Jump to ratings and reviews
Rate this book

پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی

Rate this book
Drama / Anthology - English Translation

122 pages, Paperback

First published January 1, 2002

19 people are currently reading
515 people want to read

About the author

Matei Vişniec

149 books417 followers
From an early age, Matei Vişniec discovered literature as a space dedicated to freedom. He draws his strengths from Kafka, Dostoevsky, Poe, Lautréamont. He loves the Surrealists, the Dadaists, absurd and grotesque theatre, surrealist poetry, fantastic literature, magical realism, even the realist Anglo-Saxon theatre. He loves everything except Socialist Realism.

Vişniec studied philosophy at Bucharest University and became an active member of the so-called Eighties Generation, who left a clear stamp on the Romanian literature. He believes in cultural resistance, and in literature’s capacity to demolish totalitarianism. Above all, Matei Vişniec believes that theatre and poetry can denounce manipulation through "great ideas", as well as brainwashing through ideology.

Before 1987 Matei Vişniec had made a name for himself in Romania by his clear, lucid, bitter poetry. Starting with 1977, he wrote drama; the plays were much circulated in the literary milieus but were barred from staging. In September 1987, Vişniec left Romania for France, where he was granted political asylum. He started writing in French and began working for Radio France Internationale. At the present time, Vişniec has had many of his works staged in France, and some twenty of his plays written in French are published (Actes Sud-Papier, L'Harmattan, Lansman). His plays have been staged in more than 20 countries. In Romania, after the fall of Communism, Matei Vişniec has become one of the most frequently performed authors.

The work of Matei Vişniec has been represented in London by the performance "The Body of a Woman as a Battlefield in the Bosnian War", staged at the Young Vic Theatre, in November 2000. The play received rave reviews in the British newspapers and magazines, including The Guardian. "The Story of the Panda Bears told by a Saxophonist who has a Girlfriend in Frankfurt" has been performed at the Edinburgh Festival (August 2005). The production is by Rouge28 Theatre, London.
In Unites States, the work of Matei Vişniec has been represented in New York, Chicago, New Jersey and Hollywood.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
218 (24%)
4 stars
384 (43%)
3 stars
217 (24%)
2 stars
49 (5%)
1 star
12 (1%)
Displaying 1 - 30 of 114 reviews
Profile Image for Parnian.K.
82 reviews120 followers
November 13, 2025
بالاخره تونستم خودم رو جمع کنم و یک چیزی بخونم؛ هرچند که این روزها، هرچیزی راجع‌به «وطن» به سادگی می‌تونه من رو به گریه بندازه.
خوب بود و روان، با ترجمه‌ای که اذیت نمی‌کرد. امتیازم بهش ۳/۵ئه.

- به نظرم عنوان این کتاب به تنهایی، یک اثر ادبیه. بدجور به دل می‌شینه.

«تو شکمت یه جسدگاهه، دورا. وقتی به شکمت فکر می‌کنم یه جسدگاه می‌بینم، پر از جسد خشک‌شده یا پف‌کرده یا گندیده… حالا توی این جسدگاه یکی داره تکون می‌خوره… یه موجود زنده…»


Read in Nov 8, 2022
Watched a Persian production at Presentation House, North Vancouver in Nov 2023
Profile Image for Saman.
337 reviews159 followers
January 10, 2025
اما تو هیچ‌وقت نمی‌تونی آرامشت رو پیدا کنی اگه نفهمی چرا.

بخش‌های ابتدایی این نمایشنامه رو دوست نداشتم چون مثل یک طور بیانیه خوانی بود. بدون ظرافت. میتونست حرفش رو در قالب نمایشنامه و چیزی که داره مینویسه بیان کنه. به طور کلی قضیه از این قراره که ما دو شخصیت داریم، دورا که در جنگ بوسنی بهش تجاوز شده و با فرزندی در بدنش داره دست و پنجه نرم می‌کنه و قصد نداره بچه رو نگه داره.در کنارش روانشناسی است آمریکایی به نام کیت که نمایشنامه گفت و گوهای این دو نفر رو تشکیل میده. اون سکوت ابتدایی دورا به نظرم بسیار منطقی و قوی بود. میشد فهمید در چه وضعیت بغرنجی گرفتار شده. به طور کلی نمایشنامه تلخی بود و این تلخی هم لازم بود چرا که در مورد جنگ بود. بهتره بگم در مورد آثار جنگ.آثار مخرب باقی مانده جنگ. زنی که بهش تجاوز شده و حالا با کوله باری از درد و محنت باقی مانده. در این بین موجود جانداری هم در او تشکیل شده که باید در مورد سرنوشت او تصمیم بگیره و بخشی از گفت و گوهای کیت و دورا در مورد همین موضوع صحبت میشه. صحنه 29 نمایشنامه که دورا کشورش رو توصیف میکنه اوج نمایشنامه است و جملاتی به غایت تاثیرگذار و توصیفاتی به شدت جانسوز ارائه میده. به عنوان نمونه بخشی از قسمت پرشور صحنه29 نمایشنامه رو اینجا می‌نویسم، جایی که دورا میگه:

« مي خواي بدوني من توي دلم چه تصويري از كشورم دارم؟ كشور من تصوير يه سرباز مست و حيرون رو داره كه خنجرش رو روي پاچه ي شلوار ارتشيش تميز مي كنه و توي غلافش ميذاره. بعدش روي جسد مردي كه خرخره اش رو بريده تف مي كنه.
كشور من تصوير يه پيرمردي رو داره كه از صف پناهنده ها بيرون مي آد و براي اينكه خستگيش رو در كنه روي علفها دراز مي كشه. روي علفهايي كه توش يه مين ضدنفر خاك شده.
كشور من شبيه اون مادريه كه مي بينه اونيفورم پسرش يه دگمه كم داره. با عجله دگمه رو مي دوزه و بعدش پسرش رو خاك مي كنه.
كشور من همون پدري يه كه هر روز براي دختر هفت ساله اش كه 346 روزه مرده يه عروسك ميسازه...»


در مورد تصمیمی که دورا میگیره بحثهای مختلفی وجود داره. من معتقدم هر انسانی در این موقعیت میتونه هم تصمیم دورا و هم خلاف چیزی که اون گرفت رو اتخاذ کنه و نمی‌تونیم با یک متر مشخص بگیم کاری که کرد لزوما درست یا غلط بود. هر دو تصمیم میشه براش توجیهاتی با توجه به جهان هر فردی آورد.
Profile Image for Soheila.
74 reviews76 followers
September 25, 2020
«پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی». فکر می‌کنم هرکسی با دیدن این عنوان می‌تونه حدس بزنه که با یه کتاب فوق‌العاده روبروئه. از طرفی طرح جلد هم بسیار مناسب انتخاب شده و ترکیب این دو میخکوب‌کننده‌اس.
حقیقتش بخش‌های اول کتاب و مونولوگ‌ها رو دوست نداشتم اما از اون بخش‌ها که بگذریم روند کتاب و کشمکش‌های دورا با خودش، با بچه و با اتفاقی که براش افتاده برام بسیار جالب و تکان‌دهنده بود (به خصوص صحنه ۲۴). نکاتی درش نهفته بود که من هیچ‌وقت بهش فکر نکرده بودم. این که زنی که بهش تجاوز می‌شه چطور با این مسئله کنار میاد موضوعی بود که بهش فکر کرده بودم اما این که اگر حامله بشه چطور می‌تونه با اون بچه کنار بیاد، چطور می‌تونه از یه طرف با حس مادرانه‌اش روبرو شه و از طرف دیگه از خاطره‌ای که با وجود اون بچه براش یادآوری می‌شه، این که زنی که بهش تجاوز می‌شه احساس می‌کنه «کثیفه»، این‌ها موضوعاتی نبود که به ذهنم رسیده باشه. این که مردها در طی جنگ‌ها برای نشون دادن قدرتشون علاوه بر تجاوز به سرزمین و ملک و املاک، به زنان نزدیک دشمن تجاوز کردند و این نه فقط از روی نیاز جنسی که برای قدرت‌نمایی بوده موضوع ترسناکیه و این که چرا این طور شده که زن هم‌رده با ملک و املاک شده موضوع عجیبیه و ابعاد گسترده‌ای داره.
پایان کتاب رو چندان دوست نداشتم و به نظرم با بخش‌های دیگه‌ی کتاب هم‌خوانی نداشت، ضمن این که این امید واهی رو هم دوست نداشتم.
بخش‌های زیادی از کتاب بود که برام جالب بودن و زیرشون خط کشیدم، تعدادیشون رو این جا می‌آرم (نه به ترتیب صفحات کتاب، که به ترتیبی که برای خودم معنادارتره):
«اینه کشور من: یه سرباز هیجده ساله که اهل شوخی‌یه و مثل پاکت‌های شیر روی گلوش نقطه‌چین کشیده و زیرش نوشته: از این جا ببُرین.»
«کشور من شبیه مادریه که این نامه رو براش فرستادند: پسرت رو کشتیم. اگه می‌خوای برات جسدش رو بفرستیم تا خاکش کنی، برامون سه هزار دلار تهیه کن.»
«چه‌جوری برات بگم، که من از کشورم متنفرم؟ که دیگه کشوری ندارم. که دیگه نمی‌خوام اون‌جا برگردم. که تنها چیزی که می‌خوام اینه که از این سرزمین نفرین‌شده دور بشم، از این سرزمین انزجار... سال‌ها و سال‌ها، مردمی که توش زندگی می‌کنن به مغزشون فشار می‌آرن تا بفهمن چه‌جوری چنین چیزهایی ممکن بوده.»
«-تو باید زندگیت رو بکنی دورا. -من مطمئن نیستم دلم بخواد زندگی کنم.»
«نه دیگه بهم نگو زمان همه‌چیز رو درست می‌کنه... من باور نمی‌کنم که زمان همه‌چیز رو درست می‌کنه. زمان فقط می‌تونه زخم‌های قابل درمان رو شفا بده. همین. زمان فقط می‌تونه اون کاری رو که از عهده‌اش برمی‌آد بکنه، نه بیش‌تر.»
Profile Image for Roya Arbabi.
92 reviews73 followers
January 30, 2023
این نمایشنامه در مورد زنیه که در جنگ بوسنی مورد تجاوز قرار گرفته و حامله شده و در یک آسایشگاه بستریه. شخصیت‌های نمایش دو نفر هستند، دورا، زنی که بهش تجاوز شده و کیت، تراپیست دورا و تمام کتاب شامل گفتگوهای بین این دو نفره. در‌ ادامه بخش‌هایی از کتاب رو قرار میدم که برام خیلی جالب بودن، مخصوصاً از نظر شباهت موقعیت تصویر شده توسط این جملات به شرایط کشور ما.

"این روزها‌ همه چی جعلی شده. واسه همینه هیچ‌وقت این کشور درست نمیشه. از بس هممون دزد و جاعلیم دیگه. تاریخمون رو جعل کردن.‌ آیندمون رو جعل کردن. دیگه امیدی برامون نمونده".

"کشور من شبیه‌ مادریه که این نامه رو براش فرستادن: پسرت رو کشتیم. اگه می‌خوای جسدش رو برات بفرستیم تا خاکش کنی برامون سه هزار دلار تهیه کن".

"‌کشور‌ من یک دسته زندانیه که قراره‌ اعدام بشن و مجبورشون می‌کنن خودشون قبر‌ دسته جمعی خودشون رو بکنن".
Profile Image for EMMA.
255 reviews396 followers
May 31, 2020
سوال مهم اينجاست چرا نويسنده اصرار داشت بچه زنده بمونه و دورا سقطش نكنه؟😐اصن خوشم نيومد،يجوري داره القا ميكنه كه بايد تو هر شرايطي بچه رو بدنيا اورد!اصن وارد بحث اختيار بدن زن اينا نميشيم ولي اون بچه تجاوز بوده،چطور چنين پاياني واسش درنظر گرفت؟
Profile Image for Eärendilen.
209 reviews62 followers
July 13, 2020
اهل ادبی رو که بین تجاوز جنسی ( مخصوصا جنگی و زندانی) و اروتیسم و شهوت فاصله‌ی بزرگی می‌اندازه و این فضا رو با عقده‌ حقارت و میل به خشونت و غلبه بر "دیگری نژادی، ملیتی، جنسی ... " و اختلال آزاررسانی و امثالهم پر میکنه، بسیار دوست دارم و حمایت می‌کنم.
اگه مثال و مستندات بیاره که دیگه چه بهتر، هر چند که واسه‌ی نمایش‌نامه/رمان/داستان لازم نیست.

این جلسه بیشتر بدانید هم داریم:

عبارت «تجاوز به مثابه‌ی سلاح جنگی» در اواسط دهه‌ی ۱۹۹۰ میلادی وارد ادبیات سازمان ملل متحد شد و به عنوان یکی از ابزار جنگ، به رسمیت شناخته شد. اتفاق مهمی که به یمن جرات، جسارت و شجاعت زنان رواندا ممکن شد. با این‌که «تجاوز» در متون سازمان ملل متحد به عنوان یک «جرم جنگی» ثبت شده بود، تا آن روز نه تنها هیچ‌کس بابت این محاکمه نشده بود، بلکه این مساله صرفا چیزی روی کاغذ بود و «جرم» و نه «سلاح جنگی».
ویکتوریا موکام‌باندا، سیسیل موکاروگویزا، سرافینا موکاکینانی و گودالیو موکاساراسی، چهار زن روستایی بودند که پس از جنگ داخلی و نسل‌کشی در رواندا وقتی شنیدند که سازمان ملل متحد گروهی از فعالان حقوق بشر را به کیگالی فرستاده، تصمیم مهم و پر خطری گرفتند: به این فرستاده‌های سازمان ملل می‌گوییم که چه بر ما گذشت. این مطلب را بخوانید.

https://telegra.ph/%D8%B3%D9%84%D8%A7...

@zanan_emrooz از چنل تلگرامی
Profile Image for Miss Ravi.
Author 1 book1,167 followers
December 12, 2016
حدود یک ‌سوم ابتدایی کتاب بیش‌تر از آن‌که نمایشنامه باشد، مانفیستی است درباره‌ی تجاوز به زنان در دوران جنگ. در حالی‌که خواننده از یک نمایشنامه انتظار ندارد که حرف خودش را جایی بیرون از قالب اصلی خودش بزند.
پرداختن به شخصیت‌های خاص مثل زنی که این‌چنین آسیب دیده کار سختی است. نشان دادن زخم‌های روح بی‌آن که دستخوش احساسات‌گرایی شد، کار دشواری است.
Profile Image for °•.Melina°•..
407 reviews611 followers
December 23, 2025
خیلی خیلی خیلی خوب بود:)
آخ از صفحه‌ی آخر‌... حتما بخونیدش‌.
یه نمایشنامه‌ی کوتاه خوش خوان عمیق دردناک،
با موضوع پرتکرار و لعنتیِ تجاوز به زنان در جنگ.
Profile Image for Hossein Sharifi.
162 reviews8 followers
September 8, 2016
نمایشنامه ی پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی ، در فضایی مابین رئال و سورئال به گفت و گوهای مابین دو زن می پردازد. ما در طی نمایشنامه روابط بین این دو زن را دنبال میکنیم.
"کیت" یک روانشناس آمریکایی و تعلیم دیده ی دانشگاه هاروارد که در قدیم کار پیدا کردن اجساد جنگجویان را برعهده داشته است، حالا در حال روانکاوی و مشاوره دادن به "دورا" در یک بیمارستان در بوسنی است.
"دورا" شخصیت تقریبا خاموش، قربانی هوس های سربازان جنگ شده و توسط پنج سرباز به او تجاوز شده است و حالا آبستن شده است و فرزند نفرت جنگ را در خود تغذیه میکند.
این دو زن که هر یک از فرهنگ و زبان مختلفی هستند، در نهایت از خود دردی مشترک را به نمایش می گذارند. در واقع ماتئی ویسنی یک تجاوز در جنگ را چون سلاحی می داند، یک استراتژی که روحیه ی دشمن مقابل را ویران میکند.
این نمایشنامه ی رئالیسم تلخ و سوزناک ، پر است از مفاهیم عمیق فلسفی و روانشناسی. در واقع سبک کارهای ماتئی ویسنی یک به گونه ایست که هر شخصی تاحدی میتواند برداشت های خود را از آن داشته باشد. و هرکسی را به عمق آن راه نمی دهد. مگر آن که بارها آنرا خواند و بررسی کرد.

اما سوالی در ذهن من جدای از آنچه که ماتئی ویسنی یک عقیده دارد تشکیل شد.
آیا باید فرزندی که ناخواسته است و از نفرت جنگ برخاسته و مادرش نمی تواند آنرا لحظه ای تحمل کند، نگه داشت !؟ من که نمی دانم اما ماتئی ویسنی یک چطور خود را در جای زنان درد کشیده میتواند قرار دهد و این گونه حکم کند...!؟ برای همین این نوشته ی تلخ اورا مثل کارهای دیگرش دوست نداشتم...

Profile Image for Amir ali.
330 reviews1 follower
Read
September 5, 2013
دورا:

مي خواي بدوني من توي دلم چه تصويري از كشورم دارم؟ كشور من تصوير يه سرباز مست و حيرون رو داره كه خنجرش رو روي پاچه ي شلوار ارتشيش تميز مي كنه و توي غلافش ميذاره. بعدش روي جسد مردي كه خرخره اش رو بريده تف مي كنه.

كشور من تصوير يه پيرمردي رو داره كه از صف پناهنده ها بيرون مي آد و براي اينكه خستگيش رو در كنه روي علفها دراز مي كشه. روي علفهايي كه توش يه مين ضدنفر خاك شده.

كشور من شبيه اون مادريه كه مي بينه اونيفورم پسرش يه دگمه كم داره. با عجله دگمه رو مي دوزه و بعدش پسرش رو خاك مي كنه.

كشور من همون پدري يه كه هر روز براي دختر هفت ساله اش كه 346 روزه مرده يه عروسك ميسازه.

كشور من سربازيه كه توي گيلاسش، كنياك و راكي و شراب و ويسكي و هر عرق ديگه يي كه گير مي آره قاطي مي كنه، به اين عرق ميگن fighting cocktail؛ بعدش گيلاسش رو سر مي كشه و برمي گرده توي سنگر سر پاسش.

كشور من اون مادربزرگيه كه با شروع جنگ مجبوره فرار كنه و قبل از رفتن ميره خاك جلو خونه اش رو مي بوسه.

كشور من يه روستايي پيره كه به سربازهايي كه وارد روستاش ميشن نگاه مي كنه و ازشون مي پرسه: شما خودي هستين؟

كشور من اون پناهنده مسلمونه كه توي يه روستاي مجاري مرده، يه روستاي مجاري كه توش هيچ قبرستون مسلموني وجود نداره و هيچ كي نمي دونه چه جوري بايد يه مسلمون رو به خاك سپرد.

كشور من همون محله ي مردم نشين ووكووارئه كه اسمش رو عوض كردن و گذاشتن بلوار تانك هاي آتش زده.

كشور من اين نوشته است كه همه جا توي سارايوو ميشه خوند: مراقب باشين، اينجا شليك مي كنن!

تصوير كشور من اون سه تا سربازن كه دارن مي شاشن روي آوارهاي دود زده ي خونه اي كه آتيش زدن.

يا شايد تصوير اون سربازيه كه با يه اسپري قرمز روي در مي نويسه: اينجا صربستانه. دو هفته بعد روي همون در نوشتن: اينجا كرواسي يه.

اينه كشور من: يه سرباز 18 ساله كه اهل شوخي يه و مثل پاكت هاي شير روي گلوش نقطه چين كشيده و زيرش نوشته: از اينجا ببُرين.

كشور من تصوير يه سرباز جووني رو داره كه براي اولين بار آدم كشته. كنار مردي كه گردنش را بريده و هنوز داره جون ميده بالا مياره.

كشور من تصوير رادووان كاراژيك، رهبر سياسي صربهاي بوسني رو داره. يه جنايتكار جنگي و همزمان شاعر، كه وسط جنگ بوسني و محاصره ي سارايوو از طرف مسكو دعوت شد تا يه جايزه ادبي بگيره.

كشور من شبيه مادريه كه اين نامه رو براش فرستادند: « پسرت رو كشتيم. اگه مي خواي برات جسدش رو بفرستيم تا خاكش كني، برامون سه هزار دلار تهيه كن.»

كشور من يه دسته زندانيه كه قراره اعدام بشن و مجبورشون مي كنن خودشون قبر دسته جمعي خودشون رو بكنن و هنگامي كه دارن مي كنن، زير پاشون يه قبر دسته جمعي ديگه پيدا مي كنن كه توش سربازهاي جنگ جهاني دوم رو خاك كرده بودن.

كشور من زني يه كه از شدت ترس و وحشت، لحظه اي كه متجاوزش ميخواد لباس اش رو در بياره خونريزي مي كنه. متجاوز حالش بهم مي خوره بهش دشنام ميده و ميذاره زنه بره.

كشور من تصوير اون بازار توي بوسني رو داره كه بهش ميگن Arizona Market ، بازاري كه توش دخترا رو براي خودفروشي در غرب مي فروشن. خريدارها دلار ميدن يا گاهي اوقات باكس سيگار.

تصوير كشور من اين جمله ست كه ميگن كلاه آبي هاي هلندي روي ديوار نوشتن: « دختره بي دندون و سيبيلوئه و بوي گه ميده؟ پس حتما بوسنيايي يه. »

اينه كشور من، يادداشت يه متخصص كه دنبال گمشدگان ميگرده: « جسدي پيدا كرديم كه پاهاش توي يه جسدگاه بود، سرش توي يه جسدگاه ديگه و بقيه اعضاي بدنش يه جاي ديگه. »

اينه كشور من، مادري كه نمي تونه براي پسرش كه توي سربرنيكا كشته شده و هنوز شناسايي نشده عزاداري كنه. عاقبت تصميم مي گيره يكي از پيرهن هاش رو خاك كنه تا بتونه سر يه قبري گريه كنه.

Profile Image for Narge30 V.
77 reviews47 followers
February 18, 2017
بخوانید برای این که چهره ی بی نهایت نفرت انگیز جنگ را ببینید, در اندام زنی که نامی به جز "قربانی" نمیتوان بر او گذاشت. زنی که یک نفر نبوده و در طول تاریخ بارها و بارها تکرار شده و خواهد شد.

شاید کمی مانیفست گونه باشد, اما به خواندنش می ارزد. صحنه ی ۲۹ سرشار از نفرتتان خواهدکرد نسبت به آن "چیز"ی که هیچ وجهی جز خرابی و سیاهی ندارد. بخوانیدش.
Profile Image for baQer (BFZ).
136 reviews19 followers
August 11, 2018

هنگامی که انسان به پلیدی رو می‌آورد, آن چه می‌گذرد فراتر از هر تخیلی است

ماتئی ویسنی‌یک در این نمایشنامه در مورد چیزی حرف میزند که در اکثر جنگ‌ها کاربرد داشته, دارد و خواهد داشت و آن را به یک نوع سلاح تشبیه می‌کند
سلاحی به نام زنان

مبارزین از روی شهوت افسار گسیخته یا عقده جنسی تجاوز نمی‌کنند. تجاوز نوعی استراتژی ارتشی برای تضعیف روحیه‌ی دشمن است

ظاهرن این سلاح استفاده بسیاری در جنگ بوسنی داشته است که نویسنده در مورد آن می‌گوید

این سرزمین مدت‌ها نفرین شده باقی می‌مونه. نفرت توش لونه کرده, فریاد قربانی‌ها, شرم توش موندگاره. سال‌ها و سال‌ها مردمی که توش زندگی می‌کنن به مغزشون فشار میارن تا بفهمن چه جوری چنین چیزهایی ممکن بوده. تا ابد همین پرسش‌ها رو از خودشون می‌کنن: کی شروع کرد؟ کی از همه بد ذات تر بود؟ چه جوری تونستن, هر کدام به نوبت تا این حد پست و رذل باشن

حداقل ۲۰۰۰۰ زن مسلمان بوسنیایی در جنگ بوسنی توسط نیروهای صرب مورد تجاوز قرار گرفتند
Profile Image for Marziyeh Mirhadi.
57 reviews41 followers
April 21, 2018
روزی که وارد سارایوو شدیم چهار سال بود جنگ تموم شده بود
اولین تصویری که بعد از فرودگاه یادمه یه قبرستون بزرگ بود و یه ساختمون بلند که تمامش ریخته بود و جای گلوله هایی که روی اکثر دیوارهای شهر بود و گریه همیشگی زن ها وقتی حرف از جنگ می شد!

این کتاب رو قبل از هرچیز به خاطر همین از بین بقیه نمایشنامه هاش انتخاب کردم : جنگ بوسنی

"جنگجو می داند که زنانی که اطراف دشمن هستند، هم سرچشمه ی نیروی حیاتی او و هم نقطه ضعف او هستند...
تجاوز نوعی استراتژی ارتشی برای تضعیف روحیه ی دشمن است" (از متن کتاب)


دومین نمایشنامه ایه که از ماتئی ویسنی‌یک می خونم
به نظرم ویژگی بارز هر دو این بود که یه نقطه اوج داشت
که هر کس هر زمانی نمایشنامه رو بخونه توی همون بخش از کتاب گیر می کنه
مثل صحنه ۲۹ م این نمایشنامه که تصویرهایی از جنگه و کاملا تاثیرگذار:


كشور من تصوير رادوان کاراجیچ، رهبر سياسي صرب هاي بوسني رو داره، يه جنايتكار جنگي و همزمان شاعر، كه وسط جنگ بوسني و محاصره سارايوو از طرف مسكو دعوت شد تا يه جايزه ادبي بگيره. ..

جنگ همینقدر بد و درهمه ، حالا هرجای دنیا که می خواد باشه ....
Profile Image for Farnaz.
360 reviews124 followers
December 9, 2014
می خوای بدونی من توی دلم چه تصویری از کشورم دارم؟ دلت می خواد بدونی؟
کشور من تصویر یِ سربازِ مستِ حیران رو داره که خنجرش رو روی پاچه‌ی شلوار ارتشیش تمیز می کنه و توی قلافش می ذاره، بعدش روی جسد مردی که خرخره‌ش رو بریده تف می‌کنه.
کشور من تصویر یه پیرمردی رو داره که از صف پناهنده‌ها بیرون می‌آد و برای اینکه خستگیش رو در کنه روی علف دراز می کشه. روی علف‌هایی که توش یه مین ضد نفر خاک شده.
کشور من شبیه اون مادری که می‌بینه اونیفرم پسرش یه دکمه کم داره. با عجله دکمه رو می‌دوزه و بعد پسرش رو خاک می کنه.
کشور من همون پدریه که هر روز برای دختر هفت سالش که سیصد و چهل و شش روزه که مرده یه عروسک می‌سازه.
کشور ��ن این نوشته است که همه‌جا توی سارایوو می‌شه خوند: مراقب باشین، اینجا شلیک می‌کنن.
بهتره بهت بگم، تصویر کشور من اون سه تا سربازن که دارن می‌شاشن روی آوارهای دود زده‌ی خونه‌ای که آتیش زدن.
اینه کشور من: یِ سرباز هیجده ساله که اهل شوخیه و مثل پاکت‌های شیر روی گلوش نقطه‌چین کشیده و زیرش نوشته: از اینجا ببُرین.
کشور من همینه، این جوون شهر کارلوواک که می‌خواست تیرانداز بشه و از کشورش دفاع کنه، اما سهمیه‌اش از روزی سه تا فشنگ بیشتر نبود.
کشور من تصویر اون بازار توی بوسنی رو داره که بهش می‌گن آریزونا مارکت، بازاری که توش دخترا رو برای خودفروشی توی غرب می‌فروشن.خریدارها دلار می‌دن یا گاهی اوقات باکس سیگار.

پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی - ماتئی ویسنی‌یک
Profile Image for Sadra Kharrazi.
539 reviews102 followers
January 22, 2025
"هنگامی که انسان به پلیدی روی می‌آورد، آنچه می‌گذرد فراتر از هر تخیلیست..."

جنگ بوسنی هم از اون عجایب روزگار بوده که بین بوسنی، کرواسی و صربستان به مدت تقریبا سه سال طول کشیده و بیش از 100 هزار نفر کشته شدن که خیلیاشونم غیر نظامی بودن. علت اصلی این جنگ رو اختلافات نژادی و ملی‌گرایی نقل می‌کنن که آخرش به نسل‌کشی و قتل عام منجر شده...

در نسل کشی سربرنیتسا بیش از ۸ هزار مرد و پسر مسلمان بوسنیایی هنگام حمله نیرو‌های صرب کشته شدن در حالی که شورای امنیت سازمان ملل سربرنیتسا رو «منطقه امن» اعلام کرده بود...

این نمایشنامه خیلی ظریف و بی‌پروا، در مورد یک تجاوز در بستر این جنگ صحبت می‌کنه و مصائب و مشکلات روانی‌ای که برای فرد قربانی به وجود اومده رو به تصویر می‌کشه

"تکانه‌های جنسی و زیست‌مایه ملی‌گرایی می‌توانند مفاهیم مفیدی برای درک اقتدام تجاوز در جنگ‌های میان نژادها باشند"

درباره این جنگ بوسنی یه فیلم بی‌نظیر و البته فوق تلخی هست به اسم کجا میروی آیدا محصول سال 2020 که دیدنش خالی از لطف نیست

Quo Vadis, Aida? 2020
Profile Image for Pouria.
203 reviews64 followers
July 17, 2019
پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی / ماتئی ویسنی یک / ترجمه ی تینوش نظم جو / نشر نی / 122 صفحه / تاریخ اتمام کتاب: 16 تیر 1398 / امتیازم به کتاب از پنج: سه و نیم
نمایشنامه درباره زنیه که توی جنگ بهش تجاوز شده و باردار شده و بهش شوک شدیدی وارد شده. آوردنش یه آسایشگاه و با دکتر روانکاوش اونجا نسبتا دوست میشه و کم کم حالش بهتر میشه و با خودش کلنجار میره که این بچه ی ناشی از نفرت جنگ رو نگه داره یا نه. این بچه به قول خود ماتئی ویسنی یک به هدف تضعیف روحیه ی دشمن به وجود اومده. در کل ماهیت کتاب یه بخشیش درباره رنج هاییه که زن ها در طی جنگ بهشون تحمیل میشه. رنج هایی که به مردا تحمیل نمیشه یا اگرم میشه در حد زن ها نیست مثل تجاوز. قسمتی از کتاب، زن درباره ی نفرتش از کشورش و مردمش حرف میزنه که به نظرم تاثیرگذاریِ کتاب بیشتر اونجاست. بخشی از کتاب شروع میکنه میگه چه حسی به کشورش داره و توصیفات قوی ای اونجا آورده میشه. قسمتی از اون توصیفات:
"چجوری برات بگم کِیت، که من از کشورم متنفرم؟ که دیگه کشوری ندارم، که دیگه نمی خوام اونجا برگردم. که تنها چیزی که میخوام اینه که از این سرزمین نفرین شده دور بشم، از این سرزمین انزجار... دیگه نمی خوام خونه م رو ببینم... چون دیگه خونه یی ندارم. نمی خوام بدونم آیا اقوامم هنوز زنده هستن یا نه. حتی اگه جنگ تموم بشه، این سرزمین مدت ها نفرین شده باقی می مونه. نفرت توش لونه کرده، فریاد قربانی ها، شرم توش موندگاره. سال ها و سال ها، مردمی که توش زندگی می کنن به مغزشون فشار میارن تا بهفمن چه جوری چنین چیزهایی ممکن بوده. تا ابد همین پرسش ها رو از خودشون می کنن: کی شروع کرد؟ کی از همه بدذات تر بود؟ چجوری تونستن، هر کدوم به نوبت، تا این حد پست و رذل باشن..."
"می خوای بدونی من توی دلم چه تصویری از کشورم دارم؟ دلت می خواد بدونی؟
کشور من تصویر یِ سربازِ مستِ حیران رو داره که خنجرش رو روی پاچه‌ی شلوار ارتشیش تمیز می کنه و توی قلافش می ذاره، بعدش روی جسد مردی که خرخره‌ش رو بریده تف می‌کنه.
کشور من تصویر یه پیرمردی رو داره که از صف پناهنده‌ها بیرون می‌آد و برای اینکه خستگیش رو در کنه روی علف دراز می کشه. روی علف‌هایی که توش یه مین ضد نفر خاک شده.
کشور من شبیه اون مادری که می‌بینه اونیفرم پسرش یه دکمه کم داره. با عجله دکمه رو می‌دوزه و بعد پسرش رو خاک می کنه.
کشور من همون پدریه که هر روز برای دختر هفت سالش که سیصد و چهل و شش روزه که مرده یه عروسک می‌سازه.
کشور من این نوشته است که همه‌جا توی سارایوو می‌شه خوند: مراقب باشین، اینجا شلیک می‌کنن.
بهتره بهت بگم، تصویر کشور من اون سه تا سربازن که دارن می‌شاشن روی آوارهای دود زده‌ی خونه‌ای که آتیش زدن.
اینه کشور من: یِ سرباز هیجده ساله که اهل شوخیه و مثل پاکت‌های شیر روی گلوش نقطه‌چین کشیده و زیرش نوشته: از اینجا ببُرین.
کشور من همینه، این جوون شهر کارلوواک که می‌خواست تیرانداز بشه و از کشورش دفاع کنه، اما سهمیه‌اش از روزی سه تا فشنگ بیشتر نبود.
کشور من تصویر اون بازار توی بوسنی رو داره که بهش می‌گن آریزونا مارکت، بازاری که توش دخترا رو برای خودفروشی توی غرب می‌فروشن.خریدارها دلار می‌دن یا گاهی اوقات باکس سیگار."
"هنگامی که انسان به پلیدی رو می آورد, آن چه میگذرد فراتر از هر تخیلی است."
و این جملات تاثیرگذار ادامه پیدا میکنه و کتاب پایانی غیرمنتظره داره: زن بچه ی نتیجه شده از تجاوز و جنگ رو نگه میداره. چیزی که به نظر من خیلی عجیب میاد. ترجمه ی کتاب هم خوب و رَوون بود.
This entire review has been hidden because of spoilers.
111 reviews100 followers
March 4, 2021
چهره نفرت‌انگیز جنگ فقط در ریختن خون خلاصه نمیشه. تجاوز به مثابه سلاح جنگی است: ‌"مبارزین از روی شهوت افسارگسیخته یا عقده جنسی تجاوز نمیکنند. تجاوز نوعی استراتژی ارتشی برای تضعیف روحیه دشمن است."
Profile Image for Nastaran.
135 reviews30 followers
March 22, 2021
"هنگامی که انسان به پلیدی رو می‌آورد،آنچه می‌گذرد فراتر از هر تخیلی است".
Profile Image for Fahime.
329 reviews257 followers
June 20, 2016
جنگجو می داند که زنانی که اطراف دشمن هستند، هم سرچشمه ی نیروی حیاتی او و هم نقطه ضعف او هستند. مبارزین از روی شهوت افسارگسیخته یا عقده ی جنسی تجاوز نمی کنند. تجاوز نوعی استراتژی ارتشی برای تضعیف روحیه ی دشمن است. در جنگ های میان نژادی اروپا، تجاوز هم سنگ تخریب خانه های دشمن، کلیساها یا عبادتگاه های دشمن، آثار فرهنگی و ارزش های اوست.

از متن کتاب
Profile Image for Mostafa.
380 reviews9 followers
September 1, 2019

دورا: زندگی قویتر از هرچیزی نیست
کیت: نمیدونم
+ این مرگه که از همه چیز قویتره
- نمیدونم
+ این زور وحشیانه س که از همه چیز قویتره
- نمیدونم
کیت، تو میدونی من چرا هنوز زنده موندم؟
- نه... چرا...
+چون فهمیدم خدا وجود داره، کیت
- درسته
+ این نفرته که جلو مرگم رو گرفته، همین. میفهمی کیت؟ کیت تو آدم باایمانی هستی؟
- نمیدونم

خووب بود
Profile Image for گیل آوا.
66 reviews43 followers
September 15, 2013
نه٬ دیگه بهم نگو که زمان همه چیز رو درست می کنه... من باور نمی کنم که زمان همه چیز رو درست می کنه. زمان فقط می تونه زخم های قابل درمان رو شفا بده. همین . زمان فقط می تونه اون کاری رو که از عهده اش بر می آد بکنه٬ نه بیشتر...
Profile Image for Samane⚘️.
215 reviews13 followers
July 27, 2025
کشور من شبیه اون مادرییه که میبینه اونیفورم پسرش یه دگمه کم داره با عجله دگمه رو میدوزه و بعدش پسرش رو خاک میکنه‌.
Profile Image for Nastaran.
52 reviews20 followers
October 18, 2022
جذاب‌ترین قسمت کتاب برای من عنوانش بود. روند پرکششی نداشت اما از این‌که نویسنده از چنین دیدگاهی به روایت جنگ پرداخته بود لذت بردم.
پایان نمایش کمی غیرواقع‌بینانه و به نظرم بی‌ربط با بقیه‌ی کتاب بود.
113 reviews86 followers
January 9, 2023
هروقت به جنگ فکر می‌کنیم یا ازش حرف می‌زنیم تنها تصویری که توی ذهنمونه و بر اساس اون نظر می‌دیم، روایتیه که مردها از جنگ داشتن. اینکه چطور فداکاری کردن. چطور از «ناموس» (!) و اموال و کشورشون دفاع کردن و تونستن پیروز بشن. اما من توی همه این روایتا یه جای خالی بزرگ می‌بینم و اون زاویه دید زنهاست. زن‌هایی که توی دوران جنگ فقط چشم انتظار پدرا و شوهرا و برادراشون نبودن بلکه باید پا می‌شدن و به جای اونها زندگی و کارشونو می‌چرخوندن. زن‌های کشاورز توی روستاهای خالی از مرد، زن‌های پرستار، خلبان هواپیمای جنگی، سرباز خط مقدم، پارتیزان، روسپی. زنهایی که «ناموس» هموطناشون محسوب می‌شدند و دشمنها بهشون تجاوز می‌کردن تا به اموال و متعلقات کشور مقابلشون آسیبی رسونده باشن. «پیکر زن هم‌چون میدان نبرد»... اسم شاعرانه‌ای که حقیقت زشت و تلخی رو در خودش داره...


پ.ن. خیلی دوست دارم آثاری رو که از زاویه دید زنان درباره جنگ نوشته شده بخونم هر چند به جز «جنگ چهره زنانه ندارد» کتاب دیگه‌ای در این مورد پیدا نکردم. کنجکاوم بدونم تا به حال در کتاب -یا حتی نشریه‌ای- مطلب مشابهی درباره جنگ ایران و عراق چاپ شده؟
Profile Image for Babak.
46 reviews9 followers
June 22, 2013
"
شب ها، بعد از این که یه ده بیست تا بطری نیم لیتری آبجو با رفقاش بالا می ره، مرد سرزمین بالکان از دست تزلزل معنایی زبان نا امید می شه. می شاشه و می گریه.اشک های اضطراب رومی شاشه، اشک های مرض های اخلاقیش رو، اشک های ناکامی بشریت در برابر راز بزرگ کیهان. بعدش می ره بالا می آره، یه کم دیرتر، طرف های سه بعد از نصف شب ،وقتی سردردش دیگه امونش رو بریده از بس که این بی
ناموس ها آبجو رو با مالت کثافت می سازن.
"
Profile Image for صان.
429 reviews465 followers
March 18, 2016
واقعن خوب. ایده و موضوع رو خوب پرداخت کرده بود. مخصوصن تک‌گویی های خیلی قشنگی داشت که باعث میشد نهایت تنفر و سیاهی رو درک کنی. و همراه با شخصیت متنفر بشی. با پوست و خون.
Profile Image for Mahshid D.
52 reviews26 followers
May 7, 2017
چندبار پشت هم اسم نمایش را با خودتان تکرار کنید: پیکر زن همچون میدان نبرد... شبیه شعر می‌ماند.نه؟برخلاف دیگر نمایش‌های ماتئی این کار با تعلیق شروع نمی‌شود. آن‌طور که از اسم کارکترها پیدا است دو پرسوناژ زن داریم که بناست در چند صفحه لا به لای دیالوگ‌های این دو زن، رنج‌های زنان را در جنگ‌های مردان بخوانیم(ببینیم) روایتی که به ظاهر با المان‌های کلیشه‌ای قصد دارد به آسیب‌های زنانه بپردازد. شعری که در ابتدای نمایش آمده هم بیشتر به این تفکر دامن می‌زند اما خب اشتباه خواننده همین جاست که نویسنده را دست کم می‌گیرد. هرچه جلوتر می‌رویم متن از کرختی درمی‌آید و در اواسط به پویایی می‌افتد. جان بخشیدن به دو شخصیت زن، بازیگری حرفه‌ایی را طلب می‌کند به خصوص بخش‌هایی میانی نمایش که کارکترها رفت و برگشت‌هایی در قالب دو مرد دارند‌. ویسنی‌یک ذات پرسشگری دارد. یکی از مثبت ترین ویژگی‌های متن‌های او‌این است کخ نقد‌هایش نسبت به مسائل پیرامون با پرسشگری به مخاطبش منتقل می‌شود و نه صرفا در مضامین نصیحت‌گرانه‌ی خسته‌کننده‌ی متون پند ده.
Displaying 1 - 30 of 114 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.