یاد نگرفته بودم که نباید به هر دلیل واهی و الکی کتاب را نیمه‌کاره رها کرد آن‌روزها گمان می‌کردم کتابی که صفحاتیش مرا راضی نکرده صفحات آتی‌اش نیز مرا راضی نخواهد کرد و وقت مرا خواهد گرفت (وه که چه وقت گرانبهایی داشتم و دارم!) باری پس از آن یاد گرفتم مگر در معدود دفعاتی این عمل شنیع را انجام ندهم و یاد بگیرم که وقتی نویسنده زحمت نوشتن را که به مراتب دشوارتر از خواندن متن است بر خود هموار کرده من هم تنبلی نکنم و کتاب را تا آخر بخوانم و پس از آن نظر بدهم.
خب این ماه این کتاب را خواندم در کل کتاب قابل قبولی بود. کتاب متشکل از شش قصه بود که در یک فضا و شخصیتهایِ ثابت روایت می‌شد داستانهای عجیب و رمزآلود در یک روستایِ ساحلیِ جنوب ایران.
آنچه که از خواندنِ این کتاب دستگیرم شد این است که نمایشنامه‌نویس بودن ساعدی به شدت بر قصه‌نویسیش تاثیرگذار بوده است به طوری که شش قصه ترس و لرز را می‌توان به شش تک‌پرده نمایش‌نامه‌ای تشبیه کرد که لوکیشن‌ها و پرسوناژهایِ ثابت دارند و هر شش تک‌پرده با تغییراتِ جزئی در فضا و شخصیتهای درگیر در آن بلافاصله می‌تواند پشت سر هم بر روی صحنه اجرا شود.
به همین خاطر بی‌ارتباط بودن قصه‌ها با هم را -با اینکه لوکیشن و پرسوناژها ثابت است- می‌توان توجیه کرد. فی‌المثل در قصه اول جن به روستا می‌آید و وقایع عجیب و تاثیرگذاری در روستا رخ می‌دهد ولی در قصه دوم که انگار نه انگار چنین واقعه‌ای رخ داده اصلا معلوم نیست اصلا این واقعه رخ داده؟ و یا اگر رخ داده پیش از قصه دوم بود یا پس از آن؟ هیچ‌چیز مشخص نیست. اصلا چرا باید باشد؟ انگار هدف ساعدی این بوده که این شش حوادث عجیب و غریب را منفرداً بر اهالی عجیب و غریب این روستای عجیب و غریب پیاده کند و مخاطب خود شش مرتبه به اعجاب وا دارد. یا در قصه‌ دوم خواهر زکریا به شکل فجیعی می‌میرد ولی ما در داستانهایِ بعدی خصوصا جایی که خود زکریا حضور دارد، اصلا نبود خواهر و مرگش را درک نمی‌کنیم، انگار اصلا از اول چنین شخصیتی وجود نداشته.
وجه دیگر نمایشنامه‌نویس بودن قصه‌نویس ما وفورِ دیالوگ در قصه‌هاشه که در بعضی جاها اینقدر زیاد میشه که باعث ملال میشه خصوصاً که پیش از هر دیالوگ می‌نویسد فلانی گفت: ... بلافاصله بیساری گفت:.. باز دوباره، فلانی گفت:... خلاصه اینکه در استفاده از امکانات رمان که بخشیش توصیفه به جای آوردن دیالوگ ساعدی ضعیف عمل کرده.
و اما لب کلام: از ترس و لرز خوشم آمد ولی این خوش‌آمدن دلیل نمی‌شود ضعفهای رایج داستانگویی نویسنده‌های ایرانی را درش نبینم و آنها را کتمان کنم ولی آنچه که می‌توانم بگویم این است که جزو بهترین آثار نویسندگان ماست.
والسلام
186 reviews128 followers
December 26, 2018
خیلی کتاب عجیبی بود. از نظر فرم به رئالیسم جادویی شبیهه. داستان توی یه روستا کنار دریا می‌گذره که مردم فقیری داره که اطلاع زیادی از بقیه جاهای دنیا ندارن. زندگی خیلی ساده و پیش‌پا‌افتاده‌ای دارن. همین باعث می‌شه وقایع داستانا بیش از حد به نظر ساده بیان. عموما درک این فضا برام سخته و ارتباط کمی باهاش برقرار می‌کنم. فضایی که آدم‌ها در نوعی بدویت زندگی می‌کنن و هیچ چیز هنوز چند وجهی و پیچیدگی‌ زندگی امروزی رو پیدا نکرده. هرچند یه جاهایی از داستان به نظر میاد که نویسنده خواسته تاثیر ورود برخی دستاوردهای مدرن به جامعه‌ای که جنبه‌های دیگه‌اش مدرن نشده رو نشون بده، بدون اینکه تصویر درخشانی از گذشته و دوران پیش از مدرن به نمایش بذاره، به عبارتی بدون اینکه به ورطه گذشته‌پرستی بیفته.
Profile Image for Shiva.
81 reviews9 followers
October 14, 2019
فضای وهم آلود داستان ها به لحاظ فرم شباهت زیادی به عزاداران بیل داشت. داستان ها استنتاجی به شیوه مستقیم نداشتند، اما تا حد زیادی مضامین قابل درک بود. داستان اول باور به خرافه ها ‌و‌ ترس از غریبه ها رو در جمعیت ساکن در آن منطقه به خوبی روایت میکنه. قصه دوم فضای بسیار سوال برانگیزی رو میسازه، انگار همه این عقاید و سهل اندیشی ها مختص همونجاست و برای من قابل باور نبود که چطور اینقدر به یک غریبه به سادگی اعتماد کردند اما‌ غیر قابل باور هم نبود و فرم داستان بسیار برام جذاب بود. قصه سوم خیلی گنگ بود و در انتهای داستان نتونستم‌ نتیجه گیری کنم که چه اتفاقی افتاد و قصد انتقال چه مفهومی رو داشت. داستان چهارم واقعا جالب بود و نشون داد که چقدر در قبال یک بچه غریبه، اهالی مسئولیت ناپذیر بودند و چقدر میتونستن سنگدلانه از خودشون سلب مسئولیت کنن. داستان پنجم برام خیلی جذاب نبود و احساس کردم از ریتم بقیه داستان ها کمی فاصله گرفته و هماهنگی کمتری با ریتم بقیه داستان ها از لحاظ مفهومی داره. داستان ششم عالی بود و یک کمدی سیاه تمام عیار بود و کاش کارگردان خوبی فیلمش رو میساخت. زیاد خندیدم اما واقعا بطن داستان اندوه بار بود. در مجموع شش داستان به هم پیوسته از لحاظ اشتراک در شخصیت ها و مکان و فضای وهم آلود حاکم بر داستان بود اما هر داستان به صورت مستقل روایت میشدند.
Profile Image for mohsen pourramezani.
160 reviews199 followers
September 18, 2017
مجموعه شش داستان به هم پیوسته است. داستان‌ها در روستایی که به نظر می‌رسد جنوب ایران است رخ می‌دهد. هر بار اتفاق عجیبی در روستا می‌افتد که باعث ترس و نگرانی اهالی روستا می‌شود.
پ.ن: حال و هوای داستان‌‌ها شبیه عزاداران بیل است، همان مردم فقیر، روستایی و مذهبی. حس ترس توی داستان‌ها پررنگ است و استفاده از اسطوره‌های بومی مثل جن و…

به نظرم داستان آخرش با بقیه داستان‌های کتاب فرق دارد. حس طنزش بیشتر از ترس است و یک‌جورهایی انگار حالت نمادین دارد تا آنجایی که یادم می‌‌آید همین حس را در مورد داستان آخر عزاداران بیل داشتم وقتی که جعبه سیاه هواپیما را پیدا کرده بودند. اهالی روستا با یک چیز جدید و امروزی مواجه می‌شدند و واکنش‌های عجیبی و احمقانه‌ای از خودشان نشان می‌دادند.

چیز دیگری که توی این داستان‌ها برایم جالب بود، تسلط ساعدی به زبان و فرهنگ جنوب بود. طوری که اگر نمی‌دانستم نویسنده‌اش کیست، فکر می‌کردم یک نویسنده‌ی جنوبی داستان‌ها را نوشته.
https://goo.gl/5yy28L
Profile Image for Hamidreza Zahedi.
18 reviews2 followers
Read
March 3, 2016
من جنوبی ام و خیلی برام جالب بود که ساعدی به زیبایی باور ها و اعتقادات مردم ساحل نشین جنوب رو به تصویر کشیده بود.بسیاری از منابع ترسی که ساعدی در داستانش به کار برده در فرهنگ جنوب موجوده . موجودات دریایی و اجنه همواره از کودکی در داستانهای ترسناک جنوب با ما بوده . موسیقی درمانی هم برای افراد جن زده هنوز وجود داره .ساز های کوبه ای مهمترین بخش این موسیقی رو تشکیل می دن . به هر حال کتاب ترس و لرز به گونه ای قابل قبول برای حداقل من جنوبی آمیخته ای از تخیل و واقعیات مردم جنوب رو به تصویر کشیده و از این بابت کتاب ارزشمندیه .هنوز برای من این سوال بزرگ وجود داره که چنین اعتقاداتی خرافاته یا نه . آیا ما حق داریم چنین مردمی رو به خرافاتی بودن متهم کنیم یا خیر؟
Profile Image for Ali  Noroozian.
223 reviews27 followers
November 20, 2017
کتاب ترس و لرز داستان افرادی است که جهل و خرافات درون آنها ریشه گرفته است.شخصیتها و مجموعه حوادث این کتاب شباهت بسیاری به کتاب عزاداران بیل دارند و انگار که ادامه یا جلد دوم آن میباشد.
در این کتاب هیچ کس قهرمان نیست و همه افراد در یک سطح فکری هستند.
نکته ای که به نظرم جالب می آید این است که در هر دو کتاب کدخدای ده هیچگاه در راس کار و به عنوان عقل کل نیست و معمولا تصمیم گیری ها را به دیگران محول میکند.
دریا که همواره نماد عظمت و آرامش است و رزق و روزی اهالی روستا از ماهیگیری در آن بدست میاید بسیار ترسناک و وهم آلود توصیف شده است و بستر بروز حوادث ناگوار است.
در داستان پایانی افراد وابسته به بیگانگانی میشوند که شکمهای آنها را سیر میکنند و رفته رفته این وابستگی به حدی میرسد که افراد دیگر میلی برای کار کردن ندارند و ماهیگیری را فراموش میکنند.در انتها از فرط بیکاری به قدری چاق شده اند که توان تحرک نداشته و پس از کوچ کردن بیگانگان از روستا مردمان ده که دیگر قوه ی کار را ندارند به دزدی از اموال یکدیگر روی میاورند."از خود بیگانگی" در داستان پایانی شاید نوآوری این داستان نسبت به سایر داستانها باشد . البته از خودبیگانگی صفتی دور از انتظار نیست زیرا اهالی ده مردمانی بی هویت هستند و صرفا روزمره گی خود در گذشته را فراموش کرده اند نه هویت خود را!!
لرز همواره با تب همراه بوده است اما در اینجا لرز با ترس همراه شده است و انگار مردم به تب ترس مبتلا شده اند.به عقیده ی من دلیل روزمره گی انسانها و بعضا شکست آنها در این است که در زنگی هرگز ریسک نکرده اند.اگر انسان در زندگانی خطر نکند و تصمیماتی انقلابی و فراتر ازعادت روزانه نگیرد محکوم به روزمره گی خواهد شد.شاید این بارزتزین تفاوت قهرمانان با مردمان عادی است!
اما ریشه این ترس کجاست ؟ چرا با ورود هر شخص جدید به روستا افراد منتظر بروز حادثه ای شوم هستند ؟ شاید این استعاره اشاره به تاریخ معاصر ایران داشته باشد.
در تاریخ معاصر ورود هر شخص جدید به صحنه سیاست نه تنها مشکلی را حل نکرده است بلکه مشکلات جدیدی هم به مشکلات قبل افزوده است و در نهایت این مردم بوده اند که متضرر گشته اند و این بدبینی در مردم نهادینه شده است.
Profile Image for Talie.
328 reviews49 followers
April 11, 2018
یکی از کارکترهای اصلی کتاب دریاست. دریایی که اغلب
امور عجیب و هولناک و توضیح ناپذیر از رحم تاریکش
بیرون می‌آید
"دریاس دیگه، اسمش روشه. یه وقت خوبه، یه وقت بده، یه وقت دوسته، یه وقت دشمنه"
Profile Image for Yasamin Kashfi.
33 reviews49 followers
May 19, 2018
از خواندنش لذت بردم. مجموعه داستان‌هاى كوتاه به هم پيوسته كه راوى مواجهه اهالى يك روستا در جنوب با پديده‌هايى ناشناخته است كه منجر به هراسشون می‌شه. از همون داستان اول به شكلى قلاب مى كنه كه تا آخر يك سره كتاب رو مى خوانى.
براى من كه خيلى آدم دقيق شدن در توصيف نيستم شيوه روايت ساعدى و پيشبرد داستان‌هاش از طريق ديالوگ و همين طور طنز ظريفش لذت بخشه. و تحسين برانگيز، كه چه طور با همين ديالوگ‌هاى ساده شخصيت‌پردازى مى‌كنه و شخصيتى مثل محمد‌احمدعلى رو در ذهنت موندگار.
نكته‌ى جالب برام اين بود كه ساعدى جنوبى نبوده ولى در خلال سفرهاش اينقدر خوب جنوب رو شناخته. البته قطعا متفاوته از داستان هاى احمد محمود كه روح جنوب توش موج مى زنه.
اين ويژگى كتاب رو هم دوست داشتم كه در تصوير كردن ترس‌ شخصيت‌ها بى‌قضاوته و اصرارى به نمايشگرى و تأكيد بر جهل و ناآگاهى شخصيت‌ها به عنوان دليل ترسشون نداره. حتى در چند داستان خواننده هم تا حدودى از علت اصلى پديده‌‌ى عامل ترس بی‌خبر مى‌مونه و اين به هم‌حسى با شخصيت‌ها كمك مى‌كنه و خواننده رو در رتبه‌ى برابر با اون ها قرار مى ده.
تنها بخشى كه دوست نداشتم داستان آخر بود. برخلاف تمام كتاب داستان آخر نمادسازى خيلى رويى داره. به نظر مى رسه ساعدى اصل حرفش رو هم براى همين داستان گذاشته كه حرف درستى هم هست. اما به نظرم زيادى قضاوتگر بود و با نگاه از بالا ساده پرداخته شده بود. به جز داستان آخر بقيه خيلى خوب.
Profile Image for Pariss.
1 review5 followers
February 20, 2014
از برخورد بی اعتنای شخصیت ها با اتفاقات غریب دریا و آبادی، تا نحوه ی شخصیت پردازی -محمد احمد علی- درخشان و بی سابقه اند.
Profile Image for امیرمحمد حیدری.
Author 1 book73 followers
June 29, 2021
صادقانه بگویم، چیزی نفهمیدم. پس صرفا به امتیاز سه اکتفا می‌کنم.
Profile Image for کافه ادبیات.
306 reviews114 followers
April 4, 2024
"ترس و لرز" مجموعه ای از شش داستان کوتاه و به هم پیوسته به قلم "غلامحسین ساعدی" است که آیینه ای از زندگی و روحیات مردم گوشه ای از جنوب ایران بوده و عقاید و آداب و رسوم آنان را به خوبی نشان می دهد. همان گونه که از عنوان کتاب "ترس و لرز" برمی آید، این اثر سراسر وحشت و ترس است از فقر و بیماری و خرافه.
شروع داستان از مضیفی متروک و خالی آغاز می شود و در داستان آخر با چرخشی ماهرانه به همان جا بر می گردد. مضیف از غذاهایی پر می شود که غریبه ها به آنجا آورده اند و در اختیار اهالی گرسنه ی آبادی قرار می دهند. اما زمانی که مردم حسابی از این غذاها فربه شدند، غریبه ها به طور ناگهانی آنجا را ترک می کنند و مردمی را که حالا دیگر تاب و توان زحمت کشیدنن ندارند به حال خود وا می گذارند.
"ترس و لرز" در عین واقع گرایی و فضاسازی حقیقی، از ساختارهای مبهم و پر رمز و رازی برخوردار است که همین ابهام و پیچیدگی، بر وحشت و فضای دلهره آور داستان ها افزوده و مهارت قلم "غلامحسین ساعدی" در آفرینش "رئالیسم جادویی" را به خوبی نمایش می دهد. آنچه بیش از همه در پس زمینه ی مجموعه داستان "ترس و لرز" به چشم می خورد، نحوه ی واکنش شخصیت های قصه و حالات روانی آنان در برابر عوامل بیگانه ای است که بر سر راه آنان قرار می گیرد. در اکثر موارد این شخصیت ها منفعل اند و انتظار می کشند تا ببیند چه بر سرشان می آید. "غلامحسین ساعدی" با تکیه بر جنبه ی روانشناسی این شخصیت ها، مسیر انفعال و تباهی آنان را به شکل هوشمندانه ای به تصویر می کشد.
Displaying 1 - 30 of 151 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.