کهکشان نیستی نام رمانی است که بر اساس حیات 81 سالهی آیت الحق سید علی قاضی طباطبایی توسط محمد هادی اصفهانی در شهر نجف اشرف به رشته ی تحریر آمده است، نویسنده در آن سعی نموده که زندگی آیت الله سیدعلی قاضی را ازبدو ورود به نجف و آشنایی ایشان با اساتیدشان و همچنین نحوه تربیت و سیر و سلوک و تربیت شاگردان ایشان را به طور مستند داستانی به رشته تحریر درآورده و به تصویر کشد
تا حالا شده از کتابی تعریف خیلی زیادی شنیده باشید و وقتی شروع به خواندن می کنید از این همه تمجید و تعریفی که از آن شده تعجب کنید؟ راستش بعد از مطالعه چند کتاب مذهبی و تاریخی با ویژگی های بالا و احساس سرخوردگی از اینکه چرا نتوانستم دلیل این حجم ستایش از کتاب های به اصطلاح پرفروش و به چاپ چندم رسیده ی مذهبی و تاریخی را بیابم به کهکهشان نیستی برخوردم. با اکراه کتاب را باز کردم. فهرست و مقدمه و موخره را که دیدم تاحدودی نرمش نشان دادم اما هنوز هم حس خوبی نداشتم. با توجه به حجم زیاد کتاب و تجربه ای که از کتاب های نچسب قبلی در این زمینه داشتم گفتم لابد دو سه ماهی باید بین میز مطالعه و رختخواب با خودم این طرف و آن طرف ببرم بلکه بتوانم تمامش کنم.اما.... قلم بسیار بسیار گیرای نویسنده که گویی کلمه کلمه کتاب را با دقت و وسواس مثال زدنی انتخاب کرده و نیز شخصیت بی نظیر آیت الله قاضی طباطبایی باعث شد در کنار این کتاب ارزشمند شبها را به روزها و روزها را به شبها پیوند بزنم و ظرف سه روز خواندنش را به انتها برسانم. در طول مطالعه بارها از صمیم قلب توفیق روزافزون نویسنده را از خداوند درخواست کردم و امیدوارم به زودی شاهد آثار بعدی ایشان باشم.
القصه... به نظرم وجه تمایز و برتری این کتاب نسبت به سایر آثاری از این دست این است که در عین داستانی بودن و متن روان آن، بسیار مستند است چرا که در انتهای کتاب فهرستی طولانی از مراجعی می یابیم که در هر یک از بخشها به آنها ارجاع داده شده است (نکته ای که در کمتر کتاب داستانی-تاریخی مشابه آن را دیده بودم). این برتری نشان دهنده تلاش فراوان آقای اصفهانی در توجه به اصل وقایع تاریخی است و در نهایت اثری که به خواننده عرضه شده هم از لحاظ ادبی و هم از لحاظ استناد تاریخی آن را در جایگاه بالایی قرار می دهد.
«کهکشان نیستی» و پرسشهایی که پاسخ نمیدهد چنان که مینماید نیست
با اغماض سه ستاره دادم. «داستانی بر اساس زندگی آیتالله سیدعلی قاضی طباطبایی»؛ این عبارت زیرِ عنوان اصلی روی جلد کتابی نقش بسته و در حال ارسال این پیام است که در این کتاب با خود داستان زندگی هم قرار نیست روبهرو باشید، بلکه بر اساس زندگی، داستانی نوشته شده و شاید خیلی پایبند به اصل هم نباشد؛ ولی اینطور نیست و شما در کتاب نه تنها با خود زندگی حتی با چیزهایی بیشتر هم روبهرو میشوید. اصلا بگذارید از یک جای دیگر شروع کنم، با یک پرسش! چرا باید «کهکشان نیستی» را بخوانیم؟ کتابی که اگر اهل شبکه اجتماعی باشید حتما توجهتان را به خودش جلب کرده، به خصوص با تبلیغاتی که چهرههای مشهور از این کتاب میکنند هر خوانندهای کنجکاو میشود این کتاب را بخواند و از کم و کیف آن سر در بیاورد؛ ولی به راستی چرا باید کهکشان نیستی بخوانیم؟ اگر به خواندن زندگینامههای داستانی علاقه دارید به نظرم این کتاب را نخوانید چون نمیتوان به این اثر گفت زندگینامه داستانی! «کهکشان نیستی» زندگینامه داستانی نیست چون نویسنده ذوب در شخصیت مرحوم قاضی بوده و سعی کرده برای هر خط از داستانش استناد جور کند و خواننده را به آنها ارجاع دهد، به همین خاطر بیشتر از آنکه با یک داستان روبهرو باشید با یک زندگینامه مستند روبهرو هستید که نویسنده با هوشمندی از زبان و نثر رایج و مرسوم زندگینامههای دیگر فاصله گرفته و اثری تازه در این حوزه خلق کرده است. زندگینامههایی که طیفهای محدودتری را در بر میگیرد ولی این کتاب میتواند به خاطر سود بردن از نثری روانتر توجه بیشتری به خود جلب کند ولی باز هم تاکید میکنم با زندگینامه داستانی روبهرو نیستید، هرچند زبان و نثر مزیتی برای این کار است که آن را از زندگینامههای دیگر موجود متمایز میکند و برتری میدهد.
اگر میخواهید درباره مرحوم سیدعلی قاضی، از مشایخ عرفای معاصر بخوانید و اطلاعاتی به دست بیاورید، این کتاب گزینه خوبی هست و نیست! «هست» از این جهت که نویسنده شرح مفصلی از مراتب و سلوک و شیوه او در کتاب آورده که برای جویندگان میتواند راهگشا باشد، حتی مولف پا را از این نیز فراتر گذاشته و سعی کرده درباره اساتید مرحوم قاضی نیز گزارشی ارائه کند و تا خواننده در کنار شناخت شخصیت آیتالله قاضی درباره دیگر چهرههای درخشان عرفان بداند و از سختیهایی که در این مسیر متحمل شدهاند آگاهی پیدا کند. ولی اگر دنبال خواندن یک زندگینامه داستانی هستید این کتاب را به هیچوجه توصیه نمیکنم، چون نویسنده ابتدای کار خوب ظاهر شده و داستان نوشته ولی از یکجایی به بعد اختیار قلم از کف داده و تا توانسته دستورالعمل و شیوهنامه و مبادی سلوک در متن آورده که کتاب را از حالت زندگینامه و داستانی خارج کرده و آن را تبدیل به یک دستورالعمل و شیوهنامه سلوک کرده است. دستورالعملهایی که مخاطبی که دلش خواسته در هوای یک عارف دمی تنفس کند را از پا گذاشتن در این طریق میترساند و مانند آهوی ترسیده میرماند! مراقبتهای سخت و عبادتهای مردافکن و روزههای شدید، تصویری است که نویسنده ناشیانه در کتابش گنجانده، اتفاقی که مانع از ورود مخاطب به دنیای مرحوم قاضی میشود و بیشتر او را از این فضا میترساند. مخاطبی که در این روزگار زندگی میکند و با اقتضائات امروز روزگار میگذراند این کتاب نهتنها دست او را نمیگیرد بلکه او را از ورود به این مسیر دور میکند.
محمدهادی اصفهانی، نویسنده «کهکشان نیستی»، در این اثر تلاش میکند روایتی داستانی از زندگی یک از اقطاب عرفان اسلامی را بازگو کند که با سختیهای بسیار دست و پنجه نرم کرد تا بتواند در مسیری که میخواهد حرکت کند، اما در عمل این اتفاق محقق نشده و هرچند مخاطبان بسیاری این کتاب را خواندهاند و با آن ارتباط برقرار کردهاند ولی در عمل این اثری نیست که بتوان به هر مخاطبی توصیه کرد زیرا ما کمتر وجوه دیگر زندگی این عالم ربانی و عارف واصل را میبینیم و بیشتر وجه سلوکی و عرفانی او در کتاب بازتاب دارد. در واقع نویسنده مجذوب شخصیت عرفانی مرحوم قاضی شده و کمتر به سایر وجوه یک انسان توجه کرده برای همین شاهد چهره یک قدیس در سراسر کتاب هستیم که فاید وجوه انسانی است. برای مخاطب امروز شاید این سوال پیش بیاید که آیا رها کردن زن و فرزند و عیال در شرایطی که حتی خرج روزانهشان لنگ است، برای رسیدن به مراتب عرفانی امری انسانی و مورد پسند درگاه الهی است؟ و این کتاب در پاسخ دادن به این سوال ناتوان است.
نویسنده در سراسر کتاب تلاش میکند نشان دهد اثرش مستند است ولی این مستند بودن کمکی به اینکه مخاطب بخواهد با یک اثر داستانی مواجه شود نمیکند، بلکه خیال او را از غیرداستانی بودن کتاب راحت میکند تا بتواند بیدغدغه یک زندگینامه مستند با چاشنی توصیههای سلوکی بخواند.
نکته دیگری که حین خواندن این کتاب احتمالا توجه شما را به خود جلب میکند، تاکید کردن نویسنده بر وجوه فقاهتی مرحوم قاضی است، در حالی که میدانیم همین امروز نیز نگاه خوبی به عرفان از سوی طیف وسیعی از حوزه علمیه وجود ندارد و آن را اگر مطرود ندانند، تایید هم نمیکنند. نویسنده بسیار تلاش میکند نشان دهد که عرفان و شیوه سلوکی مرحوم قاضی برآمده از جریان فقهی حوزه است در صورتی که در همین کتاب میبینیم که فقیه اعلم زمانه تحت فشار مخالفان عرفان، بسیاری از شاگردان مرحوم قاضی را از نجف دور کرده و حتی خود مرحوم قاضی نیز در محدودیت قرار گرفته است. در واقع روشن نیست چرا نویسنده اصرار دارد این تلقی را ایجاد کند که فقه و عرفان دو بال مسیر تعالی هستند (تردیدی هم نیست) و پیوسته تاکید دارد که فقه در این مسیر راهبر است. در حالی که امروز هم نگاه خوبی به عرفان وجود ندارد و به نظر میرسد نویسنده تلاش کرده با این کار به مرام مرحوم قاضی مشروعیتی مورد قبول عرف و یا حتی بالاتر مورد قبول جریان حوزه و حاکمیت سیاسی برآمده از حوزه بدهد. هرچند تردیدی در مقامات فقهی مرحوم قاضی نیست ولی این اثر میخواهد این تصویر را ایجاد کند که سکنات مرحوم قاضی برآمده از فقه است و این فقه است که عارف را به مرتبه وصول میرساند! در حالی که سکوت جریانهای حوزه علمیه و موضعگیری گاهگاه علیه جریانهای عرفانی نشان میدهد هنوز هم نگاه خوبی به این مقوله وجود ندارد. اما قبل از اینکه بخواهیم کار را تمام شده فرض کنیم باید یادآوری کنم که این کتاب برای علاقهمندان به مباحث عرفانی و سلوکی اثری جذاب است که بعد از خواندن آن با دستهای پر کتاب را میبندند. در واقع باید اگر آن طرف قضیه را گفتیم این طرفش را نیز یادآور شویم هرچند که بالاتر گفته بودیم. کتاب «کهکشان نیستی» آن چیزی نیست که میگوید ولی حرفهای بسیاری برای گفتن دارد، البته برای اهلش!
هوالحق اگر علاقمند به عرفان شیعی و مکتب نجف اشرف هستید ، یکی از بهترین انتخاب ها کهکشان نیستی است . کتاب سعی میکند با زبانی ساده در قالب رمان ، احوالات سالک را قدم به قدم شرح دهد . به نظرم جای خالی چنین سبکی در ادبیات عرفانی ، خیلی مشهود بود و از نگارشش احساس شعف کردم درکل کتاب جان می دهد برای دلدادگی ...
تا 30 صفحه اول کتاب فکر میکردم نویسنده همهی کتاب رو با داستان نویسی و تخیل خودش نوشته مخصوصا جایی که از زبان همسر سید علی قاضی داستان تعریف میشه اما با پیشروی داستان متوجه شدم خیلی از مطالبش موثق هست و خیلی خوب کنار هم گذاشته شده بودن در پایان کتاب فوقالعادهای بود.
و قد كان قلبی قبل ذا عنک لاهيا و لکنّه شوّقته فتشوقا
پیش از این قلب من از تو غافل بود، ولی آن را به شوق آوردی، پس به شوق آمد.
کهکشان نیستی، زندگینامه آیت الله سید علی قاضی طباطبایی هست که به صورت داستانی منتشر شده. کتاب شامل ۷۵ فصل است و راویان ماجراها افراد زیادی هستند مثلا چند فصلی از زبان خود ایشان روایت می شود، همینطور همسر اولشان رخشنده سادات و افراد مختلف دیگری مثل دوستان و هم بحثان و اساتید و ... نثر کتاب کمی سنگین است و در بعضی فصل ها مطالب گفته شده هم سنگین هستند و برای فهمیدن به دقت زیادی نیاز دارند. به همین خاطر این کتاب برای من جزو کتابهایی نیست که به همه بتوانم پیشنهاد بدهم. مخاطب این کتاب باید بداند خواندن زندگی کسی که پرده اسرار جهان برای او کنار رفته و با امام زمان (عج) ارتباط داشته است، خیلی آسان نخواهد بود. برای من حدود ۳۰ درصد ابتدای کتاب کمی سخت گذشت، پراکندگی خاطرات و روایت ها کمی اذیت کننده بود و بعضی فصل ها که وارد مسائل اعتقادی و توحیدی می شد سخت تر هم میشد. اما از جایی به بعد انگار تازه متوجه اصل ماجرای کتاب شدم، " آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید". و می شود گفت نیمه دوم کتاب خیلی روان تر و جذاب تر از نیمه اول آن پیش رفت. کهکشان نیستی بهترین انتخاب برای ماه مبارک امسال بود، خوشحالم که توانستم با گروه خوبی این کتاب را به پایان برسانم.
در نهایت اگر علاقه دارید زندگی این عالم بزرگ را بخوانید و همراه با آن تفکر کنید یا تلنگری به شما زده شود، سراغ این کتاب بروید. در غیر این صورت برای سرگرم شدن و خواندن یک زندگینامه صرف توصیه نمی شود.
کتاب بسیار زیبا و جذابی برای بنده بود. این کتاب تا حدی به سبک ملت عشق نوشته شده است. به این معنا که هر فصل از نگاه یک شخص نوشته شده است. البته برخی فصل ها از نگاه اشیاء، مثل خورشید و مانند آن است.
زندگی نامه سید علی قاضی طباطبایی، فردی بسیار تاثیرگذار است. برای شناخت افراد مشهور حوزه و اساتيد اخلاق، شناخت ایشان بسیار کمک کننده است.
(با احترام به نظرات اخری) این کتاب در اصول رمان نویسی و یا بیوگرافی در غالب رمان، نسخه ی پیشرفته ی نخل و نارنج بود.... دلیل مقایسه این دو کتاب رو فقط به علت مشترک بودنشون در موضوع عرض کردم... ضعفی که به دیدم اومد و قابل عرض هست اینه که نویسنده در بعضی جاهای داستان بحث علمی بیان می کرد تا جایی که داستان فراموش می شد و به نظرم افراط شد و همین طور لحن کتاب گاهی سخت خوان بود و گاهی روان... که البته نمیدونم خوبه یا بد اما من دوست نداشتم.... مخلص کلام این که به نظرم کتاب مفصل و جامعی بود راجع به شخصیت این بزرگوار و آشنایی با زندگی دنیایی ایشون 🙂
این کتابو به مناسبت ماه رمضون شروع کردم. میخواستم تو این ماه یه مطالعهٔ معنوی داشته باشم، یه چیزی که به احوالات این ماه بیاد :)
نیمهٔ اول کتابو خیلی دوست داشتم و با علاقه میخوندم. از قسمتهای زیادی یادداشت برداشتم و بعضی فصلها برام طوری بود که دلم میخواست چندین بار بخونمشون.
ولی مشکلاتم با کتاب از نیمهٔ دومش شروع شد. تقریبا از اونجاهایی که آیتالله قاضی داشت از شاگردی به استادی تغییر موقعیت میداد. این بخش از کتاب برای من اصلا پیوستگی و روانی بخش اول رو نداشت. طوری بود که این آخرا فقط میخوندم که تموم بشه و اصلا اون اشتیاق اولیه رو براش نداشتم...
علاوه بر این، مواردی بود که واقعا حس میکردم با چیزی که از اسلام و سیرهٔ معصومین تا به حال خوندم و شنیدم همخوانی نداره... جواب سوالهایی هم که در این زمینه پرسیده میشه معمولا اینه که بله بالاخره یه چیزایی هست که امثال ما متوجه نمیشیم 😅
در حالی که دقیقا یه مسئلهٔ من همینه که چرا باید چیزایی تو کتاب نوشته بشه که به قول خودشون برای افراد در مراحل بالای سلوک رخ میده؟ طرف ۴۰ سال ریاضت کشیده به یه مرحلهای رسیده الان نقل کردنش برای چون منی دقیقا قراره چه فایدهای داشته باشه؟ اونم این بحثا که به قول خودتون با پای چوبین استدلال و منطق نمیشه به عمقش پی برد! 😒
نمیدونم... حس میکنم اگرم قراره همچین چیزایی رو نقل کنیم باید به فکر حل تناقضاتی که برای مخاطب پیش میاره هم باشیم :) خصوصا وقتی این کتابو اینقدر با آب و تاب برای همه جور آدمی تبلیغ میکنیم...
این نکته رو هم البته خوبه در نظر بگیریم که مخالفین فلسفه و عرفان تو دنیای اسلام همه یه مشت آدم چشم از بیاعصاب احمق خشکهمقدس نبودن! یعنی حواسمون باشه این بحثا وحی منزلی نبوده و نیست که همهٔ بزرگان شیعه سرش متفقالقول بوده باشن...
پایانی که تازه شروع همه چیز است. حجم کتاب را که می دیدم حس می کردم توان خواندنش را ندارم. با شروع ماه مبارک ناگهان چشمم به کهکشان نیستی خورد که انگار داشت مرا فرامیخواند. من فقط تعریف این کتاب را همه جا شنیده بودم و هیچ نمی دانستم قرار است در کتاب با چه چیزهایی روبرو شوم. اتفاقا این کتاب تا حدودی مناسبتی از آب در آمد و من خرسند شدم از انتخابم:) گفتم عیبی ندارد اگر خواندنش طولانی شد. هر روز بیست صفحه میخوانم و سر یک ماه به پایان می رسانم. و همین کار را کردم اما زودتر از یک ماه تمام شد. بی نظیر بود و لحظه ای حس نکردم خسته کننده است. شبیه آب گوارایی لاجرعه کلمات کتاب را سر کشیدم. ای کاش بتوانم بعد از خواندنش ذره ای تغییر کنم...
همراه شدن با قلم این نویسنده، فراتر از درک صورت های ذهنی بلکه انسان را به علم حضوری می کشاند. قلم شیوا، مطالب مستند و معتبر این کتاب را از باقی کتب متمایز می کند. خواندن این کتاب برای هر طالب معنویتی لازم و ضروری است. خدا نویسنده را حفظ کند. رحمت خدا بر اوحدی زمان آیتالله سید علی قاضی قدس سره
ریویو سایرین اینقدر کامل هست که لازم نیست چیزی اضافه کنم، ولی برای خودم می نویسم که نگاه من به انسان و مراتب بندگی بعد از مطالعه این کتاب به شدت تغییر کرد. کوچکی خودم و اعمالم رو به یادم آورد. دوست ندارم بعد از این کتاب، سریع کتاب دیگه ای رو شروع کنم، تا مزه اش فعلا در جانم باقی بمونه.
کهکشان نیستی، داستانی بر اساس زندگی آیت اللّه سید علی قاضی طباطبایی است. از اشارهای کوچک از کودکی ایشان در فصل اول و از زبان پدر ایشان، آغاز میشود، و سپس از سن ۲۷ سالگی که از تبریز عازم نجف اشرف میشود تا آخر عمر گهربار ایشان، به صورت پیوسته روایت میشود. محمدهادی اصفهانی، نویسندهی کتاب، در ۷۴ فصل کتاب راویهای گوناگونی انتخاب کرده است و زندگی این عالم بزرگ را از دریچهی چشم افراد مختلف از دوستان و شاگردان و مخالفان و گاه خود ایشان روایت میکند. فصل آخر نیز ترجمهای از یادداشتهای یکی از فرزندان ایشان، بر احوالات و سفارشها و دستورالعملهایی از ایشان به شاگردان و ... است که در متن کتاب آورده نشده. در سفری که در این کتاب با سید علی قاضی آغاز میکنیم با شکل گیری مکتب نجف همراه میشویم و پرورش نسلی از مردان بزرگ بیبدیل دین را نظاره میکنیم، افرادی که نامهایشان برای ما ناآشنا نیست و زمان بعضی از این بزرگان را نیز درک کردهایم. کتاب بر اساس تقویم قمری که در آن زمان تقویم مرسوم عراق بوده است سن ایشان را ۸۱ سال ذکر میکند که به تقویم شمسی ۷۷ سال است. دورهای که اگر چه ابتدای آن با پذیرش مکاتب عرفانی در نجف همراه بوده اما در اواخر عمر ایشان، فضای نجف، به صلاحدید مرجعیت وقت، منحصر در فقه جعفری میشود و عرصه بر کسانی که در سیر توحیدی قدم گذاشتهاند از جمله آیت الله قاضی و شاگردانشان بسیار دشوار میشود. هرچند پایبندی دقیق و حساس ایشان به به اصول مذهب شیعه زبانزد بود، اما به هر حال بدخواهی حسودان در اواخر عمر ایشان باعث پراکندگی شاگردان ایشان شد. کتاب برای خوانش افراد آشنا با کتابخوانی، سلیس و روان است، تنها مواردی که شاید خوانش را اندکی دشوار کند، نامههایی است که حاوی دستورالعملها یا نکات عرفانی است و بزرگان خطاب به یکدیگر یا شاگردان خود نوشتهاند و نویسنده، ترجمه آنها را در کتاب آورده است. البته این بخشها هم برای افرادی که در حوزه فلسفه و عرفان و علوم دینی دانش و بینش دارند دشوار نیست و برای امثال من، کمی قابل فهم نیست. در هر حال تعداد این فصول کم است و خواندن بیفهم کاملشان هم، خالی از لطف نیست. نکتهی بسیار جالب این کتاب برای من، بیتجربگی نویسنده بود، این کتاب در واقع اولین اثر نویسنده است و چنین انسجامی در اولین اثر یک نویسنده، بسیار شگفت انگیز است. با وجود عدم تجربه، کتاب با توجه به مختصات خاص خودش، به بهترین شکل روایت داستانی خود را حفظ کرده و با وجود تعدد راویان، یک دستی خود را از دست نداده است. تصور من این است که در این راه توفیقها امدادهایی به نوبسنده شده است. از نکات شیرین دیگر کتاب، آیهای است که در ابتدای هر فصل و متناسب با محتوای آن آورده شده است. طرح جلد کتاب، بسیار هنرمندانه و مناسب است و تداعی کنندهی مقاماتی که آقای قاضی کسب کردهاند. در انتهای کتاب نیز کلیه منابع و ماخذی که نویسنده با استناد به آنها کتاب را نوشته، در اختیار خوانندگان قرار گرفته است. بعد از خواندن این کتاب، نگاه شما به شهر نجف، وادی السلام، مساجد سهله و کوفه و ... دچار دگرگونی میشود. امید که بعد از خوانش این کتاب، توفیق زیارت مجدد همهی این اماکن عظیم الشان را با نگاهی تازه داشته باشیم. این کتاب شیرین اما پر از حسرت و آب چشم (از درک نکردن دوران این مرد عظیم) را نشر فیض فرزان چاپ کرده است.
کتابی گیرا و خوشخوان شبیه یک کتاب راهنمای سیر و سلوک، که انسان در فرایند تعالی شخصیت ویژهی آیتالله قاضی همراه میشود. ارزش بیش از یک بار خواندن دارد. اما با اینهمه از یک سری تناقضهای جزئی کتاب هم نمیشود چشمپوشی کرد. به لحاظ زمانی و مکانی. که مثلا امشب در مکهاند و فردا با اهل و عیال در نجف، درحالیکه مسیر رفت یک سال طول کشیده. همچنین موضع حوزه نجف در برابر این شخصیت تا آخر کتاب همچنان مبهم میماند.
خیلی خوب بود. تقریبا یک هفته ای از نجف اونده بودم که کتاب رو شروع کردم و چقدر دوباره دلم تنگ شد برای اونجا. کتاب سعی داشته مستند باشه و نویسنده تا حد خیلی زیاد پایبند بوده به این اصل و در کنارش از روایت قصه غافل نبوده. نکته مهم حالت عرفانی کتاب هست. کتاب شرح حال خالی نیست. نویسنده در کنار بیان شرح حال خود ایت الله قاضی نکات عرفانی ( نامه های بین عرفا و دستورالعمل های سلوکی) هم به طرز خوبی بیان کرده که نه حوصله خواننده رو سر ببره و نه کوتاه و متن پر کن باشه. نکته دیگه اصولا از شرح حال هایی ک از بیان چند نفر باشند خوشم میاد و به نظرم کسل کننده نیستند. کتاب آدم رو همراه میکنه و کشش نامحسوسی داره با خودش. این دیگه ربطی به متن و نویسنده نداره به نظرم جذبه خود سید علی اقای قاضی این کار رو انجام میده.
حتما پیش از این که این کتاب را شروع کنید باید دوره خودسازی خود را شروع کرده باشید...لطفا کتاب را حیف نکنید و اگر سیر معنوی خود را آغاز نکرده اید سمت این کتاب نروید...کتاب خیلی عاشقانه است و شاید شما هم مثل من برخی جاهای کتاب کشش شدت عشقی که در کتاب نهفته است را نداشته باشید...خدا رحمت کند ولی خدا، آیت الله سید علی قاضی را و خدا بیامرزد محمدهادی اصفهانی را که به یقین امیرالمومنین عنایت ویژه به ایشان در تدوین کتاب داشته است.
کهکشان نیستی یک عاشقانه مذهبی است که به خوبی سیر الی الله یک ولی الهی را در قالب داستان و با روایتی شبیه به روایت کتاب ملت عشق نشان داده است.
نویسنده کتاب سعی کرده تا زندگی آیت الله سیدعلی قاضی را از بدو ورود به نجف و آشنایی ایشان با اساتید خود، سیر و سلوک ایشان و تربیت شاگردان را به صورت داستانی به تصویر بکشد. ایشان از چهرههای برجسته عرفانی در مکتب نجف اشرف و همچنین استاد تعدادی از علمای شناخته شده مانند مرحوم آیتالله بهجت، مرحوم علامه طباطبایی و… بوده اند.
کتاب کهکشان نیستی دارای 75 بخش میباشد که هر کدام با آیه ای از قرآن شروع شده است. ۷۴ فصل ابتدایی این رمان روایت زندگی ایشان و در فصل آخر کتاب سفارش ها، مستندات و منابع آورده شده که کمک کننده در شناخت این شخصیت بزرگ هستند.
کلیت داستان ساخته ذهن نویسنده است اما وقایع حقیقی زندگی آیت الله قاضی طباطبایی حفظ شده و تصویر درستی از دستاوردها و ارزش های زندگی ایشان نشان داده میشود.همچنین ما را با منطق سیر و سلوک قاضی آشنا میکند. با اینکه آثار زیادی درباره عرفا و عالمان داریم اما این اولین باری است که با این حجم زیاد؛ نه تنها به زندگی سید علی قاضی بلکه به زندگی اساتید و مکتب عرفانی وی پرداخته شده است. همچنین داستان به گونه ای پیش میرود که راویان، خود نیز روایت میشوند.
در این اثر منابع به طور کامل معرفی شده اند(برخلاف رمانها) و دقیقا اشاره شده که اتفاق مربوطه در چه مکان و زمانی اتفاق افتاده است. پس با در دست داشتن این منابع و استنادها میتوانیم به مخاطبان و خوانندگان این اطمنیان را بدهیم که کتابی جامع در دست داشته و وقت خود را به بطالت نمیگذرانند.
شاید برایتان جالب باشد بدانید که تا کنون حدود پنجاه کتاب درباره آیتالله قاضی نوشته شده و آثار بسیاری نیز به صورت کتابچه موجود است. تقریبا همه ایشان را میشناسند و هرکس که چندبار پای منبر رفته باشد نام وی را شنیده است.
این کتاب خواننده را به سیری منطقی در عرفان و رشد قاضی میرساند و توانسته به نحو خوبی معترض عرفانهای کاذب شود.
خوانندگان این کتاب با بسیاری از اولیاء الهی و ظرائف فکری و شخصیتی آنها آشنا میشوند. در واقع از مکتب سید احمد کربلایی حتی سیدجمال الدین گلپایگانی و… در این کتاب حاضرند و این موضوع باعث شده خواننده از زوایای مختلف با فضای فرهنگی و سیاسی و معنوی نجف اشرف هم نشین باشد.
همچنین افراد معرفی شده در این کتاب؛ نه از یک طبقه و جایگاه اجتماعی برخوردار بودند و نه اینکه همه از دوستداران ایشان؛ بلکه افرادی هستند که نیت قتل آقا را در سر دارند و همین تنوع در انتخاب افراد باعث جذاب به نظر رسیدن این اثر شده است.
استان از جوانی مرحوم قاضی و در سن 27 سالگی او و سفر ایشان به سفر نجف شروع میشود و تا پایان عمر پربرکت ایشان را در بر میگیرد.
این کتاب دارای بخشهای مختلفی است که یکی از این بخشها زندگی خانوادگی ایشان است. خوشبختانه از احوالات شخصی ایشان، مکتوباتی باقی مانده؛ مانند نامههایی است که ایشان به تبریز میفرستادند که از جست و جو میان آنها میتوان به وضعیت درونی خانوادگی ایشان پی برد.
زمانی که همسر یک مرد الهی با او همراهی میکند، به یقین او را به وصول الی الله و موفقیت در زندگی و کار هدایت میکند. نقش زن در اجتماع در درجه اول در همراهی با همسرش خلاصه میشود. امروزه نگرشهای فمینیستی این گونه است که زن را صرفاً در خارج از خانواده خلاصه و تعریف میکنند و مادری و همسر بودن را اجحاف در حق زن میدانند.
اما موضوع این است که گذشتگان ما بر خلاف این جریان فکر و زندگی میکردند. این امر تنها در زندگی آقای قاضی خلاصه نمیشود. حضرت زهرا(س) و همسران ائمه و همچنین علما همین خط و مشی را داشتند و پشتوانه آرامش در خانواده بودند. “اشاره به کلام امام(ره) که فرمودند: مرد از دامن زن به معراج میرود”.
دربارهی عمامه بستن ایشان آمده است که ﻣﺮﺣﻮم ﻗﺎضی هر وقت میخواستند ﻋﻤﺎمه را بر سرشان بگذارند، دو دﺳتی برمیداﺷﺘﻨﺪ و میﺑﻮﺳﻴﺪﻧﺪ و ﺑﺮ ﺳﺮ میﮔﺬاشتند و در وﻗﺖ ﺧﻮاب نیز ﻫﺮﮔﺎه میخواستند عمامه را از سر بردارند، دو دﺳتی ﺑﺮ میداﺷﺘﻨﺪ و میﺑﻮﺳﻴﺪﻧﺪ و در ﻛﻨﺎری مینهادﻧﺪ و میﻓﺮﻣﻮدﻧﺪ: ﺣﺮﻣﺖِ ﻋﻤﺎﻣﻪ واﺟﺐ اﺳﺖ، ﻋﻤﺎﻣﻪ ﺗﺎج رﺳﻮل اﷲ اﺳﺖ، ﻋﻤﺎﻣﻪ ﺗﺎج ﻓﺮﺷﺘﮕﺎن اﺳﺖ.
به طور خلاصه در این کتاب هرچه جلوتر میرویم ابعادی از وجود سیدی بزرگوار از تبار امام حسن علیه السلام برایمان آشکار می شد شاید از این گونه شیعه بودن خود شرمسار شده و متوجه اشتباهات خود شویم و در پی اصلاح خود برآییم…
📝 این کتاب فرا تر از یک رمان معمولی هست، شاید وقتی فقط از دید یک رمان و داستان به اون نگاه کنید ببینید نواقصی داره که باید رفع بشه تا به اون ایده آل خودش برسه ولی نکته قابل توجه این کتاب مستند بودن اون هست، در واقع نویسنده یک زندگینامه مستند رو بصورت رمان درآورده و چون سعی داشته داستان و وقایع مستند باشن در داستان پردازی دستش بسته بوده با این حال و با توجه به اینکه تقریبا تمام وقایع این رمان با ذکر منبع آورده شده، نویسنده در خلق یه رمان جذاب موفق بوده و انسان از خوندنش خسته نمیشه
👈 البته از معایبش هم اینه که بعضی از مطالبش مخصوصا متن نامه های علما به شاگرداشون گاها بسیار سنگین و نامفهوم برای عموم هست که خود نویسنده نوشته بود برای جامع بودن مطلب اینا رو آوردم و حذف اون از کتاب به روند داستان هیچ ضربه ای نمی زنه و می تونین نخونیدش
👈در کلام آخر، اگر به زندگینامه بزرگان دینی و سیر و سلوک عرفانی علاقه دارید، اگر دنبال دستوراتی عرفانی برای قدم گذاشتن در راه عارفان بزرگ و حرکت بسمت قرب خدا هستید، اگر رمانی واقعی، آموزنده، تاثیر گذار و در عین حال جذاب می خواهید این رمان رو بهتون پیشنهاد می کنم
خیلی خوب بود ... هرچند درک مقامات عرفانی و اعمال این عارف کامل بزرگ برای مثل منی مقدور نیست، ولی از خوندنش واقعا لذت بردم. همینکه فهمیدم در این عالم خبرهایی هست و بعضی از عرفا به این مقامات رسیدن، برام جذاب بود.
و البته همیشه پس ذهنم این رو دارم که نحوه ی سیر سلوک من مادر با سه تا بچه کوچیک، قطعا متفاوته با آیت الله قاضی و اعمال ایشون رو شاید هیچوقت نتونم انجام بدم.
توی کتاب، هم دستورالعمل های عرفانی خاص بود و هم توصیه های عملی عام برای عموم مردم.
نماز اول وقت، تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها و آیت الکرسی بعد از هر نماز و برگزار کردن روضه سید الشهدا علیه السلام.
فصل آخر توصیه های عرفانی و اخلاقی شون بود که باعث شد با دست پرتر و خاطره ی شیرین تری کتاب رو تموم کنم.
نویسنده کار خوبی هم کرده بودن و در پایان کتاب، منابع هر فصل رو به تفکیک نوشته بودن. این باعث میشه مرز واقعیت و تخیل در کتاب تاحدی مشخص بشه و وزانت علمی کتاب بالاتر بره.