در این مجموعه اشعاری از «سیلویا پلات» (۱۹۳۲– ۱۹۶۳)، شاعر آمریکایی – به دو زبان انگلیسی و فارسی – گرد آمده است. در آغاز کتاب مختصری از زندگی نامه شاعر و نقد و بررسی مجموعه اشعارش، همچنین مقایسۀ اشعار و جنبههای شخصیتی وی با «فروغ فرخزاد» آمده است. تصاویری از سیلویا در لابه لای نوشتههای کتاب چاپ شده است.
Sylvia Plath was an American poet, novelist, and short story writer, widely regarded as one of the most influential and emotionally powerful authors of the 20th century. Born in Boston, Massachusetts, she demonstrated literary talent from an early age, publishing her first poem at the age of eight. Her early life was shaped by the death of her father, Otto Plath, when she was eight years old, a trauma that would profoundly influence her later work. Plath attended Smith College, where she excelled academically but also struggled privately with depression. In 1953, she survived a suicide attempt, an experience she later fictionalized in her semi-autobiographical novel The Bell Jar. After recovering, she earned a Fulbright Scholarship to study at Newnham College, Cambridge, in England. While there, she met and married English poet Ted Hughes in 1956. Their relationship was passionate but tumultuous, with tensions exacerbated by personal differences and Hughes's infidelities. Throughout her life, Plath sought to balance her ambitions as a writer with the demands of marriage and motherhood. She had two children with Hughes, Frieda and Nicholas, and continued to write prolifically. In 1960, her first poetry collection, The Colossus and Other Poems, was published in the United Kingdom. Although it received modest critical attention at the time, it laid the foundation for her distinctive voice—intensely personal, often exploring themes of death, rebirth, and female identity. Plath's marriage unraveled in 1962, leading to a period of intense emotional turmoil but also extraordinary creative output. Living with her two children in London, she wrote many of the poems that would posthumously form Ariel, the collection that would cement her literary legacy. These works, filled with striking imagery and raw emotional force, displayed her ability to turn personal suffering into powerful art. Poems like "Daddy" and "Lady Lazarus" remain among her most famous, celebrated for their fierce honesty and technical brilliance. In early 1963, following a deepening depression, Plath died by suicide at the age of 30. Her death shocked the literary world and sparked a lasting fascination with her life and work. The posthumous publication of Ariel in 1965, edited by Hughes, introduced Plath's later poetry to a wide audience and established her as a major figure in modern literature. Her novel The Bell Jar was also published under her own name shortly after her death, having initially appeared under the pseudonym "Victoria Lucas." Plath’s work is often classified within the genre of confessional poetry, a style that emphasizes personal and psychological experiences. Her fearless exploration of themes like mental illness, female oppression, and death has resonated with generations of readers and scholars. Over time, Plath has become a feminist icon, though her legacy is complex and occasionally controversial, especially in light of debates over Hughes's role in managing her literary estate and personal history. Today, Sylvia Plath is remembered not only for her tragic personal story but also for her immense contributions to American and English literature. Her work continues to inspire writers, artists, and readers worldwide. Collections such as Ariel, Crossing the Water, and Winter Trees, as well as her journals and letters, offer deep insight into her creative mind. Sylvia Plath’s voice, marked by its intensity and emotional clarity, remains one of the most haunting and enduring in modern literature.
نوروز 84 شمسی از کتابفروشی ای در خیابان قصرالدشت شیراز این کتاب را خریدم و با سیلویا پلات آشنا شدم. و جهان 14 ساله ام رنگ و بوی دیگری گرفت. از همان روزها تا به امروز عاشق جنون و شاعرانگی این زن غمگینم
آه سیلویا سیلویا... منو ببخش اما با دفترخاطراتت صدددد برابر بیشتر از شعر هات ارتباط برقرار کردم:)اما این به این معنا نیست که شعرهات،شعرهای پیچیده و مبهم و نامعلومت لایق این توجهی که الان دنیا بهش داره نیست.کمتر از ۴ستاره به این استعداد نامردیه،۵ستاره نیست چون من از درکشون عاجز بودم. بااینکه ذهن و زندگی و طرز تفکر سیلویا رو از امیلی دیکینسون هم بیشتر دوست دارم و یکی از بهترین اتفاقای امسالم اشنایی باهاش بود،از بین گزیدهاشعارهایی که خوندم این خیلی موردعلاقم نبود.برام به اندازهی ویتمن روون نبود و به اندازهی دیکینسون معنا نداشت.اما میذارمش رو میزم بمونه تا هروقت خواستم برم سراغش و یبار دیگه اشعارشو دوره کنم. ولی شاهکار بودن ازش بیرون میزد. نمیدونم چجوری بگم اما حتی فقط روخوانی کردن از کلماتش کافی بود.قشنگ بود.مثل چفت و قفلی که جور میشدن بود. شاید منِ سی ساله بتونه بهتر باهاش ارتباط برقرار کنه.(که امیدوارم هیچوقت نکنه!)اما منِ ۱۹ ساله فعلا مشغول ارتباط برقرار کردن و عشق ورزیدن به دفترخاطراتشه.
چه مجموعهی فوقالعادهای. مملو از اطلاعات بهدردبخور از سیلویا پلات، یادداشتهایش، شعرهایی که تد هیوز برایش گفته بود، زندگینامهای که برای فهم اشعارش لازم بود و البته دوزبانه بودنش. مطمئنم که به دلایل خوبی دوزبانه چاپ شده است، چون فکر نمیکنم هیچ مترجمی دستوپایش کاملاً برای یک ترجمهی آزادانه باز باشد، به هر صورت، فهم بسیار بهتری به من دست داد. و چیست این سیلویا پلات؟ فکر میکردم به علت اینکه هم سکستون هم پلات در مکتب اعتراف هستند، پس شعر هردو از یک جنس است، اما سیلویا پلات شاعرانگیای دارد که در هیچ شعرِ شخصی دیگری ندیدم، هیچوقت.
عجز و لابه بس است. آدم به درد عادت میکند و این خودش دردناک است. کامل نبودن دردناک است. اجبارِ کار کردن به خاطر تأمین معاش و مسکن دردناک است. خب که چی؟ دیگر وقتش است. حالا بیست و پنج سال از عمرم میگذرد؛ عمری که در سایه هراس سپری شده، هراس از نرسیدن به نوعی کمال انتزاعی، من اغلب جنگیدهام، جنگیدهام و پیروز شدهام، نه در دستیابی به کمال، بلکه در پذیرش اینکه من نیز با همه ویژگیها و کاستیهای انسانیام، حق حیات دارم.
نامه به یک جن، سیلویا پلات سه شنبه، اول اکتبر 1957
این کتاب هم تموم شد؛ راستش مقدمه کتاب رو بیشتر از اشعارش دوست داشتم... اوایل کتاب راجب زندگینامه سیلویا پلاته و یه داستان کلی و مختصر از زندگی این نویسنده میاد صحبت میکنه. و بعد میاد سیلویا پلات رو با فروغ فرخزاد مقایسه میکنه که به نظرم این قسمتاش واقعا جذاب بودن. ولی بعدش خیلی یهویی سبک کتاب تغییر میکنه و از یه جایی به بعد فقط اشعار سیلویا پلات به زبان فارسی و انگلیسیه.
دو زبانه بودن کتاب واقعا مزیت بزرگیه. اینکه اومدن زندگی نامه، دست نوشته ها و بعضی عکسهای شاعر رو توی کتاب گنجونده بودن واقعا کار جالبی بود؛ اما ترجمه ها رو واقعا دوست نداشتم و اتفاقا اشعار انگلیسی خیلی قشنگ تر و ساده تر و قابل درک تر بودن تا ترجمه ی فارسی.
که اتفاقا اینو همه مترجم کتاب رو مقصر میدونن که با طرز دید یه مرد ترجمه شده و برای همین چون درک درستی از اشعار سیلویا نداشته، بد ترجمه شده.
بعد از متوجه شدن نحوهی خودکشی سیلویا و داستان خیانت همسرش، دلم خواست که کتابش رو بخونم. و این شد که متوجه شدم چقدر از المانهایی که با اونها روزمرهترین و ملموسترین رنجها رو توصیف میکنه لذت میبرم. چقدر غم مخفی شده بین تک به تک ابیاتش رو دوست دارم و چقدر از تعلیقی که داره خوشم میاد. از کل مجموعه هم به طور اختصاصی، با شعر بابا واقعا ارتباط عمیقی برقرار کردم و دوستش داشتم.
2/5🌟 مقدمه کتاب رو بیشتر از اشعار دوست داشتم و خوندنش لذت بخش بود .اشعار در بیشتر مواقع معناشون مبهم و عجیب بود. چیزی که برام جالب بود استفاده زیاد کلمه خاکستری بود و یه نشانه از احساسات سیلویا پلات.
دو زبانه بودن کتاب مزیت بزرگی ست. گنجاندن زندگی نامه ، دست نوشته ها و برخی عکس های شاعر کار تحسین برانگیزی بود. اما ترجمه ها را نپسندیدم از آن روی که اشعار انگلیسی به مراتب زیباتر، ساده تر و قابل درک ترند تا ترجمه ی فارسی آنها. ترجمه های پارسی مردانه و گنگ بود. اشعار شاعری زن را یک زن مترجم قهار و اهل شعر بایستی ترجمه کند.
اگر بخت یاری کند ، من با سلوک سرسختانه در پهنه این موسم خستگی محتوایی سر هم می کنم. معجزات رخ می دهند، اگر بشود آن حقه های اتفاقی تشعشع را معجزه نامید. انتظار از نو آغاز شده است، انتظار طولانی برای فرشته، آن هبوط نادر و بی نقشه. شعری از سیلویا پلات