در ایرانی دوردست، در دورانی دورتر … دستهای توانای قدرتی عظیم در تهران از شبهقارهٔ هند تا دریای مدیترانه کشیده شده است. سرزمینهایی که در دنیای ما کشورهایی مستقل هستند، برای این ایران مقتدر ایالتهایی تحتالحمایه و وابسته هستند. این ایران مقتدر به هیچ کس در دنیا باج نمیدهد. تنها شرافتمندانه قرض خود بعد از تمام شدن نفت را به چین پس میدهد و آن هم خود مردم برعهده گرفتهاند که هر کدام از بدو تولد یک میلیون دلار به چین بدهکار باشند. کارت ملی که ما میشناسیم، تراشهای است که روی مخچهٔ آدمها نصب میشود و هم جلوی تقلبهای مالی و خورده شدن حق را میگیرد و هم به بهای کمکردن جزیی اندکی آزادی، به دولت اجازه میدهد از سلامت روانی مردم و جامعه محافظت کند و جلوی عرفشکنیهایی که کیان جامعه را تهدید میکنند بگیرد.
اولین داستان علمی تخیلی ایرانی بود که من شنیدم و واقعا لذت بردم. این که مرتبط با مفاهیم علوم داده و هوش مصنوعی بود رو خیلی دوست داشتم. امیدوارم تموم مجموعه چهار فصل در آزاد نامگان منتشر شه.
کتاب خیلی تأثیرگذاره و ازتون میخوام اگه با افسردگی دست و پنجه نرم میکنین سراغش نرین. ولی در عین حال خیلی حذاب و گیراست و دلتون میخواد هرچه زودتر پیش برین توش مشکل اصلیم باهاش هم همین جاست که با این گیرایی، روندش خیلی سریعتر از چیزیه که انتظار داشتم. به نظرم میتونست بدون آب بستن، حجمش بین دو تا سه برابر بشه