پیدایش و نحوۀ نقشآفرینى اتحادیههاى کارگرى سنجۀ مناسبى است براى پژوهش دربارۀ وضعیت توسعۀ سیاسى جامعه. همچنانکه هر زمان ساحت اجتماعى ایران توأم با آزادىهاى سیاسى بوده است، اولین نهادهایى که سر برآوردهاند اتحادیههاى کارگرى بودهاند؛ از دیگر سو، با حاکم شدنِ دوبارۀ اختناق، اتحادیههاى کارگرى به اولین هدف سرکوبگران تبدیل مىشوند. حبیب لاجوردى در این اثر دورانى بس حیاتى در تاریخ سیاسى ایران را از منظر پیدایى و سرکوبىِ جنبش کارگرى روایت مىکند، دورانى که با انقلاب مشروطه آغاز مىشود و نهایتاً به انقلاب ۵۷ مىانجامد. او با تحلیل فرازها و فرودهاى این جنبش نشان مىدهد که تحول اجتماعى حقیقى مستلزم امکان سیاستورزى آزادانه است و نه حاصل خودکامگى مبتنى بر لوازم اقتصادى.
واقعاً دلم میخواد ریویوی دقیق و مفصل بنویسم براش، مخصوصاً دربارۀ قسمتهای مهمی که در این پژوهش مغفول مونده بود ولی فعلاً نه وقتش رو دارم و نه حالش رو. کتابیه که بههرحال باید بارها بهش رجوع کنم. شاید اون موقعها نوشتم.
برای منی که تا الان هیچ مطالعهای دربارهی فعالیتهای کارگری ایران (قبل و بعد از انقلاب) نداشتم، خیلی کتاب خوبی بود. فقط دوران مصدقش به نقل قولهای خود مصدق خلاصه شده بود. پسگفتار جالبی داشت دربارهی خاطرات شخصی مولف از اوضاع کارگران از ۴۲ تا ۵۷ (کتاب از مشروطه شروع کرده تا ۴۲). نکتهی طلاییش هم که دوبار از زبون مولف و یه بار از آبراهاميان نقل میشه اینه که "توسعهی نابرابر [نامتوازن ] اقتصادی و اجتماعی از یه طرف و توسعهی سیاسی از یه طرف یکی از عوامل انقلاب۵۷ بود."