مجموعه داستان مانند یک آلبوم خاطرات است. آلبومی که با ورقزدن هر صفحهاش، خاطرهای به یادمان میآورد. خاطرهای که مربوط به یکی از برشهای زندگی است. در میان صفحات مجموعه داستان «ما چندنفر» میتوان برشهایی را از دورههای مختلف زندگی ایرانیان مشاهده کرد. موضوعاتی مانند: مهاجرت، فرزندآوری، تبعات جنگ ایران و عراق، مناسک آیینی، زنان و … .
برشی از کتاب: فنجان را به خود فروغ خانم نشان داد که تفالههای قهوه در ته آن شکل یک چکمه قهوهای سوخته را درست کرده بودند. سرهنگ به فروغ خانم گفت میداند که کفش به این بزرگی نشانۀ چیست؟ و فروغ خانم با خنده جواب داد کفش یعنی بخت. سرهنگ به پیشگوییهای اغراقآمیزش دربارۀ این بخت بزرگ و راه روشن ادامه میداد. ولی حواس فروغ خانم رفته بود به بیست سال پیش.
زمانی که همسر مرحومش برای کار به شهرستان رفته بود. و مدتها برای دیدن او و بچّهها به تهران نیامده بود. این قضیه و پول کمی که همسرش برای ادارۀ زندگیشان میفرستاد فشار عصبی زیادی به فروغ خانم وارد کرده بود. اما عزت نفس و طبع بلندش به او اجازۀ درد و دل کردن با کسی را نمیداد. تا اینکه یک شب در خواب شوهرش را دید. در خواب بالای سر شوهرش ایستاده بود و با داد و بیداد از او گله میکرد. که چرا به تهران برنمیگردد؟ چرا پول نمیفرستد؟ چرا کم تماس میگیرد؟
ولی در تمام مدت خواب فروغ خانم، شوهرش سرش را پایین انداخته بود و داشت بند کفشهایش را میبست. دوست فروغ خانم فردا صبح در تعبیر این خواب گفته بود کفش نشانۀ بخت است. شوهرت دارد زن میگیرد اختر!
یک مجموعه داستان عالی با داستانهای حساب شده، پخته، بدیع ودرگیر کننده. احتمالا من یکی از اولین شنوندگان و منتقدان تمام داستانهای این مجموعه بوده ام و خاطرم هست از اولین داستانی که از مینو رضایی خواندم به قدرت قلم و توانایی قصه گویی و شفافیت تصویرپردازی اش غبطه خوردم. بسیار بسیار توصیه میکنم به همه مخاطبان جدی داستان
بعد از مدتها یک مجموعه داستان کوتاه ایرانی از یک نویسنده جوان خواندم که قلم و لحن و فکر و زاویه دیدش از ادااطوار و تقلید و تکرار خالی بود، ما چند نفر مجموعه با شخصیت و با اصالتی است به نظرم تقریبا میتوانم بگویم همۀ داستانها با مسائل و جهان زنان از زوایای گوناگون درگیرند و از نظر مطالعات زنان و پژوهش های فمنیستی قابل تامل
جهان یگانۀ داستان ها تا حدی است که حس میکنی نویسنده به جای کپی برداری از داستانهایی که خوانده از زندگی و نگرش خود به داستان نویسی روی آورده، اما این یگانگی جهان، یگانگی شخصیت راوی و موضوع نیست، یعنی در عین آن یگانگی تنوعی در زاویه دید و مسائل و مضامین وجود دارد که نمیگذارد کار مثل خیلی دیگر از آثار ضعیف امروز داستان نویسان جوان شبیه نوعی خاطره نگاری روزانه یک نویسنده تنبل باشد و مخاطب را کسل کند
نظرم در مورد هر داستان به طور جداگانه
آن پسر دیگرم : عالی بود. حرف نو، جهان نو، غیرکلیشهای، دردمندانه و جسور
سوگواره: خیلی خوب. ساختار، روایت و نثر فوق العاده
ما چند نفر: نمونه یک داستان مینیمال با قدرت داستانگویی و تعلیق ستایش برانگیز. در مجموع خیلی خوب بود
نظرکرده: به نظرم بدترین داستان کتاب. این ایده و مسئله را زیاد دیده بودم و اینجا با پرداخت و مخصوصا پایانی بدتر دیدمش. تا نیمه های داستان کشش داشت اما هرچه می رفت به آخر کمتر حس میکردی داری یک داستان خواندنی میخوانی. حس میکردی یک خاطره پراکنده است که نتوانسته قصه بشود
برایت همه جا تسبیح میگذارم: معمولی بود. چندان بدیع و عمیق نبود، هرچند به هرحال دلنشین بود
عروس کشون: در مجموع داستان خوبی بود. این لحن روایت را در چند داستان دیگر هم داشتند که دوستش داشتم. اما فارغ از ساختار هم، داستان بی معنا و بی حکمت و بی تاثربرانگیزی نبود، خوب بود واقعا
از وقتی آمده ایم: این کار هم عالی بود و از بهترین های کتاب. قصه گویی و کششمندی خیلی خوبی داشت و حرف های خیلی نو و ارزشمندی. اگر داستان پیش از این کتاب جایی منتشر شده باشد میشود حدس زد فیلم امسال بهروز شعیبی _بدون قرار قبلی_ تحت تاثیرش بوده. اما نه یک اقتباس خوب. یک اقتباس خیلی ضعیف و سطحی از داستان. و اگر پای اقتباس و دیگر مفاهیم مشابه در میان نباشد، باز آدم میگوید کاش شعیبی به جای آن قصه شعاری این قصه محکم را می ساخت
فروغ خانم: خواندنی و جذاب، با پایانبندی خیلی خوب. این داستان + داستان قبلی + داستان اول + داستان سوم مایۀ سینمایی شدن را به طور جدی دارند و میشود از تویشان یک فیلمنامه خوب دربیاید
هنوز باران می آید: خوب. یک داستان دلنشین و یک پایان خوب برای کتاب
مجموعهٔ ۹ داستان کوتاه که اگر از یکیش صرفه نظر کنیم، چهارتایش دلنشین و چهارتای دیگر ناب و درجهیکند.
گمان میکنم بیشترین ضربه به زنانگی زنان را، برخی از همجنسانِ خودشان زدهاند و این مجموعه داستان، از حیث اینکه در نقطهٔ مقابل این جریان قرار میگیره، خواندنیتر هم شده. هر نه داستان، جهانی زنانه دارند با مختصاتی درست و حسابشده.
اگر مرد هستید خیلی توصیه میکنم که بخوانید. اگر هم زن هستید، بیشتر! به عنوان یک کادو برای خانمها هم میتونه گزینهٔ خوبی باشه :)
بین بهترین مجموعه داستانکوتاههای ایرانی بود که تا الان خواندهام. پر تعلیق، کوبنده، عمیق و آرام. و کاش خانم رضایی، بیشتر بنویسند. و کاش نشر صاد، همتش را بیشتر و بیشتر کند!
این مجموعه از ۹ تا داستان کوتاه تشکیل شده که محور و شخصیت اصلی داستانها زنان هستن. هر کدوم از داستانها به مسائلی که در زندگی ممکنه درگیرش باشیم میپردازه. مسائلی مثل مهاجرت، ازدواج مجدد، بچهدار شدن، خرافات، رسمهای بیهوده، آیینهای مذهبی و ... . داستانهای مورد علاقهی من از این مجموعه؛ داستان " آن پسر دیگرم" و " ما چند نفر" هست.
من با یادداشت رفیق قدیمی ام حسن صنوبری به خواندن این کتاب مشتاق شدم. باید بگویم از این اشتیاق پشیمان نیستم. کتاب لذتبخشی را از نویسنده ایرانی خواندم. یک نویسنده زن ایرانی. کسی که خلافِ تقریبا تمام قبلیها نق نمیزند. لحنی ساده و صمیمی و زنانه. یک زن ایرانی مسلمان. مسلمان بودن، به این معنی که از این داستان ها به راحتی و به درستی میفهمیم که نویسنده در اقلیمی با اکثریت مسلمان زیسته است. اگر ایرانی خوانده باشید، متوجه میشوید که این موهبت کمی نیست. اینکه اتمسفر داستان، اتمسفری بر اساس واقعیت باشد. امیدوارم خانم رضایی بی وقفه در پیِ نوشتن آثار دیگری باشد و در انجماد الحان غرغرو، حال خوش و ناخوش زن ایرانی باشد.
داستانهای ما چند نفر یکراست میروند سر اصل موضوع. مثل اکثر داستانهای امروزی توی هزارتوهای بحث فلسفی درونِ سر راوی، آدم را گیج نمیکنند. نه اینکه راوی توی کلهاش فکر نیاید، منتهی فکرها نتیجه اتفاقات و ماجراهای بیرونی است. بیرونی که اتفاقا خیلی هم خوب توصیف میشود. اکثر داستانها از همان خط اول یک اتفاق را میگویند یا یک موقعیت خاص را و بعد با شیرینی، خیلی خودمانی و طبیعی آدمهای داخل قصه وارد میشوند و حرف میزنند. منظورم از طبیعی این است که آدمهای قصهها و حرفها و رفتارهایشان آنقدر آشناست که خیلی جاها به خودتان میگویید ا اینکه خاله، یا شوهرعمه یا همسایه خودم است؟ و با اینحال با ادبیات تمیزی روایت میشوند نه آنطوری که فکر کنید دارید یک سریال دویست قسمتی ترکی میبینید!
این سالها مهاجرت، طلاق، خیانت سوژه بیشتر داستانهای فارسی بوده. این مجموعه هم خالی از این موضوعات نیست، گرچه خوشبختانه خیلی گلدرشت آنها را ننشانده در داستانها. اما یکی از موضوعات جالبی که بهش پرداخته ماجرای فرزندآوری هست. جدا از توصیههای خنده دار حکومتی که این روزها گوشمان را پر کرده، بحث سر فرزند داشتن یا نداشتن، یکی آوردن یا چندتا و ترسها و اضطرابها و قضاوتهایی که اکثر آدمها در اینباره تحویل هم میدهند و در چند داستان کتاب آمده، از موضوعات جالبیست که نویسنده واردش شده.
ما چند نفر داستانهای خوشخوان و شیرینی دارد. من که یک نفس خواندمش و از دنیاهای رنگارنگش لذت بردم.
یک مجموعه داستان خواندنی و گیرا، با قدرت داستان پردازی خیلی خوب. آنقدر جزییات را خوب توصیف کرده که کاملا فضا برایتان تصویرسازی میشود و روان والبته زیبا روایت میشود. موضوعات هم موضوعات ملموس و در عین حال مبتلا به است، اما اصلا مثل خیلی از داستانها کلیشه ای نیست. ضمن اینکه موضوعات متنوع است. هم داستان عاشقانه دارد، هم احتماعی. .