Jump to ratings and reviews
Rate this book

وقتی موسی کشته شد

Rate this book

128 pages, Paperback

First published October 1, 2021

2 people are currently reading
20 people want to read

About the author

سیدضیا قاسمی

6 books1 follower

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
6 (8%)
4 stars
26 (38%)
3 stars
22 (32%)
2 stars
11 (16%)
1 star
3 (4%)
Displaying 1 - 11 of 11 reviews
Profile Image for Mehrnoosh Arzaghi.
57 reviews1 follower
November 14, 2021

موسی خیزک‌کنان در روستایی دورافتاده تمام پنجره ماست از آنچه در این سی‌سال بر افغانستان گذشته است. موسی پسرک مظلوم با پاهای عیبی‌اش با همه حاشیه‌های که حول شخصیتش شکل می‌گیرد، رویای معصومانه‌ای دارد : بلندشدن از خاک، دیدن و تجربه کردن جهان.. گویی افغانستان !
استخوان‌ها، ریشه‌ها اما راه رسیدن اویند به خواسته‌اش..

ما به خواندن ادبیات همسایه‌هامان محتاجیم پیش از آنکه تمامی استخوان‌ها را از خاک‌هایمان بیرون بکشند و ما ریشه‌هایمان را فراموش کنیم..
Profile Image for HAMiD.
518 reviews
November 21, 2022
هر جا که بانگِ مسلمانی بود، هر چه موسا بود کشته بودند. در طرح ها و رنگهای سیاه و خاکستری در هیبتِ زشت ترین شمایلی که از موجودی حتا نمی شود به خیال آورد. موسا را وقتی کشتند خیلی پیشتر از آن یک گوشه ای یک جایی انسان مرده بود، روی تختخوابِ بیمارستانِ مهرگان، کنار سدِ کرج، توی بیابان های ورامین، در انفرادیِ زندان اوین، در درون انسان انسان مرده بود، انسان را کشته بودند

هشت و ده دقیقه ی صبحِ دوشنبه ای که سی ام آبان است در یکهزار و چهارصد و یک و من در عذابی بزرگْ که مهاباد در خون و ما غرقه در خواندن
شرم بر ما باد
Profile Image for Rima Jabbari.
9 reviews
April 9, 2022
بخش اول کتاب بسیار ضعیف است اما بخش دوم اصلا یک جان دوباره می‌گیرد.
16 reviews4 followers
August 26, 2023
الحق مقابل ناله‌هایی که عالیه عطایی با آنها کاسبی راه انداخته این رمان ادبیات به حساب می‌آید.
Profile Image for Ariana.
178 reviews20 followers
October 17, 2024

«وقتی موسی کشته شد»
نوشته ضیا قاسمی

«موسی را کشتند. درست چند روز مانده به پاییز، پیش از آن که تمام درختان زرسنگ زرد شوند و برگ‌های‌شان با بادها از شاخه‌ها پایین بیفتند و بین جوی‌ها جمع شوند، طالبان موسی را کشتند. موسی اگر زنده می‌ماند حتما این پاییز هم بوجی‌ای می‌گرفت و خزک‌کنان می‌رفت و برگ‌های خشک و نیمه خشک را از بین جوی‌ها جمع می‌کرد و بوجی را، که خش خش کنان پر می‌شد، بر پشتش می‌بست. دست‌هایش را بین بوت‌های کهنه و پاره‌اش می‌انداخت و خزک‌کنان خزک‌کنان به خانه برمی‌گشت و پشت سرش، در طول راه، رد زانوهایش بر خاک می‌ماند.» صفحه ۱

موسی پسری جوان است که همراه با نقصی جسمانی متولد می‌شود. زانوهای موسی به داخل تاب برداشته‌اند و راه رفتن را برایش ناممکن کرده‌اند.
زرسنگ، روستای داستان ما در دل کوهستان قرار دارد و سخت بودن مسیر عبور و مرور برای دستیابی به پزشک و غذا و امکانات، در کنار ظهور و سقوط قدرت‌های منطقه‌ای، این روستا را مهجور و مظلوم ساخته است. با افول شاهنشاهی افغانستان و دخالت نیروهای خارجی و ناآرامی‌های داخلی، موسی رشد می‌کند و برای راه رفتن بر زمین می‌خزد. آوازه موجودی گورکاو که قبرها را می‌شکافد و استخوان مرده‌ها را می‌دزدد در آن حوالی پخش می‌شود.
موسی عاشق دختری می‌شود که چشمه پری او را طلسم کرده است. و در نهایت توسط طالبان به قتل می‌رسد.
اما چرا؟ فردی معلول و ناتوان چه خطری برای طالب‌ها دارد؟

ضیا قاسمی نویسنده ناول «وقتی موسی کشته شد» از شاعران و نویسندگان مطرح کشور افغانستان است. وی در بحبوحه جنگ با شوروی ناچار به مهاجرت به ایران شد و اکنون ساکن سوئد است. رمان ضیا قاسمی پیش از بازگشت دوباره‌ی کابوس طالبان به افغانستان نوشته شده است و همین امر به آن اهمیتی دوچندان می‌بخشد. رمانی درباره هویت مردی که کسی او را نمی‌بیند، نمی‌خواهد و حتی در بهترین حالت کاری به کارش ندارد. مردی که روی زمین می‌خزد و می‌خواهد رویای بزرگش را محقق کند. رویای عشق را.

در پناه خرد
Profile Image for Rahman Hosseini.
7 reviews
December 19, 2022
داستان روند یکنواختی داشت و اتفاق غافلگیر کننده‌ای رخ نمی‌داد. همه چیز ساده و قابل پیشبینی بود.
نثر روانی داشت، کلمات هزارگیِ استفاده شده در متن مثل قند بودند که دهانم آب می‌شد و فضای داستان برای منِ هزاره بسیار فضای ملموسی بود.
Profile Image for Sana.
112 reviews2 followers
February 6, 2024
برایم روایت واقعی از افغانستان چیزی شبیه به این کتاب است و نه بادبادک‌باز
بدون ترجمه از انگلیسی با اصل واژه‌هایی با لهجه‌های مختلف افغانستان که ترکیب شیرینی زبان و تلخی جهان را خیلی زیبا کنار هم گذاشته است.
Profile Image for Hayat Buda.
18 reviews1 follower
December 17, 2023
رمان وقتی موسی کشته شد، نوشته‌ی ضیا قاسمی، شاعر و نویسنده‌ی نام‌‌آشنای افغانستان است. این رمان در مورد مردی به نام موسی است که در روستای زرسنگ زندگی می‌کند. موسی وقتی به دنیا می‌آید، پایش مشکل دارد. خانواده‌اش پیش داکتران می‌برند؛ اما داکتران جواب رد می‌دهند. آن‌ها مجبور می‌شوند دست به دامن ملا و تعویض‌نویس بزند. ملا هم نمی‌تواند او را شفا بدهد. خانواده‌‌اش می‌پذیرند که سرنوشت موسی همین است. موسی وقتی بزرگ می‌شود از کوه‌ها هیزم می‌آورد. او پس از چندی متوجه می‌شود که با فروش استخوان مرده، می‌تواند پول خوبی به دست بیاورد. او شبانه استخوان مرده‌هایی را از مردن آن‌ها چند وقتی گذشته، از قبر می‌کشد و به بازار می‌فروشد. روزی او را طالبان در بازار با بوجی‌ای که استخوان مرده داخلش است، تیر باران می‌کند.
Profile Image for Fateme Ghasemi.
104 reviews37 followers
June 26, 2024
با اینکه معنی تعدادی از کلمات رو نمی دونستم، متن به گونه ای بود که می‌تونستم معنی شون رو حدس بزنم. قلم زیبا و روانی داشت.

داستان در یکی از روستاهای افغانستان اتفاق می افته. خوندنش بیشتر کمک می‌کنه فضا رو در اون دوره زمانی بشناسیم.
اگر دنبال کتابی هستید که حال‌خوب‌کن باشه سراغ این کتاب نباید رفت به نظرم.


دوست دارم حتما بیشتر ازین نویسنده بخونم.
21 reviews3 followers
February 20, 2023
همین لحظه كتاب را تمام کردم. حس مبهمی دارم درباره این کتاب. كلمات هزارگی بر سیاق و به تقليد از رمان کوچه‌ی مای اکرم عثمان به کار بسته شده‌است. با تاریخ أفغانستان درگیر است اما از باز کردن آن می‌ترسد. مدام به این یا آن قومندان و «حزب رقیب»‌ اشاره می_کند اما هیچ‌گاهی به وضوح از این حزب و درگیری‌های شان نام نمی‌برد. موسی نماد چه چیزی در تاریخ أفغانستان است؟ نمی‌دانم و از این نظر رمان مبهم است. بردش اما این است که چیز انضمامی و عینی صحبت می‌کند که خواننده می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند. مثل دیگر رمان‌های جوان أفغانستان نیست که از دغدغه‌های شیک و بندتنبانی حرف بزند.
یک هم ذات‌پنداری عمیق با موسی دارم. شاید به این دلیل که زرد سنگ قریه‌ی است در نزدیکی‌های محل تولد من و جایی که یکی از عمه‌هایم را به شوهر دادند. هر باری که نام زرد سنگ در متن می‌آمد، کلی خاطره در ذهنم زنده می‌شد.
Displaying 1 - 11 of 11 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.