امروز بحران در مبانی، چنان پیش رفته است که حتی به مخیلۀ بدبینترین شکاکان تاریخ هم نمیرسید. هیچ امکانِ قابل دفاعی برای برونرفت از این نیهیلیسم، چه در سطح نظری چه در سطح تمدنی، به چشم نمیخورد. ظهور منطقهای فازی و چندارزشی و نسبیگراییِ رادیکال، در کنار نظریات مشابه در فیزیک (از عدم قطعیت به بعد) و ریاضیات (از قضایای ناتمامیت به بعد) نیز تجلیلات دیگری از همین امرند. از سوی دیگر، مسئله ابداً در سطح معرفتشناسی باقی نمانده است. کل ارکان فرهنگ و تمدن، از سیاست و اخلاق گرفته تا علم و دین، تحت تاثیر این فروپاشیِ بنیادیناند و باورمندانِ تیزبینشان دریافتهاند که تاکنون نیز خانههایشان را روی آب بنا کرده بودند. خورندگیِ اسید نیهیلیسم چنان بالاست که هر مبانیِ فکریِ پولادینی هم که در برابرش قرار گیرد، میخورد و نابود میسازد. با این اوصاف، پروبلماتیک اصلی اثر حاضر دقیقا همین است که در زمانۀ غلبۀ کامل نیهیلیسم، آنگاه که تمام معیارها و بنیانهای معرفتشناختی، هستیشناختی و ارزششناختی فروپاشیدهاند و انسانِ تیزبین تمام تمام تکیهگاههای مطمئنِ گذشته را، اعم از ادیان، علوم، فلسفهها و ایدئولوژیهای متنوع را غیرقابل اتکا یافته است، آیا هنوز میتوان به زیستی معنادار و ارزشمند امید داشت؟ در یک کلام، موضوع این اثر امکانِ امید در زمانۀ غلبۀ ناامیدیِ مطلق است: امید به یافتن یا حتی ساختنِ راهی برای معنابخشی به زیستنِ سوژه و برونرفت از نیهیلیسم و بیمعناییِ مطلق حاکم. و آیا در اولین گام، در زمانۀ غلبۀ بیمعنایی و تردیدهای ژرف و گریزناپذیرِ نظری و عملی، خود مبارزه با بیمعنایی، بامعناترین و موجهترین گام نیست؟ این اثر در مقام یک فهرست کلی، جلد نخست از طرحی گستردهتر است که به امکان و شیوۀ این مبارزه از جهات مختلف (از منطق و معرفتشناسی گرفته تا هستیشناسی و غایتشناسی، و از ارزششناسی گرفته تا باورشناسی، و در نهایت نتایج اخلاقی و سیاسی آن برای سوژه) میپردازد: مبارزهای همهجانبه در زمانۀ نیهیلیسم. چاپ اسفند ۱۴۰۳
محمدمهدی اردبیلی (زادهٔ ۱۳۶۱) فیلسوف، نویسنده، مترجم، مدرس فلسفه و عضو سابق هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. او دانشآموختهٔ دکتریِ فلسفهٔ غرب از دانشگاه تبریز است و پژوهشهایش عمدتاً در حوزهٔ ایدئالیسم آلمانی، بهویژه فلسفه هگل میباشد. وی دو سال پس از کنارهگیری از فضای عمومی و فعالیتهای پژوهشی و آکادمیک، در اردیبهشت سال ۱۴۰۱ نظام فلسفی نوینی تحت عنوان «اصول مبارزه در زمانۀ نیهیلیسم» ارائه داد که در سایت شخصیاش و بهرایگان منتشر شد. این کتاب تا کنون مناقشات و واکنشهای بسیاری برانگیخته است. او سپس رسماً از سمت خود بهعنوان عضو هیئت علمی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی استعفا داد و طی اطلاعیهای اعلام کرد که دیگر هیچ شغلی نخواهد داشت، همهی فعالیتهایش بهرایگان عرضه خواهند شد و زندگیای مبتنی بر کمکهای مردمی را برگزیده است.
اردبیلی در مصاحبهاش با شبگرد میگوید که بس است ترجمه کردن و مراد فرهادپور تولید کردن. میگوید آرش اباذری از ترجمه گذشته و دارد غربیها را برای خود غربیها نقد میکند. میگوید ولی منِ اردبیلی یک فیلسوفم، در مرحلهی تولید فلسفه هستم. منتها فلسفهای که اردبیلی در این کتاب تولید کرده، اینقد جدید و نو است که چشم آدم را میزند: او ظاهرا بر شانههای هیچکسی نایستاده. فیلسوفان غربی چنین جرئتی ندارند، اما این به قول خودش اولین فیلسوف دویست سالِ اخیرِ ما توانسته روی پای خودش بایستد، کاری که دلوز و هگل نتوانستند انجام دهند.
حقیقتا هم اردبیلی حرف جدیدی میزند. میگوید که ایدهآلیستهای آلمانی این همه سال خواستند در مقابل رئالیسم بایستند، ولی تلاششان کافی نبود: «این همان لحظهای است که اسپینوزا در اخلاق یا کانت در بنیادگذاریِ متافیزیک اخلاق نویدش را داده بودند، اما اولا به واسطهی فروبستگی فلسفهی مدرن و ثانیا به واسطهی عدم توجه به تمرینات عملی از تحققش عاجز ماندند» (ص ۶۶۲). به عبارت دیگر، اردبیلی با یک سری تمرینات یوگا-مانند، ایدهآلیسم آلمانی را برای شما عینی میکند. در ص ۵۷۹ توضیح میدهد که میتوان منِ شوندهی فلسفهی مدرن را با این شیوهها «مشاهده» کرد. اما خود این تلاش برای دیدنی کردنِ ایدهآلیسم یعنی اردبیلی هنوز در رئالیسمِ پوزیتیویستیای که خودش دارد آن را نقد میکند، گرفتار است.
مفهوم پلاستیک هم که شوخی است. اردبیلی از ته قلبش آرزو میکند که کاش نظام تمثیلاتِ «دیگری» را در نظام خود جا دهیم، ولی نهایتا از مقداری پستمدرن-بازی فراتر نمیرود. هر چند واقعا دلش میخواهد برود. با همین آرزو هم بیشتر مسئلههای معاصر موجود در بخش اخلاق و سیاست را حیف و میل میکند.
اصلا نامحتمل نیست که در این زمان و این جغرافیا فیلسوفی ظهور کند. به همین دلیل به خواندن آثار این بچهها ادامه خواهم داد. اساسا به همین دلیل هم کتاب اردبیلی را از اول تا آخر خواندم؛ همراه با بچههای دیسکورد کارخونه، طی پنج ماه و نیم. همینجا بگویم که در جای-جایِ کتاب، کلی نکته و ایراد و نقد و فلان نوشتهام. اگر روزی جلسهای شد برای نقد کتاب و به من گفتند بیا، یا خود اردبیلی این انبوهِ نظراتِ در-حاشیه-نگاشته-شده-ام را خواست، مطرح میکنم.
نویسنده به خود باور ندارد؛ مدام ارجاعتان میدهد به فصل بعدیای که هرگز نخواهد رسید. کتاب باید تکه تکه میشد، به شکل مقالههای کوتاهی بیرون میآمد؛ آن وقت همان چند ایدهی خوب و بدیعِ موجود هم فدای کلیتِ آشفتهی کتاب نمیشدند.
کتاب مذکور اگرچه در عنوان و حاشیه های پیش آمده برای آن از منظر به سخره گرفتن شدن توسط اهالی فلسفه اثری پر حاشیه به نظر می رسد اما برای من به شدت خواندنی بود. کتابی ست بسیار حجیم اما در باب موضوعات متفاوت که به مانند کتب فلسفی قدمایی فصول مختلفی مانند اخلاق و سیاست دارد. به گمان من آنچه که نویسنده تحت عنوان نظام تمثیلات پلاستیکی بیان می کند آنچنان که نویسنده مدعی ست طوفانی فلسفی به شمار نمی رود اما با این وجود با توجه به تسلط بسیار بالای نویسنده بر فلسفه آلمانی، و از آن رو که در دهه گذشته از فعالترین مدرسین و شارحین آثار فلسفی بوده است، نقد و نظر و ترکیب و توضیح و افزوده ای خواندنی بر فلسفه ایدئالیستی ست. نویسنده از درد غلبه نیهلیسم به عنوان محصول پست مدرنیسم بر احوالات شخصی اش گله مند است و آنرا مشکل امروز دنیا می داند، در همین راستا این اثر برای کسانی که دغدغه مشابه دارند خواندنی خواهد بود. این کتاب نسبتا به دور از زیاده گویی ست، منهای پاره ای از بخش های میانی کتاب. اینکه نویسنده توانسته ارزش های اخلاقی مدرن ایدئالیستی را با فلسفه پست مدرن که هر جزمیتی را نابود می کند ترکیب کند و انگیزه ای برای حفظ روحیه مبارزه ایجاد کند واقعا ستودنی ست. نویسنده ازین رو تلاش می کند نه اسیر تبختر گفتمان روشنفکری شود؛ نه از سر گرفتاری در قفس پست مدرنیسیم به سمت عرفان های مذهبی یا گفتمان های ارتجاعی رود و نه اینکه ریشه های فلسفی قدمایی اش را زیر پا بگذارد. نویسنده به مانند فیلسوفی پرسشگر که از تناقضات فلسفی و تا حدی رخوت آکادمیک خسته شده مانند رهگذری پا به عرصه جستجو در شیوه های مراقبتی و عرفانی شرقی میگذارد اما از آن مکاتب به عنوان شیوه هایی برای آمادگی بدنی استفاده میکند نه آنکه ریشه های فلسفی خود را دور بریزد لذا فنون مراقبه شخصی برای او مکمل پروژه فلسفی اوست. نویسنده به خوبی توانسته ریشه های اسلامی و ایرانی فرهنگی خود که از آن می آید را تا حد ممکن در برابر آموزه های شرقی و غربی اش قرار ندهد و با اشاره به ملاصدرا و سهروردی به شکلی ایجابی، بدون تلاش برای مقابل هم قرار دادن آن با فلسفه های مدرن موفق می شود تا مخاطب را با حفظ ریشه هایش به مسافرتی شرقی غربی ببرد. من نتوانستم خود را آماده انجام تکنیک های مبارزاتی نویسنده در پایان کتاب کنم و به مطالعه ششصد صفحه اول کتاب بسنده کردم. فکر میکنم چنین روشی برای مطالعه کتاب برای کسانی که آنچنان تجربه ای در پیگیری شیوه های مراقبه شرقی ندارند بهتر باشد. اما اگر کسی پیش از این به سمت این شیوه ها رفته باشد شاید مانند نویسنده این چالش را بپذیرد. من این کتاب را به کسانیکه حداقل اندازه یک ترم درس عمومی فلسفه خوانده اند پیشنهاد میکنم اما مخاطبی که چیزی از کانت و هگل و اسپینوزا و دکارت نمی داند به نظرم بهتر است یک ترم فلسفه عمومی بخواند تا ازین کتاب استفاده ببرد. به عنوان یک محصل رشته جامعه شناسی وصرفا علاقمند به فلسفه ازین کتاب لذت بردم لذا خودم از دانستن فلسفه به شکل مکفی به دور هستم و نقدی که نوشتم را میتوان در حوزه نقدی ابتدایی قلمداد کرد. با این حال متذکر می شوم که احتمال زیاد این کتاب را یک بار دیگر خواهم خواند. کتاب به شکلی غیر محافظه کارانه و البته نه متهورانه به امروز سیاست ایران هم کدهایی می دهد و از آن بیشتر مقدمات را به شکلی می چیند که خواننده علاقمند می شود تا مطالبی که در ذهنش به فضای امروز سیاست ایران مرتبط است را بر کتاب حاشیه نویسی کند؛ لذا کتاب از خشکی کتب فلسفی به عنوان متعارف دور است، بسیار به روز است حتی به مشکلات زندگی در دوره کرونا هم اشاراتی دارد و از آن رو که صد صفحه ابتدایی کتاب پر از اشارات به سیاست و اقتصاد و مناسبات امروز جهان است شروعی بسیار جذاب دارد. اگر مخاطب در فصول میانی، کتاب را خسته کننده یافت به نظرم ارزش دارد که خواندن را ادامه بدهد، کتاب در فصول اخلاق و سیاست بسیار خواندنی خواهد شد.
کتاب رو دو سه بار خوندم. مقدمه کتاب خیلی طولانی و خسته کننده است. ۸۰ صفحه فقط مقدمه نوشته! توی مقدمه یه سری بحثایی رو مطرح کرده که واقعا جاش نبود. فصل اول کتاب هم میتونست در مقدمه ادغام بشه. فصل روششناسی هم خیلی پوچه و فقط آرزوهاش رو گفته. ضعف اصلی کتاب هم همین فصلشه. خود اردبیلی میگه فصل اصلی کتاب همین جاست و در عین حال معتقده ضعیفترین فصلش هم همینه! اما از اینجا به بعد کتاب خیلی بهتر میشه. حداقل یک سری از سوالات من رو جواب داد. نکات جالبی رو مطرح میکنه. قلم اردبیلی خیلی خوبه و میخکوبت میکنه. یه بخش تمرینات هم داره که اون رو هنوز انجام ندادم. در کل به نظرم اون چیزی که ادعا کرده رو نمیتونه برآورده کنه ولی با این حال نکات جالبی رو میتونید از کتاب استخراج کنید و ارزش خوندن داره. به نظرم اگه بخش روش شناسی اذیتتون کرد ازش بپرید و بقیه کتاب رو بخونید.