عصر بابا یک بار دیگر همان سوال همیشگی را می کند، این بار با لحن عاقدها:برای آخرین بار می پرسم... آیا بنده وکیلم که نوشتن پایان نامه ام را به عقد شما در بیاورم؟بابا همه ی مسیرها را امتحان کرده و چون به در بسته خورده حالا راه شوخی را امتحان می کند. اما جواب من کماکان منفی است. رو می کند به بابابزرگ و می گوید:(( ببین جوونای امروز چطوری ان! میخوام بهش کمک مالی کنم قبول نمی کنه.)) بابابزرگ هم در جواب بابا یک سوال کاملا مرتبط می کند:(( پدر دوستت که باهم داشتید حرف می زدید کی مرحوم شده؟)) ترجمه ی سوال بابابزرگ این است که درباره ی مادرش به من اطلاعات بده. بابا هم که خودش در این زمینه ها استاد است و حوصله ی سوال های بعدی بابابزرگ را ندارد آخرش می گوید:((چندسال پیش... فکر می کنم از دست زنش دق کرد.))
مهرداد صدقی، نویسنده، طنزپرداز و استاد دانشگاه، متولد سال ۱۳۵۶ در بجنورد است. او سال ۷۵ تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته صنایع چوب در دانشگاه گرگان آغاز کرد و با دریافت مدرک دکترا از همین دانشگاه، آن را به پایان رساند.
شاید خیلی از شماها هم مثل من حتی اگر کتابهای آبنبات هلدار، دارچینی یا پستهای رو نخونده باشید، اسمشون رو شنیدید. منم شنیدم، ولی نخوندم. فقط میدونم موضوعشون طنزه و حجم تعریفهای مثبت ازش خیلی زیاده. با اینکه کتاب «گچپژ» از محسن رضوانی، توقعم از کتاب طنز رو خیلی بالا برده، اما خیلی کنجکاو بودم که از «مهرداد صدقی» هم یه کتاب بخونم تا با جنس طنزش آشنا بشم. کتاب «دومین نشان مردی» که گویا جلد دوم کتاب «آخرین نشان مردی»ـه، قصهی حامد و پدرشه هردو دانشجوی یک دانشگاه هستند، پسر در مقطع دکترا و پدر در مقطع کارشناسی ارشد. موضوع اصلی نوشتن پایاننامهست، که تمام اتفاقات کتاب حتی قصهی عاشقی حول محور دانشگاه و پایاننامه میچرخه. قصهی کتاب بسیار ساده است، و روی یک خط حرکت میکنه. انشعابات موضوعی یا فراز و فرود خاصی نداره. پایانبندی کتاب، حداقل برای من جذاب نبود و توقع سرانجام بهتری رو داشتم، و اینکه بینهایت من رو یاد رمانهایی انداخت که توی سایت نودهشتیا میخوندیم. :)) اما برای من فارغ از موضوع کتاب و روند پیشرفت و پایانبندیش، «جنس طنز» ـش بود. متاسفانه این روزها پیدا کردن «طنز تمیز» تا حدودی شاید کار سختی باشه. میگم تا حدودی چون من شخصاً خیلی کتاب طنز نخوندم و شاید باقی دوستان نظر دیگهای داشته باشند. اما خب حداقل توی سینما و تلویزیون که اینطوریه. به نظرم این کتاب «طنز تمیز» ـی داشت. و همین طنز تمیز و قصهی سادهاش جذابش کرده بود.
دومین نشان مردی، دومین اثری بود که از مهرداد صدقی می خوندم. البته این کتاب ظاهرا جلد اولی هم با نام آخرین نشان مردی داره که من نخوندم. ولی سریال پدر پسری که اقتباسی از اون کتابه دیدم و وقتی این کتاب رو شروع کردم سریع یادش افتادم و با یک سرچ ساده فهمیدم که سریال اقتباسی از جلد اول کتاب هست. کتاب طنز خوبی داره، حتی گاهی بر لب من سخت خنده، هم لبخند می آورد. روان و پیچیدگی خاصی نداره و خوندش هم خالی از لطف نیست. داستان در مورد پسری هست که داره دکترا می خونه و پدرش هم همون دانشگاه و رشته، دانشجوی ارشده. این وسط ماجرای عاشقانه قهرمان داستان و رابطه پدر و پسری بین او پدرش، عمده ماجراهای داستانه. شخصیت ها جالب و طنز و دوست داشتنی هستند. طنز نسبتا تمیز و مودبانهای بود.
زنگ تفریح. امتیاز واقعیاش ۳٫۵ است؛ به دو دلیل: یک آن که اولین رمان طنزی است که خواندهام و فرصت مقایسه با کتابهای دیگر در این ژانر نداشتهام و دوم آن که کتاب ویراستهای نبود؛ فونت و سایزش و گاهگداری خطهای قرمزش توی ذوقم میزد. با همهی هیاهوی مجموعهی آبنباتهایش، نخواندم. آخرین نشان مردی که قبلی همین کتاب هم حساب میشود نخواندهام. اما این یکی ترغیبام کرد که یکی دو کتاب دیگر از همین قلم بخوانم و اصلا چه اشکالی دارد که بین این همه کتاب پر طمطراق، کتاب طنزی خواند؟ هر چند صفحهای، سوژهی خنده یا حتی قهقههای دست میدهد و من حتی نیمهشب هم نمیتوانستم جلوش را بگیرم. طنز نسبتا محجوبی دارد و میشود به گروههای سنی مختلفی، پیشنهادش داد. چند باری به ذهنام آمد که چرا از رویاش فیلمی نمیسازند؟
قبل از هرچیز باید بگم این کتاب برای کیا جذابه: اول از همه برای اونایی که سالهای دانشجوییشون رو پشت سر گذاشتن. صفحه به صفحه همونجور که با داستان جلو میریم ، خاطره پشت خاطره ست که تو ذهنمون و جلوی چشممون پلی میشه. حتی مورد داشتیم هنوز کتاب به پایان نرسیده یه پیامی زنگی چیزی برای رفقای دوره دانشجویی گذاشتن و یه چاق سلامتی با هم کردن . دوم برای اونایی که الان دانشجو هستن ( البته به شرطی که شروع دانشجو شدنشون تو دوران کرونا نبوده باشه!) . اینا هم مرور لطیف شرایط رو با خوندن این کتاب تجربه میکنن و هم یه الهام بخش هایی برای ترم های پیش رو خواهند داشت . سوم اونایی که هنوز دانشجو نشدن ( ولی بالاخره یه روزی قراره بشن ) اینا عاشق چیزی میشن که تجربه ش نکردن ولی چنان ذهنیت و جذابیتی براشون ایجاد میشه که قطعا روزشماری میکنن برای شروع ایام پرهیجان دانشجویی. و چهارم ، بقیه! دقیقا بقیه آدمایی که تو هیچ کدوم از این سه گروه نیستن. نه سن و سالشون فرق داره نه جنسیت شون. به هرحال چیزهایی توی این کتاب هست که اونا رو دنبال خودشون میکشه. اول از همه اینکه کتاب یه اثر داستانیه. یعنی طنز ( که دسته بندی ژانری کتاب هست )تو بستر یه داستان کامل اتفاق میفته و همین از سایر طنزها متمایزش می کنه . و البته هنر نویسنده رو هم به رخ میکشه. چون نه داستان فدای طنز میشه و چفت و بستش شل میشه، نه طنز فدای داستان میشه و کسل کنندگی و بی روحی به چشم میخوره. همه چیز به قاعده و به اندازه سرجای خودش قرار داره تو این کتاب. مورد دوم اینکه کتاب به خوبی درباره دونسل با راحت ترین زبان و بیان با مخاطب ارتباط برقرار میکنه. یه جوون امروزی و پدرو مادرش . نحوه ارتباطات و اختلاف نظرات و جهان بینی های متفاوت و خواسته ها و کلافگی ها و ادراکات این دو نسل تو بستر نزی که از خسته کنندگی نجاتمون میده به زیبایی و قوت هرچه تمامتر به تصویر کشیده شده ( هرچند شخصا خیلی با مدلی که از رابطه پدرومادر شخصیت اصلی نشون داده میشه موافق نبودم. تلاش شده صمیمیت رو نشون بده ولی بیشتر اگزجره شده ). مورد سوم هم اینکه کتاب آنی داره که به هر حال صدای خنده ی شما رو بلند میکنه. یعنی یه جاهایی هست که آدم هرچقدر هم با جدیت و بی تفاوتی و گارد در حال خوندنش باشه ، نمی تونه جلوی خنده ش رو بگیره و طبیعتا جزو گزینه هایی میشه که به دیگران خوندنش رو پیشنهاد می کنه ، حتی ممکنه مطابق پیش بینی خود نویسنده، اونو به دیگران هدیه هم بده؛ مخصوصا به دیگرانی که براش عزیزن. هرچند این کتاب دومین جلد از یک مجموعه داستان طنز در ظاهر به هم پیوسته ( از لحاظ شخصیت های اصلی) هست ولی من بدون خوندن جلد قبلی اومدم سراغش و هیچ احساس سردرگمی یا کج فهمی نداشتم و همین بنظرم نقطه قوت محسوب میشه. خوش خوان و روان بودن نثر کتاب هم در کنار طنز بودنش از جمله دلایلیه که من به خاطرش این یادداشت رو با توصیه به خوندنش به پایان می رسونم . ممنون آقای صدقی عزیز !
اول باید بگویم که خندیدم، هر بار که کتاب رو دست میگرفتم خیلی جاهایش من را میخنداند، متن یک داستان با نثری صمیمی و روان است که حالِ من یکی را خوب میکرد. از همچین داستانی هم همچین پایانی انتظار میرفت :))
از مهرداد صدقی قبلاً آبنبات هل دار رو خونده بودم. با خودم قرار گذاشته بودم که بقیه کتابهاش رو هم بخونم که نمیدونم چرا یادم رفته بود و چیزی ازش نخونده بودم تا نوبت رسید به این کتاب. گویا این کتاب دنباله کتاب دیگه ای ئه و من نمیدونستم. نویسنده باید خیلی هنرمند باشه و روون و گیرا نوشته باشه که در عین دنبالهدار بودن کتابهاش، بشه بدون احتیاج به خوندن کتابهای قبلی و بعدی داستان رو فهمید و لذت برد. برای کسی مثل من که خیلی آسون نمیخنده موقعیتهای طنز کتاب واقعا خندهدار بودن. اتفاقات کتاب یه جورایی خاطرات نسل ماست، خاطراتی که حالا نویسنده داره چند نمونهش رو مرتب و مدون برامون یادآوری میکنه. برای اینکه داستان کتاب لو نره بیشتر از این نمیگم ولی هرکس که دانشجو بوده کم و بیش از این خاطرات با خانوادهش داره. روابط مادر و پدر و در کل شکل ارتباط خانواده برای من بامزه و آشنا بود. هرچند احتمالا خیلی ها نپسندن. بهتر بود به ویرایش کتاب دقت بیشتری میشد ولی خب متاسفانه کمکم داریم به ویرایش ضعیف و اشکلات نگارشی کتابها عادت میکنیم. درسته که من زیاد اهل کتاب طنز خوندن نیستم ولی خب قلم آقای صدقی رو میپسندم و پیشنهاد میکنم این کتاب رو بخونید. حتی هدیه بدید تا دیگران هم لبخند به لبشون بیاد.
مهرداد صدقی شاید برای بسیاری با کتابهای آبنباتهلدار یا پستهای شناخته شده باشد، اما برای من با دوکتاب : مغزنوشتههای یک نوزاد و جنین آشناست. آنجا که خود را در موقعیتهای جنین یا نوزادی میبیند و از منظر او به دنیا مینگرد. نگاهی ساده و روان و پاک که هنوز درگیرودار زندگی جدی نشدهاند و با شیرینزبانی کودکانهای، به بیان احساسات و اتفاقات میپردازد. این نگاه در کتاب دومین نشان مردی هم مرا جذب کرد. اینکه از میان مردم عادی، و با هر دیدی، اتفاقی را بیان میکند و به ما نشان میدهد که در پَسِ هر اتفاق ساده از نگاه ما! چه پشتصحنهی جذاب و گاه عجیبی وجود دارد. از جریان عروسی پدر حامد که، سه شخص به سه صورت متفاوت آن را بیان میکنند و در انتها آنچه میبینیم همان عشقیست که ذره ذره در زندگی جریان دارد تا ماجراهای پایاننامه خانم فرهمند. کتاب گویا جلد اولی هم دارد، که به نظر من حتی با نخواندن جلو اول هم مخاطب میتواند به راحتی با کتاب و شخصیتها ارتباط برقرار کند. صدقی از حامد و پدرش، دو شخصیت اصلی داستان، به عنوان دو دانشجویی نام میبرد که هر دو در مرحله سخت پایاننامهنویسی هستند و هرکدام بسته به سنشان در تلاش و تکاپو هستند. و مادری که همهی اصل ماجراست، هرچند بیشتر در پسزمینهی صحنه حصور دارد. این کتاب به خاطر شیوایی و سادگی زبان و البته طنز تمیزی که دارد، میتواند برای مردم کوچه بازاری که کتابها را جهت سرگرمی میخوانند، مانند یک سریال چندقسمتی باشد که خنده را بر لبهایشان بیاورد، هرچند شاید برای کتابخوانان حرفهای، چنگی به دل نزند.
من گاهی #کتاب_تراپی میکنم. یعنی وسط شلوغیها، وقتی ذهنم خسته است، وقتی کارهام عقب افتاده و کارفرما تلفن رو سوراخ کرده بس که زنگ زده، وقتی کلافه و ناراحتم یا حتی وقتی حس گریه دارم، کتاب میخونم. داستانها من رو با خودشون میبرن به دنیای دیگه و بعد از این سفر کوتاه، احتمالا انرژیم تنظیم شده. این هفته باید میخندیدم، غمگین و عصبی بودم و احتیاج داشتم یه توکپا برم دنیای خندهها. . #دومین_نشان_مردی رمان طنزی به قلم اقای #مهرداد_صدقی هست، که ادامه رمان #اولین_نشان_مردی ایشونه. گویا بر اساس رمان اول سریال #پدرپسری هم ساخته شده و اتفاقا، جزو سریالهای طنز خوب هم بوده. داستان کتاب ساده و عاشقانه است؛ دو روایت (یکی پدر و یکی پسر) توی داستان پیش میره و گاهی بهم گره میخوره. هر دو کاملا پرکشش و جذاب نوشته شده. داستان خیلی روون و خوشخوانه، خواننده رو میخکوب میکنه و واقعا میبره به یک دنیای دیگه! (من یک روز توی سفر این کتاب بودم) شخصیتها خیلی واقعی هستند و محیط هم کاملا باورپذیره😂 استفاده از فضای دانشگاه و دغدغه پایان نامه خیلی خوب بود. موقعیتهای طنز مثل اکثر کارهای اقای صدقی خوب طراحی شده، البته من توقع داشتم به اندازه سری آبنبات باهاش بخندم که خب، کمی کمتر بود. داستان تعلیق خوبی داشت و واقعا پیشبینی آخرش سخت بود! خلاصه، سفر دلچسبی بود! . یکی دیگه از دلایلی که خیلی با کتاب کیف کردم، تناسب موقعیت بود. بطوریکه وسط اشک و اه و خون و خونریزی پایان نامه میخوندمش، در حالی که از دلتنگی در حال خفه شدن بودم و فاز رمانتیک داستان هر لحظه بر غمم میافزود!
اولین کتابی بود که از نویسنده میخوندم. اگه درباره عنوان بخوام بگم، عنوان به یک بخش خیلی کوتاهی از داستان برمیگرده که خود عنوان به تنهایی من رو خیلی جذب نکرد. کتاب، داستان ساده و بیآلایشی رو روایت میکنه. بدون پیچیدگی و بدون هیجان. از نقاط قوتش میشه به خستهکننده نبودنش اشاره کرد، یعنی اینطور که کتاب قابلیت پیوسته خوندن و تموم کردن رو داره. و البته من رابطه پدر و پسری شخصیتهای داستان رو دوست داشتم. حامد و پدرش، پدر حامد و پدر بزرگش. طنز نویسنده بعضی جاها قوی بود. از نقاط ضعف داستان هم، ارتباط مادر و پدر حامد چیز خاصی برای ارائه نداشت و گاهی هم لوس میشد.داستان هم بالا پایین شدن خاصی نداشت. از لحاظ روابط رمانتیک ضعف داشت اما آخرش خوب بود. در کل رمان کاملی نبود اما به جهاتی که عرض کردم، خوندنش هم برای من با ملال همراه نبود.
تا حالا فکر کردین دومین نشان مردی چیه؟ جدا از اینکه حالا چرا دومین؟؟؟ از نظر جناب مهرداد صدقی دومین نشان مردی سیبیلِ بله به همین بامزگی. کتاب دومین نشان مردی،جدید ترین کتاب آقای صدقی همراه من در آخر هفته گذشته بود... کتابی سلیس،با موضوعی که اگر نخوام بگم همه ما به نوعی با اون درگیر بودیم باید بگم حداقل یکی از اطرافیانمون دوران پایان نامه نویسی رو تجربه کردند و با چالشهای اون دوران درگیر بودند. اول باید بگم اینکه دید و ادبیات مردانه کتاب بسیار دلنشین و به جاست.نویسنده سعی نکرده با ادبیات سخیف یا بی ادبانه این لحن رو به خواننده تحمیل کنه. سه نسل در جریان این داستان قرار گرفتن پدربزرگ،پدر،پسر و چالشهایی که تا حدی بین این سه نسل مشترک هست به طنازی و زیبایی داستان کمک کرده. شخصیت سازی و تیپ سازی به نظرم خیلی خوب اتفاق افتاده و خواننده اصلا احساس خستگی نمیکنه و شخصیت ها رو گم نمیکنه. به نظرم این کتاب از اون طنزهایی هست که میشه با صدای بلند در جمع خانواده خوند و خیلی نگران این نبود که حالا خانواده اینجا نشسته و ...از این صحبتا... پس اگر میخواهین برای چند ساعتی ی شادی و خنکی ای نصیب ذهن و روحتون بشه به شدت پیشنهاد میشه.
خوانشاولتاریخچهارشنبهدوازدهماردیبهشتهزاروچهارصدوسهخورشیدی. فکر میکنم سال نودوهفت بود که جلد اول این کتاب یعنی آخرین نشان مردی رو خونده بودم اون زمان با خوندن این کتاب گاها قهقهه میزدم و خیلی خوشم اومده بود. از نمایشگاه کتاب پارسال جلد دومش رو خریدم و الان که نیاز دارم کتابهای سبک بخونم رفتم سراغش. ادامهی داستان پدر و پسری که هر پدر و پسری داره جای اونا باشه. روایت دلنشین و ساده از یک پدر و پسرش که درگیر تحصیل و پایاننامه هستن و تو همین مسیر پدر میخواد راه و رسم عاشقی رو هم یاد پسرش بده. بعضی کتاب قرار نیست حرفهای قلمبه بزنن یا بخوان چیز خیلی زیادی بهت یاد بدن. صرفا میخوان حالت رو خوب کنن که مهرداد صدقی راهش رو بلده... باتشکر ازش.
اگر به کتابهای ژانر طنز علاقه دارید، کتابهای مهرداد صدقی از آن کتابهای طنز خوب است از آبنبات هل دار گرفته تا دومین نشان مردی، دومین نشان مردی داستان پسری است که با پدرش یه دانشگاه درس میخونن و پدرش برای پایاننامه از پسرش کمک میخواد و در این حین از داستانای مختلفی که برای حامد و پدرش پیش میاد میخونیم این کتاب به شدت کتاب جالبی هست که طنز قشنگی داره و وجذاب بودن داستان باعث شده که متن بسیار روونی داشته باشه.
#دومین_نشان_مردی قصه ی عشق است. قصه ی چطور عاشق شویم را هزار بار گفته اند و این بار قصه ی چطور عاشق بمانیم است. چطور در متن یک زندگی معمولی، کاملا معمولی، با همه بالا و بلندی ها، کم و کاستی ها، غلو و بزرگنمایی ها هنوز دست های مخملی عشق را روی گذر عمرمان نگه داریم.
این دومین کتاب است که از مهرداد صدقی میخوانم بعد از آبنبات هلدار.
درست است که صدقی رمانهایش اصلا کشش ندارند و میتواند توی متن قصه کمی از کسالتش کمتر کند و حذف و اضافاتش را بیشتر دقت کند تا بتوانی یک جا بنشینی بخوانیش و اینقدر خواندنش طول نکشد.. با اینکه کتابهایش حجم انچنانی هم ندارد و سخت خوان نیست. ولی خب یک طنز روان و با مزه ای دارد با اینکه شاید توی نظر اول طنازی هاش تکراری بیاد اما به جا نشسته توی متن.
قطعا طی کتاب لبخند به لبتان خواهد آمد نه حتما بخاطر طنز بکر و جدیدش که اصلا چیز جدیدی نیست ، بلکه بیشتر بخاطر تداعی همان اتفاق یا همان خاطره توی زندگی خودتان. صدقی از وسط عامیانه زندگی های خودمان روی لبمان لبخند مینشاند. گویا رمانی با عنوان اخرین نشان مردی هم دارد صدقی. گرچه من ارتباطی توی کتاب جز یک جمله با اسم رمان پیدا نکردم شاید دومین نشان مردی همین عشق باشد که جاری بود توی زندگی اهالی رمان نه آن یک تکه سیبیل
یک کتاب ساده و روان!! نه میشه گفت اونقدر جذاب بود که یک دقیقه زمینش نزاری، نه میشه گفت جوری بود که بتونی نصفه ولش کنی!! درسته که توش همه چی "شاید" قابل پیشبینی و مشخص بود اما تشابه زیادش با زندگی عادی ماها و طنز زیر پوستیش! برای من دلچسب بود:) به عنوان یک کتاب برای شروع کتابخوانی پس از مدتها پیشنهاد خوبی بود! از این نویسنده تاحالا کتابی نخونده بودم اما کتابهای ""آبنبات های طعم دار!!""(هل دار، پسته ای و دارچینی ) از آثارشونه و جز مواردی بودن که زیاد میدیدم دست افراد تو مجازی! فقط اضافه کنم که: در حالی که برام علل انتخاب این اسم سوال بود، متاسفانه هیچ ارتباطی بین اسم و محتوا کتاب پیدا نکردم غیر تنها جمله [چرا زدیش؟ ناسلامتی، سبیل نشان دوم مردیه!] البته با کلی تحلیل دور و نزدیک میشد ربطش داد به عشق و خانواده و زندگی و این داستانها...!!! تو نگاه اول "اصلا" از طراحی جلدش خوشم نیمد اما "بعد" مطالعه کتاب دیدم "اونقدرها" هم بد نیست :))
چند روز پیش بود که بین شبکههای تلویزیون، دنبال برنامه سرگرم کنندهای میگشتم، اما هرچقدر کانالها را بالا و پایین کردم به هیچ نتیجهای نرسیدم. که آخر، آن هم بر سر اجبار و فقط برای اینکه صدای تلویزیون در خانه بپیچد و هنگام خواب بچهها به صدای از ما بهترون - شما بخوانید جن و پری - توجهی نکنم، روی پاورچین آی فیلم متوقف شدم. نمیدانم شاید دنبال خنده میگشتم. همزمان که وسایل آشپزخانه را جابجا میکردم، به اکتها و حرفهای بینمک مهران مدیری گوش میدادم. به این فکر میکردم که آن لهجهی برره چقدر مد شده بود اما الآن حتی یک لبخند کوچک هم بر لب من نمیآورد، فکر میکردم که چقدر زمان مهم است... این همه صغری کبری چیدهام که بگویم اولین اصل نویسندگی مهرداد صدقی برای موفقیت کتابهایش همین هماهنگ بودن با زمان است نه عقب است نه خیلی جلو! نه مثل خیلی از کتابها به گونهای است که پر از اسم و کلمات قلمبه سلمبه باشد که به نوعی خواننده گیج شود و بعد بخاطر همین نوع نوشتار برود در صدر انتخاب کتابهای اینستاگرامی ، نه مثل بعضی که سر و ته هم ندارند نصف و نیمه رها شود... داستان روان است و طناز، ریتم دارد و از همان خط اول لبخند پت و پهنی روی صورتت نقش میبندد تا همان خط آخر. یک پاراگراف با دقت تمام غرق در کلمات میشوی و یکهو پقی میزنی زیر خنده.. اتفاق بزرگی نیافتاده، آدمها قهرمان نشده اند، فقط یک روایت کاملاً ساده از یک خانواده ایرانی است! همان اتفاقات دور و بر خودمان است. عشق و عاشقی های معمولی و خندههای دورهمی. همین معمولی بودن جذابیتش را دو چندان کرده است. طنز تمیز و زیبا بهترین توصیف برای این کتاب است. و یک گزینه عالی به عنوان هدیه. 🎁
این کتاب اولین کتابی بود که از این نویسنده خوندم. شنیده بودم که مجموعهی آبنباتیش خواندنیه که فعلاً اونهارو فرصت نشده بخونم. به نظرم داستان این کتاب خیلی خطی و ساده پیش میره و پایانش رو شاید تا حد زیادی بشه حدس زد. طنز نجیبانهای داره که به نظرم کتاب رو مناسب گروه سنی نوجوان هم میکنه. بابای حامد توی داستان خیلی آدم رو اعصابیه و من رو یاد یکی از آقایون همکلاسیم در دوران کارشناسیارشد انداخت. این بنده خدا بدتر از بابای حامد از نظر درسی واقعاً از مرحله پرت بود، همیشه با تلفنهمراهش مشغول تجارت خودش بود. سر همهی امتحانها هم جای من مینشست و هیچ رقمه بلند نمیشد! ولی هم از پایاننامهاش سریعتر از همه دفاع کرد هم یه مدت بعد از دفاعش به همراه یکی از اساتید یک کتاب ترجمه کرد و به چاپ رسوند در حالی که دانش زبانیش زیر خط فقر بود. احتمالاً دورهی بعدی هم نماینده مجلسی چیزی بشه.😄 خلاصه که انگار این آقای همکلاسیم رفته بود توی کتاب و شده بود بابای حامد. احتمالاً اونهایی که تجربهی نوشتن پایاننامه دارند برای هرکدوم از شخصیتهای داستان بتونند یک نفر رو توی دانشکدهشون پیدا کنند.
دومین نشان مردی، با محتوایی طنزگونه و نثری خودمانی، روایتگر "عشق" در انواع سنتی و مدرن آن است. مهرداد صدقی در این کتاب با استفاده از ادبیات رایج نسل جوان در ارتباطات روزمره و آنچه در فضای فرهنگی کنونی شاهد آن هستیم، به شیوه ای تمیز به خلق شخصیت هایی شوخ طبع پرداخته است. گرچه میزان طنازی در این کتاب نسبت به کتاب آخرین نشان مردی بالاتر هست، اما در مقایسه با قلم مهرداد صدقی درآبنبات هایش، توقعم برآورده نشد. در مجموع ارزش خواندن دارد و می تواند لبخند را مهمان لبانتان کند.
ظاهرا کارهای صدقی با طبع من جور است، طنز لطیف در قالب اتفاقات روزمره و در محیط خانوادگی. این کار هم مثل قسمت اول (آخین نشان مردی) زیاد در گیر زمان و مکان خاص نیست، بنابراین احتمالا برای هر سن، جنس و زمانی قابل درک و دریافت است. انتشارات سوره مهر هم در انتشار کتاب هیچ تنگ نظری نکرده است: صفحان ابتدا و انتهای زیاد، چاپ دو رنگ، بازی چاپی با بعضی از کلمات و کلی چیز دیگر. به نظرم ارزش خواندن را دارد به ویژه در روزهای تاریک و کسل کننده
"دومین نشان مردی" در واقع ادامه ماجرای کتاب" آخرین نشان مردی" ست ! که همین انتخاب عنوان هم خالی از نمک نیست😁 متن کتاب روان و صمیمی ست تقریبا مثل تمام آثار آقای مهرداد صدقی نه قرار است طنز پیچیده ای را بسازد و نه اینکه برای خندان مخاطب به بی اخلاقی متوسل شوند.داستان کتاب را در فضای گفتگوها و فعالیت های معمول یک خانواده پیش می برد با محوریت پسر جوانی که در جلد دوم حالا دانشجوی دکتراست و در رفت و آمد هایش به دانشگاه پر از افکار و موقعیت های طنز آمیز خواهد بود. فکرهای عجیب ، احساسات و اتفاقاتی که برای هر دانشجویی می تواند ملموس باشد ، و در نهایت ساختن لبخندی که گوشه ی لب همه مانجا بشود ....
داستان درباره عاشق شدن یک پسر در دانشگاه است. دختر هم در مرحله پایان نامه کارشناسی ارشد است. پدر پسر هم میخواهد سالگرد ازدواجش را بگیرد و از طرفی او هم همدانشگاهی پسرش است و جمیع این موارد موقعیت و دیالوگهای طنز تولید میکند. طبعاً انتظار داستان خاصی ندارید؟
میخنداند اما کمتر از سری آبنباتهای مهرداد صدقی است. میشود در مجموع گفت که خُنک است.
مثل همیشه دوباره ادبیات آقای صدقی که حال دل را خوب میکنه من این کتابو نمی خواستم الان بخونم اما شرایطی برایم پیش آمد که بیشترین شدت ناراحتی را تجربه کردم غم نبینید تو زندگیتون قدر تک تک لحظاتش رو بدونید...
من دوستش داشتم و حسابی باهاش خندیدم داستان درمورد یک دانشجو بود هر چند قسمت هایی از داستان از زندگی من یکی دور بود اما همین که طنز مودبانه ای هست برام خیلی ارزش داشت و به نظرم نویسنده خلاق و هنرمندی داره https://linksharing.samsungcloud.com/...
این کتاب آقای صدقی به نظرم نسبت به مجموعه آبنباتها پایینتر بود و فراز و فرود چندانی نداشت. البته اینکه طنز مودبانهای داره و آدم میخندونه امتیاز ۳ دادم وگرنه کمتر میدادم.
" من یا یهکاری رو شروع نمیکنم، یا اگه شروع کردم نصفه ولش میکنم یا اونقدر خرابکاری میکنم که بگم کاش شروع نکرده بودم یا اینکه شانسیشانسی درست میشه. "