إذا كانت الثقافة العربية ثقافة تعطي للنص القرآني دوراً أساسياً، وتجعل من التأويل منهجاً فلا بد أن لهذه الثقافة مفهوماً-ولو ضمنياً-لماهية النص ولطرائق التأويل. ومع ذلك فقد حظي جانب "التأويل" ببعض الدراسات التي ركزت على العلوم الدينية وتجاهلت ما سواها، ولم يحظ مفهوم "النص" بدراسة تحاول استكشاف هذا المفهوم في تراثنا إن كان له وجود، أو تحاول صياغته وبلورته إن لم يكن له وجود. والدكتور نصر حامد أبو زيد يحاول في كتابه هذا البحث عن مفهوم "النص القرآني" من حيث كون القرآن كتاب العربية الأكبر لرصد أثره الأدبي الخالد. وهذا البحث لن يكون مجرد رحلة فكرية في التراث، ولكنه فوق ذلك هو بحث عن "البعد" المفقود في هذا التراث، وهو البعد الذي يمكن أن يساعد على الاقتراب من صياغة "الوعي العلمي" بهذا التراث.
اعادة طرح النص القرآنى بصفته نصا عربىا اثر و تأثر فى باقى النصوص و تفاعل معها و تفاعلت معه و تشكل منها و اعاد تشكيلها. و من ثم قابلية هذا النص للفهم و التأويل فى ضوء علوم اللغه مع عدم اهمال ما نشأ عنه و تفرع منه من علوم لم تكن سابقه عليه.
كما يطرح الكاتب تصور الاقدمين للنص القرآنى فى ضوء ثقافتهم و نشأتهم و معتقدهم الدينى بتوسع فى رؤية كل من الغزالى و عبدالقاهر الجرجانى لعلوم القرآن.
هذا من أهم كتب أبوزيد إن لم يكن كتابه المفتاحي . كنتُ أقرأ متحفّزا لحرب أو لهجوم أردّ به على هذا التنويري الهادم للعقائد كما يصوّره جزء من الخطاب الإسلامي , لكن ما وحدته هو بحث حقيقي أتّفق مع جزء كبير منه ( خاصة في الجزء الثالث المخصص للخطاب الديني : الغزالي نموذجا ) و أختلف معه كذلك في كثير , لكن هذا الاختلاف لا يصل إلى حدّ أن يكون الرجل بما طرحه يريد هدم الدين فعلاً - على الأقلّ في هذا الكتاب - , كلامُه عن التأويل و أسباب النزول و الناسخ و المنسوخ و قراءته لكتب التفسير و الإعجاز متقنةٌ و مفيدةٌ حقّا و تفتح الباب أمام الكثير من النقاش و , خاصّة في بداية الكتاب حين يتكلّم عن أنّ النص كان منتَجا للثقافة - ما أخالفه بقوّة و جذريّة طبعاً دون نفي انسجام هذا النصّ و موقعه اللغوي ضمن تلك الثقافة - ولكنّه مفهوم قد نجده في تصوّر الأوّلين أيضاً - , كذلك حديثُه عن الكهانة و أنّ المسلمين لم ينفوا الكهانة لأنّهم بذلك يلغون أساس النبوّة اعتبرته سخيفا , الحرص المبالغ به على أسباب النزول من أبوزيد و بعض أبناء المؤسسة الدينية لا أتفق معه كذلك و أراه موضعة زمنيّة للنص تلغي فعاليته و شموله ( يتكلّم أبو زيد عن أسباب النزول في أكثر من موقع من الكتاب , أرى أنّه أخذ موقفا متوازنا أكثر في آخره ) , أمّا الناسخ و المنسوخ هذه المعضلة التي تشغلنا دوما , فربما يكون طرح أبوزيد و تقسيمه لها ناضجا و أقرب لتقديس النصّ أكثر من طرح بعض المشايخ , و إن كنت لا يمكن أن أوافق على مسألة المنسوخ تلاوةً , لأنّني أعتقد بوجود أزلي سابق للنصّ حسب التصوّر الأشعري الذي يرفضه أبوزيد تماما و هذا إحدى الاختلافات الجذريّة أيضاً . كلامُه عن التأويل و ضرورة أن يكون المنشغل به ملتزما و متمكّنا بعلوم التفسير حتى لا يميل به إلى الأهواء و لا يصبح التأويل سائلا لكلّ من أراد , كان جميلاً , و ردّ على من يتهم الرجل بأنّه يريد أن يصل إلى سيولة النصّ , لا أعرف إن كان ذكر ما يخالف هذا في كتابٍ آخر . بالمحصّلة أجد هناك اختلافات حقيقيّة بين التصوّر الإسلامي العام للقرآن و بين تصوّر أبوزيد , ولكن تصوّره و آراءه لم تكن خاصّة به في قسم كبير منها بقدر ما يشترك فيها مع جزء كبير من المدرسة الإسلامية نفسها - ليس المعتزلة وحدهم - و إن كان هناك تحيّز في كتابته فإنّه تحيّز باحث و قارئ جيّد للنصوص يمكن الردّ عليه من خلال قراءة أخرى للنصوص نفسها , و الاختلافات التي قدّمها - مع تأكيده على ضرورة امتداد فاعليّة النصّ في الزمان و استخدام التأويل لأجل ذلك حتى لا يكون النص ابن زمانه التاريخي فقط - قد تصل إلى حد الاختلاف نعم و الاختلاف الجذريّ أحيانا , ولكن ليس إلى حدّ تقديمه كزنديق يحارب الله و رسوله و يريد إلغاء الدين .... و تصويره ككاريكاتير للهجوم عليه و محاربته فقط , بدل الحوار الحقيقي من خلال كتاباته أو إهمالها إن كانت لا تستحقّ , آراؤه و إضاءاتُه مفيدةٌ لإعادة الحياة إلى هذه المدرسة التي أكلها الجمود على كلّ حال ... على الأقل من خلال مراجعة أنفسهم للتمكّن من الرد عليه باللغة و الفكر و القرآن نفسه لا بالشتم فقط .. على الأقل , و لا أحد ينكر أنّ قراءة القرآن و تقديمه في الخطاب الديني ( المحارب للتاريخية كصنم ) هو نفسه يقدّمه كمنتج تاريخي صالح لزمانه فقط و يرفض أيّ قراءة تستفيد منه في هموم الحاضر الحقيقي , و يتناسى وعي أنّ هذا النصّ الهويّة و العقيدة صالح و مجدّد و فاعل في كلّ زمان و مكان .... هذا لا يعني أن أبو زيد هو بديل إسلامي و متزن للخطاب التقليدي , ولكنّه محفّز لهم للمراجعة و التجديد و مفيدٌ حقّا في هذه العمليّة . و هو مفيد للتعرّف على مناهج الألسنيّة و النقد الحديث , أيضاً رحمه الله و غفر له ...
وضع نصر ابو زيد كل الدلائل التي تفرض ان يواكب الاسلام من خلال نصه القرآني روح التطور الذي يقبلها ديننا ويرفضها وعاظنا المستفيديين من هذه المآخذ الذي نحن عليها لذا فليس من المستغرب أن يكفر مفكرونا لمجرد انهم حاولوا ان يغيروا المنطق الذي ومن خلاله استطاع الغرب النفاذ لنقاط الضعف والثغرات الفاضحة لمحتوى ما فسرت عليه بعض نصوص القرآن مجيرة لأسباب تخدم الصالح الخاص ......علمني ابو زيد في هذا الكتاب ان الدين ثقافة وفكر ومنطق وسياسة متداخلة ليس كما نلقن انه طقوس وشعائر ... .....كتاب رائع ويستحق القراءة
ابوزید از روشنفکرانی است که دو چهره دارد: چهره ژورنالیستی او که با حکم ارتدادش و حکم دادگاه قاهره مبنی بر طلاق اجباری از همسرش معروف شده و چهره علمی او که مخصوصا در ایران با همین کتاب (معنای متن) و نقد گفتمان دینی، به عنوان یک نومعتزلی جا افتاده است
مفهوم النص(1990) یا معنای متن که با زیرعنوان «پژوهشی در علوم قرآن» معرفی شده، شاید مهمترین اثر محقق اعتزالی مشرب مصری، نصر حامد ابوزید باشد. هرچند کتاب دیگر او، نقد الخطاب الدینی (نقد گفتمان دینی؛ ترجمه حسن یوسفی اشکوری)، در ایران و حتی کشورهای عربی معروفتر است (داستان این معروفیت و ماجرای ارتداد ابوزید را می توانید در «زندگی نامه مولف»، در انتهای کتاب بخوانید)، اما «مفهوم النص» در راستای تمرکز پروژه ابوزید و عمر علمی وی و ازین جهت سرآمد دیگر آثار اوست
درباره محتوا کتاب با دومقدمه و یک پیشگفتار عالی (شاید با اهمیتی همسان با خود متن) و سه بخش عمده با عنوان «شکل گیری و شکل دهی متن در فرهنگ»، «ساز و کارهای متن» و «تغییر مفهوم (ماهیت) و کارکرد متن» عرضه شده است و محتوای آن را دست کم از دو جهت می توان ردیابی محتوایی کرد: ر جهت اول، نسبت آن با دیگر آثار ابوزید است. از این نظر، مفهوم النص، در ادامه رساله ارشد و دکترای اوست که یکی به تفسیر معتزلی قرآن (الاتجاه العقلی فی التفسیر: دراسة فی قضیة المجاز عند المعتزله، 1982- رویکرد عقلی در تفسیر: پژوهشی در مسئله مجاز نزد معتزله)، و دیگری به تفسیر عرفانی-گنوسی آن (فلسفة التأویل: دراسة فی تأویل القرآن عند محی الدین بن عربی، 1983) می پردازد. در واقع هدف ابوزید یافتن قرائتهای دیگری است که بتواند قرآن را به متنی حقیقتاً برای همه زمانها تبدیل کند. در این راه، مفهوم النص با رویکردی هرمنوتیکی و نگاهی پوئتیک (یا ادبی درمعنای متاخر آن) به قرآن و با اتکا به توان دو قرائت معتزلی و عرفانی (در برابر قرائت رسمی دهه هشتاد و نود مصر که قرائتی اشعری-حنفی است) تلاش میکند متن قرآن را با پیوند تاریخی به فرهنگ عربی، از نگاه ایدئولوژیک و نتیجتاً صلب شدن و غیرتاریخی شدن خارج کند در جهت دوم اما باید به نسبت محتوای اثر با سنت ستبر اسلامی و به ویژه مصری مورد ارجاع او بها داد. تا جایی که من متوجه شدم، «معنای متن» ارجاعات محدود، اما بسیار مهمی دارد. ابوزید در این کتاب با چهار محور اصلی محتواسازی کرده است: تاریخ، علوم قرآن، سنت تفسیری و رویکرد تفسیری در تاریخ مرجع اصلی او «سیره رسول الله» ابن هشام است. در فصل دومِ بخش نخست (نخستین گیرنده متن)، ارجاعات تاریخی او از تاثیرپذیری پیامبر از محیط خود و به ویژه جریان حنفیت موجود در مکه، بسیار قابل تامل است در علوم قرآن، ابوزید با خوانش انتقادی دو مرجع همیشگی علوم قرآن، یعنی البرهان زرکشی و الاتقان سیوطی (هر دو اهل قاهره) خواننده را هم با علوم قرآنی سنتی و هم با نحوه بازسازی آن آشنا می کند در بازسازی و خوانش انتقادی سنت تفسیری، مرجع اصلی ابوزید «مقدمه» ابن خلدون و رساله کمترشناخته شده «جواهر القرآن» غزالی و مرجع فرعی اش، کتاب معروف «احیاء العلوم» اوست و نهایتا در رویکرد تفسیری خود که در فصول ابتدایی آن را روشن میکند (یعنی رویکرد ادبی به قرآن)، مرهون امین الخولی، ادیب و مفسر مصری است
درباره ترجمه مصطفی ملکیان در جلسه رونمایی از ترجمه کتاب روانشناسی دین توسط محمد دهقانی، جمله جالبی گفت: ترجمه آقای دکتر دهقانی، متن اصلی کتاب را محققانه تر کرده است فکر میکنم این وصف بدون هیچ اغماضی درباره «معنای متن» صادق است، منتها با یک اختلاف: ترجمه مرتضی کریمی نیا، نه تنها متن را (با ترجمه دقیق و افزوده های درون متنی و توضیحات پاورقی) عالمانه تر، بلکه درعین حال ساده تر هم کرده است؛ و این تنها از مترجمی بر می آید که تسلط چشمگیری به حوزه ترجمه اثر داشته باشد ترجمه کریمی نیا، با نظر متخصصانی مثل آذرتاش آذرنوش، محمد مجتهد شبستری، سعید عدالت نژاد، مصطفی ملکیان، محمدعلی ایازی و از همه مهمتر خود ابوزید شکل گرفته و حاصل آن، مقدمه ابوزید برای خواننده فارسی زبان، زندگینامه ابوزید و گفت و گویی با مولف را به بار آورده است
جایگاه «مفهوم النص» در روشنفکری دینی ایران بی شک، کتاب ابوزید تاثیر زیادی بر فضای روشنفکری ما (آن هم در بالاترین سطح آن) داشته است (به سال چاپ کتاب که بالاتر آورده ام توجه کنید). پرسش اصلی کتاب، پرسش اصلی پروژه «قرائت نبوی» مجتهد شبستری است: «سرشت یا ماهیت کلام خداوند چیست؟» و پاسخ تفصیلی ابوزید به این پرسش، در جای جای متن، یادآور متون سروش است. جدا از بخش نخست که اهمیت فهم تاریخی (قبض و بسط) و توجه به سلوک پیامبر را در فهم وحی (بسط تجربه نبوی) می رساند، بخش آخر کتاب، به ویژه در فهم اختلاف ظریف سروش و ابوزید در مواجهه با وحی (یعنی اختلاف آنها در مواجهه با تفسیر غزالی از وحی) بسیار جالب و مغتنم است. القصه، اگر کسی روشنفکری دینی در ایران را دنبال کرده باشد، خواندن این کتاب هم برای او آسان تر است و هم جذاب تر و هم مفیدتر
پیش گفتار ابوزید ��ه خصوص برای من نکات جذاب دیگری هم در ارتباط با ماجرای روشنفکری دینی خودمان داشت: ر ابوزید تحلیل تاریخی بسیار جالبی از ظهور ظاهری گری ارائه می دهد. به خوبی نشان می دهد که چرا حاکمیت دوست دارد یک قرائت را به طور رسمی حاکم کند و به چه معنای خطرناکی می خواهد از قرآن مانیفست بسازد و نهایتاً چگونه بسیاری از اصلاح طلبان دینی، عنصر بازتولید قرائت رسمی بر آمده از قدرت حاکمیت می شوند
كنتُ في المكتبة العامة حاملًا كتاب: مفهوم النص وإلى جواري سيدةً منتقبة ولما رأت عنوان الكتاب نظرت لي نظرة كالتي نظرها الرجل الذي قال أن د.فرج فودة كافرًا ومرتد وأني مثله في الكفر لأني أبحث عن كتبه، في سوق كتب السيّدة زينب فما فعلت سوى الابتسام
لو كنت تقرأ الكتب الورقية فلتقرأ مفهوم النص ولو كنت تقرأ الكتب الإلكترونية فلتقرأ مفهوم النص
إنه نقطة فاصلة بين الإظلام والتنوير، بين حقنا -النسبي- وحقهم -المطلق- (الوهم)
بين القرن السابع والقرن الواحد والعشرين
إنه حجر أساس في بناء سدٍّ لتمحيص ونخل أفكار القرن السابع حتى تواكب القرن الواحد والعشرين. فشاعر البادية ليس مطالب بنظم شعرًا في ناطحات السحاب فعنده ناقته تكفيه ذلك وشاعر اليوم ليس مطالب بوصف النوق والخيل. كل منا يلزم عصره ويفكر لعصره. وهذه ليست دعوة لرمي التراث وراء ظهورنا ولرفضه رفضا كاملا بل لفهمه ونقده وتطويره على حد ما قال د.نصر في الكتاب
يا ولدي فلتبدأ هذا العام بمفهوم النص
د.نصر عالم باحث دارس لا ينكر أستاذيته إلا جاحد أو جاهل، يقوم في «مفهوم النص» بالسير مع النص منذ نزول الوحى على الرسول - الباب الأول - إلى الخطاب الديني - الباب الثالث -، يقوم بمناقشة أفكار السيوطي في كتابه: الإتقان في علوم القرآن وأفكار الزركشي في كتابه: البرهان في علوم القرآن وأفكار الغزالي في كتابه: احياء علوم الدين وجواهر القرآن والمنقذ من الضلال. وهو حق مشروع لأي إنسان حتى هؤلاء الذين نوقشت أفكارهم في الكتاب كانوا - في حياتهم - يناقشون أفكار الأخريين ، لكن إن كنت ستقرأه لتضع يدك على الأفكار التي كُفِّرَ بسببها الدكتور نصر أبو زيد فمنعًا لإضاعة وقتك لا تقرأ كتاب عظيم كهذا من أجل سبب تافه غير موجود أصلًا في أي جزء في الكتاب ، لا يوجد نصًّا بين جلدتي الكتاب يجعل أي عاقل يشك ولو لواحد على مليار في دين أو نيَّة الكاتب الذي يؤسس خطاب ديني عصري جديد لا يشاء الغوغاء له بالنشوء والتكوين لأنهم قدسوا ما ورثوه عن آبائهم وأجدادهم ذلك الذي لم ينزل الله به من سلطان إنما أمرنا بالتفكر والتدبر والتعقل - وهذه بالمناسبة جريمة الكاتب - لكنه يوضح هذه الإشكاليَّة فيقول
إن حركة النص في الزمان والمكان ليست إلا حركة في واقع حي متطور، واكتشاف دلالات جديدة للنصوص لا يعني اسقاط الدلالات التي اكتشفت قبل ذلك من هذه النصوص
فالذين كفروه حينما اجتهد من أجل الوصول لعالميّة النص لم ينتقدوا اجتهاد عمر بن الخطاب ( رض ) عندما أوقف "المؤلفة قلوبهم" وذلك لأن هؤلاء التكفيريون وقعوا في معترك تقديس الصحابة ونفي بشريتهم ذلك الشيء الذي ورثوه أيضًا دون اعمال عقل أو تدبُّر لنص
د.نصر ليس كاتبًا يريد اثارة الناس أو بلبلة الرأي العام فيقول في كتابه: نقد الخطاب الديني
لا بد من التمييز والفصل بين "الدين" والفكر الديني، فالدين هو مجموعة النصوص المقدسة الثابتة تاريخيا، في حين أن الفكر الديني هو الاجتهادات البشرية لفهم تلك النصوص وتأويلها واستخراج دلالتها. ومن الطبيعي أن تختلف الاجتهادات من عصر إلى عصر، بل ومن الطبيعي أيضا أن تختلف من بيئة إلى بيئة - واقع اجتماعي تاريخي جغرافي عرقي محدد - إلى بيئة في اطار بعينه، وأن تتعدد الاجتهادات بالقدر نفسه من مفكر إلى مفكر داخل البيئة المعينة
لكن ماذا قدم المجتمع اﻷمريكي لهيلين كيلر؟ ج: قدم ما لم يقدمه المجتمع المصري لنصر حامد أبو زيد كانت هيلين فاقدة للسمع والبصر والنطق وقامت أسرتها بالتعاقد مع مربية لتعتني بها وتعلمها، وبعد تلك المرحلة ساعد معهد الصم والبكم الفتاة "هيلين" إلى أن حصلت على شهادتها الجامعية وحققت إنجازًا ليس بالسهل. فبرغم ما يسمى ب - الإعاقة - استطاعت نيل الشهادة الجامعية وذلك بما وفره المجتمع لها وﻷقرانها من خدمات تعليمية وصحية إلخ
بالطبع لا أعقد مقارنة بين نصر وهيلين إلا في نقطة واحدة وهي الرعاية المجتمعية، نصر باحث من الطراز الأول، ماذا فعل المجتمع عند رفع دعوى بالفصل في ردة الكاتب من قبل عبد الصبور شاهين وبعض من الذين كانوا معه للقضاء، حكمت المحكمة بالردة! وعند الإستشكال على الحكم الصادر أيدت المحكمة الحكم! وعند النقض كان "شاهين" و "جبهة علماء اﻷزهر" قدموا طلب بضم قضية التفريق بين د.نصر وزوجته للقضية الأولى. وحكمت المحكمة بالتأييد
الكتاب منجز ومختصر ولا تعتمد منهجيته على الإكثار في الحديث أو حسب اللغة الدارجة "مط الكلام" و "الحشر" . كل باب يحتوي على خمسة فصول وكل فصل يحتوي على حوالي خمسة نقاط كل نقطة ما بين الثلاث والخمس صفحات
يأخذ القارئ في رحلة في عالم علوم القرآن بداية من مفهوم الوحي إلى الإشكاليات التي وقع فيها القدماء ليعرض تفسيرات وأفكار منطقيّة حول ما اختلفوا فيه. الكتاب هام جدًّا جدًّا ويوصَّى قراءته بشدَّة
القرآن نص لغوي قبل ان يكون شيئاً مقدسًا ، ولكنه بالرغم من ذلك ليس نصًا عاديًا ، بل هو حجر الاساس في تاريخ الحضارة العربية الإسلامية ، ويمكن من خلال ذلك أن نطلق على هذه الحضارة ، حضارة "النص" ، فكما يمكن ان نقول بأن الحضارة المصرية القديمة هي حضارة "مابعد الموت " والحضارة اليونانية حضارة " العقل " فالحضارة الإسلامية هي حضارة النص .
من خلال ذلك ينطلق الدكتور نصر حامد ابو زيد في تحليله وتعامله مع هذا النص ، تشريحًا طوليًا وعرضيًا بدقة الخبير يبين طبيعة وعلاقة النص بالواقع بعيدًا عن سخافة الحل السلفي الذي يتنكر لمقاصد الوحي وأهداف الشريعة حين يفصل بين النص والواقع
الهدف من هذه الدراسة هو اعادة ربط الدراسات القرآنية بمجال الدراسات الادبية والنقدية ، بعد ان انفصلت عنها في الوعي الحديث والمعاصر نتيجة لعوامل كثيرة ادت إلى الفصل بين محتوى التراث وبين مناهج الدرس العلمي ، بالإضافة لمحاولة تحديد مفهوم موضوعي للإسلام مفهوم يتجاوز الأيدولوجية من القوى الاجتماعية والسياسية المختلفة في الواقع العربي الاسلامي .
اكثر جزء اعجبني هو الفصل الأخير بعنوان " تحويل مفهوم النص ووظيفته " الذي يتحدث به عن الغزالي بوصفه المفكر الذي التقت عنده تيارات الفكر الديني واتجاهاته على المستويين الرسمي والشعبي ، الغزالي الذي قام بدور خطير في صياغة المفاهيم والتصورات التي كنب لها الشيوع والاستقرار في مجال الفكر الديني ، فيوضح لنا الكاتب ما هب اسباب عزل النص عن الواقع وعن حركة الثقافة من جهة ، والكشف عن جذور كثير من المفاهيم والافكار الشائعة في الخطاب الديني المعاصر من جهة اخرى .
من خلال اطلاعي السابق على كتابات الغزالي كنت استنتج بأنه حرف كثيرًا من المفاهيم وكثيرًا ما كنت آمل ان يتحدث او يكتب أحدٌ عن ذلك ، حتى "جاء الدكتور أبو زيد "وشفا لي غليلي ليكشف لنا عن صوت الماضي الجاهل والغارق في التخلف الذي يُعاد تصديره إلينا في الحاضر و يكشف لنا كيف يضفي الخطاب الديني المعاصر صفة القداسة والاطلاق على ذاته ، بارتداء ثياب التراث في أشد اتجاهاتها رجعية ..
من الكتب التي كنت أعلم جيداً بأنها تتخطى مستوى استيعابي وثقافتي، ولكني اجتهدت قدر طاقتي في قراءة هذا الكتاب الذي وضعته على قائمة قراءاتي منذ أكثر من عشر سنوات فقط لأعرف ما مدى الهرطقة التي قد يكون وصل لها رجل قضى مجموعة من الجُهال بكفره ومن ثم بتفرقته عن زوجته
وكانت النتيجة، ولا حاجة من الافتراءات اللي اتقالت عن الكتاب والكاتب كانت صحيحة. أه لغة الكتاب صعبة وتقيلة عليا، بس برضه الواحد ياما قرأ، وأكيد لو كان فيه لمحة ضلال واحدة كنت هاخد بالي منها. بس فعليا الراجل كان بيحلل لغة القرآن وأساليبه اللغوية ونواحي أخرى تتعلق بشروح وتفاسير قدماء المفسرين للقرآن. دراسة أكاديمية عادية جدا بيخرج زيها عشرات وعشرات الدراسات والابحاث داخل العالم العربي والإسلامي. ولأسباب غير مفهومة قرر مجموعة من الغوغاء إنهم يكفروا الراجل اللي كتبها، بل وتصل بيهم الوقاحة والتدني لإنهم يفرقوه عن زوجته. بجد ايه القرف ده؟
تفسيري ممكن يكون ساذج، بس حقيقي أنا مش شايفة تفسير للي حصل ده غير أن "نفسنة" دكاترة جامعة من اللي بنسمع عنها طول الوقت وفي كل زمن. بس انها توصل للشكل ده، لدرجة ان الراجل يضطر يهرب برة مصر عشان مايتقتلش لأنهم كفروه غصب عنه ومراته ماتتطلقش منه برضه غصب عنها وعنه، بجد ليه؟
وبعد ثلاثين عاماً، هل تغير شىء؟ إجابة محزنة نعلمها جميعاً
يعرض الكتاب لمواضيع شتّى ممّا يندرج تحت عنوان (علوم القرآن) عرضًا علميًا أكاديميًا سلسًا. وقد عرض الكاتب للآراء المختلفة وقليلًا ما رجّح بينها. و يصلح الكتاب مدخلاً لعلوم القرآن لمن أراد دراسته عربيًا وأدبيًا. وجدت الكتاب متوازنًا في غالبه، لا يخلو من خطأ ما بريء منه رأي بشر، ووجدت فيه إجلالًا للنصّ القرآني، واحترامًا للرواية والإسناد يُحسب لكاتبه، خلافًا لما يتوقعه قاريء من كتابٍ لشخصٍ مازال يحضر في الذاكرة كمثالٍ لتكفير المفكّرين والعدوان عليهم! أعجبني جدًا حديثه عن التفسير والتأويل وتحليله لأسباب غلبة الأول على الثاني وربط ذلك بالحياة الفكرية والسياسية والاجتماعية للأمّة المسلمة .كما أعجبني حديثه عن اللغة ودلالاتها. ويحوي الكتاب عددًا لا بأس به من اللطائف والأفكار المثيرة للفكر والمستفزّة لمزيد من البحث والتدقيق. غير أنّ حديثه عن (الوحي) وعن القرآن كمنتَجٍٍ للثقافة كان فضفاضًا غير محدّد ولا واضح الاتجاه والمقصد. وأرى أنّ الكاتب قد أسهب في حديثه عن الغزالي وفكره في الفصل الأخير من الكتاب، وهو عرضٌ شيّق ومفيد في فهم مدرسة الغزالي وأثرها.
هذه قراءتي الأولى لنصر حامد أبوزيد، الذي لم ينل شهرته بسبب ما قدمه من أبحاث وأفكار، وإنما بسبب تكفيره من الأزهر، وتفريق زوجته عنه، التي فضّلت البقاء معه لحين وفاته مغترباً في هولندا.. عادي جداً، هكذا يعامل المفكرون في بلادنا الموقرة، بل ربما كان حظ أبوزيد بالتكفير والترحيل أفضل حالاً من الذين !اغتيلوا أو اعدموا ما علينا.. ولنعد إلى الكتاب المهم لأبوزيد، والذي يبحث فيه عن مفهوم النص، أي الوحي الذي سُمّي بعد ذلك بالقرآن. فبعد مقدمة طويلة "نارية" تعهّد فيها أبوزيد بقلب الطاولة على من أسماهم فقهاء "الدين الرسمي" وكذلك على التصوّر القديم والقاصر للفقهاء. بدأ الكاتب دراسة تفصيلية عن النص، الذي اعتبره"منتجاً ثقافياً" للمجتمع، تأثر به أولاً، وأثّر فيه لاحقاً. ليستكمل استقراءه لعلوم القرآن، كأسباب النزول، والمكي والمدني، والمحكم والمتشابه، والمفصّل والمجمل، والتفسير والتأويل، عارضاً للأراء الفقهية في هذه العلوم، والتي لم تخلُ من تصورات نابعة من مفاهيم عقَدية متباينة لدى الفِرق المختلفة، كالأشاعرة مثلاً الذين يعتبرون القرآن من صفات الله، بخلاف المعتزلة الذي يعتبرونه كلاماً من فعل الله. هذه التأويلات المختلفة للنص، كانت هي السبب الرئيس في تشكيل مفهومنا الحالي - نحن المتأخرين - له، والذي بلغ "انحرافه" - إن صح القول - على يد الغزالي، الأشعري المُغرق في الصوفية، والذي حوّل القرآن لما .يشبه الكتاب السحري الذي لا يستطيعكشف خباياه وأسراره سوى القلة
الكتاب جيّد، والجهذ المبذول من الكاتب كبير ولا شك، إلاّ انني وبالإعتماد على المقدمة "النارية" توقعت أن يشكّل الكتاب انقلاباً كبيراً في التعاطي مع المفاهيم الدينية المتكلّسة منذ قرون، ولربما كان كذلك بالفعل في ذلك الوقت - ولربما حتى الآن - لكنيّ شخصياً تجاوزت الكثير من الأطروحات الواردة فيه، والتي لم .أجدها بتلك الثورية أو "الهرطقية" بقدر ما اعتبرتها أبحاثاً أكاديمة بحتة، صاحبها واسع الإطلاع ودقيق الملاحظة والاستننتاج
*في المقدمة أيضاً ذكر أبوزيد أن تأليف الكتاب هو ثمرة نقاشاته مع طلابه بقسم اللغة العربية، ولكم تمنيتُ أني كنتُ واحداً منهم، كان هذا ليكون أفضل واجدى !من السباحة في المياه الراكدة الآسنة، والتي تسمى عندنا - مجازاً - بالتعليم
الكتاب يحوي أفكارًا جيدة جدًا في بعض المواضع، وأخرى ملفقة تمامًا. المشكلة الأولى: تتعلق بالمنهج نفسه، وشانه شأن كثير من الكتب الفكرية تشرح المنهج في البداية، ثم أثناء التطبيق لا تجد التزامًا صارمًا به، بمعنى آخر: غن قرات الكتاب دون المقدمة لن تستشف المنهج في كل أجزاء الكتاب، بل في أجزاء معينة فقط، والمنهج نفسه يحوي إشكاليات هائلة، فهو يرى باختصار أن الخلفيات الاجتماعية والاقتصادية والثقافية، ليست مجرد عوامل مساعدة لفهم النص، بل هي العامل الوحيد، بشكل آخر هي منتج النص، وهذا تقريبًا المفهوم المادي الذي يقترب جدًا من الماركسية، وفي الوقت ذاته يرى امكانية التوفيق بين تلك النظرة وبين الإيمان بإلوهية النص، وهي فكرة ملفقة لا يمكن توفيقها أبدًا.
أهم ما في الكتاب نقده للأشعرية والصوفية والسلفية، ورصده كيف يتحول النص لخدمة ايدولوجية معينة تعمل على تثبيت الاستبداد، وكيف يتحول تقديس القرآن إلى نوع من الوثن بغض النظر عن مفاهيمه ورؤيته، فيصبح زينة ورقية، وموضع للبركة والتبارك في ذاته.. توثين القرآن باختصار.
هذاالكتاب بحثٌ اصيل للدكتور نصر حامد ابو زيد ( رحمه الله) يحرك فيه ما أسن في عقولنا من فهمنا للنص المقدس أحتجت الى صبر وتركيز عال معه حى استوعب بعض مما فيه ولعلي نجحت.. لا اعرف لكني احتاج الى قراءة ثانية له بالتأكدي
كتاب أكثر من رائع ويعد من أجمل الكتب التي تشرح كيف تكوّن وتطوّر الدين الإسلامي عبر أهم منطلقاته وهو "النص"، لا أضمن لك أنك ستفهم كل شيء في الكتاب ـ مثلما حدث لي ـ لكنك ستأخذ فكرة كاملة على أهم القضايا الإسلامية التي ربما تسمع بها لأول مرة مثل : أسباب النزول - الحنيفية - مفهوم النسخ ـ الإعجاز القرآني ـ العام والخاص .. وغيرها ..
أيضاً تلاحظ بعد هذا الكتاب هشاشة وضعف وقلة ما كتبه القدماء اللذي بنيت عليه قداسة الدين الإسلامي بأسره، وأن كل هذه القضايا ما هي إلا إجتهادات أشخاص تم تقديسها ، فأصبحت لاحقاً من صلب العقيدة ..
الكتاب دسم مملوء بالفلسفة واسم الكاتب شبهة بعد ان حُكم عليه بالارتداد عن الاسلام
لا اعرف اَي محور ابدأ العقل أم الروح ، الفلسفة أم التاريخ أو لعلي ألج باب البرزخ الفاصل بين الحياة والموت
لغة التحدي في القرآن الذي اسماه الباحث الأكاديمي الفيلسوف الذي لم ينكر وجود الله في هذا الكتاب والذي اخضع القرآن لدراسته ودراسة علوم القرآن عبر الزمن ولَم لا نعتبره مجدد ، الله اعلم ما يريد ان يقولة
هو اتخذ من القرآن الكريم مادة من محاور تشكل قلقا لبعض الدارسين لعلوم القرآن
وتدرج في الإعجاز وأسباب النزول وغيرها من علوم القرآن التي تشق على المسلم محدود الثقافة
لا اعلم مؤخراً منذ ابتدأت اقرأ امبريتو ايكو في رواية العدد صفر دعى فيها القرّاء ان يكونوا اذكياء ولا يهتموا لما يرد من اكاذيب في الكتب المنشورة بل اهم شيء عمل علاقة بزنس مع الكاتب والتقرب اليه والإشادة به شخصيا
ربما عانى الدكتور نصر حامد ابو زيد من طفولة قاسية ، ربما لم ير في الحضارة العربية الاسلامية التي اسماها في كتابه ثقافة وحضارة النص ربما لم ير جوانب إنسانية أو روحانية أو احساس برقي وانسانية الوجود
بعض هؤلاء الفلاسفة تنقطع بهم الطرق وربما عبدالصبور شاهين لم يجيد حواره حتى حكم عليه بالكفر
سيظل القرآن صوت الله على الارض لا يأتيه الباطل من اَي جهة
أعجبني الجزء الأخير من هذا الكتاب " تحويل مفهوم النص ووظيفته" حيث رد فيه على الأشاعرة المعانقين للتوجه الصوفي وعلى رأسهم الغزالي خاصة في كتابه الإحياء.
بعد قراءة لغالبية فصول الكتاب منفصلة، وعلى فترات متباعدة، ولأغراض متباينة، وبعد قراءة كاملة مرتبة أخيرًا، أستيطع أن أتفق مع القائلين بأنه "مفهوم النص" هو أهم ما كتب أبو زيد، أو كما يصفه البعض بـ"درة" ما كتب، بل وأسأل مع من سألوا: كيف يتهم من كتب هذه الكلمات في دينه؟!
في "مفهوم النص" يتتبع أبو زيد النص منذ بدايته، أي بداية من الوحي، والمتلقي الأول للنص، النبي -عليه السلام- رابطًا كل ذلك، بالواقع، موضحًا هذه الأسطورة التي أصل لها الفكر الديني السائد منذ بدايته من أن القرآن نص مستقل تمام الاستقلالية، منعزل تمام الانعزال، منفصل تمامًا عن الواقع، يهبط من أعلى دون أي تماس أو تفاعل أو جدل مع الواقع الثقافي والاجتماعي والسياسي والنفسي والاقتصادي في الوسط الذي نزلت فيه آيات الكتاب.
يعد هذا الكتاب، في رأيي، ختامًا لمحاولة عظيمة بدأت مع د.طه حسين في "في الشعر الجاهلي"، واستمرت مع من ساروا بعده على الطريق نفسه، كالشيخ أمين الخولي والأستاذ محمد أحمد خلف الله، وغيرهم ممن تحلوا بالجرأة للدعوة لتطبيق الدراسات العلمية الحديثة على القرآن الكريم، بصفته نصًا لغويًا لا تمنعه قداسته، المتمثلة في إلهية مصدره، من كونه قابلًا للدراسة كنص استخدم لغة بشرية، وتفاعل مع واقع اجتماعي بشري.
الكتاب إذن ختام لمرحلة لم تكتمل، وبداية لمرحلة أراها لم تبدأ بعد، وهي التطبيق الكامل والتوسع في دراسة القرآن دراسة لغوية وتاريخية وسوسيولجية، وهو الجهد الذي لم يكن أبو زيد قادرصا عليه وحده، وهو أيضًا ما يتضح في توقفه عند بعض النقاط بالتلميح أو بالإشارة دون التوغل في توضيحها، مثل مسألة الأساطير كالجن والشياطين والحسد والسحر، والتصور الأسطوري لليوم الآخر.
ومن أهم ما يميز فكر أبو زيد، وما يميز هذا الكتاب تحديدًا، الوقوف على الأصول التي يأتي منها الفكر الديني السائد، والقراءة العلمية لظروف تكونها، وأغراضها، وآثارها، ونقدها ندقًا تاريخيًا يصورها على حقيقتها كنتاج بشري خالعًا عنها صفة القداسة والثبات والرسوخ، وهنا يأتي الفصل الأهم، من وجهة نظري، وهو الفصل الخاص بالإمام الغزالي، رحمه الله، حيث بدأ الفصل القاطع، والقطيعة الكاملة، بين الدين والحياة، بين الآخرة والدنيا، بين الملموس والغيبي، هذه القطيعة التي استمرت حتى يومنا هذا، وستستمر إلى أن يشاء الله، مؤسسة ومكونة للفكر الديني الشعبي والرسمي على حد سواء.
وعودة إلى موضوع الجن وغيره من الأساطير، قد يسأل سائل: أ��ا يقع أبو زيد في تناقض هنا إذ يؤكد على نفي القرآن لوجود الجن بدلالة المسكوت عنه في آيات سورة "الجن تحديدًا" وهو في الوقت نفسه يطرح الفكر الاعتزالي كمقابل للفكر الأشعري السائد، في حين أن المعتزلة يؤكد مثلًا على وجود الجن؟ والإجابة يقدمها أبو زيد نفسه، في حوار له نشر في موقع "الحوار المتمدن" إذ يؤكد على ضرورة القراءة التاريخية لكتاباته، حيث لجأ إلى الفكر الاعتزالي لإضافة مشروعية ترثاية على أفكاره، ولكنه في الوقت كان يتجاوزها إلى التأكيد على التفكير العلمي المحض، والاستخدام الكامل للعقل، ولآليات العلم الحديث في قراءة النصوص، أي نصوص، بما فيها كتاب الله.
وختامًا: يحمل الكتاب وصفة مهمة للغاية لعلاج ما نحن فيه من تخلف وجمود، والتخلص من كل معوقات التقدم التي يحملها التراث والفكر الدينيين، وهي: الدراسة العلمية للقرآن الكريم والنصوص الدينية بمعنى الدراسة اللغوية والأدبية والتاريخة والاجتمعية والبسيكولوجية، قراءة القصص القرآني من خلال مفهوم المجاز، والأسطرة، حسب الاستخدام العلمي الحديث لهذا المصطلح، وتطبيق هذه الدراسة على القصص بأكمله: القصص المرتبط بخلق الإنسان، والأمم السابقة، والأنبياء والرسل، وأخيرًا التأكيد على أن النظرة القرآنية للكون هي نظرة مرتبطة أيما ارتباط بالواقع الثقافي، وبالسقف المعرفي للقوم الذين نزل فيهم القرآن، دون توسيع للدلالة، ودون محاولة لمط الآيات ولي عنقها لإقحامها في خضم سباق علمي عجزنا عن الانخراط فيه.
اعتقد اغلب المهاجمين لفكر نصر حامد أبو زيد لم يكلفوا نفسهم عبء الإطلاع علي أفكاره أو الرؤية الكاملة لمشروعه الفكري أو اي محاولة نقدية علمية حقيقة لأفكاره نتفق ونتختلف مع الافكار والاراء والاشخاص ولا نقدسهم ولكن برؤية نقدية حقيقة ولست تكفيرية رافضة لما وجدنا عليه ابائنا
يعد هذا الكتاب أفضل المداخل لفكر أبو زيد ذلك لمن يحب أن يتعرف عليه بعمق. يقدم أبو زيد في هذا الكتاب منجهه لدراسة النص الديني دراسة جدلية مغايرة للسائد في هذا المجال من البحث منتقدا مناهج الخطاب الديني المعاصر و قصوره- خاصة التشويش الإيديولوجي الناتج عن تأثر الكاتب/الباحث في مجال الفكر الديني عموما بمرجعياته الفكرية و الدينية و ما أنتجته هذه المعضلة من أدلجة للخطاب الديني نراها جلية في فكر سيد قطب كما نراها عند إسلام اليسار و فقهاء الانفتاح. يقدم أبو زيد دراسة "للكلام" الالهي من خلال تحليل معطياته في إطار النظام الثقافي الذي تجلي من خلاله. ينطلق أبو زيد خلال تحليله اللغوي المعاصر من داخل المدرسة الإسلامية حيث يبني فهمه على إسهامات الأولين - خاصة ابن خلدون و الباقلاني و السيوطي - و ما طرحوه من أفكار في فهم القرآن و تأويل آيه. ينتهي أبو زيد بنقد نظرية الغزالي في التأويل مبينأ كيف تتناقض و المبادئ ذاتها التي سبق أن أرساها الغزالي في نقده للمتكلمين.
محزن إنك تشوف جهد كبير بُذل في سبيل قراءة جديدة للنص اللي متحكم في حياتنا و عقولنا و تصوراتنا و مصائرنا، و تجد إن الجهد ده كله راح هدر للأسف و لم يتم تقديره التقدير الكافي و لا التعامل معاه بأي نوع أو درجة من الرشد و التعقل و محاولة الاستماع إليه و الاشتباك معاه بالنقد الحقيقي، و إننا لا نزال بعد تلاتين سنة تقريبا بندور في نفس الدوائر المفرغة من الخطابات الدينية السفيهة المهيمنة على المشهد.
دكتور نصر طرح النص القرآني للدراسة، لكنها دراسة داخلية؛ بمعني بدئه بأن القرآن هو وحي وهو كلام الله الذي اوحاه _بطريقة ما_ إلي محمد، تلك النقطة هامة في معرفة كيف تعامل نصر مع النص، فهي عكس الدراسة الخارجية التي تتعامل مع النص أي القرآن بأنه كلام بشري قد كتبه محمد.
بمعني آخر مرجعية دكتور نصر أمانية في الأساس عكس مرجعية الباحث الألماني _علي ضرب المثل_، ودي نقطه مهمه جداً لو جدنا _ تأويل_ داخل البحث.
راجع دكتور نصر بعض المفاهيم المهمة مثل قضية الوحي، وكيف نزل الوحي على محمد، هل كان حالة انسلاخ من البشرية للملائكية _ليس بمعني ظهور أجنحة لكن مفهوم روحي وخيالي_ أم عملية تلقين وترديد من الله لجبريل لمحمد، وما هو مفهوم الوحي في ذاته هل كل ما يقوله محمد وحي، ام يجتهد، ام كان يتحدث بعصره وعلمه؟.
وقضية اخرى مهمه مفهوم الثقافة هل أثرت وتأثرت مع النص أي القرآن، بمعني أكانت tow ways ام One Way وده مصطلح في الإعلام، فأن كانت كالأول فهي علاقة تأثير وتأثر ذات قناة متدفقة من المجتمع العربي ومن السماء أي الله، أم كانت علاقة ذات إتجاه واحد منفصلة عن الواقع بحيث تكون دلالاتها سرمدية أي من الله أو السماء إلي المجتمع العربي، ارجح أنها كانت الحالة الأولي أي ذات علاقة تبدالية بين المجتمع والسماء، بمعني أن الرسالة أتت لتحل أو لترشد من في الأرض وهو المجتمع العربي، بشكل تعرفت على مشكلات هذا المجتمع وحلتها من النص، فلو كان العرب قديما لا ينتشر بينهم وئد البنات لما ذكر تحريم هذا الفعل في الوحي والتركيز عليه.
وأيضاً نقطة وجب شرحها في فهمنا لشخصية محمد من مفهوم حداثي، حين أقول الآن في هذا الزمن القرن الواحد والعشرين أن ذلك الرجل امي، فليس هو نفسه حين أقول أن محمد امي في القرن السابع، مختلف طبعاً معنى الكلمة بسبب اختلاف السياق، فالرجل الأمي الأن يُعرف عن انه لا يقرأ ولا يكتب ولا يحمل من العلم شيئا.
لكن على الطرف الآخر في القرن السابع تعريف أمي في تلك الفتره من حياة العرب بشبه الجزيرة لها تعريف اخر فالامي كان من لم يكن بدراية عن فعل الكتابة او القراءة فقط لا بمعني الجهل فمحمد جزء من واقعة يدري مشكلاته ويبحث لها عن حلول، وهذا فعل زاع صيته في انحاء الجزيرة، فحين نقول أن محمد امي ليس معناه انه رجل جاهل فكيف تستوي النبوة على جهل، إنما محمد كان رجلا مثقفا بمعايير هذا العصر، فالمثقف عندنا الآن هو الرجل الذي يقرأ ويكتب ويعرف شعر البحتري وأبي تمام ويعرف شعر الفرزدق ويعرف مسرحيات شكسبير ويعرف غيره من الأدب وغيره من العلوم.
وهذا لم يكن في حياه العرب في القرن السابع انما المثقف والذي نضرب به المثل هنا محمد ذالك الرجل الذي يعلم مشكلات عصره ومشكلات مجتمعه، فمحمد كان يعرف أن هناك مشكله في المجتمع ككل، فكان من حركة ثقافية _لا بالمعنى الحديث_ تبحث عن دين إبراهيم حنيفا، كمثل ورقة بن نوفل، قد شرح دكتور نصر تلك المعضلة بشكل أفضل في الفصل الأول.
أخيراً، أنتهي البحث بدراسة عن الغزالي والاشعرية في سياق الغزالي، هي دراسة مهمة جداً بتبين الي ما وصل إليه العقل العربي المعاصر.
أقول قولي هذا واستغفر الله لي ولكم. .............................................
ابوزید در این مهم ترین و اساسی ترین کتاب خود کوشیده است مباحث رایج علوم قرآنی را از منظری تازه و با نگرش و دهنیت امروزی ببیند. مراد از نگرش و ذهنیت امروزی تمام ابزارها و روشها و علوم شناخته شده ی بشری است که امروزه در اختیار داریم. بنابراین، کتاب حاضر از یک سو کتابی سنتی است، یعنی هم به موضوعی کهن در میراث اسلامی می پردازد و هم مواد و مصالح اصلی آن عمدتاُ متون و نظریات تدوین یافته در سنت گذشته ی ماست. از سوی دیگر اما، این کتاب را می توان اثری نو اندیشانه و جدید به شمار آورد، بدین معنا که می کوشد با به کارگیری نظریه های متن شناختی و روش های متن پژوهی و زبان پژوهی، قرائتی تازه از علوم قرآن به دست دهد. مهم ترین نظریه ی طرح شده در کتاب حاضر، پیوند متن و واقعیت است که ابوزید آن را بر هر متن ممتازی مانند شاهکارهای ادبی، از جمله قرآن ، صادق می داند. دکتر نصر حامد ابوزید (متولد 1943) ،استاد پیشین ادبیات عرب و علوم قرآنی در دانشگاه قاهره و از معروف ترین نواندیشان دینی مصر، با این کتاب خود نقطه ی عطفی در پژوهش های قرآنی ( و مکتب ادبی در تفسیر) ایجاد کرد. پاره ای از دیدگاه های وی در نقد میراث گذشتگان و نیز گفتمان رایج دینی در جهان اسلام، جنجالی ترین دادگاه و ماجرای فکری ـ مطبوعاتی جهان عرب را طی سال های 1992-1996 پدید آورد. وی اکنون استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه لیدن (هلند) است.
الاستاذ د.نصر حامد ابو زيد نزع القداسة من الكتاب او عامله على انه انتاج ثقافي فكري لبيئة العرب عندما نزل عليهم الوحي بالقرآن . ما المقصود بالنص هنا ، النص هو النص القراني و الحديث الشريف، و تناول الكتاب لمفهوم النص المقدس من جانب علمي لغوي ، و تعد هذه الدراسة محاولة جريئة من الكاتب في خوض غمار للاهوت الديني العربي الذي يعد محرم و مقفل الحكام .
التأويل و التفسير و البلاغة و الناسخ و المنسوخ كلها علوم قرآنية صاغها الدكتور نصر حامد بأيوب مبسط يدركك القاصي و الداني ، و تناول تلك المواضيع بادوت علمية لغوية يسهل على القارئ الغير متخصص في فهمها . الكتاب جاء مقسم الى بابين و كل باب يحوي خمس فصول ، و الدرسة جاءت معمقة في فهم دلالات الوحي و التنزيل .
أحب كل من يؤسس عملا منهجيا علميا للدراسة خصوصا في مجالات التراث التي اعتمدت بقدر كبير منها على الإسناد فقط وطرح الروايات المختلفة دون نظرة تحليلة نقدية فيها ، ومن هنا جاء نصر حامد أبوزيد.
تلك هي القراءة الأولى لي معه ، بعد تضارب الاراء العديدة حوله ولكن كالعادة أقرأ أولا ومن ثم أحدد تلك الاراء هل كانت منصفة أم مجرد دوى لا معنى له ، ومن قراءة أولى لم أجد أي صحة لتلك الاراء الناقدة والمهاجمة له ، بل وجدت عقلا متفتحا وجهدا علميا كبيرا مبذولا في جزء محوري من مصادر الثقافة والدين وهو القرآن.
يطرح أبوزيد في كتابه نقطة هامة وهي محورية النص في الثقافة ثم يناقشه بوصفه نصا أولا ، إذا ما فتحت اي كتاب تفسير ستجد بدايته أحاديث لا حصر لها في ثواب القراءة وفضل السور تصل في بعض الكتب كتفسير القرطبي إلى ما يزيد عن ثلث المجلد الأول ، هنا يبدأ بذكر كافة متعلقات النص من خلال ثلاثة أبواب تناول في أولها النص في الثقافة تشكله وتشكيله من خلال عدة محاور كالوحي والنبي والناسخ والمنسوخ والمكي والمدني .
قضايا عدة تناولها بعقل محلل فطرح عديد وجهات النظر ثم يناقشها ، جزئية الوحي وتفرقته ما بين وحي النبوة ووحي الشعراء كان رائعا ثم حديثه عن النبي أيضا ، معضلة المكي والمدني التي تعد من النقط المحورية في الفقه والأحكام والناسخ والمنسوخ أيضا كان تناوله لها رائعا ، جزئية الناسخ والمنسوخ كانت تعتبر أول قراءة لي -عميقة- في تلك الجزئية وهناك عديد النقاط فيها سأبحث فيها بتدقيق أكبر .
الباب الثاني تناول فيه آليات النص محوره الأول وهو اعجاز النص من المواضيع المثيرة التي تم قتلها بحثا وأوردها هنا من مقارنة النص بالشعر والنثر ثم نظرية عبدالقاهر الجرجاني في النظم والتي كانت رائعة في إيضاح تلك النقطة . ومحور التفسير والتأويل والتفرقة بينهما أيضا كان محورا رائعا ولكن فصل المناسبة بين الصور والايات والغموض والوضوح لم أرى انه أضاف جديدا بقدر ما هو ذكر لبعض الاراء فقط .
الباب الثالث في تحويل مفهوم النص ووظيفته وتناول فيه نموذجا على ذلك الغزالي في كتابه جواهر القرآن و دررهكان جيدا خصوصا مع تعرضه لواحد من الكتب التراثية التي يتم النقل منها كثيرا دون مراجعة كبيرة .
في المجمل الكتاب جيد جدا ولن تكون تلك هي قرائتي الأخيرة لأبوزيد :)
في هذا العمل الفكري العميق، يسعى ناصر حامد أبو زيد إلى إعادة قراءة النص الديني، وخصوصًا القرآن، من منظور تأويلي حديث يربط بين التراث والواقع. يتناول الكتاب النص باعتباره منتجًا ثقافيًا تشكل في سياق تاريخي معين، ويركز على أهمية السياق والتأويل في فهم الخطاب الديني، بدلًا من الجمود على التفسيرات التقليدية.
ما يميز هذا الكتاب هو جرأته العلمية وتعمقه في مناهج التأويل، خصوصًا في استخدام أدوات الهرمنيوطيقا لتحليل النصوص الإسلامية. كما يدعو القارئ إلى التفكير النقدي والانفتاح على التجديد، دون التخلي عن احترام النص ومكانته في الوعي الجمعي.
كتاب غني ومثير للتفكير، لكنه يتطلب قارئًا مستعدًا لمواجهة الأسئلة الصعبة والابتعاد عن المسلّمات.
الكتاب يحاول ان يقرء النص القرءانى قراءة جديدة من خلال ربطه بزمن نزوله والاسباب التى رافقته نزوله مع استمرار تدفق المعانى للنص معلقا الضوء على كيف تفاعل النص مع المكان والزمان من خلال عملية جدلية تمت خلال الفترة الزمنية التى نزل فيها ثم ما ألت اليه التفاسير والنصوص من خلال ثبات المحتوى التفسيرى عبر العصور التالية كم احترم هذا العالم الذى افتقدناه فى عالمنا
A very important book that subverts the traditional literalists' monopoly on interpreting Quran. It opens a new avenue in studying theology using many literary tools and disciplines like discourse analysis and stsylistics for example
ضعيف في البحث التاريخي غير عميق في علوم القران ولم يستعرض ارائه او يستدل عليها بشكل قوي او حتى كافي او يبني عليها اطار نظري قوي لم اكمله وساعود له فيما بعد
كتاب جريء يطرق موضوعاً يتخوف منه كثير من مفكري الاسلام قديما وحديثا. مؤلف الكتاب انطلق من ادراكه لمشكلة جوهرية يعاني منها الفكر الديني اليوم. حيث تحول النص الديني من نص يتجه نحو الإنسان والى الاهتمام بشؤونه وسبل خلاصه إلى نص يتجه بكليته الى قائل النص؛ ويصبح الهدف بالتالي هو محاولة الوصول من خلال النص الى معرفة أزلية وثابتة، معرفة لها وجود متعالي سابق، دون الاعتبار لجزئية الواقع كطرف في تشكيل النص. وما دام الفكر الديني السائد (منذ الغزالي) هو امتداد للمدرسة الاشعرية التي تقول بأن فعل الانسان مرهون بإرادة إلهية مسبقة، وان كل ما حدث ويحدث هو حتمي وما على الإنسان الى "كسبه"، فإن قدم النص وازليته هي نتيجة منطقية لهذا التفكير، وبالتالي لا مجال للواقع في تشكيل النص حسب هذا التفسير.
النتيجة: نفي الإنسان وفعاليته ودوره كجزء من واقع جدلي في تشكيل النص تأثيرا فيه وتأثراً به.
لذلك نستطيع أن نثير بعض التساؤلات: — كيف يكون النص أزلياً اذا كانت اللغة التي وصل بها هي لغة بشرية لها عمر وزمن محدودين؟ — كيف نفسر تفاعل النص مع الواقع من خلال ارتباط نزول بعض الايات بوقائع معينة إما موافقة لها او كنتيجة لحدوثها فيما يعرف بـ"أسباب النزول"؟ — هل هناك علاقة بين الفاظ النص القرآني وطبيعة البيئة لشعب الجزيرة العربية حينها، مثل وصف الجنان والنعيم بأًوصاف تعكس وتعاكس الطبيعة البدوية القاسية والجافة؟ أليس هناك تأثير لهذه البيئة في تشكيل النص؟ — ماذا عن الناسخ والمنسوخ؟ هل للواقع تاثير على تشكيل النص وتغييره وتطوره؟ — ذات الامر ينطبق على تغير الشكل والاسلوب ومضمون الآيات في شكلها المكي والمدني.
كل هذه الاسئلة توكد حقيقة "مجاراة" النص للواقع.
* اطروحة الكتاب قائمة على فكرة التحليل التاريخي للنصوص اعتماداً على مبدأ الجدل التاريخي ومبدأ البناء الفوقي والتحدي كما هو معروف لدى مفكري الدياليكتيك – فالمؤلف لا يكل جهدا من التذكير بهذه الحقيقة (او الفرضية) طول الكتاب. * اعتمد نصر أبو زيد على نظرية هيرش في تحليل النصوص، والتي تفترض ان للنص بعدين: معنى meaning و مغزى significance. المعنى باختصار هو القصد الأصلي للمؤلف، وهذا لا سبيل للوصول ليقين حقيقي به وانما نحاول ان نقترب منه. والمغزى هو تجليات هذا النص وأثره على الواقع وتشكيله له. هذه النظرية تعطي للمعنى الاصلي للنص نوعاً من الثبات، وتفترض ان الطبيعة البشرية ثابتة، وبالتالي يبقى المعنى الاصلي ثابت ويصير بالامكان تأسيس معرفة بشرية مشتركة بالمعنى الحقيقي. اعتقد ان المؤلف لم يكن دقيقاً في تأويله لهذه النظرية وفي طريقة تطبيقه لها. ولم اتمكن من فهم مقصده الا بعد ان عدت للنظرية الاصلية كما نشرت في مطلع الستينات من القرن الماضي. وسبب تطبيقها برأيي، أن ابو زيد اراد ان يؤسس لفكرة أن النص يبقى مادة خام قابل للاستنطاق ولتوليد المعاني الجديدة على مر العصور. لا ادرى هل اطلع المؤلف على تطور هذه النظرية وتعديلها وتوسيع مفاهيمها منتصف الثمانيات.
هناك بعض الاجزاء المملة بعض الشيء. وهي التي تتعلق بذكر تفاصيل كثيرة "مدرسية" عن علوم القرآن ورأي اصحابها القدامى وتصنيفاتهم. كان يمكن أن تختصر. أيضاً، اعتمد نصر ابو زيد على كتابي الزركشي والسيوطي (في مناقشته لعلوم القرآن) بشكل مبالغ فيه. كان من الافضل توسيع دائرة المراجع في هذا الشأن. في نقده للغزالي، اتفقت مع المنطلق العام للمؤلف وللخلاصة التي وصل إليها. ولكني لم اعجب احيانا بالنتائج الجزئية التي كان يستخلصها الكاتب بعد ايراده لبعض نصوص الغزالي. كان يقع في تأويل او "مط" بعض تفسيرات الغزالي ليتناسب مع اطروحته التي هو بصدد اثباتها، دون اعتبار لسياقات الكلام او للظروف المحيطة بكتابة الغزالي لـ"إحيائه" وبقية كتبه. نظراً لكون الغزالي، كأي إنسان، وليد عصره.
عموماً، كتاب قيم ومركزي بالنسبة لفكر أبو زيد. خلاصتي هي اننا نحن بحاجة لمشاريع فكرية تتحلى بمثل هذه الشجاعة والصرامة العلمية بغض النظر عن النتائج التي توصلت إليها.