What do you think?
Rate this book
يسوع ابن الإنسان
كتاب «يسوع ابن الإنسان» للمؤلِّف «جبران خليل جبران»، هو مجموعة من القصص القصيرة المستوحاة من شخصية السيد المسيح. استخدَم الكاتب خيالَه الخصب، ليكتب في هذا العمل الأدبي مجموعةً من القصص القصيرة الإبداعية، التي استلهم فيها شخصَ السيد المسيح، بعد أن جرَّده من أي طابعٍ ديني؛ فلم يَنعته بأيِّ صفةٍ دينية، كالنبي أو الرسول أو ابن الإله، بل استخدمه بصفته البشرية كمُعلِّم أصبح الناس يقتدون بأقواله وتعاليمه. وبذلك قدَّم «جبران» رؤيةً فنيةً لشخصِ المسيح، الذي يُعَد من أشهر الشخصيات في التاريخ، وأكثرها تأثيرًا، ليُقدِّم هذا الكتابَ المتميز، الذي يجمع بين التشويق والفلسفة واللغة القصصية التي تَميَّز بها «جبران خليل جبران»؛ فيجد القارئ بين يدَيه صفحاتٍ من الخيال المُمتِع، تنحفر في ذاكرته صورُها.
208 pages, ebook
First published January 1, 1928
423 people are currently reading
4455 people want to read
About the author
Kahlil Gibran
1,329 books15.1k followersKahlil Gibran (Arabic:
جبران خليل جبران
) was a Lebanese-American artist, poet, and writer.
Born in the town of Bsharri in modern-day Lebanon (then part of Ottoman Mount Lebanon), as a young man he emigrated with his family to the United States where he studied art and began his literary career. In the Arab world, Gibran is regarded as a literary and political rebel. His romantic style was at the heart of a renaissance in modern Arabic literature, especially prose poetry, breaking away from the classical school. In Lebanon, he is still celebrated as a literary hero.
He is chiefly known in the English-speaking world for his 1923 book The Prophet, an early example of inspirational fiction including a series of philosophical essays written in poetic English prose. The book sold well despite a cool critical reception, gaining popularity in the 1930s and again, especially in the 1960s counterculture.
Gibran is the third best-selling poet of all time, behind Shakespeare and Lao-Tzu.
Born in the town of Bsharri in modern-day Lebanon (then part of Ottoman Mount Lebanon), as a young man he emigrated with his family to the United States where he studied art and began his literary career. In the Arab world, Gibran is regarded as a literary and political rebel. His romantic style was at the heart of a renaissance in modern Arabic literature, especially prose poetry, breaking away from the classical school. In Lebanon, he is still celebrated as a literary hero.
He is chiefly known in the English-speaking world for his 1923 book The Prophet, an early example of inspirational fiction including a series of philosophical essays written in poetic English prose. The book sold well despite a cool critical reception, gaining popularity in the 1930s and again, especially in the 1960s counterculture.
Gibran is the third best-selling poet of all time, behind Shakespeare and Lao-Tzu.
Ratings & Reviews
Friends & Following
Create a free account to discover what your friends think of this book!
Community Reviews
Displaying 1 - 30 of 292 reviews
October 14, 2020
حتى هذه اللحظة لا أنسى النشوة التي غمرتني أثناء القراءة الأولى لسفر جبران عن الإنسانية المقدسة
إن يسوع جبران أو نبيه المصطفى في كتابه النبي
شخصياته النورانية التي توحي بطهر ملائكي
هؤلاء الناس الجميلون الذي يخلقهم على الورق حتى لتحبهم بكل خطاياهم
ذلك كله ينصهر في حروف ألقها لا يضاهى
ومعان أسمى من محاولة التعبير عنها
جبران يا جبران
أأجسر حقا عن الحديث عنك
؟
:
:
:
كل شيء في هذا الكتاب سحر
سحر وخرافة
إن يسوع جبران أو نبيه المصطفى في كتابه النبي
شخصياته النورانية التي توحي بطهر ملائكي
هؤلاء الناس الجميلون الذي يخلقهم على الورق حتى لتحبهم بكل خطاياهم
ذلك كله ينصهر في حروف ألقها لا يضاهى
ومعان أسمى من محاولة التعبير عنها
جبران يا جبران
أأجسر حقا عن الحديث عنك
؟
طوبى لهؤلاء الذين صفت أرواحهم وطوبى للذين لايبيتون أسرى مايملكون
لأنهم سوف يضحون أحرارا
وطوبى لمن يذكرون أتراحهم
وفى أتراحهم يرقبون أفراحهم
وطوبى للذين يتضورون جوعا ينشدون الحق والجمال
فسيكون لهم من جوعهم الخبز الذى يأكلون
ومن ظمئهم الماء القراح الذى يشربون
وطوبى لذوى الكرم والحلم
لهم من كرمهم وحلمهم خير عزاء وسلوى
وطوبى للذين قد طهرت قلوبهم
لأنهم لن يكونوا بعيدا من الله
وطوبى للرحماء لأن الرحمة ستكون جزاءهم
-----------------------
عندما تريد الصلاة دع شوقك يمل عليك كلماتك وإن شوقى الآن ليملى علي أن أضرع قائلا
رب العالمين رب السماوات والأرضين
تقدست أسماؤك
لتكن مشيئتك فينا كما كانت دائما
وارزقنا من خبزك كفاء يومنا
واغفر لنا برحمتك
وامنحنا القدرة على أن يعفو بعضنا عن بعض
واهدنا صراطك
وامدد لنا يدك فى الظلمات
لك الملك
وبك القوة
وبك بلوغ القصد
-----------------------
لقد أحصى الله الطير فى السماء وعدها كما عدَ شعرات رؤوسكم
مامن طير يسقط عند اقدام الرامى
وما من شعرة فى رؤوسكم تستحيل شهباء أو تسقط فى مدارج العمر إلا بإرادته
-----------------------
قد يسعى المخطئون إلى دوركم
فلتحرصوا على أن تفتحوا لهم الأبواب
وأن تأذنوا لهم بالجلوس إلى موائدكم
فإن لم تلقوهم فلن تكونوا أبدا أبرياء مما قد آقترفوا
-----------------------
لا تناهضوا الشر
فإن مناهضة الشر غذاء له يهيجه ويذكيه
-----------------------
مملكتي ليست من هذه الارض
ومجلسي لم يبنَ على جماجم أسلافكم
__________________________
حين نظر إليّ
أشرقت ظهيرة عينيه على روحي
--------
وبعد ذلك
صارت جميع أثمار الحياة التي لاطعم لها لذيذة في فمي
والورود التي لاعطر لها صارت منبعاً للعطر الجميل
:
:
:
كل شيء في هذا الكتاب سحر
سحر وخرافة
April 10, 2021
جبران که دیدگاه او دربارهی عیسی با روایت انجیلها متفاوت است، و در سخن با یار دیرین خود، میخائیل نعیمه، گفته بود که «عیسی مثل من و تو انسان است»، نام و مضمون این اثر را برای بیان این دیدگاه اختیار کرده است. ص 27 کتاب، پیشگفتار
عیسی پسر انسان جلوهگاه دیگر ذهن و هنر جبران است. او در این اثر، در سخن از عیسای مورد نظر خود، به نقل روایتهای متعدد و متنوع از زبان معاصران مسیح میپردازد؛ از زبان مرید و همسایه و دوست و دشمن. این شخصیتها یا در انجیل مذکورند، یا آفریدهی تخیل نویسندهاند. ص 29 کتاب، پیشگفتار
کاش میشد گام بگردانم و رو سوی جهانی بزرگتر بگذارم، آنجا که مردمی بزرگتر میزیند. اما چگونه؟ ص 44 کتاب
عیسی ریاکارن را خوار میشمرد و تحقیر میکرد...او دروغگو و دزد و جانی را یکسره محکوم نمیکرد، اما ریاکار را که نقاب بر چهره و دست در آستین تزویر داشت کاملا تخطئه میکرد. ص 84 کتاب
خوشا به حال آنان که صید شدهاند، زیرا ایشان سبک پای خواهند بود و بال و پر خواهند یافت. ص 87 کتاب
آری برادر خود را بجویید و با او صلح کنید پیش از آنکه جویای معبد باشید؛ و از سر مهر به همسایهی خود ببخشید. زیرا خدا در جانهای ایشان معبدی بنا کرده است که ویران نخواهد شد، و در دلشان قربانگاهی به پا کرده است که زوال نخواهد پذیرفت. ص 89 کتاب
در اندیشهی فردا مباشید، بلکه در امروز بنگرید، زیرا اعجاز امروز برای امروز کافی است. ص 89 کتاب
ای کاش به جای کلمات شعلههای آتش داشتم: اگر این جهنم ظلم و ستم از نظر ایشان مملکت به حساب میآید، همان به که ویران شود و از آن هیچ به جا نماند. همان به که سرنوشت سدوم و عموره را پیدا کند، و خداوند این قوم و نژاد را از یاد ببرد، و این سرزمین به خاک و خاکستر بدل شود. ص 106 کتاب
میگفت: «سوسنها و خاربن فقط یک روز زندگی میکنند، اما همان یک روز ابدیتی است که در آزادی به سر میشود.» ص 109 کتاب
کسی که به دل مهر میورزد و با این وصف شک در سر دارد هیچ نیست مگر بردهای پارو زن که بر پاروی خود به خواب میرود و خواب آزادی خود میبیند، تا آنگاه که تازیانهی ارباب بیدارش کند. ص 138 کتاب
از شما میخواهم که نه یک خویشتن، بلکه خویشتنهای پر شمار باشید: هم صاحب خانه و هم بیخانمان، هم کشتکار و هم گنجشکی که دانه را پیش از آنکه در زمن آرام گیرد ور میچیند، هم عطابخش که از سر امتنان میبخشد و هم عطاپذیر که از سر عزت نفس و قدردانی میگیرد. زیبایی روز تنها در آنچه شما میبینید نیست، بلکه در مشاهدات دیگر مردمان است. ص 180 کتاب
انسان چیست جز این وجود بیقرار که از خاک بر میخیزد، انسان کیست جز اشتیاقی آرزومند ستارهها؟ ص 251 کتاب
عیسی پسر انسان جلوهگاه دیگر ذهن و هنر جبران است. او در این اثر، در سخن از عیسای مورد نظر خود، به نقل روایتهای متعدد و متنوع از زبان معاصران مسیح میپردازد؛ از زبان مرید و همسایه و دوست و دشمن. این شخصیتها یا در انجیل مذکورند، یا آفریدهی تخیل نویسندهاند. ص 29 کتاب، پیشگفتار
کاش میشد گام بگردانم و رو سوی جهانی بزرگتر بگذارم، آنجا که مردمی بزرگتر میزیند. اما چگونه؟ ص 44 کتاب
عیسی ریاکارن را خوار میشمرد و تحقیر میکرد...او دروغگو و دزد و جانی را یکسره محکوم نمیکرد، اما ریاکار را که نقاب بر چهره و دست در آستین تزویر داشت کاملا تخطئه میکرد. ص 84 کتاب
خوشا به حال آنان که صید شدهاند، زیرا ایشان سبک پای خواهند بود و بال و پر خواهند یافت. ص 87 کتاب
آری برادر خود را بجویید و با او صلح کنید پیش از آنکه جویای معبد باشید؛ و از سر مهر به همسایهی خود ببخشید. زیرا خدا در جانهای ایشان معبدی بنا کرده است که ویران نخواهد شد، و در دلشان قربانگاهی به پا کرده است که زوال نخواهد پذیرفت. ص 89 کتاب
در اندیشهی فردا مباشید، بلکه در امروز بنگرید، زیرا اعجاز امروز برای امروز کافی است. ص 89 کتاب
ای کاش به جای کلمات شعلههای آتش داشتم: اگر این جهنم ظلم و ستم از نظر ایشان مملکت به حساب میآید، همان به که ویران شود و از آن هیچ به جا نماند. همان به که سرنوشت سدوم و عموره را پیدا کند، و خداوند این قوم و نژاد را از یاد ببرد، و این سرزمین به خاک و خاکستر بدل شود. ص 106 کتاب
میگفت: «سوسنها و خاربن فقط یک روز زندگی میکنند، اما همان یک روز ابدیتی است که در آزادی به سر میشود.» ص 109 کتاب
کسی که به دل مهر میورزد و با این وصف شک در سر دارد هیچ نیست مگر بردهای پارو زن که بر پاروی خود به خواب میرود و خواب آزادی خود میبیند، تا آنگاه که تازیانهی ارباب بیدارش کند. ص 138 کتاب
از شما میخواهم که نه یک خویشتن، بلکه خویشتنهای پر شمار باشید: هم صاحب خانه و هم بیخانمان، هم کشتکار و هم گنجشکی که دانه را پیش از آنکه در زمن آرام گیرد ور میچیند، هم عطابخش که از سر امتنان میبخشد و هم عطاپذیر که از سر عزت نفس و قدردانی میگیرد. زیبایی روز تنها در آنچه شما میبینید نیست، بلکه در مشاهدات دیگر مردمان است. ص 180 کتاب
انسان چیست جز این وجود بیقرار که از خاک بر میخیزد، انسان کیست جز اشتیاقی آرزومند ستارهها؟ ص 251 کتاب
January 8, 2024
Love is a sacred mystery. To those who love, it remains forever wordless;
But to those who do not love, it may be but a heartless jest.
My third time reading this precious book left me emotionally wrecked yet again.
Often it seems to me that He was but a dream dreamed by countless men and women at the same time in a sleep deeper than sleep and a dawn more serene than all dawns.
In this book, with his uniquely lyrical style, Gibran portrays Christ from different people’s perspective; people who knew him and loved him and those who knew him and despised him; people who followed him and those who betrayed him.
One man longed for a kingdom in which he was to be a prince.
Another man desired a kingdom in which all men shall be princes.
We see Jesus through the eyes of his mother, his maternal grandmother, Peter, James, John, Judas , Mary Magdalen...
Then His eyes opened wide to the sky, and He said: “Father, why hast Thou forsaken us?”
And then He said in compassion, “Father, forgive them, for they know not what they do.”
...and we see him with the eyes of a cobbler in Jerusalem, a Greek apothecary, a man from Lebanon, a rich merchant, a Persian philosopher, Pontius Pilatus and his wife and many other real and fictional characters.
Master, Master of our lonely hours, Here and there, betwixt the cradle and the coffin, I meet your silent brothers, The free men, unshackled, Sons of your mother earth and space. They are like the birds of the sky, And like the lilies of the field. They live your life and think your thoughts, And they echo your song. But they are empty–handed, And they are not crucified with the great crucifixion. And therein is their pain. The world crucifies them every day, But only in little ways. The sky is not shaken, And the earth travails not with her dead. They are crucified and there is none to witness their agony. They turn their face to right and left And find not one to promise them a station in his kingdom. Yet they would be crucified again and yet again, That your God may be their God, And your Father their Father.
But to those who do not love, it may be but a heartless jest.
My third time reading this precious book left me emotionally wrecked yet again.
Often it seems to me that He was but a dream dreamed by countless men and women at the same time in a sleep deeper than sleep and a dawn more serene than all dawns.
In this book, with his uniquely lyrical style, Gibran portrays Christ from different people’s perspective; people who knew him and loved him and those who knew him and despised him; people who followed him and those who betrayed him.
One man longed for a kingdom in which he was to be a prince.
Another man desired a kingdom in which all men shall be princes.
We see Jesus through the eyes of his mother, his maternal grandmother, Peter, James, John, Judas , Mary Magdalen...
Then His eyes opened wide to the sky, and He said: “Father, why hast Thou forsaken us?”
And then He said in compassion, “Father, forgive them, for they know not what they do.”
...and we see him with the eyes of a cobbler in Jerusalem, a Greek apothecary, a man from Lebanon, a rich merchant, a Persian philosopher, Pontius Pilatus and his wife and many other real and fictional characters.
Master, Master of our lonely hours, Here and there, betwixt the cradle and the coffin, I meet your silent brothers, The free men, unshackled, Sons of your mother earth and space. They are like the birds of the sky, And like the lilies of the field. They live your life and think your thoughts, And they echo your song. But they are empty–handed, And they are not crucified with the great crucifixion. And therein is their pain. The world crucifies them every day, But only in little ways. The sky is not shaken, And the earth travails not with her dead. They are crucified and there is none to witness their agony. They turn their face to right and left And find not one to promise them a station in his kingdom. Yet they would be crucified again and yet again, That your God may be their God, And your Father their Father.
April 28, 2009
beautifully written, but of course...man...this is Kahlil Gibran :) he made me feel like there were thous of butterflies fluttered in my heart...
...i am seeing Jesus through the eyes of a poet:
let me quote Jesus first encountered with Miriam:
...i am seeing Jesus through the eyes of a poet:
let me quote Jesus first encountered with Miriam:
For mind you, my friend, I was dead. I was a woman who had divorced her soul. I was living apart from this self which you now see. I belonged to all men, and to none. They called me harlot, and a woman possessed of seven devils. I was cursed, and I was envied.
But when His dawn-eyes looked into my eyes all the stars of my night faded away, and I became Miriam, only Miriam, a woman lost to the earth she had known, and finding herself in new places.
And now again I said to Him, “Come into my house and share bread and wine with me.”
And He said, “Why do you bid me to be your guest?”
And I said, “I beg you to come into my house.” And it was all that was sod in me, and all that was sky in me calling unto Him.
Then He looked at me, and the noontide of His eyes was upon me, and He said, “You have many lovers, and yet I alone love you. Other men love themselves in your nearness. I love you in your self. Other men see a beauty in you that shall fade away sooner than their own years. But I see in you a beauty that shall not fade away, and in the autumn of your days that beauty shall not be afraid to gaze at itself in the mirror, and it shall not be offended.
“I alone love the unseen in you.”
Then He said in a low voice, “Go away now. If this cypress tree is yours and you would not have me sit in its shadow, I will walk my way.”
And I cried to Him and I said, “Master, come to my house. I have incense to burn for you, and a silver basin for your feet. You are a stranger and yet not a stranger. I entreat you, come to my house.”
Then He stood up and looked at me even as the seasons might look down upon the field, and He smiled. And He said again: “All men love you for themselves. I love you for yourself.”
And then He walked away.
But no other man ever walked the way He walked. Was it a breath born in my garden that moved to the east? Or was it a storm that would shake all things to their foundations?
I knew not, but on that day the sunset of His eyes slew the dragon in me, and I became a woman, I became Miriam, Miriam of Mijdel.
Read
March 13, 2012إن كان لكل دين خلق ...فخلق رسالة اليسوع هي المحبه ...
وما أعظمه من خلق
وما أتعبه من حمل ينوء بحمله حتى الصادقين راسخي الايمان ...
اليسوع ...المسيح ...ابن الانسان ...عيسى بن مريم قول الحق الذي فيه يمترون ...داعي الناس الى مملكة يكون فيها الجميع امراء ...راجي صفح البشر عن بعض لينالوا عفو الرب الكريم
اليسوع الذي ما حمل لأحد ضغينه فهو القائل
""أحبوا أعداءكم باركوا لاعنيكم. أحسنوا إلى إلى مُبغضيكم، وصلوا لأجل الذين يسيئون إليكم ويطردونكم""...
وما طلب في الدنيا مجد ولا مملكه ولا إماره بل كانت مملكته سماويه وقد أبتعث الله جزء منها في الارض مزروع بين الاضلع ...
لكن كما ان البذره المخفيه في قلب التفاحه شجره غير منظوره ...لكن ربما تسقط تلك البذره على أرض جرداء ...فإلى أي شئ عندها ستؤول ..!
تشرب البعض تعاليم المسيح و البعض كان يرجو أمارة ومجد دنيوي ...البعض أحلامه لم ترقى لملكوت السماء وكان أخر ما يبغى ويود منزل وموقد ...يهوذا ذلك الذي أستبدل الذي هو أدنى بالذي هو خير فظل مضرب الامثال ع مدى قرون
لم يكن للمسيح كارهاً بل محب ...رأي في تعاليم المسيح ما سينتشله من ذل روما بأعادة أحياء مملكة اسرائيل و مجدها
ولكنه غفل ان السيادة في الارض لم تكن حلم اليسوع ..فالارض كانت لليسوع رحم ينطلق بعدها لفضاء كوني أرحب وأوسع ...
لم يفهم يهوذا ان مملكة اليسوع في قلبه ...وكان يسعى ان يكون لكل انسان في قلبه مملكه ...لنسود كلنا بالمحبه
""المحبه سر مقدس ,والمحبون الحقيقيون لن يجدوا ألفاظ للتعبير عن محبتهم ,أما الذين لا يحبون فالمحبه في عقديتهم سخريه قاسية
المحبة مضيفة جواده لضيوفها ولكن بيتها سراب وهزء لغير المدعوين""
...
فطوبى لمن فقه ما دعى إليه المسيح ...
أستحل يهوذا الوشاية بالمسيح الذي حطم حلمه ...لكن بعدها ظل يرفل في أغلال الخزي ...تخلص من حياته باحثا بذلك عن الخلاص من دناءة النفس
بالمحبه ...الجميع سواء ..حتى المذنبون والمدنسون بعار الخطيئه .. ف نقي القلب وحده يغفر للأنسان عطشه الذي يقوده الى مياه آسنه...والثابت الخطى وحده يستطيع أن يمد يده لمن يعتر في طريقه .
""طوبى للرصينين بالروح .
طوبى لمن لا تُقيدهم مقتنياتهــم ، لأنهم سيكونون أحراراً .
طوبى لمن يتذكرون آلامهــم ، وفي آلامهــم يرقبون أفراحهــم .
طوبى للجياع للحق والجمال ، لأن مجاعتهــم ستحمل لهــم خبزاً ، وعطشهــم ماءً عذباً .
طوبى للرؤوفين ، لأنهــم سيتعزون بلطفهــم ورأفتهــم .
طوبى لأنقياء القلب ، لأنهـــم سيكونون واحداً مع اللـــــــه .
طوبى للرحمــــاء ، لأن الرحمــــــــــة ستكون في نصيبهــــــــــــــــــــــم .
طوبى لصانعي السلام ، لأن أرواحهـــم ستقطن فوق المعركة وسيحّولون حقل الخزّاف إلى جنة غنَّاء .""...
بين دفتي الكتاب ستقابل رساله أنسانيه حقه لا تمتلك سوى أن تكن كل الحب لرسولها ومن تقبلها بقبول حسن من تلاميذه ...بلا أفراط ولا تفريط
ستدق سيدة نساء الارض (البتول مريم) على أوتار قلبك ..ويشرح لك جبران بفلسفه عظيمه كيف كانت علاقتها بأبنها المسيح عيسى ..
أكاد أجزم ان كاتب رواية الاغواء الاخير للمسيح نيكوس كزانتزاكس قد أطلع على عمل جبران هذا ...وبنى عليه روايته بالكامل ...فقد أورد جبران مقوله على لسان زكا العشار
""وتسألون إذا كان اليسوع قادر على ان يتخلص من الموت لو أراد وينقذ أتباعه من الاضطهاد وانا اجيب ..انه كان قادرا بيد انه لم يطلب السلامه ولم يهمه أن يحمي القطيع من الذئاب ...الموت يكشف الاسرار وقد كشف موت يسوع سر حياته ..فلو هرب منكم وانتم اعداؤه لكنتم غلبتم العالم ...لذلك لم يهرب ..لأن ما من رجل يربح الكل ..إلا أذا أعطى الكل ""...
وعلى تلك الفكره بنيت واحده من الروايات الاكثر أثارة للجدل في تاريخ الكنيسه .
لا أستطيع أن أقول لك أنك تقرأ روايه مشوقه ...بل هي سيرة المسيح مرويه بلسان من أحبوه ومن بغضوه ...مرصعه ببعض من تعاليمه
في قالب نثري رقيق تكاد شاعريته تطل برأسها من بين السطور .
...
ليست روايه دينيه لتمجيد المسيح ...بل هي رواية أنسانيه لتمجيد المحبه .
عجزت عن التقييم
وما أعظمه من خلق
وما أتعبه من حمل ينوء بحمله حتى الصادقين راسخي الايمان ...
اليسوع ...المسيح ...ابن الانسان ...عيسى بن مريم قول الحق الذي فيه يمترون ...داعي الناس الى مملكة يكون فيها الجميع امراء ...راجي صفح البشر عن بعض لينالوا عفو الرب الكريم
اليسوع الذي ما حمل لأحد ضغينه فهو القائل
""أحبوا أعداءكم باركوا لاعنيكم. أحسنوا إلى إلى مُبغضيكم، وصلوا لأجل الذين يسيئون إليكم ويطردونكم""...
وما طلب في الدنيا مجد ولا مملكه ولا إماره بل كانت مملكته سماويه وقد أبتعث الله جزء منها في الارض مزروع بين الاضلع ...
لكن كما ان البذره المخفيه في قلب التفاحه شجره غير منظوره ...لكن ربما تسقط تلك البذره على أرض جرداء ...فإلى أي شئ عندها ستؤول ..!
تشرب البعض تعاليم المسيح و البعض كان يرجو أمارة ومجد دنيوي ...البعض أحلامه لم ترقى لملكوت السماء وكان أخر ما يبغى ويود منزل وموقد ...يهوذا ذلك الذي أستبدل الذي هو أدنى بالذي هو خير فظل مضرب الامثال ع مدى قرون
لم يكن للمسيح كارهاً بل محب ...رأي في تعاليم المسيح ما سينتشله من ذل روما بأعادة أحياء مملكة اسرائيل و مجدها
ولكنه غفل ان السيادة في الارض لم تكن حلم اليسوع ..فالارض كانت لليسوع رحم ينطلق بعدها لفضاء كوني أرحب وأوسع ...
لم يفهم يهوذا ان مملكة اليسوع في قلبه ...وكان يسعى ان يكون لكل انسان في قلبه مملكه ...لنسود كلنا بالمحبه
""المحبه سر مقدس ,والمحبون الحقيقيون لن يجدوا ألفاظ للتعبير عن محبتهم ,أما الذين لا يحبون فالمحبه في عقديتهم سخريه قاسية
المحبة مضيفة جواده لضيوفها ولكن بيتها سراب وهزء لغير المدعوين""
...
فطوبى لمن فقه ما دعى إليه المسيح ...
أستحل يهوذا الوشاية بالمسيح الذي حطم حلمه ...لكن بعدها ظل يرفل في أغلال الخزي ...تخلص من حياته باحثا بذلك عن الخلاص من دناءة النفس
بالمحبه ...الجميع سواء ..حتى المذنبون والمدنسون بعار الخطيئه .. ف نقي القلب وحده يغفر للأنسان عطشه الذي يقوده الى مياه آسنه...والثابت الخطى وحده يستطيع أن يمد يده لمن يعتر في طريقه .
""طوبى للرصينين بالروح .
طوبى لمن لا تُقيدهم مقتنياتهــم ، لأنهم سيكونون أحراراً .
طوبى لمن يتذكرون آلامهــم ، وفي آلامهــم يرقبون أفراحهــم .
طوبى للجياع للحق والجمال ، لأن مجاعتهــم ستحمل لهــم خبزاً ، وعطشهــم ماءً عذباً .
طوبى للرؤوفين ، لأنهــم سيتعزون بلطفهــم ورأفتهــم .
طوبى لأنقياء القلب ، لأنهـــم سيكونون واحداً مع اللـــــــه .
طوبى للرحمــــاء ، لأن الرحمــــــــــة ستكون في نصيبهــــــــــــــــــــــم .
طوبى لصانعي السلام ، لأن أرواحهـــم ستقطن فوق المعركة وسيحّولون حقل الخزّاف إلى جنة غنَّاء .""...
بين دفتي الكتاب ستقابل رساله أنسانيه حقه لا تمتلك سوى أن تكن كل الحب لرسولها ومن تقبلها بقبول حسن من تلاميذه ...بلا أفراط ولا تفريط
ستدق سيدة نساء الارض (البتول مريم) على أوتار قلبك ..ويشرح لك جبران بفلسفه عظيمه كيف كانت علاقتها بأبنها المسيح عيسى ..
أكاد أجزم ان كاتب رواية الاغواء الاخير للمسيح نيكوس كزانتزاكس قد أطلع على عمل جبران هذا ...وبنى عليه روايته بالكامل ...فقد أورد جبران مقوله على لسان زكا العشار
""وتسألون إذا كان اليسوع قادر على ان يتخلص من الموت لو أراد وينقذ أتباعه من الاضطهاد وانا اجيب ..انه كان قادرا بيد انه لم يطلب السلامه ولم يهمه أن يحمي القطيع من الذئاب ...الموت يكشف الاسرار وقد كشف موت يسوع سر حياته ..فلو هرب منكم وانتم اعداؤه لكنتم غلبتم العالم ...لذلك لم يهرب ..لأن ما من رجل يربح الكل ..إلا أذا أعطى الكل ""...
وعلى تلك الفكره بنيت واحده من الروايات الاكثر أثارة للجدل في تاريخ الكنيسه .
لا أستطيع أن أقول لك أنك تقرأ روايه مشوقه ...بل هي سيرة المسيح مرويه بلسان من أحبوه ومن بغضوه ...مرصعه ببعض من تعاليمه
في قالب نثري رقيق تكاد شاعريته تطل برأسها من بين السطور .
...
ليست روايه دينيه لتمجيد المسيح ...بل هي رواية أنسانيه لتمجيد المحبه .
عجزت عن التقييم
April 19, 2020
ჯიბრან ხალილ ჯიბრანის ბიოგრაფია წაკითხული მქონდა, ნაწყვეტიც ამავე რომანიდან და მას მერე ვგეგმავდი სრულად წაკითხვას.
ორი დღის წინ კი ვარჩევდი წიგნებს, ბევრ მათგანზე შევაჩერე არჩევანი, თუმცა მაინც “იესო - ძე კაცისა” მომხვდა, მეც გადავწყვიტე მაშინათვე დამეწყო, იმ მომენტში არც კი მიფიქრია, რომ ამ რომანის დაწყება წითელ პარასკევს დავამთხვიე.
ჩემს ცხოვრებაში, ყველაზე საჭირო დროს წაკითხული ყველაზე საჭირო წიგნი აღმოჩნდა.
საოცარი და გულში ჩამწვდომი თარგმანია. თითოეული პერსონაჟი, რომელთა რაოდენობაც სამოცდაჩვიდმეტია, თავისებურად წარმოგვიდგენს იესოს პიროვნებას. ზოგისთვის ღმერთია, ზოგისთვის მაცდური, ზოგისთვის ძე კაცისა ... ყოველი პერსონაჟის ეპიზოდი ძალიან საინტერესოა, აქ შეხვდებით ბარაბას, პილატე პონტოელს, იუდას, პეტრეს და სხვათა მონათხრობს. საბოლოოდ კი ასრულებს თავად ავტორი, რომელსაც ლიბანელი კაცი ცხრამეტი საუკუნის შემდეგ ეწოდება.
ამ წიგნზე კიდევ დიდხანს ვიფიქრებ.
“ჯვარცმულო, შენ ჯვარს ეცვი ჩემს გულზე და ლურსმნები, მაჯებში რომ გაგიყარეს, ჩემი გულის კედლებს მიემსჭვალნენ...
ხვალ კი შემთხვევითი გამვლელი, ამ გოლგოთას გვერდს რომ ჩაუვლის, ვერ გაიგებს, რომ აქ სისხლი ორმა დაათხია.
მას იგი ერთი ადამიანის სისხლი ეგონება.”
ქრისტე აღდგა!
ორი დღის წინ კი ვარჩევდი წიგნებს, ბევრ მათგანზე შევაჩერე არჩევანი, თუმცა მაინც “იესო - ძე კაცისა” მომხვდა, მეც გადავწყვიტე მაშინათვე დამეწყო, იმ მომენტში არც კი მიფიქრია, რომ ამ რომანის დაწყება წითელ პარასკევს დავამთხვიე.
ჩემს ცხოვრებაში, ყველაზე საჭირო დროს წაკითხული ყველაზე საჭირო წიგნი აღმოჩნდა.
საოცარი და გულში ჩამწვდომი თარგმანია. თითოეული პერსონაჟი, რომელთა რაოდენობაც სამოცდაჩვიდმეტია, თავისებურად წარმოგვიდგენს იესოს პიროვნებას. ზოგისთვის ღმერთია, ზოგისთვის მაცდური, ზოგისთვის ძე კაცისა ... ყოველი პერსონაჟის ეპიზოდი ძალიან საინტერესოა, აქ შეხვდებით ბარაბას, პილატე პონტოელს, იუდას, პეტრეს და სხვათა მონათხრობს. საბოლოოდ კი ასრულებს თავად ავტორი, რომელსაც ლიბანელი კაცი ცხრამეტი საუკუნის შემდეგ ეწოდება.
ამ წიგნზე კიდევ დიდხანს ვიფიქრებ.
“ჯვარცმულო, შენ ჯვარს ეცვი ჩემს გულზე და ლურსმნები, მაჯებში რომ გაგიყარეს, ჩემი გულის კედლებს მიემსჭვალნენ...
ხვალ კი შემთხვევითი გამვლელი, ამ გოლგოთას გვერდს რომ ჩაუვლის, ვერ გაიგებს, რომ აქ სისხლი ორმა დაათხია.
მას იგი ერთი ადამიანის სისხლი ეგონება.”
ქრისტე აღდგა!
October 10, 2016
It is all too easy for people to mistake Khalil Gibran for a non-Christian; British book-stores place his books in the Islam section. He appears to have been a Maronite Orthodox Christian.
And that gives him excellent insight into the life of Christ, from the perspectives of his contemporaries, friend and foe, because of the preserved tradition of that old church. The figure in this book matches the Gospel figure to a greater extent than the Jesus-loves-you-just-as-you-are images that we hear too much of today.
There is a grave temptation to look at the Christ-figure and see what you WANT to see, to see yourself. Then, when you go to the Gospel, you find an awe-inspiring figure who does loves the individual, but probably not just the way he or she is. Because his message, always, was 'Repent'. Mr. Gibran uses similar language to Biblical and early Christian writings, portraying the God-man as the Apostles may quite plausibly have seen him.
Here is something memorable in the book from Christ to Mary Magdalene, whom Mr. Gibran describes as a reformed prostitute:
'I love you in yourself. Other men see a beauty in you that shall fade away sooner than their own years...all men love you for themselves. I love you for yourself.'
And that gives him excellent insight into the life of Christ, from the perspectives of his contemporaries, friend and foe, because of the preserved tradition of that old church. The figure in this book matches the Gospel figure to a greater extent than the Jesus-loves-you-just-as-you-are images that we hear too much of today.
There is a grave temptation to look at the Christ-figure and see what you WANT to see, to see yourself. Then, when you go to the Gospel, you find an awe-inspiring figure who does loves the individual, but probably not just the way he or she is. Because his message, always, was 'Repent'. Mr. Gibran uses similar language to Biblical and early Christian writings, portraying the God-man as the Apostles may quite plausibly have seen him.
Here is something memorable in the book from Christ to Mary Magdalene, whom Mr. Gibran describes as a reformed prostitute:
'I love you in yourself. Other men see a beauty in you that shall fade away sooner than their own years...all men love you for themselves. I love you for yourself.'
March 10, 2012
I don't typically review books, but I felt I should offer something to this work of art.
Though it doesn't always line up with what the actual scripture says, it is incredible to read even fictional and postulated accounts of those who interacted with Jesus. Gibran does very well in showing three different peoples in regards to their view on Jesus of Nazareth: those who were committed to him, those who hated him and those who were indifferent.
Gibran's poetic voice is incredible, and even if fictitious, in the account of "Rachel a woman disciple" I find some of the most beautiful words that describe the Jesus that I believe in.
"He was a mountain burning in the night, yet he was a soft glow behind the hills. He was a tempest in the sky, yet he was a murmur in the mist of daybreak.
He was a torrent pouring from the heights to the plains to destroy all things in its path. And he was like the laughter of children."
"Jesus Himself was the Great Event."
I love Gibran's words and this book is definitely a keeper.
Though it doesn't always line up with what the actual scripture says, it is incredible to read even fictional and postulated accounts of those who interacted with Jesus. Gibran does very well in showing three different peoples in regards to their view on Jesus of Nazareth: those who were committed to him, those who hated him and those who were indifferent.
Gibran's poetic voice is incredible, and even if fictitious, in the account of "Rachel a woman disciple" I find some of the most beautiful words that describe the Jesus that I believe in.
"He was a mountain burning in the night, yet he was a soft glow behind the hills. He was a tempest in the sky, yet he was a murmur in the mist of daybreak.
He was a torrent pouring from the heights to the plains to destroy all things in its path. And he was like the laughter of children."
"Jesus Himself was the Great Event."
I love Gibran's words and this book is definitely a keeper.
December 15, 2013
الصمت فى حرم الجمال جمال
وها انا أصمت بعد قراءتى لهذا الكتاب .. وكيف لمثلى أن تعلق على حياة نبى من أحب الأنبياء الى قلبى وأحد ذوى العزم من الرسل
وكيف لمثلى أن تعلق على كتابة جبران فلا تدرى أشعراً تقرأ ام نثراً ..
وأشيد هنا بالترجمة الرائعة والتى أضافت الى النص للرائع ثروت عكاشة
========================
وبودى لو زدتك حديثاً عنه ولكن أنّى لى، فعندما يجلُّ الحب يقلُّ القول
وعندما تعيا الذاكرة بما تحمل تخلد الى الصمت العميق
-- يوحنا فى جزيرة بطمس
عن عيسى الرحيم
وها انا أصمت بعد قراءتى لهذا الكتاب .. وكيف لمثلى أن تعلق على حياة نبى من أحب الأنبياء الى قلبى وأحد ذوى العزم من الرسل
وكيف لمثلى أن تعلق على كتابة جبران فلا تدرى أشعراً تقرأ ام نثراً ..
وأشيد هنا بالترجمة الرائعة والتى أضافت الى النص للرائع ثروت عكاشة
========================
وبودى لو زدتك حديثاً عنه ولكن أنّى لى، فعندما يجلُّ الحب يقلُّ القول
وعندما تعيا الذاكرة بما تحمل تخلد الى الصمت العميق
-- يوحنا فى جزيرة بطمس
عن عيسى الرحيم
August 5, 2016
بسم حکیم
کتابی روایت گونه از اشخاص مختلف و نظرات و عقایدشان راجع به حضرت عیسی مسیح که آقای جبران در نهایت نظر خود را با قلمی بسیار دلچسب عنوان می کنند.
نقدی که می توان بر این اتر داشت این است که از لحاظ تاریخی مدرک موتقی به شمار نمیرود چراکه به عنوان متال حتی محل تولد حضرت عیسی را ناصره معرفی می کند ولی اگر بخواهم دلیلی برای این تغییر مکان تولد بیاورم می گویم شاید آقای جبران خواسته اند عقاید خود را در قالب عیسی ای تازه به جهانیان اعلام کنند امادر مورد تک تک جزییات به کار رفته در این کتاب باید بگویم با شک برخورد کردم به همان دلیل شک به اعتبار وقایع تاریخی و افراد.
برخی از این شک ها را با استناد به قرآن کریم بر طرف کردم همانند به صلیب کشیده نشدن حضرت عیسی و غیره.
از این موارد که بگذریم قلم آقای نویسنده به خصوص در صفحات بایانی نظرم را جلب کرد.
کتابی روایت گونه از اشخاص مختلف و نظرات و عقایدشان راجع به حضرت عیسی مسیح که آقای جبران در نهایت نظر خود را با قلمی بسیار دلچسب عنوان می کنند.
نقدی که می توان بر این اتر داشت این است که از لحاظ تاریخی مدرک موتقی به شمار نمیرود چراکه به عنوان متال حتی محل تولد حضرت عیسی را ناصره معرفی می کند ولی اگر بخواهم دلیلی برای این تغییر مکان تولد بیاورم می گویم شاید آقای جبران خواسته اند عقاید خود را در قالب عیسی ای تازه به جهانیان اعلام کنند امادر مورد تک تک جزییات به کار رفته در این کتاب باید بگویم با شک برخورد کردم به همان دلیل شک به اعتبار وقایع تاریخی و افراد.
برخی از این شک ها را با استناد به قرآن کریم بر طرف کردم همانند به صلیب کشیده نشدن حضرت عیسی و غیره.
از این موارد که بگذریم قلم آقای نویسنده به خصوص در صفحات بایانی نظرم را جلب کرد.
August 8, 2025
“When love becomes vast, love becomes wordless.
And when memory is overladen, it seeks the silent deep.”
― Kahlil Gibran, Jesus, the Son of Man
Jesus, the son of Man was first book I read from Kahlil Gibran. In this book we seek to gink Jesus in words of men, women, friends, and enemies.
This book is beautifully written; like you were reading a poem. While reading it, my heart filled with peace and love, and my eyes with tear of quest. I could see Jesus in my mind as clear as in real world. That was divinely beautiful experience.
And when memory is overladen, it seeks the silent deep.”
― Kahlil Gibran, Jesus, the Son of Man
Jesus, the son of Man was first book I read from Kahlil Gibran. In this book we seek to gink Jesus in words of men, women, friends, and enemies.
This book is beautifully written; like you were reading a poem. While reading it, my heart filled with peace and love, and my eyes with tear of quest. I could see Jesus in my mind as clear as in real world. That was divinely beautiful experience.
July 17, 2013
حد قال قبل كده انه الملائكه بتكتب !!
اتحدى اى حد انه يقرا كتاب بالاسلوب الملائكى ده وميلمسش قلبه
وثروت عكاشه ترجم الكلام باسلوب راقى جدا بيدل على انه شبعان من كلام جبران خليل جبران لدرجة انه اضاف للاسلوب ومخسرش منه حاجه
عمتا الكتاب ده يتقرى اكتر من مره
تحسه كده كتاب من الزمن الجميل :D
بغض النظر على الاختلاف العقائدى بس الاسلوب اكثر من رائع
اتحدى اى حد انه يقرا كتاب بالاسلوب الملائكى ده وميلمسش قلبه
وثروت عكاشه ترجم الكلام باسلوب راقى جدا بيدل على انه شبعان من كلام جبران خليل جبران لدرجة انه اضاف للاسلوب ومخسرش منه حاجه
عمتا الكتاب ده يتقرى اكتر من مره
تحسه كده كتاب من الزمن الجميل :D
بغض النظر على الاختلاف العقائدى بس الاسلوب اكثر من رائع
February 14, 2021
ბრედბერს აქვს ერთი მოთხრობა "კაცი" - ესე ჰქვია მგონი. რაღაც პლანეტაზე ჩავლენ ადამიანები და ელოდებიან უცხოპლანეტელების გაკვირვებულ და აღფრთოვანებულ სახეებს მათი ხომალდის ციდან დაშვებამ რომ უნდა გამოიწვიოს, მაგრამ... კაციშვილი არ ჭაჭანებს ირგვლი�� და არც არავის აინტერესებს ამათი კოსმოსური ხომალდი და ციდან დაშვება. საქმე კი ისაა რომ თურმე ქალაქში "კაცი" დადის... და ყველა მონუსხული მას დაჰყვება და მის სიტყვებს უსმენს... და ამის გაგების შემდგომ ადამიანებიც უცხო პლანეტის ქუჩებში გიჟებივით მირბიან, რომ როგორმე მიუსწრონ და შეხვდნენ, თვალი შეავლონ ამ დიდებულ კაცს. ამ მოთხრობას რომ ვკითხულობდი, ვგიჟდებოდი ისე მინდოდა მეც ოდესმე მომცემოდა საშუალება რომ მენახა ეს კაცი და მეტიც, მისთვის მომესმინა.
ახლა კი ხალილ ჯიბრანმა ამ წიგნით კვლავ განმიახლა ეს რაღაც უცნაური შეგრძნება, სურვილი რომ ამ კაცის გვერდით ერთხელ მაინც გამევლო. ჯიბრანი სიმონ კვირინელს - კაცს, რომელმაც ჯვარი იტვირთა იესოს ნაცვლად, ათქმევინებს:
"თუ მიწერია, რომ ისევ მიბრძანონ: აიღე ჯვარი ამ კაცისაო! - ვატარებ მის ჯვარს, ვიდრე ჩემი გზა საფლავთან მიმიყვანდეს. მაგრამ უთუოდ ვთხოვ მას, მხარზე ხელითაც ჩამომეყრდნოს".
ძალიან საინტერესო და რაღაცნაირად ემოციური იყო 77 განსხვავებული ადამიანის მონათხრობი ქრისტეს შესახებ. ვინ აღარ საუბრობს მასზე და რას აღარ საუბრობენ, მაგრამ ყველაზე მეტად ალბათ იუდას დედის მონათხრობი და ბერძენი მწყემსის სიზმარი ჩამრჩება, რომელმაც იესო და პანი იხილა მინდორზე მოსაუბრენი.
საბოლოოდ კი იმას ვიტყვი, რომ ყოველგვარი რელიგიურობისა თუ მორწმუნეობის გარეშე, მართლა შემიძლია ვთქვა, რომ მთელი გულით მიყვარს ეს კაცი და არ აქვს მნიშვნელობა ღმერთია, ძე კაცისაა, ფილოსოფოსია, ჯადოქარია თუ უბრალოდ გამოგონილი პერსონაჟია.
ახლა კი ხალილ ჯიბრანმა ამ წიგნით კვლავ განმიახლა ეს რაღაც უცნაური შეგრძნება, სურვილი რომ ამ კაცის გვერდით ერთხელ მაინც გამევლო. ჯიბრანი სიმონ კვირინელს - კაცს, რომელმაც ჯვარი იტვირთა იესოს ნაცვლად, ათქმევინებს:
"თუ მიწერია, რომ ისევ მიბრძანონ: აიღე ჯვარი ამ კაცისაო! - ვატარებ მის ჯვარს, ვიდრე ჩემი გზა საფლავთან მიმიყვანდეს. მაგრამ უთუოდ ვთხოვ მას, მხარზე ხელითაც ჩამომეყრდნოს".
ძალიან საინტერესო და რაღაცნაირად ემოციური იყო 77 განსხვავებული ადამიანის მონათხრობი ქრისტეს შესახებ. ვინ აღარ საუბრობს მასზე და რას აღარ საუბრობენ, მაგრამ ყველაზე მეტად ალბათ იუდას დედის მონათხრობი და ბერძენი მწყემსის სიზმარი ჩამრჩება, რომელმაც იესო და პანი იხილა მინდორზე მოსაუბრენი.
საბოლოოდ კი იმას ვიტყვი, რომ ყოველგვარი რელიგიურობისა თუ მორწმუნეობის გარეშე, მართლა შემიძლია ვთქვა, რომ მთელი გულით მიყვარს ეს კაცი და არ აქვს მნიშვნელობა ღმერთია, ძე კაცისაა, ფილოსოფოსია, ჯადოქარია თუ უბრალოდ გამოგონილი პერსონაჟია.
May 8, 2022
საოცარი წიგნია, იდეაც - სხვადასხვა ადამიანის პირით იესოს შესახებ მოთხრობა, საოცრებაა. არ დავმალავ, თითოეული პიროვნების შემშურდა, განსაკუთრებით კი სიმონ კვირინელის - კაცის, რომელმაც ჯვარი იტვირთა იესოს ნაცვლად: "ახლა კი ის კაცი, რომლის ჯვარიც ვზიდე, თვითონ ჯვარად გადამექცა;
თუ მიწერია, რომ ისევ მიბრძანონ: აიღე ჯვარი ამ კაცისაო! - ვატარებ მის ჯვარს, ვიდრე ჩემი გზა საფლავთან მიმიყვანს."
"სული ღვთის ხელი იყო, იესო - ქნარი.
სული იყო საგალობელი, ხოლო იესო - ხმა, ამ საგალობელს რომ ღიღინებდა.
ნაზარეველი იყო კაცი - მესიის მასპინძელი და მისი მეტყველი ენა."
"ის ხომ სიყვარულის სიმღერაა, ქარში დარხეული."
"მე კმაყოფილი ვარ მისი ჩანგის ჟღერითაც; იმ ჩანგისა, რომლისთვისაც ხელი არ გაუშვია და უკრავდა მასზე მაშინაც კი, როცა ლურსმნებდამსჭვალული მაჯებიდან სისხლი მოსწვეთავდა".
"თუმცა სირცხვილი განმეშორა და აღარაფერი დარჩა ჩემგან, გარდა სიცოცხლისა და წადილისა, რომ მარტო დავრჩენილიყავ, რათა მისი თითები ჩემი გულის სიმებს შეხებოდნენ."
თუ მიწერია, რომ ისევ მიბრძანონ: აიღე ჯვარი ამ კაცისაო! - ვატარებ მის ჯვარს, ვიდრე ჩემი გზა საფლავთან მიმიყვანს."
"სული ღვთის ხელი იყო, იესო - ქნარი.
სული იყო საგალობელი, ხოლო იესო - ხმა, ამ საგალობელს რომ ღიღინებდა.
ნაზარეველი იყო კაცი - მესიის მასპინძელი და მისი მეტყველი ენა."
"ის ხომ სიყვარულის სიმღერაა, ქარში დარხეული."
"მე კმაყოფილი ვარ მისი ჩანგის ჟღერითაც; იმ ჩანგისა, რომლისთვისაც ხელი არ გაუშვია და უკრავდა მასზე მაშინაც კი, როცა ლურსმნებდამსჭვალული მაჯებიდან სისხლი მოსწვეთავდა".
"თუმცა სირცხვილი განმეშორა და აღარაფერი დარჩა ჩემგან, გარდა სიცოცხლისა და წადილისა, რომ მარტო დავრჩენილიყავ, რათა მისი თითები ჩემი გულის სიმებს შეხებოდნენ."
April 17, 2012
I have read this book many times over the last 20 years--sometimes just certain passages. It is good for ME. It opens a door of understanding Jesus--His Words, His Deeds and why He was here. I was introduced to Khalil Gibran in college (a very long time ago) through his book The Prophet. He was like a Guru to me then and his words of inspiration have remained with me--as well as the well worn book.
January 14, 2017
- إن البذرة المختفية في قلب التفاحة هي شجرة غير منظورة، ولكن إذا سقطت تلك البذرة على صخرة فإنها ولا شك صائرة إلى لا شيء.
- الشجرة المثمرة وحدها يهزها الناس ويضربونها بالحجارة.
- الشك فرخ من الطير ضال وشقيّ ، ومع أن أمه التي ولدته ستجده وتضمه إلى صدرها فإنه يهرب منها حذراً خائفاً.
- ما من رجل يربح الكل إلا إذا أعطى الكل ...
- الشجرة المثمرة وحدها يهزها الناس ويضربونها بالحجارة.
- الشك فرخ من الطير ضال وشقيّ ، ومع أن أمه التي ولدته ستجده وتضمه إلى صدرها فإنه يهرب منها حذراً خائفاً.
- ما من رجل يربح الكل إلا إذا أعطى الكل ...
January 4, 2017
Ova knjiga na jedan sasvim drugaciji nacin govori o Isusu. Kroz vidjenje ljudi koji su dosli u kontakt s njim, daje nam jednu sasvim drugaciju sliku Isusa kao Sina covjecjeg, a ne samo kao sina Bozjeg. Zanimljivo je i to da citajuci ovog pisca, uvijek nesto naucim. On jednostavno zna prenijeti na papir rijeci koje makar bile i beznacajne, male cine ono o cemu mozemo jos dugo razmisljati. Gibrana volim zbog svih onih recenica koje s pravom mogu biti citati sami za sebe. Postoji takodjer i "ono nesto" po cemu se on razlikuje od ostalih pisaca, a to je da sva ona uzvisena stanja i osjecaji kod njega bivaju jos uzviseniji i plemenitiji. Bez sumnje migu reci da me ni ovaj puta nije razocarao.
May 18, 2012
فكرة تناول حياة المسيح بُناءً على آراء شخصيات مُتخيّلة أو ذات أصل تاريخى عايشته فعلا .. فكرة رائعة فى حد ذاتها ..لكن الإطناب و عرض نفس وجهة النظر أكتر من مرة أصابتنى بحالة من الملل لدرجة إنى فكرت فى نص الكتاب أكتفى بالقدر دا .. بس كمّلت ليُبهرنى جُبران فى خاتمة الكتاب بآخر وجهة نظر عرضها .. إللى هي المفروض وجهة نظره الشخصية .. إحساسه بمعاناة و بقضية عيسى عالى جدًا جــــــــــدًا :)
November 10, 2020
عيسى ابن الإنسان يشبه المصطفى المختار في كتاب النبي ، مليء بالحكم ،يصور فيه جبران شخصية عيسى المسيح و يصفه بألسنة أعدائه و حواريه و كما يتصوره هو بأسلوب شاعري جميل .
January 17, 2020
ეს წიგნი უფრო პოეზიაა ვიდრე პროზა. ჯიბრან ხალილ ჯიბრანმა ძალიან საინტერესო ხერხი აირჩია იმ ამბის მოსაყოლად, რომელიც არაერთხელ მოგვისმენია და მან ეს ყველაზე კარგად შეძლო. ჩემთვის გასაოცარი იყო თარგმანიც, განსაკუთრებით ვედრებების, ლოცვების და ბოლო თავისა. ამ უკანასკნელმა (ლიბანელმა კაცმა ცხრამეტი საუკუნის შემდეგ) კი მაიძულა ამ ტექსტისთვის მეხუთე ვარსკვლავიც დამემატებინა, ისე კი ვფიქრობ ოთხი ეკუთვნის.
"და უფალმა ყველა შეგვიწყალოს"
"და უფალმა ყველა შეგვიწყალოს"
December 16, 2015
عيسى ابن الإنسان وقفت فى قسم الدين المسيحى فى المكتبة اتأمل ل"اصطاد" كتابى التالى....و وقفت بين ذاك الكتاب الضخم الاصفر مزين بخط كبير مذهب "الكتاب المقدس" و من جانبة كتاب اخضر صغير طباعة دار الشروق و يزينه اسم جبران خليل جبران و ترجمة الرائع ثروت عكاشه عن المسيح...ولانى قرأت اجزاء كثيرة من الكتاب الاول بينما لم اشاهد الثانى من قبل ....فكان قرارى
و كما قال صلاح عبد الصبور: لم يزدنى العلم الا رجفة.....فاقول لم يزدنى القراءة عن المسيح الا جهلا به....فجبران "يدوخ" قارئه بين طيات التاريخ و الدين و الشعر , فحديثه عن المسيح او لنقل المسيح الخاص به ممتع و غامض فى نفس الوقت
و لكى تتفهم مغزى "مسيح جبران هذا" يجب ان تستمتع بقراءة مقدمة الرائع ثروت عكاشة...و ان كنت من محبى تخطى المقدمات كعادة لك فنصيحتى ان تترك تلك العادة تلك المرة ليكون كدخل جميل فى قراءة ملامح عيسى ابن الانسان....فجبران يرسم ملامح لمسيح اخر او لنقل مسيح جبران...هو نفسة المسيح بن مريم...لكنه معدل قليلا محتقر للضعف و قوى مع كل سماحة المسيح الاخرى
و كما ان محبى جبران هم فقط من يعشقوا -و يفهموا- جبران....فمن يحب هذا الكتاب هم بعيدى النظر المتسامحون لقدر يجعلهم يرون و لو قليلا وراء الكلمة و الحدث
متشددى المسيحية لن يعجبوا بهذا الكتاب فتعديلات جبران على القصة و الشخصيات كثيرة و ثقيلة على البعض مما يحفظون الكتاب المقدس بالكلمة...كما متشددى الاسلام يحرموا من الاصل قراءة قصة المسيح بالرواية الانجيلية
و هنا لا استطيع مقاومة رواية ما حدث -لى- عند مشاهدة اصدقائى من الكلية للكتاب بين راحتى فى فترات الراحة....و الاندهاش بل و الاستنكار عند روايتى لمغزى الكتاب خاصة عند اخبارهم بكيفية اختيارى للكتاب و تجاوزى عن قراءة الكتاب المقدس مره اخرى....و لك عزيزى القارئ ان تتخيل كل هذا الهجوم فى وجهى عن وقاحتى فى قراءة كتاب سماوى اخر غير القرآن و ربط كل ذاك بمعتقداتى السياسية الليبرالية....و دون ان ادافع بالطرق التقليدية عن المعرفة و حق الاستطلاع و فهم الاخر و خلافه....اغلقت الحوار و رجعت اتأمل الكتاب و وددت ان تتجسد رقة جبران و ترجمة ثروت عكاشة لتتحدث مع هؤلاء بدلا منى
استطيع ان افند لك الكتاب فصل فصل.... و ان انتقد الحديث الفلانى او ضعف الخيال فى الموقف العلانى...او عن ملل انتبانى فى الصفحة رقم كذا....و هو صحيح....لكن هناك بعد الكتب لا تقييم الا بالحب....و كما قال نزار: الصمت فى حرم الجمال جمال
و كما قال صلاح عبد الصبور: لم يزدنى العلم الا رجفة.....فاقول لم يزدنى القراءة عن المسيح الا جهلا به....فجبران "يدوخ" قارئه بين طيات التاريخ و الدين و الشعر , فحديثه عن المسيح او لنقل المسيح الخاص به ممتع و غامض فى نفس الوقت
و لكى تتفهم مغزى "مسيح جبران هذا" يجب ان تستمتع بقراءة مقدمة الرائع ثروت عكاشة...و ان كنت من محبى تخطى المقدمات كعادة لك فنصيحتى ان تترك تلك العادة تلك المرة ليكون كدخل جميل فى قراءة ملامح عيسى ابن الانسان....فجبران يرسم ملامح لمسيح اخر او لنقل مسيح جبران...هو نفسة المسيح بن مريم...لكنه معدل قليلا محتقر للضعف و قوى مع كل سماحة المسيح الاخرى
و كما ان محبى جبران هم فقط من يعشقوا -و يفهموا- جبران....فمن يحب هذا الكتاب هم بعيدى النظر المتسامحون لقدر يجعلهم يرون و لو قليلا وراء الكلمة و الحدث
متشددى المسيحية لن يعجبوا بهذا الكتاب فتعديلات جبران على القصة و الشخصيات كثيرة و ثقيلة على البعض مما يحفظون الكتاب المقدس بالكلمة...كما متشددى الاسلام يحرموا من الاصل قراءة قصة المسيح بالرواية الانجيلية
و هنا لا استطيع مقاومة رواية ما حدث -لى- عند مشاهدة اصدقائى من الكلية للكتاب بين راحتى فى فترات الراحة....و الاندهاش بل و الاستنكار عند روايتى لمغزى الكتاب خاصة عند اخبارهم بكيفية اختيارى للكتاب و تجاوزى عن قراءة الكتاب المقدس مره اخرى....و لك عزيزى القارئ ان تتخيل كل هذا الهجوم فى وجهى عن وقاحتى فى قراءة كتاب سماوى اخر غير القرآن و ربط كل ذاك بمعتقداتى السياسية الليبرالية....و دون ان ادافع بالطرق التقليدية عن المعرفة و حق الاستطلاع و فهم الاخر و خلافه....اغلقت الحوار و رجعت اتأمل الكتاب و وددت ان تتجسد رقة جبران و ترجمة ثروت عكاشة لتتحدث مع هؤلاء بدلا منى
استطيع ان افند لك الكتاب فصل فصل.... و ان انتقد الحديث الفلانى او ضعف الخيال فى الموقف العلانى...او عن ملل انتبانى فى الصفحة رقم كذا....و هو صحيح....لكن هناك بعد الكتب لا تقييم الا بالحب....و كما قال نزار: الصمت فى حرم الجمال جمال
February 11, 2019
نیمه خونده رهاش کردم که به قولی:
So many books, so little time
اولا از نشر افق (یا فرهنگ ها) بابت چاپ کتابی با فونت 30 که باعث میشه مصرف کاغذ و قیمت کتاب افزایش چشمگیر پیدا کنه تشکر میکنم.
ثانیا سپاسگزار از مترجمم که تمام تلاشش رو کرده بود تا اثر فاقد هر گونه زیبایی ادبی باشه تا مبادا مخاطب رو اندکی جذب کنه.
جبران در این کتاب دیدگاه های شخصی خودش و به عبارتی چیزی که فکر می کرده مسیح باید باشه رو ترسیم و یه جورایی"مسیح شخصی خودش" رو خلق کرده. همونطور که در مقدمه خود کتاب گفته شده، این اثر ارزش تاریخی نداره و بسیاری اشخاص و روایت ها به نوعی خودساخته هستند.
کتاب به نظرم یه جورایی شتر مرغ بود:ر
یا می بایست روی جنبه ی حقیقی و تاریخی قضیه کار می کرد، تا مخاطب با دونستن اینکه این همون عیسای مقدسه و داستان ها همگی واقعیه، با شخصیت ارتباط برقرار کنه، و یا باید همین عیسی خودساخته رو یه جوری شخصیت پردازی می کرد تا ما هم به این عیسی جبرانی ایمان بیاریم. ولی کتاب جوری نوشته شده که باید مخاطب مومن به عیسی مسیح، مسیح خودش رو اصلاح و به عیسی جبرانی تبدیل کنه.
البته ناگفته نماند مسیحی نبودن من هم در مقبول نیفتادن و ارتباط برقرار کردن با این اثر بی تاثیر نبود و شاید هم زبانان مسیحی ما بیشتر با این اثر ارتباط برقرار کنند کما اینکه میبینم امتیازی که به این کتاب داده شده خیلی بالاست(البته اگر نخواهیم گناه رو به گردن مترجم بندازیم)ر
So many books, so little time
اولا از نشر افق (یا فرهنگ ها) بابت چاپ کتابی با فونت 30 که باعث میشه مصرف کاغذ و قیمت کتاب افزایش چشمگیر پیدا کنه تشکر میکنم.
ثانیا سپاسگزار از مترجمم که تمام تلاشش رو کرده بود تا اثر فاقد هر گونه زیبایی ادبی باشه تا مبادا مخاطب رو اندکی جذب کنه.
جبران در این کتاب دیدگاه های شخصی خودش و به عبارتی چیزی که فکر می کرده مسیح باید باشه رو ترسیم و یه جورایی"مسیح شخصی خودش" رو خلق کرده. همونطور که در مقدمه خود کتاب گفته شده، این اثر ارزش تاریخی نداره و بسیاری اشخاص و روایت ها به نوعی خودساخته هستند.
کتاب به نظرم یه جورایی شتر مرغ بود:ر
یا می بایست روی جنبه ی حقیقی و تاریخی قضیه کار می کرد، تا مخاطب با دونستن اینکه این همون عیسای مقدسه و داستان ها همگی واقعیه، با شخصیت ارتباط برقرار کنه، و یا باید همین عیسی خودساخته رو یه جوری شخصیت پردازی می کرد تا ما هم به این عیسی جبرانی ایمان بیاریم. ولی کتاب جوری نوشته شده که باید مخاطب مومن به عیسی مسیح، مسیح خودش رو اصلاح و به عیسی جبرانی تبدیل کنه.
البته ناگفته نماند مسیحی نبودن من هم در مقبول نیفتادن و ارتباط برقرار کردن با این اثر بی تاثیر نبود و شاید هم زبانان مسیحی ما بیشتر با این اثر ارتباط برقرار کنند کما اینکه میبینم امتیازی که به این کتاب داده شده خیلی بالاست(البته اگر نخواهیم گناه رو به گردن مترجم بندازیم)ر
March 26, 2019
One of the most powerful books I had ever read about Jesus, It shows the unique human side of Jesus, he is simple he is humble he can get sad or angry , having fun , he beloved from some people and hated by others .
He is honest , tender, zealot , beautiful, female chauvinist, smart ... this book although there are some differences from the biblical version , it makes Jesus more close to people and to me as a reader, this experience that I couldn't find or feel in the Holy Bible itself .
To be honest it will be my first Holy Book I ever had , for me a holy book is the book that has the ability to touch my deepest chamber of my heart and this book really touched me so profoundly , I will not forget this book and how it made me cry a farewell tears at the end of it.
Immensely So highly recommended to read and to re-read many times to understand Jesus as the son of man because through him you gonna understand Jesus the son of god and humanity .
Love you Gibran and thank you for this masterpiece that you gave it to humanity :) R.I.P
He is honest , tender, zealot , beautiful, female chauvinist, smart ... this book although there are some differences from the biblical version , it makes Jesus more close to people and to me as a reader, this experience that I couldn't find or feel in the Holy Bible itself .
To be honest it will be my first Holy Book I ever had , for me a holy book is the book that has the ability to touch my deepest chamber of my heart and this book really touched me so profoundly , I will not forget this book and how it made me cry a farewell tears at the end of it.
Immensely So highly recommended to read and to re-read many times to understand Jesus as the son of man because through him you gonna understand Jesus the son of god and humanity .
Love you Gibran and thank you for this masterpiece that you gave it to humanity :) R.I.P
March 6, 2022
في ذلك الكتاب ستجد موقفك تجاه اشهر شخصيات التاريخ..
اذ كنت من اتباعه او مضطهدينه، تحبه او تكرهه، معجب بافكاره واعماله او تمقتهما..الخ
شخصيات كثيرة في الكتاب من كل طبقات المجتمع تسرد موقفها ونظريتها تجاه يسوع.
وبالطبع لغة جبران شعرية وسلسه..
"كثيرًا ما أتساءل عما إذا كان يسوع إنسانًا مثلنا من لحم ودم، أو فكرًا في الذهن من غير جسد، أو مجرد خاطرة تزور الإنسان في الخيال."
~راحيل
"وأتي المسيح معلنًا ان الله إله فرح، فعمدوا إلى تعذيبه وانتهوا إلى قتله.
هؤلاء القوم لا يفرحهم إله الفرح. فهم لا عهد لهم إلا بآلهة أوجاعهم.
حتى أن أصدقاء يسوع وتلاميذه الذين كان لهم أن عرفوا مرحه وسمعوه يضحك، إنما يعمدون إلى تكوين صورة حزينة عنه، وإلى التعبد لتلك الصورة.
وهم في تعبدهم هذا، لا يرتفعون إلى معبودهم، بل يشدون به نزولًا إليهم.
لكني أعتقد مع ذلك، أن هذا الفيلسوف يسوع، الذي لم يكن مختلفًا عن سقراط، ستكون له السيادة على بني جنسه، وربما أيضًا على اجناس أخرى"
~منوس الذي من بومبابي
اذ كنت من اتباعه او مضطهدينه، تحبه او تكرهه، معجب بافكاره واعماله او تمقتهما..الخ
شخصيات كثيرة في الكتاب من كل طبقات المجتمع تسرد موقفها ونظريتها تجاه يسوع.
وبالطبع لغة جبران شعرية وسلسه..
"كثيرًا ما أتساءل عما إذا كان يسوع إنسانًا مثلنا من لحم ودم، أو فكرًا في الذهن من غير جسد، أو مجرد خاطرة تزور الإنسان في الخيال."
~راحيل
"وأتي المسيح معلنًا ان الله إله فرح، فعمدوا إلى تعذيبه وانتهوا إلى قتله.
هؤلاء القوم لا يفرحهم إله الفرح. فهم لا عهد لهم إلا بآلهة أوجاعهم.
حتى أن أصدقاء يسوع وتلاميذه الذين كان لهم أن عرفوا مرحه وسمعوه يضحك، إنما يعمدون إلى تكوين صورة حزينة عنه، وإلى التعبد لتلك الصورة.
وهم في تعبدهم هذا، لا يرتفعون إلى معبودهم، بل يشدون به نزولًا إليهم.
لكني أعتقد مع ذلك، أن هذا الفيلسوف يسوع، الذي لم يكن مختلفًا عن سقراط، ستكون له السيادة على بني جنسه، وربما أيضًا على اجناس أخرى"
~منوس الذي من بومبابي
September 10, 2007
This is one of the most important books I've ever read. It is so creative and the language is beautiful. It helped me to think of Jesus as a human. Gibran's writing makes me feel the same way a beautiful film score does.
October 10, 2013
Great book. This is a 'what if' book. It is a collection of commentaries of characters in the Bible who may have known Jesus, and how they viewed him. It is a very human book, and of course fictional. But a very good read to contemplate how Christ's contemporaries may have viewed Him.
August 16, 2017
ჯიბრანის ფანტაზიით აღდგენილი 77 ადამიანის მონათხრობი, რომელიც სიცოცხლეში იცნობდა იესოს.
ყველა ეს ადამიანი თავისებურად აღიქვამს და აფასებს ქრისტეს პიროვნებას.
ყველა ეს ადამიანი თავისებურად აღიქვამს და აფასებს ქრისტეს პიროვნებას.
December 27, 2017
لقد احبني عيسى وما عرفت لذلك سببا
ولقد احببته لانه سما بروحي الى ذرى لا يبلغها قدري وهبط بها الى اعماق لا يدركها علمي
والحب سر مقدس
وهو للذين يحبون يظل ابدا لا يحتويه لفظ وللذين لا يحبون قد لا يعدو دعابة مرة
----------------------------------------------
كانت ابتسامته حين يبتسم كانها اللهفة تتبينها في وجوه المتشوقين الى الغيب وكانها غبار نفضته النجوم على جفون الاطفال وكانها كسرة خبز في الحلق
لقد كان حزينا ولكن هذا الحزن اقرب الى ان يعلو الشفاه فيستحيل بسمة
الا ما اشبه بسمته بهذا الستر الذهبي الذي يكسو الغابة حين يهل الخريف على الكون وما اقربها احيانا الى نور القمر وهو يجلل شواطئ البحيرة
وحين يبستم فكان شفتيه اخذتان في انشودة بوليمة عرس
----------------------------------------------
كان ليلا تشتعل الشموع في فضائه
وحلما لا تبلغ الروح مداه
وكان ظهيرة اخلد فيها الرعاة الى الدعة سعداء بقطعانهم ترعى
وكان اصيلا وكان سكينة وكان اوبة الى الديار
ثم كان نوما وكان حلما
كل هذا تمثلت في وجهه
لقد اعطاني التفاحتين وكنت اعرف ان ما به من جوع مثل الذي بي
غير اني اعلم الان انه حين اعطاني اياهما كان قانعا فقد اكل هو من فاكهة اخرى من شجرة اخرى
وبودي لو زدتك حديثا عنه ولكن انى لي فعندما يجل الحب يقل القول
وعندما تعيا الذاكرة بما تحمل تخلد الى الصمت العميق
----------------------------------------------
طوبى لهؤلاء الذين صفت أرواحهم وطوبى للذين لايبيتون أسرى مايملكون
لأنهم سوف يضحون أحرارا
وطوبى لمن يذكرون أتراحهم
وفى أتراحهم يرقبون أفراحهم
وطوبى للذين يتضورون جوعا ينشدون الحق والجمال
فسيكون لهم من جوعهم الخبز الذى يأكلون
ومن ظمئهم الماء القراح الذى يشربون
وطوبى لذوى الكرم والحلم
لهم من كرمهم وحلمهم خير عزاء وسلوى
وطوبى للذين قد طهرت قلوبهم
لأنهم لن يكونوا بعيدا من الله
وطوبى للرحماء لأن الرحمة ستكون جزاءهم
January 29, 2014
I don't know how many times I've read this book. Maybe more than 10 times since the first time I read it in 2008, when I was still in college. Still, the book keeps me amazed until now. The words are beautifully crafted and it has strong power to depict My Lord, Jesus, from many views: beggar, His disciple, The Pharisees, a young shepherd, prostitute, His grandma, a bride, and many others.
I always cry when reading story of Rafka, the bride from Kana, where Jesus did his first miracle: changing water into wine. Also the story of young shepherd who was very sad because one of his sheeps was lost. Jesus asked him, when He knew it, He searched for the sheep for a while. Then Jesus made the shepherd smile and speechless when He brought back the sheep. I just can clearly imagine the shepherd and his sheep staring at Jesus, speechless.
Well, even most of the stories are fiction, I still suggest you to read it. I hope you feel the way I do. God bless you ^_^
I always cry when reading story of Rafka, the bride from Kana, where Jesus did his first miracle: changing water into wine. Also the story of young shepherd who was very sad because one of his sheeps was lost. Jesus asked him, when He knew it, He searched for the sheep for a while. Then Jesus made the shepherd smile and speechless when He brought back the sheep. I just can clearly imagine the shepherd and his sheep staring at Jesus, speechless.
Well, even most of the stories are fiction, I still suggest you to read it. I hope you feel the way I do. God bless you ^_^
May 21, 2011
عبقري جبران ....الكتاب عبارة عن مجموعة من الحكايات التي يرويها على لسان كل من كان له اختلاط من قريب او بعيد بالمسيح ...... استطاع بجدارة أن يكتب وجهات نظر مختلفة عنه
مثلا كتب عن المسيح من وجهة نظر تلاميذه و المقربين منه و هذه ليست بالمعضلة , المعضلة الحقيقة و التي يستطيع بسهولة كل من يتأمل العمل أن يحترم جبران و يكن له كل الاعجاب من أجلها هي أنه استطاع أن يكتب و يروي حكايات عن المسيح من وجهات نظر معادية له و لتعاليمه
ليس هذا فحسب ..استطاع جبران ايضًا اظهار عظمة يسوع من وجهة نظر الحصم الذي قتله مثلما فعل في جزء "قيافا رئيس الكهنة "
استطاع أن يمزج كلامه و تعاليمه مع فكره الخاص بطريقة محببة تجذب القارئ
كما أن أسلوب القصص القصيرة الذي اتبعه جبران و التي مزج فيها بين الفلسفة و الشعور نجح بجدارة في الارتقاء بالفكر و الشعور أثناء قراءة الكتاب .........هو ليس بكتاب ديني هو تحفة أدبية فلسفية تستحق كل التقدير و الاحترام :)
مثلا كتب عن المسيح من وجهة نظر تلاميذه و المقربين منه و هذه ليست بالمعضلة , المعضلة الحقيقة و التي يستطيع بسهولة كل من يتأمل العمل أن يحترم جبران و يكن له كل الاعجاب من أجلها هي أنه استطاع أن يكتب و يروي حكايات عن المسيح من وجهات نظر معادية له و لتعاليمه
ليس هذا فحسب ..استطاع جبران ايضًا اظهار عظمة يسوع من وجهة نظر الحصم الذي قتله مثلما فعل في جزء "قيافا رئيس الكهنة "
استطاع أن يمزج كلامه و تعاليمه مع فكره الخاص بطريقة محببة تجذب القارئ
كما أن أسلوب القصص القصيرة الذي اتبعه جبران و التي مزج فيها بين الفلسفة و الشعور نجح بجدارة في الارتقاء بالفكر و الشعور أثناء قراءة الكتاب .........هو ليس بكتاب ديني هو تحفة أدبية فلسفية تستحق كل التقدير و الاحترام :)
Displaying 1 - 30 of 292 reviews