پنلوپه کنار دارِ بافندگیاش منتظر اُدیسه است؛ ولادیمیر و استراگون منتظر گودو هستند؛ و همۀ ما هرروز مجبوریم منتظر چیزی یا کسی باشیم: برای اتوبوس، برای پرداختهای سرِ ماه، برای دلدارمان که برسد یا زنگ بزند یا برای کتری که جوش بیاید. اما آیا واقعاً میدانیم که بالا و پایین گز کردنهای عصبیمان یا خیرهشدنهایمان به عقربههای ساعت یا دست به هم مالیدنهایمان در سالن انتظار به چه معناست؟ چه رابطهای بین انتظار و زمان هست؟ آیا چیزی با عنوان اخلاقِ انتظار یا شاید حتی نوعی هنرِ انتظار وجود دارد؟ و آیا اینترنت، خرید آنلاین و پیامک زدن به معنای آن است که اکنون دیگر کار انتظار برای همیشه به پایان رسیده است؟
انتظار از جمله چیزهایی است که بهرغم عجین بودنش با تجارب هرروزۀ ما عموماً بدیهی انگاشته شده و کمتر بهطور مستقل مورد واکاوی قرار گرفته است. این در حالی است که نویسندۀ کتاب حاضر، با کنار هم گذاشتن مثالهای متعددی از جهان هنر و ادبیات، اتکا به بصیرتهای عمیق پدیدارشناسی و هرمنوتیک فلسفی و نیز نظریۀ انتظار آنری برگسون و دیگران، میکوشد بهنحوی هنرمندانه به پرسشهای دشوار بالا پاسخ گوید.
هارولد شوایتزر استاد ادبیات و زبان انگلیسی و رئیس دپارتمان زبان انگلیسی دانشگاه باکنل است. از دورههای تدریسی او میتوان به شعر معاصر انگلیسی، نظریهٔ ادبی، مطالعات هولوکاست، علوم انسانی معاصر و مسئلۀ رنج در ادبیات معاصر و نمودهای آن اشاره کرد. از دیگر آثار او رنج کشیدن و درمان هنر است.
به جشم ما انتظار کشیدن های روزمره تنها اتلاف وقت و غیرسازنده است(صفاتی که میتوان به خواستگاران پنهلوپه نیز نسبت داد)،ولی متون ادبی نهتنها به آن مشروعیت میبخشند_و آنرا معادل تجربهای ژرف از زمان میسازند_بلکه همانطور که انتظار پنه لوپه نشان میدهد،آنرا به زمانی مبدل میکنند که در آن رخدادها بسط مییابتد،زمانی که در آن میتوانند به نقطه پایان برسند،اگر که لازم باشد در زمانی مقتضی به پایان برسند.یک داستانِ بد خودرا در سرخوردگیِ انتظار کشیدن برای پایانی قابل پیش بینی نشان میدهد،حال آنکه داستان خوب شاید چیزی که در انتظارش بوده ایم را به ما عرضه ندارد.داستانهای خوب بر پتانسیلی از روایت تاکید دارند که قادر است ما را تا به ابد منتظر بگذارد،بی آنکه انتظار را بیهوده بگذارند،و از اینرو شاید انتظاری در ما بسازند که هیچ پایان قابل پیشبینی و هیچ ابژهای برای آنکفایت نکند. صفحه ۱۰۰ همونطور که میبینید کتاب متن نسبتا سنگینی داره و برای خوندنش نیاز هست که چند تا کتاب رو خونده باشی ،مثل در انتظار گودو،اُدیسه و... در کل کتاب مفهوم انتظار رو از جهت های مختلف بررسی و واکاوی میکنه یه بخش از صفحه پایانی کتاب رو هم در ادامه اضافه میکنم: انتظار مثل هر بازه زمانی دیگر نیست که بتوان آنرا پیمود.انتظار نوعی از وضعیتِ بودن ماست.در هنگام انتظار،زمان وارد بدن ما میشود و ما خود به زمانی تبدیل میشویم که میگذرد.حتی اگر به انتظارمان آگاه نباشیم هم در حال انتظار کشیدن هستیم.ماهیتِ ابزاریِ انتظار عادی_وقتی که در انتظار چیزی هستیم که بهنظرمان بهتر از خود انتظار است_این جنبه وجودی و خصوصی انتظار را از ما پنهان میکند.انتظار به بیان فرصتیاست برای مواجهه با این ابعاد وجودی و خصوصی حیات که عمیق و شاید رنجور در مشغولیت هایمان پنهان شدهاند.اگر به جای آنکه صرفا دستخوش تجربه انتظار باشیم با آن رو در رو شویم و از آن خودش کنیم،در برابر کالایی شدن زمان مقاومت کرده ایم.زمان ما از آن خود ما خواهد بود.زمان و به تبع آن خودمان را ارزشمند کردهایم.در هنگام انتظار،در هنگام گوش فرادادن به ملودی درونی دیرند،با هستیِ خودمان همساز میشویم.
fantastis book, especially in times of porcine flu when one must be very patient. On waiting is a theory book but it can be read like a novel, it flows and it melts in your mouth like a good piece of dark chocolate.
نویسنده در این کتاب داستان سرایی نمیکند بلکه اصل و مفهوم انتظار و زمان را از منظر فیزیکی و ذهنی و فلسفه بررسی میکند. و اصطلاحاتی در این باب به کار میبرد . (برای مثال زمانی که فرد منتظر میماند و فقط منتظر میماند را زمان قابل لمس یا دیرند مینامد ) که برای مخاطب علاقهمند بسیار هم کارآمد و جذاب است. در جایجای کتاب نقل قولهایی از فیلسوفها و دیگر نویسندگان آثار ادبی که مرتبط با مفهوم انتظار است میآورد. اما قسمت بسیار جذاب در مورد این کتاب(که یکی از مهمترین دلیلهای من برای خواندن این کتاب بود) تحلیلهای بهجا و جالب درمورد آثار ادبی مانند : اودیسه و شخصیت پنه لوپه در انتظار گودو و ولادیمر و استراگونش داستان کوتاهی از ریموند کارور و چندین شعر و داستان دیگر است که حتما خواندنش خالی از لطف نیست.
در مورد طرح روی جلد کتاب هم که نمایانگر زمان قابل لمس است! بارزترین تصویری که از انتظار در ذهن ما نقش بسته همان فردیست منتظر در ایستگاه اتوبوس یا قطار که ایستاده و ساعتش را چک میکند و این پا و آن پا میکند. که لااقل برای من دیدن این تصویر کاملا حس ساعت چک کردن و با ریتم پنجه پا به زمین کوبیدن را تداعی کرد.
انتظار به چیزی چشم دارد که هنوز نیامده است. این هنوز نیامده همان وابستگی همیشگی ما به وضعیتی در آینده است، به چیزی که قرار است بیاید و ما برای آمدنش منتظریم صبور یا ناشکیبا. حرکت جهان و سرعت حضور و نفوذ تکنولوژی و البته توهم بی زمانی برآمده از دل سرعت انتقال و حضور همهچیز در زندگی ما، موجب شده فکر کنیم دیگر انتظاری وجود ندارد. اما آیا واقعن اینطور است؟ پاسخ آسان و دشوار است، پیچیده و ساده، کما اینکه مسئلهی انتظار، زمان، مکان و زیست - جهان ما را همزمان درگیر میکند و از انتظار برای رسیدن پاسخ یک پیام در شبکههای اجتماعی تا رسیدن معشوقی سفرکرده را شامل میشود.
Schweizer combines, among others, Adorno, Bergson, Gadamer, and Weil with Beckett, Bishop, Eliot, and Stevens. Stimulating stuff. Wish he wrote less like a professor of english though. The insights are spoilt slightly by his plodding, prosaic style.
کتاب مملو از ارجاعاتیه که ممکنه گاهی آدم رو از موضوع انتظار دور کنه. این رفت و برگشتهای مدام متن میان نقل قولها نیاز به تعلل و درنگ رو افزایش میده. فکر میکنم برای خواننده معمولی پیشنهاد خوبی نباشه و بهتره پیشنیازهایی برای ارجاعات پرشمار کتاب درنظر گرفت. اما بنظرم کتاب خوبیه چون کمک میکنه به انتظار از زوایای مختلف بنگریم و ردش رو پی بگیریم.
این کتاب در کل فلسفه کل انتظار رو توضیح داده، که انتظار در مواقع مختلف چه معانی ای میتونه داشته باشه و آدم ها در چه مواقعی از کدوم انتظار استفاده میکنند و چرا!
این کتاب یک تأمل عمیق و شاعرانه دربارهی مفهوم «انتظار» است — نه فقط در معنای فیزیکی و روزمره، بلکه در معنای وجودی، فلسفی، ادبی و روانی. شوایتزر با نگاهی ترکیبی از فلسفه، ادبیات، روانشناسی و زیباییشناسی، تجربهی انتظار را کاوش میکند.
شوایتزر انتظار را حالتی میداند که در آن زمان کش میآید، خودآگاهی تشدید میشود، و معنا در حالت تعلیق قرار میگیرد. در این لحظات، انسان همزمان در گذشته، حال و آینده معلق میماند.
یکی از محورهای اصلی کتاب، آسیبپذیر شدن انسان در حین انتظار است.
شوایتزر مینویسد که ما در انتظار، خود را در اختیار چیزی یا کسی بیرون از خودمان میگذاریم — و این، ما را از درون «باز» و «ناامن» میکند. این آسیبپذیری میتواند هم شکننده باشد و هم رهاییبخش.
شوایتزر با تحلیل آثار ادبی از جمله بکت، کاافکا، داستایوفسکی، و اشعار مختلف، نشان میدهد که چگونه انتظار در ادبیات، تصویری از هستی انسان است — هستیای در جستوجو، در ترس، در امید، در بیخبری.
در کل کتاب، نوعی ریتم آرام، تأملبرانگیز و سکوتآلود جریان دارد. مثل نشستن کنار پنجرهای که رو به باران باز است. این سکوت و تعلیق، حس و حال اصلی کتاب را میسازد — جایی که زمان آهسته میشود و معنا در «منتظر بودن» شکل میگیرد، نه در «رسیدن».
«در باب انتظار» نوشتهی هارولد شوایتزر، تأملی شاعرانه و فلسفی است دربارهی یکی از عمیقترین و ظریفترین حالتهای انسانی — جایی که بودن ما، به انتظار گره میخورد و معنا در سکوت و ناتمامی شکل میگیرد.
"In waiting... time must suddenly be endured rather than traversed, felt rather than thought."
The first two chapters, ‘Nobody Likes to Wait’ and ‘A Brief Theory of Waiting’ are amazing. These two chapters are powerful enough to change your entire perception regarding ‘waiting’. Reading just these two will be well worth it even if you are not able to grasp the rest of the book.
It will be improper of me to give a “review” of this book because deciphering all other chapters requires you to have knowledge of some literature mentioned in particular chapters. For eg. The Odyssey.
I will be reading this book again once I have gone through all the works mentioned by the author.