مردها نه فقط بیاعتنا به او، که حتی متعجب از سوالاتی که مطرح میکرد و با در نظرگرفتن آن چه در شرف وقوع بود خود آن سوالات را عادی مییافت، از او خواستند لباس مشکی خود را به تن کند تا حتیالمقدور با سرووضعی مرتب به حضور بازرس برسد. عصبانیت کم وبیش ساختگی ک، که به شکل هیاهو و سخنان تند بروز کرد، سکوت و حتی حزن و اندوه نگهبانها را به دنبال داشت، به گونهای که سرانجام ک. گیج و مبهوت از تکاپو افتاد و تا حدودی بر خود مسلط شد. دست آخر هم این فکر به ذهناش راه یافت که چه بسا ماجرا چیزی نیست مگر یک شوخی. آن روز سال روز سی سالگی او بود، از این رو امکان داشت هم کاراناش در بانک ک. در مقام کفیل مالی سرگرم کار بود با او قصد شوخی داشته باشند. پس…
Peter Handke (* 6. Dezember 1942 in Griffen, Kärnten) ist ein österreichischer Schriftsteller und Übersetzer.
Peter Handke is an Avant-garde Austrian novelist and playwright. His body of work has been awarded numerous literary prizes, including the Nobel Prize in Literature in 2019. He has also collaborated with German director Wim Wenders, writing the script for The Wrong Move and co-writing the screenplay for Wings of Desire.
«در حالی که با هم از کلیسا بیرون میآمدند، مرد روحانی برای ک. مثل مشهور مردی را تعریف کرد که از روستا به پیشگاه قانون آمد و هر چه خواهش کرد نگهبان به او رخصت نداد از دروازهی قانون بگذرد. اما وقتی پس از عمری انتظار زمان مرگاش فرا رسید از زبان نگهبان شنید که آن دروازه فقط برای او بوده است. این داستان ک. را سخت متأثر کرد. از مرد روحانی خواست آن را تفسیر کند. بعد مرد روحانی تفاسیر گوناگون را برای او بازگو کرد و توضیح داد این تفاسیر اغلب بیانگر درماندگی در برابر نوشتاری است که فهم آن ناممکن مینماید.»
این تفاسیر اغلب بیانگر درماندگی در برابر نوشتاری است که فهم آن ناممکن مینماید. متن باید مسیر را به ما نشان دهد یا این ماییم که باید مسیری را در دل متن بسازیم؟
من به اشتباه یاد گرفته ام که بدی فقط نبود خوبی است. من تشخیص نداده ام که بدی خود چیزی ناپسند است. من در گناهانم مرگ را به دنیا آورده ام. من با گناهانم خود را با حیوانی یکی کرده ام که روی تخته سلاخ خانه چاقویی را که برای کشتنش آورده اند بو می کشد. من در برابر آغازها مقاومتی نکرده ام. من زمان توقف را پیدا نکرده ام.
در ظاهرهیچ چیز جدیدی به جز سوالی که تو شروع این چند صفحهی کوتاه پرسید نداشت ولی با همون خواننده رو همراه میکنه تا دوباره تعلیق و زجر بیپایان یوزف.ک رو حس کنه. انگار حکم اینو داره که هاندکه منبع ابدیی این حس رو پیدا کرده باشه و تجدیدش کنه.