آخرین مجموعه داستانی که از نویسنده مشهور ایرانی صادق هدایت منتشر شده، کتاب صوتی سگ ولگرد نام دارد. اثری که از هشت داستان کوتاه تشکیل شده و اولین بار در سال 1321 شمسی چاپ شده است. کتاب صوتی دن ژوان کرج نیز یکی از داستانهای این مجموعه به شمار میرود. در این داستان، راوی که به نوعی نماینده و سخنگوی افکار نویسنده نیز به شمار میرود، شب عید نوروز برای گذراندن تعطیلات همراه با حسن و همسرش به کرج میرود اما با ورود دن ژوان اتفاقاتی جالب برای این چهار نفر رخ میدهد. هدایت در این داستان لحنی طنز دارد و به نقد طبقهی متوسط متجدد میپردازد. همچنین محمدعلی همایون کاتوزیان تاریخ نگار و منتقد ادبی اعتقاد دارد این اثر داستانی، یک کمدی تمام عیار است که به خوبی توانسته طبقه متوسط آن دوران را توصیف و نقد کند
دوستانِ گرانقدر، هدفِ زنده یاد <صادق هدایت> از نوشتنِ این داستان، این است که در انتخابهایِ طرفِ مقابلِ خویش، چه برایِ دوستی و چه برایِ ازدواج، همه چیز را در نظر بگیرید و بیش از هر تلاش کنید تا خودتان باشید، اینکه خودتان را چیزِ دیگری نمایش دهید، شما را تبدیل به موجودی مصنوعی و شکننده میکند ---------------------------------------------- داستان از آنجایی آغاز میشود که راویِ داستان، تصمیم میگیرد به جایِ آنکه دید و بازدیدهایِ کلیشه ای در نوروز را تحمل کند، چند روزی به کرج برود.. راوی در آنجا با همکلاسیِ دورانِ نوجوانی، یعنی حسن آشنا میشود.. ولی این حسن، با حسنی که او میشناخت و به او حسن حمال میگفتند، زمین تا آسمان تفاوت دارد حسن با دختری نوکیسه و عقده ای آشنا شده است که تنها چیزی که دختر دارد، کمی زیبایی میباشد.. حسن برایِ نگه داشتنِ این دختر، مجبور است، دار و ندارش را خرجِ تفریحاتِ گران قیمتِ دختر کند، تا بتواند ساعاتی را با این دخترِ عقده ای بگذراند حسن و راویِ داستان، تصمیم میگیرند تا تعطیلات در کرج را به همراهِ دوست دخترش کنارِ یکدیگر بگذرانند... ولی مشکل از زمانی آغاز میشود که جوانی آس و پاس و مکار با شهرتِ <دون ژوان> به جمعِ آنها اضافه میشود.. دون ژوان، بدونِ اجازهٔ حسن، با دوست دخترش میرقصد و دختر نیز به او پا داده و حتی بوسه هایی نیز به او میدهد.. کارهای دون ژوان و خیانتِ دوست دخترِ حسن، به اندازه ای تابلو و غیرِ قابلِ تحمل است که دیگر حسن نمیتواند آنها را تحمل کند و نسبت به این کارها چشم پوشی نماید عزیزانم، بهتر است خودتان این داستانِ کوتاه را خوانده و از سرانجامِ دردناکِ داستان آگاه شوید --------------------------------------------- امیدوارم از خواندنِ این داستان لذت ببرید <پیروز باشید و ایرانی>
امروز در کتابخانه ام چشمم به مجموعه داستان های صادق هدایت افتاد و با خود فکر کردم بازخوانی داستانهای کوتاهش مرا دوباره به سالهای دبیرستان میبرد که ساعتها مجموعه رو میخوندم، از بین اونها مجموعه داستان سگ ولکرد رو انتخاب کردم، داستان دون ژوان کرج،داستان ریالیستی نوعی طنز درونش هست که صادق هدایت با انتخاب مناسب فضا و مکان و توصیفات مثل همیشه حیرت انگیزش خواننده رو جذب خودش میکند، داستان رو میشه هم طراز با شعر Don Juan, اثر Lord Byron نویسنده رمانتیک انگلیسی قرار داد، که طنزیست با همین نوع شخصیت و پلات. داستان دون ژوان کرج رو میشه اقتباسی از شعر لورد بایرون دانست، در کلام اخر، صادق هدایت یکی از اکادمیک ترین نویسندگان فارسی زبان به شمار میرود که همیشه آگاهی و مطالعه گستردهاش لااقل من یکی رو حیرت آور میکنه.
2.3 stars نمیدونم چرا وقتی این اثر رو خوندم یاد یکی از همکلاسیای دوران دانشگاه افتادم... سال 1382... پسری که تا دختری رو می دید( اون زمان روابط مثل الان آزاد نبود) شروع می کرد به ضایع کردن و دست انداختن دوستای پسر دیگه اش تا خودشو جلوی دخترا نشون بده و توجهشون رو جلب کنه
حسن( که خودش دستی تو دختر بازی داره) تو این داستان که انگار لقب حمّالی رو از کودکی با خودش حمل می کنه، عاشق یک دختری با موقعیت فرهنگی متفاوت از خودش میشود، دختری که حسن اینگونه او را معرفی میکند " خیلی فرنگی مآب، و دولتمند" ر و همین فرنگی مآبی هم کار دستش میدهد چون در سفری که به مناسبت نوروز به کرج می روند، اون زن که دنبال آزادی بود و به قول حسن " خیلی آزادی می خواد" با یک فردی که اسم مستعارش دوژوان هست آشنا میشه... آشناییتی که، حسابی کفر حسن رو درمیاره ... دوژوان هم مثل همون همکلاسی ما تو دانشگاه همش دنبال جلب توجه دخترا و زنای مردم بود به خاطر همین شروع کرد به خالی بندی که مثلا سوار هواپیما شدم یا اینکه فلان لباس رو از فلان جا خریدم و شروع کردن به ارائه خدمات عاطفی به زن حسن.....ر حسن یک فردی هست که بین سنت و مدرنیته گیر کرده است.... خودش همه جوره روابط با زنها داره ولی همسرش که آزادی میخوهد باهاش مشکل داره.... اون تکلیفش با خودش معلوم نیست..... دوژوان هم به قول هدایت از اون آدمهایی هست که محصول و نتیجه استانداردهای اخلاقیه همین جامعه است.... این جامعه با این شرایط اخلاقی، محصولش همین ها میشه.. در جایی در انتهای داستان می گوید "" من فهمیدم که دروغهای لوس و تملق های بیجا که می گفت از روی کوری بود که با محیط او وفق می داد""""ر ظاهرا هدایت در این داستان ، نقدی به جامعه شبهه روشنفکری جامعه ایران در اوایل قرن چهاردهم شمسی داره.... او شخصیت افرادی را به تصویر می کشد که از لحاظ اخلاقی انسان هایی توخالی و پوچی هستند.....و نهایتِ هنرشان قاب زدن معشوقه دیگران است
مانند بیشتر آثار مجموعه سگ ولگرد این داستان نیز بر اساس روانشناسی شخصیت ها شکل گرفته و حرکت می کند به راستی همه شخصیت های هدایت مصادیق عینی از مردم اطراف ما هستند. راوی، خانم حسن، حسن و دون ژوان همگی کاراکتر واقعی دارند روابط این ها نیز به نحو منطقی توصیف شده. راوی همان دانای کل است که گویی از ماورای بوف کور خسته و پذیرفته برگشته خانم حسن دنباله درخشنده و پات سگ ولگرد است و دون ژوان نمادی از شرایط دهه بیست و سی ایران که به خوبی نشان می دهد نبض روزگار در دست نویسنده قرار دارد.
نمیدانم چطور است بعضی اشخاص به اولین برخورد، جان در یک قالب میشوند، به قول عوام جور و اخت می آیند و یکبار معرفی کافی است برای اینکه یکدیگر را هیچوقت فراموش نکنند در صورتیکه بر عکس بعضی دیگر با وجودیکه مکرر بهم معرفی میشوند و در مراحل زندگی سر راه یکدیگر واقع می گردند، همیشه از هم گریزان هستند، میان آنها هرگز حس همدردی و جوشش پیدا نمیشود و اگر در کوچه هم بهم بر بخورند ، یکدیگر را ندیده می گیرند . دوستی بی جهت ، دشمنی بی جهت ! حالا این خاصیت را میخواهند اسمش را سمپاتی یا آنتی پاتی بگذارند و یا در اثر مغناطیس و روحیه اشخاص بدانند یا نه . آنهائیکه معتقد به حلول ارواح هستند دورتر رفته میگویند که این اشخاص در زندگی سابق خودشان روی زمین دوست و یا دشمن بوده اند و باین جهت نسبت بهم متمایل و یا از هم متنفرند ولی هیچکدام از این فرضیات نمیتوانند به آسانی معمای بالا را حل بکند . ....
یادم هست داستان رو خیلی دوست نداشتم اما فیلمی از این قصه دیدم که خیلی بامزه و خنده دار بود. بازی ارژنگ امیرفضلی تو نقش دون ژوان و رقص و اداهاش خیلی شیرین بود ولی خب دون ژوان باید خیلی جذاب تر و پدرسوخته تر باشه
يك داستان كوتاه از نويسنده شهير كشورمان صادق هدايت... اين داستان روايتگر انسان هاى قشر متوسط جامعه ميباشد كه سعى در متجدد نشان دادن خود دارند. اين داستان از زبان اول شخص مفرد روايت ميشود و راوى شخصى است كه براى دورى از اداب و رسوم خسته كننده ديد و بازديد عيد ، قصد سفر به شهر كرج را دارد. در اين داستان راوى با حسن شبگرد دوست قديمى و همچنين معشوقه اش و در ادامه راه با دون ژوان كرج، از دوستان قديمى همراه ميشود.دون ژوان شخصى اغواگر زنان ميباشد و با هر نوع دروغ و كلك سعى در اغواى زنان و در اين داستان سعى در اغوا و فريب معشوقه حسن دارد. در نهايت و در پايان داستان، با معشوقه حسن شبگرد عازم قزوين ميشود در حالى كه حسن از روى عصبانيت شب قبل معشوقه خود را ترك كرده است. به نظر ميرسد كه صادق هدايت قصد دارد در اين دستان كوتاه با ترسیم دو شخصیّت زن آرتیست و دونژوان به نقد انتقالِ ناموزون و مقلّدانه فرهنگ و تکنولوژی غرب به جوامع جهان سومی به ویژه جامعه ایرانی بپردازد.
دن ژوان کرج با یک نظر روانشناسی و یک اعتقاد دینی آغاز میشود. راوی دربارهی افرادی که همدیگر را میبینند و بیدلیل جذب هم میشوند و یا بر عکس یکدیگر را دفع میکنند میگوید: «بعضی معتقدند بر اساس سمپاتی یا آنتیسمپاتی جذب یا دفع میشوند. آنهایی هم که معتقد به حلول ارواح هستند دورتر رفته میگویند که این اشخاص در زندگی سابق خودشان روی زمین دوست و یا دشمن بودهاند و به این جهت نسبت به هم متمایل و از هم متنفرند.» اما خود راوی که نظرش شاید به طور اتفاقی با نظر هدایت یکسان باشد معتقد است که: «کشش و جوشش ناگهانی نه مربوط به خصایل روحیست و نه ربطی به محاسن جسمانی دارد.» راوی در اواخر داستان اعتقاد ناتورالیستی خود را به وضوح نشان میدهد و معتقد است که اتفاقات کل داستان بر پایهی نوعی جبر شکل گرفته است: «گویا نسیم بهاری آنها را مست کرده بود. من به فکر قضایای عجیب و غریب دیشب افتادم و فهمیدم که این قضایا هم مربوط به نسیم مست کنندهی بهاری بوده و رفقای من هم مثل گنجشکهای مست شده بودند.» این داستان از زاویهای خوشیهای موقت و پوچ و توخالی و شخصیتهایی را که به دنبال آن هستند نشان میدهد. ابتدا نگاهی به حسن داشته باشیم، حسن از این گونه زندگی خسته شده بود و میخواست تغییری اساسی در زندگی خود بدهد. دیگر نمیخواست شهوترانی کند و لابد تصمیم گرفته بود که به زندگی امیدوار باشد. این بود که در پی تشکیل خانواده برآمده بود. اما روحیهی سنتی او، راه را به خطا رفته بود و در پی زنی بود که از هیچ نظر به او شبیه نبود و همین امر، جرقهای شده بود برای شکلگیری چنین داستانی. در مقابل دن ژوان، حسن و نامزد او که شخصیتهایی نمایشی هستند و هر کدام به دنبال اهداف و اغراضی. میتوان گفت که خودنمایی در دن ژوان از آنهای دیگر پررنگتر است. وی نمایندهی آن دسته از افراد در جامعه است که با وجود توخالیاش فقط به وسیلهی زبانش و نقش آفرینی ماهرانهشان سعی در به دست آوردن مفتی آنچه در اطرافشان میبینند و خوششان میآید و هوس میکنند هستند. در مجموع، دن ژوان کرج یک داستان اجتماعیست که البته به موارد عمیق دیگری از جمله مسئلهی جبر و اختیار در لابه لای آن اشاره شده است. این داستان در مسافرت شکل میگیرد و ذات مسافرت، انسان را ناخودآگاه از دغدغههای روزمره جدا میکند و مانند پرندهای ما را بر بالهای خود مینشاند و به قسمتی از آسمان میبرد.
دُن ژوان کرج داستانِ کوتاهی از صادق هدایت است.شخصیت اصلی شبِ عید نوروز به قصدِ گذرانِ تعطیلات از تهران به کرج سفر می کند.در این سفر او با دوست قدیمی اش حسن و همسرش همسفر می شود و بعدا دن ژوان نیز به جمع آن ها می پیوندد.داستان،روایتِ اتفاقات و معاشرت های این ۴ نفر است. داستان این گونه آغاز می شود : نمیدانم چطور است بعضی اشخاص باولین برخورد،جان در یک قالب می شوند، - بقولِ عوام جور و اُخت می آیند و یکبار معرفی کافی است برای اینکه یکدیگر را هیچوقت فراموش نکنند در صورتیکه برعکس بعضی دیگر با وجودیکه مکرر بهم معرفی میشوند و در مراحل زندگی سرِ راه یکدیگر واقع می گردند،همیشه از هم گریزان هستند ؛ میانِ آنها هرگز حس همدردی و جوشش پیدا نمی شود و اگر در کوچه هم بهم بربخورند ، یکدیگر را ندیده میگیرند.دوستیِ بی جهت ، دشمنیِ بی جهت!
Even a cliche that expressed by Hedayat can be interesting at least for his great description of details, specially characters and the storyteller's feelings (that is actually his own feelings reflection). His magical words can turns a boring story to a fascinating one that reminds us the dirty facts of our own life or our society like "Don Juan" and "The Lady" of this story. Remind us they're real...
به نظرم خیلی خوب تونسته بود شخصیت ها رو پرورش بده...جلف گری های دون ژوان، پخمگی ها و خنگ بازی های حسن و بی وفایی و بی بند و باری معشوقه ی حسن رو راحت تونستم مجسم کنم...با اینکه از راوی داستان زیاد چیزی نگفته بود، ولی راحت میشد تشخیص داد که به عنوان راوی شخصیت خودش رو انتخاب کرده...از اول که راوی برای دوری از دید و بازدیدای ساختگی تصمیم به سفر گرفت، فهمیدم که خود صادق هدایت هم با شخصیت و اخلاق خاصش توی داستانه...
" دون ژوان کرج " با مطلبی در مورد چگونگی ایجاد روابط انسانی آغاز می شود و به روابط ظاهرا عاشقانه بین زن و مرد می رسد . توهم عشق و تاثیری که بر شخصیت انسان ها می گذارد از درون مایه های این داستان است که متاسفانه خوب به آن ها پرداخته نمی شود .
داستان های صادق هدایت اکثرا نمادی از یک جامعه است در داستان دن ژوان هم 4 گروه ادم وجود دارند گروه اول که خود راوی است انسان متمدن و اصل گرایی است که از قید و بند های پوچ و خسته کننده دوری می ورزد نقش بعدی حسن است که نشانه ای از انسان های سستی است که اصل خود بودن را فراموش کرده و سعی در این دارند که خود را شبیه غربی ها نشان دهند نقش همسر حسن هم انسان هایی با باطن پر از الایش و ظاهری زیباست که میخواهند همه را مانند خود در این گرداب غرق کنند دن ژوان هم نماد افرادی است که به هیچ چیزی پایبند نبوده و گرفتار گرداب هوس خود شده که هر چه پیش میرود بیشتر در ان غرق میشود و در کل هم نمایی کلی از انسان هایی از جهان سوم به رخ بیننده میکشد
براش حسن بودی ولی اون دن ژوان دوست داشت. نکته مهم داستان به خود واقعی بودن اشاره داره. حسن تو داستان کسی بود که خواست از خودش فرار کنه و به یه شخصیت جدید که هرکاری میکرد روش نصب نمیشد تبدیل بشه و با این تغییرات بازم تو رسیدن به یه خانم ناکام موند خانمی که اصلا برای تعهد و زندگی یا حداقل تعهد به حسن ساخته نشده بود و همین شکست تمام شکست های حسن و خود واقعیش رو به یادش انداخت و نتونست تحمل کنه و به علت عقل کم درک نمیکرد رفتنی رو هرکاری کنی رفته و حذف یه نفر از زندگیت پایان داستان اون برای توست نه کلا پایان زندگی تو. خارج از داستان کلا سعی کنید جز آرزوی موفقیت برای کسایی که میرن درگیری خاصی نداشته باشید جاش لیوانارو بزنید به عشق اونایی که هستن و نمیرن. مراقب هم باشیم و هم رو تنها نزاریم.