Jump to ratings and reviews
Rate this book

آوانگارد

Rate this book
آوانگارد روایت دختری است که پس از طرد شدن از جانب خانواده خود، به منزل پدربزرگش نقل مکان می‌کند، و در رویارویی با مشکلات، خودش را تنها و بی‌یاور می‌بیند.
اما با گذشت زمان، استقلالش را می‌یابد و تلاش می‌کند تا همه چیز را به روال عادی برگرداند.

962 pages, Paperback

First published April 1, 2022

1 person is currently reading
26 people want to read

About the author

سروناز روحی با اسم مستعار خورشید.ر متولد 18 اردیبهشت 1371 در تهران، تک فرزند خانواده و نیز متاهل می‌باشد. تحصیلات سروناز در مقطع کارشناسی ارشد شیمی بوده و در حال حاضر کارمند و نویسنده است. او نویسندگی را از سال 1389 در سایت نودهشتیا با رمان همه هستی من آغاز کرد. سروناز تا اکنون بیش از 20 اثر مختلف به‌صورت چاپی، الکترونیک و رایگان منتشر کرده است.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
10 (26%)
4 stars
12 (31%)
3 stars
10 (26%)
2 stars
5 (13%)
1 star
1 (2%)
Displaying 1 - 12 of 12 reviews
Profile Image for Sarvenaz.
129 reviews5 followers
May 24, 2022
و آوانگارد هم تموم شد.
بالاخره یه داستان جذاب دیگه از سرو روحی رو هم خوندم.
سروناز برای من از اون ادماییه که کافیه ببینم کتاب جدید نوشته تا با سر برم بخونمش.
یکی از محبوبترین نویسنده های ایرانیه از نظر من.
Profile Image for Atefeh.
16 reviews6 followers
May 16, 2022
اصلا جای این کتاب توی گودریدز خالی بود🥺😂
چقدر دوس‌ دارم من این کتاب رو🥲🥰
۱۴۰۱/۰۲/۲۳ 🪴
Profile Image for Hanieh.
154 reviews7 followers
October 18, 2022
معز دوست داشتنی من💚
32 reviews1 follower
December 26, 2023
امروز تولد معز عزیز منه!💫
شخصیت ها تو قلب من تا ابد خواهند موند
عشق قشنگشون💝

5/10/1402


10:23
Profile Image for Shokoofeh.
16 reviews
June 16, 2023
«لزومی ندارد...لزومی دارد»

همراه با نوای زوربای یونانی دارم این رو می‌نویسم:

یکی از گیلتی پلژر‌های من خوندن رمان‌های عاشقانه ایرانیه. اما به طبع انتظاراتم با زمان نودهشتیا فرق کرده. هرچند سادگی اون دوره رو به نوشته‌های بعضاً چرند و پرند الان ترجیح می‌دم.
یعنی بگن نویسنده‌های الان یا نودهشتیا بی‌شک میگم نودهشتیا... از لحاظ قلم و نوشتار نویسنده‌های الان خیلی خیلی بهتر شدن اما از نظر محتوا و داستان با همه‌ی مسخرگی اما اون دوره هنوز ترجیح منه و کلاً #نودهشتیا.

سرو روحی(خورشید) چند وقتیه مورد پسند بیشتر خوانندگان رمان ایرانی شده ولی من تاحالا ازش کاری رو نخونده بودم. با آوانگارد شروع کردم و دروغ چرا عاشق نثر و قلمش شدم در ابتدا، ولی و ای کاش که نویسنده می‌تونست روند رمان رو حفظ کنه و یهو زیادی شور یا بی‌نمکش نکنه.

داستان رمان درباره چی بود؟
درباره‌ی دختر خیال‌پرداز، احساساتی و کمی تا قسمتی زیادی ابری و در حال و هوای گریه، که به خونه‌ی پدربزرگش تبعید می‌شه و در این حین با دکتر پدربزرگش درگیر گفت‌وگو و دلدادگی می‌شه...

شخصیت‌ها رو چجوری توصیف می‌کنی؟
معز... معز دوستداشتنی و جنتلمن. خوشحالم که از دوره‌ای که دختر ها عاشق مرد‌های غیرتی و قلدر و دست بزن دار و تعصبی بودن گذر کردیم و به دوره‌ای رسیدیم که الان مردهای منطقی، قابل اعتماد و اتکار مورد پسند بیشتر دخترها هستند. کسایی که رمان عاشقانه ایرانی زیاد خوندن کاملاً متوجه این موضوع هستند که دارم از چی حرف می‌زنم. شخصیت معز مثل یه نت ثابت بود که با ورود کرانه به زندگیش بالا و پایین شد. اما زیبا موند. عاشقی‌های معز برام جذاب بود. شخصیتش به مراتب بیشتر. کرانه یه جا گفت:
«آنقدر به من احترام می‌گذاشت که از احترام نگذاشتن خودم به خودم، خجالت می‌کشیدم.»
و ما همه نیازمند همچین آدمی هستیم.

کرانه می‌تونست دوست‌داشتنی باشه اما نشد. من از آدم‌های خیال‌پرداز خوشم میاد اما این عدم ثبات کرانه رو دوست نداشتم و کتاب هم سعی داشت این رو نشون بده که چقدر کرانه درگیره، چقدر با خودش کشمکش داره، چقدر حالش خوب و بده...چقدر عذاب وجدان، خودخوری و روحیه داغونی داره اما این برای من آزاردهنده بود. کلاً کرانه زیادی داشت گند می‌زد و هیچ پیشرفت شخصیتی‌ای به غیر از اواخر رمان ندیدم.

کیمیا یکهو تغییر کرد و من این یکهو تغییر کردن رو نفهمیدم که ای بابا چیشد؟
زیاد با احساسات کیمیا همراه نشدیم با اینکه یه سر ماجرا اون بود، به نظرم نقشش باید بولد‌تر می‌شد و بیشتر ازش گفته می‌شد.

یک جای داستان خیلی زود و تند و سریع همه چیز ختم به خیر شد. یک‌جای داستان اصلاً واکنشی از شخصیت‌ها راجب موضوعات نداشتیم. و همه چیز از اینجا خراب شد. انگار خیلی جادویی همه چیز پیش می‌رفت و این جادویی بودن زیبا نبود، قشنگ هم نبود، روی دور تند بود و سرعت 2x.

در کل برای حس خوبی که معز و عاشقانه‌هاش میده بخونید.
1 review
March 19, 2025
پایان...
1403.12.29
به نظر من رمان آوانگارد از تشریفات، تاروت و چاوچاو که تا اینجا
از سرو روحی خوندم لول پایین‌تری داره.
برخلاف سه رمانی که گفته شد و شخصیت‌های سوفی، رازک و آلا که محکم، مستقل و منطقی بودن، کرانه خیلی ضعیف، رنجور، احساساتی و خیال پرداز بود و جا داشت که از ابتدا شخصیتش کم کم تا آخر رمان به پختگی برسه ولی این اتفاق نیوفتاد و همون اواخر یهو کرانه‌ی احساساتی تبدیل به یه شخصیت محکم شد که این یه ذره غیر منطقی بود.
این گفته راجب شخصیت پردازی کیمیا هم صدق می‌کنه. به نظرم جا داشت که از کیمیا بیشتر بدونیم. به قول یکی از دوستان اشاره کردن، " کیمیا یکهو تغییر کرد و من این یکهو تغییر کردن رو نفهمیدم که ای بابا چیشد؟
زیاد با احساسات کیمیا همراه نشدیم با اینکه یه سر ماجرا اون بود، به نظرم نقشش باید بولد‌تر می‌شد و بیشتر ازش گفته می‌شد."
معز خیلی شخصیت سفیدی داشت. اصولا شخصیت‌هایی که سرو روحی خلق می‌کنه، خاکستری ان ولی معز سفیدِ سفید بود و با این شخصیت هم نتونستم ارتباط برقرار کنم. آخه مگه میشه یه نفر انقدر‌ خوب باشه؟!
در کل با این که نتونستم با داستان، شخصیت پردازی کارکترها و روند داستان ارتباط برقرار کنم، پیشنهاد میدم یه بار خونده بشه، برای عاشقانه‌های قشنگ معز...
21 reviews
August 13, 2022
آوانگارد....... لذت بردم و لذت بردم! غم.. شادی... ناامیدی... امیدواری... پایان زیبا... 🌱
Profile Image for Tran.
5 reviews
December 16, 2023
این کتاب، به یاد موندنی‌ترینه برای من...
Profile Image for Sarah Löwe.
11 reviews10 followers
December 5, 2024
دوست داشتم
داستان خیلی خیلی خوب جلو میرفت
Profile Image for Atefeh Bookclub.
10 reviews3 followers
June 15, 2022
آوانگارد دوست داشتی🙂❤
آوانگارد رو دوست داشتم... خیلی زیاد! درست مثل بقیه کارهای خانم روحی. اما فقط به اندازه یه ستاره حس کردم آونگارد از بقیه کارهای خانم روحی پایین تره، از پادساعتگرد، تاروت و نبض خاموش.
شخصیت کرانه واقعا قابل لمس بود، جوری که حس می کردم اگر دستم رو نزدیک نوشته کنم می تونم کرانه رو نوازش کنم و اشک هاش رو پاک کنم.
چقدر کیمیا و عطارد برام دوست داشتنی بودن.
چقدر عصبانی بودم از اینکه کرانه ظریف قصه انقدر همه رو باید درک بکنه اما هیچ حتی به ذهنشون خطور نکنه این دختر هزار بار آرزوی مرگ کرده.
وای از شخصیت سینا و وای از خانم پرهام که دلم می خواست از بالای پله ها پایین پرتشون می کردم‌!
اما آقای دکتر... آقای دکتر دوشنبه های سرهنگ که حال مملکت و خوب می کرد. ولیعد نمایشی... شاهزاده لزومی!
لزومی نداشت معز انقدر خوب باشه... واقعا لزومی نداشت!
با همه ی این ها همچنان نظام الدین ملک آرا بر قلب ها یکه تازی می کند... حرف هم نباشه🚶‍♂️
Displaying 1 - 12 of 12 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.