رویا و تاریخ ( آمریکا در دو قرن اخیر) کلود ژولین، ترجمه مرتضی کلانتریان( ۱۳۷۵) در این روزها بیش از همیشه نیاز داریم بدانیم که چگونه نتیجه مهاجرت گسترده مردم به ستوه آمده از فساد و بی عدالتی سلطنت بریتانیا به سرزمین جدید به ترامپ ختم شد. کشتی “ می فلاور” در ۱۶۲۰ از بریتانیا اولین مهاجران را عازم سرزمین نو کرد. مسافران کشتی چند دسته بودند: دارندگان ثروت، جانیان و بزهکاران و مردم به ستوه آمده از نابرابریها. حوادث گوناگون دو قرن اخیر را ابن تنوع منافع شکل می دهد. جفرسن بزرگ شده در خانواده ثروتمند کشاورز با بردههای بسیار نماینده عدالت و دموکراسی شد و هامیلتن برآمده از خانوادهای فقیر ولی ثروتمند بواسطه وصلت اشرافی سر و سامان دهنده به نظام مالی و سرمایهداری امریکا شد که همانند نظام استعمارگرش بر نابرابری عمیق استوار بود. جنگ استقلال از ۱۷۷۵ آغاز شد و سال بعد کشور را از یوغ استعمار بریتانیا رهانید. جفرسن در بیانیه استقلال نوشته بود که انسانها برابر زاده شدند ولی برای حفظ وحدت، جلوگیری از تجزیه کشور، کسب استقلال و رشد صنعتی، مالکیت بر آزادی ترجیح داده شد. اساس رشد کشور به چند عامل وابسته بود: -غصب هر روزه و بیرحمانه زمینهای سرخپوستان و راندن آنها به غرب کشور -ورود سرسامآور برده از آفریقا، نیروی کار رایگانی که کشاورزی سنتی و صنعت امریکا بدون آنها ممکن نبود -فریب و جذب مهاجران به ستوه آمده از فقر اروپا به بهشت رشد و ترقی امریکا. صنعت کشور بدون کار ارزان و سنگین آنها امکان نداشت. وضعیت جغرافیایی کشور موجب شد در حالی که اروپا درگیر جنگهای متعدد بود امریکا از همه جنگها و تجاوزات مصون ماند و به رشد غریب خود ادامه داد. بر خلاف مهاجرین سفید سیاهان نظم جامعه را نپذیرفتند و کتاب روایتهای گستردهای از مبارزات سیاهان برای حقوق خود دارد . لینکلن در ۱۸۶۳ بردگان را آزاد کرد که نقطه عطف بسیار بزرگی در تاریخ این کشور است و رژه سیاهان در پشت سر لینکن در ریچموند بعد از ۹۰ سال مبارزه سیاهان از صحنه های بیادماندنی این تاریخ خونین است .ولی سرکوبهای سیاهان توسط گروههای کوکلوسکلان و لینچ کردن آنها در جنوب تا صد سال بعد از آن ادامه دارد. علت تداوم این سرکوبها بسته بودن چشمان امریکاییها در شمال به روی تداوم سرکوب سیاهان در جنوب است .در واقع لینکلن بردهداری را در شمال لغو کرد، اگرچه قوانین مدنی جدید در مرکز و حضور سیاهان در حکومت راه را برای مبارزات خشونت پرهیز و نافرمانی مدنی سیاهان و جذب سفیدپوستان مدافع آنان گشود. نویسنده معتقد است که لزوما نباید همه این سرکوبهای هولناک را به پای تعداد قلیلی بردهدار نوشت. یک حس خودفریبی و خودبرتر بینی در سفیدهای امریکا وجود دارد که حق رای و حضور سیاهان در کنگره، دانشگاه و ارتش را بر نمیتابد.در واقع در همه این سالها طبقه متوسط و فقیر مهاجر امریکا همسو با برده داران به سرکوب سیاهان مشغول بودهاند و تا به امروز نیز مبارزه با نژاد پرستی الویت این کشور نبوده است.