Jump to ratings and reviews
Rate this book

سه‌‌گانه‌ی نبرد

Rate this book
من امروز با هراس سياه مرگ زاده شدم در دستان پليد شياطين ابدگاه. من يک محکوم به حبس ابدم. يک محکوم فراري. اولين فراري از ابدگاه مخوف گالونتوس.

فرمانرواي ناديده و خونخوار عالم هستي هر لحظه بر من مي تازد و مرگ مرا صدا مي‌زند.

کتاب بزرگ خلقت مرا راهنمايي مي‌کند تا ابدگاه افسانه‌اي گالونتوس را بيابم و به سلطنت اين فرمانرواي مطلق و نامرئي پايان دهم. من پگوتاسم دشمن مفلوک و هراسيده‌ي شيگانهوس، نوه مقتدر و خون‌آشام ابليس!

480 pages, Paperback

First published January 1, 1399

14 people want to read

About the author

بهاره نوربخش

8 books4 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
6 (31%)
4 stars
1 (5%)
3 stars
6 (31%)
2 stars
2 (10%)
1 star
4 (21%)
Displaying 1 - 2 of 2 reviews
Profile Image for شیما.
139 reviews13 followers
August 7, 2023
بالخرههه!! خوب بریم برای یه ریویو طولانی، جامع و بدون اسپویل😁

محتوای کلی داستان: ⭐⭐
محتوای داستان همون داستان قدیمی نبرد خیر و شره که این داستان سعی میکنه به شکلی جدید بهش بپردازه! گرچه درون‌مایه‌های جانبی و اخلاقی داستان تا حدودی متزلزل و سستن! نه به این معنی که پایبند به اخلاقیات نیستن بلکه به این معنی که کاراکترها فرم اخلاقی پایداری ندارن، البته اینکار میتونه از قصد و برای خاکستری نشون دادن کاراکترها باشه ولی همین خاکستری بودن هم خیلی در داستان حفظ نشده که تو قسمت شخصیت‌پردازی میگمش...

زاویه دید: ⭐⭐
زاویه‌دید داستان به صورت کلی دانای کله اما خیلی پیش میاد که به دانای کل محدود تغییر کاربری میده!

ضربآهنگ: ⭐
من ضربآهنگ خاصی توی داستان ندیدم و حتی قسمت‌های هیجان‌انگیز داستان با همون سرعت عادی داستان پیش میرن و حتی یه جاهایی توی داستان )که باید هیجان و استرس و درد و بدبختی باشه( سرعت به عمد کاهش پیدا میکنه!

شخصیت‌پردازی: ⭐⭐
من شخصیت‌پردازی‌های داستان رو دوست نداشتم به چند دلیل عمده:
• شخصیت‌های مونث داستان به شدت ضعیفن و متکی به شخصیت‌های مذکر! تو حدود زیادی لوسن و حتی در جایی که میخواد نشون بده که شخصیت مونثش شخص مفید و شجاعیه باز هم این مفید بودن و شجاعت رو در پوسته‌ی لوس بودن و ضعف و وابستگی به یک شخصیت مذکره! یعنی کلا شخصیت‌های مونثش بدون شخصیت‌های مذکر راه به جایی نمیبرن و با این سعی شده این وابستگی به صورت متقابل هم نشون داده بشه اما باز چیزی که ما به اصطلاح #مردانگی و غرور مردانه میخونیمش انقدر در تعامل و برخورد شخصیت مذکر با مونث پررنگ و بُلده که کارها و اعمال شخصیت مونث رو بی‌ارزش میکنه!
• شخصیت منفی اصلی داستان یا شرور به شدت پوچه! انقدر بهش قدرت داده شده که دیگه هدفی برای کارها و اعمالش دیده نمیشه و صرفا ظلم رو به خاطر نفس ظلم بودنش انجام میده! در کتاب #شیگانهوس هدف و علت این اعمال به ترتیب انتقام از نوع بشر و نفرت از بشر خونده میشن اما این هدف تا حدود زیادی به نظر میرسه که به شرور داستان تحمیل شده! و براش دلیلی وجود نداره! شرور داستان که شیگانهوس باشه دلیلی نداره که بشر نفرت داشته باشه و صرفا فقط بهش گفتن از بشر متنفر باش و از بشر انتقام بگیر و این مسئله برای یه شرور معمولی عیبی نداره ولی برای قدرتمندترین شیطان تاریخ؟ یه مقدار پیش‌پا افتاده و زیادی ساده‌اس!
• دیالوگ‌ها هیچ کمکی در شخصیت‌پردازی نکردن و حس و حالتی درشون وجود نداره!
• در داستان مثل نود و نه درصد کتاب‌های فانتزی از کهن‌الگوی #سفر_قهرمان بهره گرفته شده! اما مشکلی که وجود داره اینه که برای سفر قهرمان، قهرمان نیاز به یک انگیزه‌ی درونی داره؛ نیاز به شاخصه‌هایی داره ک اون رو قهرمان میکنه! اما توی داستان با اینکه همه‌ی امکانات برای وجود این انگیزه‌ی درونی فراهمه، ما همچین حسی از قهرمان داستان دریافت نمیکنیم و سفری که قهرمان بهش میره بیشتر تحمیل‌شده‌ی پیر و مرشدیه که توی این کهن‌الگو نقش راهنما رو ایفا میکنه! مشکل دیگه‌ای که من حس کردم این بود که پیر و مرشد فقط نقش راهنما رو نداشت و جای جای داستان کارها رو با قهرمان انجام میداد و نقشش زیادی فعال بود! همچنین سختی‌هایی که قهرمان باید در داستان داشته باشه بسیار بسیار تلطیف شده بود ک از حس داستان کم میکرد!
• به حالات روانی شخصیت‌ها شدیدا بی‌توجهی شده و شخصیت‌ها صرفا افرادین که یک سری کارها رو انجام میدن و روند منطقی‌ای که روان انسان در مواجهه با سختی، اسارت، درد و رنج طی میکنه رو ندارن! یه شاهزاده و شاهدخت پس از صدها سال اسارت عین یه آدم عادی رفتار میکنن!!
پ.ن: احساساتی که بین کاراکترها شکل می‌گیره قابل مشاهده نیستن و حس نمیشن بلکه فقط خونده میشن و نا خود کاراکتر توی دیالوگش نگه نمیشه فهمید که به کاراکتر دیکه علاقه‌منده!

صحنه‌پردازی:⭐⭐
توصیفات و صحنه‌پردازی نسبتا خوب بود بودن اما چند نکته به چشم من خورد!
• لباسی که قهرمان داستان میپوشه یه جاهایی دیگه اهمیت خودش رو از دست میده! اما ما توی جاهای خطرناک داستان که قهرمان قاعدتا باید در وضعیت بدی قرار داشته باشه، شاهد توصیف لباس شخصیت‌ هستیم که حالا مثلا لباس خوبی تنشه و ازین حرف‌ها! و این امر هم از سرعت داستان کم میکنه هم نامناسب با فضاییه ک قهرمان باید درش قرار داشته باشه! وقتی که قهرمان قراره بین مرگ و زندگی قرار بگیره دیگه برای من لباسی ک میپوشه مهم نیست، حال و هوا و احساساتش مهمه...
• همون مسئله‌ی لباس، اما سر غذا😁 در یک موقعیت خطرناک دیگه برای من مهم نیست که قهرمان غذای خوب میخوره! حتی ترجیح میدم چیزی برای خوردن نداشته باشه و این مسئله که غذای خوب در دسترسش هست واقعا منو آزار میده!
• همون مسئله‌ی لباس و غذا ولی سر مسکن! باز هم به نظرم اینکه قهرمان وسط سفرش میتونه شب رو توی یه خونه‌ی امن بخوابه نه یه جایی ک لازمه همش هشیار و نگران باشه، آزاردهنده‌اس!
.
.
پ.ن: کماکان احاطه‌ی نویسنده بر اساطیر و داستان‌های قدیمی رو دوس دارم
پ.ن: کماکان نامگذاری‌ها عالین
پ.ن: فقط دو جلد تا پایان...گاهی چقد زود دیر میشود...
Profile Image for Dinobookworm.
3 reviews6 followers
January 13, 2022
قشنگ بود ولی خب یه نقطه ضعفایی داشت رومنسش تکراری بود و عشق بین پگوتاس با کی یولا خیلی بچگانه بود میتونست بهتر باشه و یه چند تا نقطه ضعف که میتونست بود اولین تالیفی بود که خوندم و خوب بود
This entire review has been hidden because of spoilers.
Displaying 1 - 2 of 2 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.