چرا گاهی اوقات احساس میکنیم که بی دلیل دچار دلشوره و نگرانی هستیم؟ چطور میتوانیم آن را کاهش دهیم؟ این همه استرس و دلواپسی، چه تاثیری بر زندگی روزمره ما میگذارد؟ این اضطراب ها با روابط شخصی، عاطفی و اجتماعی ما چه میکند؟ منشا نگرانی و اضطراب ما چیست؟
ما بیست و چهار ساعت شبانه روز در معرض رسانهها و اخبار هستیم و هیچ راه گریزی نیز در برابر آنها نداریم. از سوی دیگر بسیاری از کارهای خود را از طریق اینترنت انجام می دهیم. بنابراین چنین تصور می شود که به طور کامل بر زندگی خود مسلط هستیم و کنترل تمام و کمال زمان و مکان را در اختیار داریم. اما واقعیت این است که انسانها برحسب نوع مواجهه شان با فناوری، گاهی برده و گاهی وابسته آن میشوند. در نتیجه نمیتوانند تعادل کاملی میان باورها، احساسات و محیط اجتماعی خویش پدید بیاورند و همین موضوع به اضطراب و نگرانی های روزمره آنها دامن می زند. این کتاب در پی بیان جنبه های منفی فناوری نیست، بلکه می خواهد با راهکارهای خود نشان دهد که چگونه می توان در زندگی تعادل به وجود آورد. چگونه میتوان از اینترنت، تلفن همراه و شبکه های اجتماعی در زندگی روزمره استفاده کرد و در عین حال دچار مشکلات کمتری شد. کتاب «من مضطرب» بدین موضوع میپردازد که چه رفتارهایی منشا تولید اضطراب هستند و آنها را تشدید میکنند. در پایان این کتاب، راهکارهایی برای زندگی بهتر در دنیایی پر از اضطراب و استرس ارائه میدهد و بخش پایانی کتاب پیشنهادهایی میدهد که باعث بهبود کیفیت زندگی ما می شود. در نهایت میتوانیم با آرامش بیشتر و ناراحتی کمتری زندگی کنیم.
من این کتاب رو از نشر شمعدونی با ترجمهی مائده هروی خوندم. برام جالبه چرا هیچکس اینجا هیچ رویویی نذاشته چون من از خوندنش واقعا لذت بردم. به عنوان کسی که اضطراب و افسردگی داره، فصل هفت و هشت واقعا قلبم رو لمس کردن و گریه کردم.
نویسنده در مورد تغییرات جهان هستی و پیشرفت علم و فناوری و تاثیر فناوری بر روان و افکار و رفتار آدمها صحبت کرده، برای مثال میگه فناوری جدید و گوشیهای هوشمند باعث شده ارتباطات اجتماعی کم بشه و هرچقدر ارتباط بین آدمها غیرفیزیکی باشه صمیمیت و لذتی که از مصاحبت با همدیگه میبرن کمتر میشه. و هورمون اکسی توسین که باعث ایجاد لذت و خوشی و وابستگی بین آدمها میشه کمتر ترشح میشه؛ فناوری و استفاده از اون رو نفی نمیکنه و می خواد که تعادلی برای استفاده ازش برقرار کنیم و افراطی برخورد نشه . توی زندگی اتفاقات غیرمنتظرهی زیادی رخ میده که کنترلشون از دست ما خارجه و هیچ چیز ثابت و پایداری در دنیا وجود نداره. باید خودمون رو با اونها سازگار کنیم و بدنبال کشف راههای جدیدی برای مسیر زندگیمون باشیم و در اینصورت اضطرابمون کمتر میشه. بخش دیگهای از کتاب در مورد علم مثبتگرا و مثبتگرایی صحبت میکنه و میگه درسته که باید افکار مثبتی داشته باشیم در مورد همه چیز ولی این همیشه شدنی نیست، و نباید افکار منفی رو نفی و پنهان کرد چون بعدها همون افکار مضر بصورت دیگه ای خودشو نشون میده و باعث ازار و اضطراب ما میشه. باید اونا رو بشناسیم و بتونیم باهاشون مقابله و رفعشون کنیم و فرار از افکار منفی و مثبتگرایی مطلق راه حل خوبی نیست. کتاب خوبی بود پیشنهاد میکنم بخونید .
این کتاب خیلی خوب به مسائلی که باعث اضطراب ما میشن پرداخته، مسائلی که خیلی اوقات حتی بهشون فکر نمیکنم و نمیدونیم که باعث به وجود آمدن حس اضطراب در ما میشوند.
*** افرادی که شخصیتی شکنده و عزت نفسی پایین دارند، از فیس بوک به عنوان آینه ای برای نمایش تمام و کمال خود استفاده می کنند؛ آن ها در فیسبوک خودشان را آن گونه نشان می دهند که همیشه دوست داشتند.
به نظرم مطلب بالا پر بیراه نمیگه و ما این روزها به خصوص دراینستاگرام شاهد این افراد هستیم، افرادی که با هزار افکت و فیلتر خود واقعیشون میخوان هرجور که هست به نمایش نگذارند.
وای خدا افتضاح بود بیشترش اصلا ربطی به اضطراب نداشت به زور تا اخرش خوندم واقعا نباید از رو اسم یه کتاب دیگه خرید کنم اصلا پیشنهادش نمیدم مطالبش واقعا پراکنده بود بیشتر شبیه یادداشت های پراکنده یه روانشناس بوذ که گاها به چیزای زرد هم باور داشت چندتا صفحه خوبم داشت درسته ولی در کل پیشنهادش نمیکنم
چرا گاهی اوقات احساس میکنیم که بی دلیل دچار دلشوره و نگرانی هستیم؟ چطور میتوانیم آن را کاهش دهیم؟ این همه استرس و دلواپسی، چه تاثیری بر زندگی روزمره ما میگذارد؟ این اضطرابها با روابط شخصی، عاطفی و اجتماعی ما چه میکند؟ منشا نگرانی و اضطراب ما چیست؟
#استفانی_برتولون روان درمانگر فرانسوی در حوزه اضطراب، سعی میکند در کتاب #من_مضطرب به ما بگوید تا "با دلشوره و نگرانیهای روزمرهمان چه کنیم؟"
عصر دیجیتال تحولی بزرگ در زندگی ما پدید آورد و همه چیز را زیر و رو کرد. حالا اگر برای رهایی از احساسات نامطلوبی چون تنهایی و طردشدگی، دست به دامن شبکههای اجتماعی که ارمغان دوره مدرن شویم، برخلاف تصورمان نه تنها نمیتوانیم بر احساس رنجش غلبه کنیم؛ بلکه در واقع در خفا نیز آن را تشدید میکنیم.
برای کسانی که مدام نگرانند که مبادا تلفن همراهشان را فراموش کنند و بدتر این که آن را گم کنند؛ به جرات میتوانیم بگوییم این وسیله دیگر فقط برای آنها یک شی نیست، بلکه نوعی رابطه احساسی عاطفی نیز با آن برقرار کردهاند.
واقعیت این است که هر کدام از ما به نوعی، ما بیست و چهار ساعت شبانهروز در معرض رسانهها و اخبار هستیم و هیچ راه گریزی نیز در برابر آنها نداریم. از سوی دیگر بسیاری از کارهای خود را از طریق اینترنت انجام میدهیم. بنابراین چنین تصور میشود که به طور کامل بر زندگی خود مسلط هستیم و کنترل تمام و کمال زمان و مکان را در اختیار داریم. اما در واقع ما انسانها برحسب نوع مواجههمان با فناوری، گاهی برده و گاهی وابسته آن میشویم. در نتیجه نمیتوانیم تعادل کاملی میان باورها، احساسات و محیط اجتماعی خویش پدید بیاوریم و همین موضوع اضطراب و نگرانیهای روزمره ما را تشدید میکند.
شبکههای اجتماعی حس مقایسه را در ما زنده میکنند، در واقع به طور ضمنی و پنهان روی رفتار دیگری متمرکز میشویم. معمولا تصویر دیگری در ذهن ما ارزش بیشتری پیدا میکند و در نتیجه قضاوت نادرستی از خود یا حتی دیگران خواهیم داشت. در واقع، هنجارهای اجتماعی در دنیای مجازی، ابعاد روانی به دنبال دارد که میتواند به روابط اجتماعی واقعی ما صدمه بزند و در برخی موارد حتی منجر به انزوا و گوشه گیری اجتماعی شود.
اما اشتباه نکنید. برتولون کتاب منِ مضطرب را در نفی تکنولوژی یا رسانه ننوشته، بلکه هدفش این بوده که ما بهعنوان خواننده در وهلهی اول منشأ استرسها را درک کنیم و سپس بیاموزیم چگونه باید در برابر این وضعیت از خود واکنش نشان دهیم، منفعل نمانیم و سعی کنیم با شرایط مقابله کنیم. او در کتابش با آموزش و تمرین به ما کمک میکند که سلامت روان و ذهنمان را در عصر موبایل هوشمند و اینترنت و شبکههای اجتماعی حفظ کنیم.
در بخشی از این کتاب به رابطه میان اضطراب اجتماعی و اعتماد به نفس اشاره و این که چگونه اضطراب باعث کاهش اعتماد به نفس و انزوای اجتماعی فرد میشود. در این کتاب راهکارهایی به همین منظور معرفی شده است.
«منِ مضطرب» را #مائده_هروی ترجمه و انتشارات شمعدونی چاپ کرده است.
#بریده_ای_از_کتاب
اگر برای مواجهه با ترسهایمان با روش کنترلگری مبارزه کنیم، در واقع باعث حفظ و شدت گرفتن ترسمان خواهیم شد.
استرس ماندگار میتواند نگاه ما را نسبت به وقایع تغییر دهد.
هر آنچه در محیط اطراف ما رخ میدهد باعث برانگیختگی سیستم مغزی ما میشود.
ما در عصر مثبتاندیشی زندگی میکنیم؛ در نتیجه باید نهایت احتمال هر واقعهای را پیشبینی کنیم.