کتاب «زندگینامهٔ نیما یوشیج» در ۱۱ فصل تدوین شده است. اسلامیه در این اثر تأمل و درنگی بر زندگی نیما از کودکی و نوجوانی تا دوران بزرگسالی دارد. همچنین به تأملات وی در حوزهٔ تبییین مؤلفههای شعر نو فارسی میپردازد و تلاشهایی را که در عرصهٔ خلاقیت و درانداختن طرحی نو دارد، از نظر میگذراند. او همچنین به اقامت نیما یوشیج در شهر آستارا و بررسی رابطهٔ این شاعر با حزب توده میپردازد.
دربارهٔ نیما، زندگانی و آثارش، پژوهشگران بسیاری نوشتهاند که از این میان به «خانهام ابری است» نوشتهٔ «تقی پورنامداریان»، «روشنتر از خاموشی» نوشتهٔ «مرتضی کاخی»، «منتخبی از شعر و نثر نیما» به کوشش «سیروس طاهباز»، «گزینهٔ اشعار نیما» با مقدمهٔ «یدالله جلالی پنداری»، «نامههای نیما یوشیج» با گردآوری «شراگیم یوشیج»، «نگاهی به شعر نیما» نوشتهٔ «محمود فلکی»، «نیما چشم جلال بود» از «جلال آل احمد»، «نیما یوشیج» (شرح منظومهٔ مانلی و پانزده قطعهٔ دیگر از نیما) نوشتهٔ «عبدالمحمد آیتی»، «اسنادی دربارهٔ نیما» اثر «علی میرانصاری»، «نیما یوشیج به روایت جلال آل احمد» از «منوچهر علیپور»، «نیمایی دیگر» نوشتهٔ «ضیاءالدین ترابی»، «نیما یوشیج، زندگانی و آثار» نوشتهٔ «ابوالقاسم جنتی عطایی» و آثار بسیار دیگری میتوان اشاره کرد.
نیما یوشیج - بنیانگذار شعر فارسی - پاییز سال ۱۲۷۴ در یوش - از توابع کجور و بلده در استان مازندران - به دنیا آمد. در همین روستا خواندن و نوشتن را آموخت. بعدها به شهر آمد و به مدرسه سن لویی فرستاده شد و به تشویق نظام وفا به سرودن شعر پرداخت. در سال ۱۳۰۰ منظومهای بهنام «قصه رنگ پریده» انتشار داد. در همین سال نخستین سرودههایش را در روزنامه «قرن بیستم» به سردبیری میرزاده عشقی و در پاییز سال ۱۳۰۱ شعر «ای شب» را در روزنامه هفتگی نوبهار منتشر کرد.
برای آشنایی کلی با نیما یوشیج بد نیست و مثلاً ماجرای عاشقی هاش جدید بود؛ روایت هایی که از زبان عالیه جهانگیری، همسر او، خوندم جالب بود و انگار داشتم یه جورهایی یه «اتاقی از آن خود» از زبان همسر بزرگترین شاعر نوین ایران میخوندم؛ و ارتباطش با برادرش لادبن رو جدید و جالب یافتم؛ و ماجراهای از این شهر به آن شهر رفتنهاش به واسطۀ کار معلمی و مدیر مدرسه بودن همسرش، و دعواها و بی تابی هاش با دیگران، و مثلاً بلوایی که در آستارا راه افتاد بر سر نیما و عصبانیت هاش. اما خب کتاب ضعف هایی هم داشت: یک اینکه اصولاً شاید دو سوم کتاب نامه های نیما یوشیجه، و اگر کتاب نامه ها یا یادداشت هاش رو آدم بخونه شاید بهتر باشه. دوم اینکه من از کتاب زندگی نامه انتظار دارم که فَکت های بیشتری رو در مورد زندگی طرف بهم بده، که این کتاب خب از این نظر ضعیف بود. حجم محدودی از آثار رو نگاه کرده بود و درمورد زندگی نیما کم گفته بود. آخرهای کتاب که بیشتر شعرهاش رو آورده بود و لابلای هر بند از شعر، یه سری راجع به اون شعر تعریف کرده بود.
ولی در کل کتابیه که ارزش خواندن داره.
تکه های جالب کتاب:
هزار انقلاب که بیاید و بگذرد، طبیعت ذاتی انسان همان طبیعت تغییرناپذیر است. ص 44
اکثریت بعضی جاها قابل قبول است اما در چه جاها؟ به عقیده ی من جایی که فکر و خیال همه کس بتواند در آن کنجکاوی کرده یا مطالب محتاج به فکری نباشد. کارهای اجتماعی فال گیری و قمار نیست که به قرعه و تصادف، هرچه بیشتر شد، شروع شود. در یک جمعیت عامی، انتخاب و رأی باید با خواص باشد. البته خواص شایسته ی شناخته شده. فکر و رأی خوب به کمی و زیادی پیروان خود نگاه نمی کند. ص 46
من و تو هیچکدام نمیدانیم فردا از این امواج چه اشکالی بیرون می آید. ملت دریاست، اگر یک روز ساکت ماند، بالاخره یک روز منقلب می شود. اطفالی از این گروه به وجود خواهند آمد که ما از همه چیزشان بی خبریم. نه اسم شان را می دانیم نه نشان شان را ولی آن وقت شاید نه من وجود داشته باشم نه تو. ص 55
تماشایی تر برای من این است که زن زیر حجاب به تماشا برود. ص 71
می گویند بارفروش [بابلسر] یک شهر ثروتمند است. معنی این کلمه را نمی فهمم. ثروت یک عده چه مربوط به ثروت عمومی است؟ ص 103
خوش لباس تر از هر صنف ولی خطرناک و کمیاب تر از تمام اصناف در اینجا آنها هستند که مزدهای معین دارند. برای اینکه منافع را به خودشان اختصاص دهند برای خودشان وضع قوانین کرده اند. قوانین آنها کش دار و به صلاح آنها تعبیر می شود و به مقتضای وقت اساساً تغییر تعبیر می دهند. به جای او کلمه ی مشارالیه استعمال می کنند. تقریرات آنها صرف و نحو مخصوص دارد. غارتهای آنها دخل نامیده می شود. از صبح تا ظهر و از ظهر تا غروب پشت میز فرمان می دهند. ص 126
تو فکر می کنی سربازهایی که بر ضد عقاید تو تفنگ به دست گرفته، تو را هدف قرار می دهند، مقصرند؟ آنها همین عمل را درباره ی خودشان مجرا می دارند. وقتی که به دسته ای از آنها گفت حمله کنید حمله می برند. ص 130
چه تفاوتی دارد که به طفل فکر و اخلاق چند قرن گذشته را، که تناسبی با زندگی کنونی او ندارد، در عبارات نادرست بدهیم؟ ص 151
عقلی که یک مورچه به کار می برد و او را از گرداب می راند، به مراتب در نزد امثال ما ترجیح دارد بر عقل فیلسوف عالی مقامی که با عقل و فلسفه اش خودش و مردم را به گرداب می اندازد. ص 210
روایتی از زندگی نیما یوشیج. اگر علاقهمند نیما و اشعارش هستید خوانشش پیشنهاد میشه و تا حدودی نکات ناگفته داره این زندگینامه. بخشی که مربوط به ماجرای سرودن افسانه بود رو دوست داشتم.