رضا جولایی در رمان خندهی خورشید، اشک ماه، با زیرعنوان قصهی پرماجرای سرقت جواهرات یکی از مهمترین روزهای تاریخ ایران را محور اثر تازهی خود کرده است: روز به توپ بستن مجلس به سرکردگی لیاخوف، افسر گارد قزاق. قصهی جولایی از این روز، دوم تیر ۱۲۸۷ خورشیدی، آغاز میشود؛ یومالتوپ.
جولایی، با ساختاری معماگونه و گره زدن تاریخ رسمی با تاریخ شخصی، یک رمان نفسگیر نوشته؛ رمانی که داستان یک زمان گمشده است.
اگر اولین کتابی بود که از جولایی میخواندم، احتمالاً خیلی بیشتر به دلم میچسبید، ولی به نظرم میرسد روایت و ساختار و زبانش تکرار همان «سوء قصد به ذات همایونی» است، فقط ماجرایش عوض شده و تصویر تاریخی هم که از آن روزها میدهد چیز زیادی به دانستههای من از ماجرا اضافه نکرد. به نظرم این شباهت آثار را دیگر به حساب سبک نمیشود گذاشت، بیشتر تکرار و درجا زدن است
عالی بود عالی.تا قبل امشب،بهترین کار جولایی رو شکوفه های عناب میدونستم اما بعد از خوندن این کتاب ضمن احترام و ارادت فراوان به شکوفه های عناب،این اثر رو بهترین اثر جولایی عزیز میدونم.چه لذتی بردم.پر از شخصیت با پرداخت های مناسب با کشش و جذابیت زیاد داستان.همه چی سر جاش بود و روایت ها به زیبایی به هم پیوند میخورد.خوشحالم که جولایی نویسنده محبوبمه و آخرین اثرش اینقدر درخشانه و البته از اینکه به نسبت قلم و نثر قوی و تمیزی که داره آنطور که شایسته اونه،خونده نمیشه ناراحتم.
رضا جولایی از نویسنده های محبوب ایرانی ام از دل تاریخ و با عصاره تخیل، داستانی نوشته با طنازی و شاعرانگی فراوان. کتابی پر از شخصیت های متفاوت :از باستان شناس انگلیسی و دزدان جواهرات و شازده های قجری و مشروطه چی و قوای دولتی تا شخصیت های عجیب تری مثل سیا خان و کربلایی مرده شور . و هنر جولایی این است که شخصیت های عجیب و غریب رو به هم پیوند میده و متصل میکنه تا کتابی بسازه که بعد از خوندن کتاب های دیگش و شباهت هایی که تو هرکدوم شاید اندک بشه پیدا کرد ، برام بازهم سرشار از جذابیته. داستان از روز سرقت اُتُل شاپشال و یوم التوپ و سرقت دو جواهر هندی الاصل از خونه ظهیر الدوله و زنش(عمه شاه) به نام های خنده خورشید (یاقوت عبدالحسینی) و اشک ماه شروع میشه .این دو جواهر دردسر های فراوونی برای این دو دزد بوجود میارن که داستان های جالبی رو بوجود میاره ولی به اون ها وفا نمیکنه. و در کنار این ها رشد و نفوذ انگلستان و روسیه رو مبینیم که به گفته شاپشال :ما (روسیه)تاریخ داریم و مرتب میخوانیم ،ایرانی ها بیشتر تاریخ دارند ولی اصلا نمیخوانند ولی انگلیسی ها هم تاریخ دارند هم خوب میخوانند هم خوب تفسیر میکنند. و مشروطه ای که عدالت خواست ولی به سرانجام نرسید تا امثال خان و شازده های سو استفاده گر حکومت را از محمدعلی شاه به احمد شاه برسانند برای چپاول بیشتر از کودکی که سلطنت نمیداند. و طنز تلخ برای دزدانی که با فقر و توسری خوری آشنایی دیرینه دارند و میدانند اگر این شاه برود آن ها همان بدبخت هایی هستند که بودند و این شاه و آن شاه فرقی به حال ایشان ندارد... و در آخر، رفتن با خفت و خواری محمد علی شاه زیبایی کتاب رو تکمیل کرد اما با تلخی غارت گور های باستانی و تاریخ این مملکت به دست اجنبی ها...
This entire review has been hidden because of spoilers.
جولایی تاریخ رو از دریچه قلم خودش به شیوه خودش روایت میکنه.قهرمانانش مثل مردم عادی میتونن هر کسی باشن چه یک مترجم ساده چه یک آزادی خواه صادق و یا حتی دو دزد منفعت طلب. نگاه جولایی به نقش و تاثیر گذاری همه اونها یکیه.فرقی بین اونها قائل نمیشه.هر کدوم به تناوب اون نقش منظور شده برای خودشون رو بازی میکنن و میرن. مشکل، نگاه جولایی نیست.حتی فرم روایت گری که تقریبا در اون تخصص پیدا کرده و به زبان مورد نظر خودش رسیده هم نیست.چیزی که به چشم من اومد عدم خواستن برای نزدیک شدن به لایه درونی کاراکترها به عمد بود.نخواستن برای رد کردن سطح شخصیت ها.نه اینکه نتونه که نمیدونم میتونست یا نه .از اون مهم تر نخواستن به چشم میخورد. ارجاع دادن به کتاب خاطرات باستان شناس بریتانیایی اون هم با جزییات در حالی که همچین کتابی وجود خارجی نداره و گفتن حرف هاش از این طریق یکی از اون روش هایی بود که بخوبی استفاده شده بودند تا سیر و جریان حوادث رو در قامت داستان خود قصه پرداخت کنند. یه مرحله ای وجود داره برای تبدیل شدن از نویسنده خوب و خیلی خوب به نویسنده فراموش نشدنی.خیلی از کتاب ها و خیلی از نویسنده ها به این مرحله نزدیک میشن ولی نمیتونن ازش گذر کنن.جولایی هم تو این کتاب نتونست ازش گذر کنه.
آشنایی با محلههای قدیم تهران و رفتار و اصطلاحات قدیم تهرانی در حین خوندن این کتاب برام دلچسب و شیرین بود. کتاب به نظرم اطلاعات خوبی دربارهی وضع سیاسی ایران با روسیه و انگلیس در اختیار مخاطب قرار میذاشت. مخاطبی که شاید اطلاعات خیلی زیادی نداره و فقط جسته و گریخته یه چیزهایی به گوشش خورده و کار نویسنده در کنار هم قرار دادن شخصیتهای خیالی و واقعی خیلی خیلی ظریف و درست انجام شده بود. برای آشنایی با تهران قدیم و اتفاقات زمان قاجار میتونید این کتاب رو بخونید و لذت ببرید این اولین کتابی بود که از جولایی خوندم….
سومین کتابی بود که از رضا جولایی خوندم (بعد از سوقصد به ذات همایونی” و “شکوفه های عناب” و برخلاف اکثریت، این کتاب رو بیشتر از “سوقصد به ذات همایونی “ دوست داشتم. داستان گیراتریداشت و شخصیت پردازی ها بسیار جذاب تر بود. (شخصیت مرده شور، ملکه، شعبون و رمضون عالی بودن) از اونجایی که لحن و روایت جولایی در کتاب هایش مشابه همن ولی در هر کتاب داستانی متفاوت برای تعریف داره. اگر کسی بخواهد فقط یک کتاب از جولایی بخونه. خنده ی خورشید اشک ماه رو بهش پیشنهاد میکنم.
داستان از روز حمله لیاخوف به مجلس شروع میشه و دو تا دزد که تو اون بلبشو دو تا جواهر خیلی ارزشمند رو میدزدند. چندتا داستان به صورت موازی پیش میره و این داستانها تو نقاطی به هم میرسند. برای من نقطه قوتش ادبیات به کار رفته در کتاب بود که همزمان ادبیات کوچه و خیابون دوره قاجار و ادبیات خاص شاهزاده ها و بزرگان دربار رو میشه درش دید و هنرمندانه بود.
از نظر فرم با کارهای پیش جولایی مو نمیزند. میان ایرادهای محتوایی کتاب، نویسنده گویا نمیداند قلمرو پادشاهی ایلام کهن تا فلات مرکزی ایران نمیرسیده است.