Jump to ratings and reviews
Rate this book

یکی بود یكی نبود

Rate this book
یکی بود و یکی نبود مجموعه‌ای متشکل از یک دیباچه، شش داستان کوتاه و مجموعه‌ای از کلمات عوامانه فارسی نوشته سید محمدعلی جمالزاده‌ است که در سال ۱۳۰۰ منتشر شده است. این کتاب را آغازگر ادبیات واقع‌گرای فارسی و داستان‌کوتاه‌نویسی در ایران دانسته‌اند. داستان‌های این کتاب شامل عناوین زیر است:
فارسی شکر است
رجل سیاسی
دوستی خاله خرسه
درد دل ملا قربانعلی
بیله دیگ بیله چغندر
ویلان الدوله

در برخی نسخه‌های دیجیتالی شده، داستان کوتاه «کباب غاز» هم به کتاب اضافه شده است که در نسخه اصلی نبوده از داستان‌های کتاب «شاهکار» است.

106 pages, Paperback

First published April 1, 1921

48 people are currently reading
1170 people want to read

About the author

محمدعلی جمال‌زاده

56 books343 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
371 (27%)
4 stars
481 (35%)
3 stars
373 (27%)
2 stars
110 (8%)
1 star
21 (1%)
Displaying 1 - 30 of 108 reviews
Profile Image for مجید اسطیری.
Author 8 books549 followers
January 22, 2020
description

باید به افتخار نخستین مجموعه داستان فارسی که انقلابی در نثر ما به پا کرد قیام کنیم. نقد جمالزاده بر جامعه خودش روشن و صریح و البته دلسوزانه است
Profile Image for Arman.
360 reviews351 followers
September 12, 2021
مقدمه مستطابِ جمالزاده:
جمالزاده در دیباچه‌ی مهم و ارزشمند کتاب «یکی بود یکی نبود» (1300)، به ستایش از داستان‌نویسی و ادبیات داستانی می‌پردازد. و او در آن، دو هدف مهم برای داستان‌نویسی را برمی‌شمارد:
اول اینکه وظیفه‌ی داستان‌نویسی، به زعم او، اصلاح و تأدیبِ جامعه و مردمانش است. بنابر سنت روشنفکریِ مشروطه‌خواهی در ايران، مهم‌ترین رسالتِ نویسنده، همین رسالت آگاهی‌بخشی و به نقد کشیدن جامعه می‌باشد (تا اینجا، با یک جمالزاده‌ی مشروطه خواه مواجه هستیم).
اما نقطه‌ی درخشان مقدمه، دومین هدفی داستان‌نویسی‌ست که جمالزاده از آن نام می‌برد. به نظر او، یکی از اهداف مهم داستان، به ثبت رساندن و حفظ زبان فارسی (یا هر زبان دیگری)، با همه‌ی گوناگونی‌اش و با همه تغييراتش در طی گذر زمان می‌باشد.
بنابراین داستان‌نویس نه تنها موجب حفظ غنای زبانش می‌شود، بلکه خود نیز می تواند زبان و دامنه‌های آن را گسترش بدهد.

خلقیات‌نويسی، جمالزاده تا فراستخواه یا "همه‌اش تقصیر مردم است":
از دوران مشروطه به بعد، روشنفکران ایرانی همواره به دنبال پاسخی برای این پرسش بوده‌اند که "ما چگونه ما شدیم"؛ اینکه دلایل عقب‌ماندگی جامعه‌ی ما چه بوده است.
یکی از ساده‌ترین راه‌های پاسخ دادن به این پرسش، این بود که عامل همه‌ی این رکود و عقب‌ماندگی را مردم ایران بدانيم، و عموم مردم تبدیل به کور و کچل‌هایی شدند که در قعر سیاهی جهل می‌زيند.
بدین ترتیب است که روشنفکر/نویسنده‌ی مشروطه‌خواه، در مقام تک‌سوار آسمان روشنفکری، بر زمین فرود آمده تا جامعه و مردمش را آنقدر به زیر سيلِ دشنام و تمسخر ببرد تا آن‌ها به تدریج به خود آمده و صاحب فضل شوند، و به ناگاه مملکت گلستان شود.
بنابراين از دوران جنبش مشروطه‌خواهی به بعد، ژانری در ادبیات شکل می‌گیرد که می‌توان آن را «خلقیات‌نویسی» خواند. در نوشته‌هایی که زیر این ژانر قرار می‌گیرند، نویسنده به بیان صريحِ خلاقيات زشت و ناپسند می‌پردازد، تا شاید عامه‌ی مردم آن‌ها را خوانده، متنبه شده و به اصلاح خود بر‌ بيايند.
ردپای این ژانر را می‌توان از همین کتاب جمالزاده (و کتاب "خلقیات ما ایرانیانِ" وی به سال 1345) تا آثار و سخنرانی‌های جامعه‌شناسان اصلاح‌طلبی مانند فراستخواه و زیباکلام و غیره يافت، که ریشه‌ی همه مشکلات جامعه (از انتخاب شدن اصولگراها در انتخابات تا همین موج‌های همه‌گیری کرونا) را در غفلت و یا نادانی مردم می‌دانند.
این اندیشه چنان در ضمیر ناخودآگاه جامعه ریشه دوانده که خودمان هم در مکالمات روزمره‌مان می‌گوییم: «تقصیر مردم است»، «مردم نمی فهمند»، «مردم هنوز یاد نگرفته‌اند...» (البته لازم به تذکر نیست که این نوشته اصلاً قصد تطهیر و تقدیس عامه‌ی مردم را ندارد).
همانطور که گفته شد، جمالزاده در داستان‌های این کتاب نیز سعی می‌کند که همین رسالتِ اصلاح جامعه و ابناء بشر را در پیش بگیرد، و مردم جاهلش را در جای جای آن‌ها زیر مشت و مال می‌گیرد.
اما صداقت جمالزاده، تا حدودی این بالای منبر رفتن‌های مداوم او را تلطیف می‌کند؛ و دیگر اینکه جمالزاده تیغ برنده‌ی خود را بی‌محابا بر افرادی از طبقه‌ی خودش ("فکولی‌ها") نیز می‌کشد و به تمسخر آن‌ها هم برمی‌آید.

زبان، هدف یا وسيله:
جمالزاده با برشمردن زبان به عنوان یکی از اهداف داستان، نشان می‌دهد که به خوبی ارزش زبان را دریافته است. وی زبان را در زبانِ معيار و کتابی خلاصه نمی‌کند، و زبان عامه، مشتمل بر اصطلاحات و تعابیر و کلمات آن را ارزش می‌نهد و تلاش می‌کند تا با ساختنِ شخصیت‌هایی از تیپ‌های مختلف و از نواحی جغرافیایی متعدد، به بازآفرینی زبان گونه‌گون آن‌ها برآید.

یکی از نتایجِ این توجه به گونه‌گونیِ زبان و نوشتن به زبان خود مردم (که جمالزاده از لفظ زیبای «دموکراسی ادبی» برای آن استفاده می‌کند)، این است که از این پس، زندگی‌ها و روایت‌های مردمان دیگر نیز اهمیت پیدا می‌کنند، و آنها نیز حقِ روایت شدن و بعدها حق روایت کردنِ روایت‌های خودشان را پیدا می‌کنند؛ سیاهی‌ لشکرهای شاهنامه‌ها و منظومه‌ها، سرانجام از زیر سایه بیرون آمده و رخ می‌نمایند.

بابای داستان‌نویسی فارسی کیه؟:
یکی از محل‌های اختلاف در نگارش تاریخ ادبیات داستانی، انتخاب نقطه‌ی شروعی برای داستان‌نویسی‌ست. بسیاری تولد داستان را شبی می‌دانند که جمالزاده در خارج از کشور، در خانه‌اش میزبان جمعی از خارج‌نشینان بود، اولین داستان خودش یعنی «فارسی شکر است». البته باید اعتراف کرد که همان لفظ «حکایت» که خودِ جمالزاده برگزیده است، بیشتر مناسبِ داستان‌های این مجموعه می باشد، و هنوز داستان به معنای واقعی کلمه در آن شکل نگرفته است. اگرچه حکایت «دوستی خاله خرسه»، به یک داستان کوتاه بسیار نزدیک شده است.
اما دیگرانی، سرآغازِ داستان‌نویسی را به زمان دهخدا یا حتی طالبوف عقب می‌برند؛ اما بعضی دیگر سختگیری بیشتری به خرج داده و هدایت را اولین نویسنده‌ی داستان می‌دانند.
اما به نظر من، باید قبل از هر کاری، باید تعریفی مشخص و صریح از داستان کوتاه یا رمان امروزی پیدا کنیم، تا بتوانیم آن را از حکایات و قصه‌های پیشینیان جدا کنیم؛ و آن وقت است که می‌توان فارغ از کیفیتِ آن داستان، به داستان بودن یا نبودنش حکم داد.



پ نوشت 1: این خوانش، با همراهی دوستان عزیز، سام و یگانه انجام شد
پ نوشت 2: امتیاز 3.5
Profile Image for آتوسا افشین نوید.
Author 4 books120 followers
May 17, 2017
اثر طنزی که بتواند بعد از نود و شش سال هنوز بخنداند اثر شش دانگیست. یکی بود یکی نبود جمالزاده خوب میخنداند و خوب خجالت زده میکند وقتی می‌بینی بعد از نود و شش سال هنوز همان ضعف‌های فرهنگی که جمالزاده رک و پوست کنده و بدون ماله کشیدن به رخ ایرانیهای سال کودتای رضای میرپنج کشیده به قوت خودش باقیست با خودت می‌گویی چه کرده‌ایم در این یک قرن. به نظرم یکی بود یکی نبود جمالزاده هم یکی از قوی‌ترین مجموعه داستان‌های کوتاه فارسی ست. هم یکی از قوی‌ترین آثار طنز کوتاه و هم دفترچه کوچک فرهنگ شناسی ایرانیان است. اگر کتاب را خواندید پیشگفتار جمالزاده را از دست ندهید. پیشگفتار کتاب مانیفستی‌ست برای ادبیات مدرن ایران. ما هنوز راه دیدگاه جمالزاده را می‌رویم و هنوز در منصه ظهور رساندن بایدها و نبایدهای جمالزاده لنگ می زنیم.
Profile Image for Hilda hasani.
164 reviews180 followers
August 16, 2023
اسم «یکی بود یکی نبود» را اولین بار بعد از خواندن داستان کباب غاز شنیدم. داستانی که فکر می‌کنم شیرین‌ترین چیزی بود که هرکسی در آن سال‌های دبیرستانش می‌خواند. آن‌موقع برای امتحان‌‌ها حفظ کرده بودم؛ محمدعلی جمالزاده، پدر داستان کوتاه ایران، آثار یکی بود یکی نبود، دارالمجانین و چندتای دیگر.
چند سال بعد، بعد از خواندن «سر و ته یک کرباس» فهمیدم حتی با گذراندن دوران نوجوانی هم محتمل است با جمالزاده کیف کنم. الان یکی بود یکی نبود را خوانده‌ام و دغدغه‌های این مرد برای روایت‌گری تا حدودی برایم روشن شده است. پروژه‌‌ی جمالزاده چه چیزی بوده که مجموعه‌ حکایت‌هایش را در این کتاب جمع کرده و دیباچه‌ی دندان‌گیری هم رویش گذاشته است؟ این حکایت‌ها در بازه‌ای نوشته‌ شده‌اند که دولت قاجاری دیگر امید همه را قطع کرده، دورانی است که مشروطیت نیز آنچه باید و می‌خواست، نشده است و ایران در بازه‌ی اشغال جنگ جهانی اول به سر می‌برد، اوضاع سیاست و جامعه آشفته است، اینجا نماینده‌ی از فرنگ برگشته یک چیز می‌گوید، آن شیخ عمامه به‌سر وردی زیر لب می‌خواند، مردم این وسط میان تجدد از فرنگ برگشته‌‌ی نوظهور و مظاهر تمدن روبنایی و سنت ریشه دوانده در بطن مغزهایشان ویلان و سرگردانند. جمالزاده اعتقاد دارد باید تصویری از هویت آنچه که در همین بازه‌ی زمانی هستیم را به مردم نشان دهیم، باید از همدیگر خبر داشته باشیم. در این میان روایت کلید گمشده است که می تواند تبدیل به توشه‌ای برای تأثیرگذاری روی مردم عادی شود، او سعی می‌کند داستان‌هایی کوتاه و حکایت‌گونه بگوید که نقل و در جامعه پخش شود. او خودش را بخشی از نخبگان جامعه می‌بیند که الان وظیفه‌ی تولید چیزی برای مردم را دارد، او شاکی است که چرا اهل قلم دست از سنت‌های پیشین و تقلید بر نمی‌دارند؟ چرا با زبان غیرآدمیزادی حرف می‌زنند و چیزی نمی‌نویسند که به کام مردم هم خوش بیاید و دهان به دهان نقل شود؟ او در نقش خالق برای مفاهیمی که در ذهن داشته تک‌به‌تک شخصیت‌هایی خلق کرده و به آن‌ها در دل داستان سر و شکل داده است. رمضان، قربانعلی، دلاک، شیخ و شخصیت‌های دیگری که هرکدام به نوعی بیگانه‌اند و حکایت‌گر گوشه‌ای از داستان کشور در آن سال‌ها. یکی بود یکی نبود زبان شیرینی دارد، جمله‌ها گاهی طولانی به‌نظر می‌رسند اما برای من طنزی شبیه به داستان کباب غاز دارد و پارادوکس‌هایی عجیب که موقعیت‌های عجیب، تلخ و در عین حال طنز ایجاد می‌کنند.
Profile Image for Mohammad Ali Shamekhi.
1,096 reviews312 followers
October 24, 2015
جمالزاده دو مسئولیت در نویسندگی خودش لحاظ می کنه: 1) آگاهی بخشی به مردم از طریق بازنمایی واقع نمایانه ی حال و احوال ایرانیان، 2) تقویت و پالایش زبان پارسی. در همین قدم اول صادق هدایت برای من یه سر و گردن بالاتر وای میسه، چون مقید کردن ادبیات به تعهد عملا کیفیت کارها رو پ��یین تر می آره و آزادی هنرمند رو محدود می کنه

در این مجموعه بر خلاف ادعای واقع گرایانه ی جمالزاده، سه داستان "فارسی شکر است"، "رجل سیاسی"، و "بیله دیگ بیله چغندر" به شدت اغراق شده هستند و من اص��ا نتونستم هضمشون کنم. ادعا اینه که به دلیل طنزآمیز کردن روایت چنین اغراق هایی وارد داستان شده، اما به هر حال من اصلا همدلی ندارم. به نظرم این داستان ها برای ستون های روزنامه ها مناسبند و نه به عنوان داستان های کوتاه مستقل - البته اصلا منکر ظرافت های زبانی مثلا در "فارسی شکر است" نیستم

من "دوستی خاله خرسه" رو بهترین داستان این مجموعه می دونم و در مرتبه ی بعد "درد دل ملاقربانعلی" رو. در این داستان ها واقعا روح یک داستان صمیمی و جذاب وجود داره

در قیاس با صادق هدایت من سادگی و طنازی جمالزاده رو ترجیح می دم. جمالزاده خیلی خودمانی تر و دلنشین تر است - البته صادق هدایت هم وقتی از حیوانات حرف می زند همین گونه است. اما از آن طرف استواری داستان های هدایت چیز دیگری است و برخلاف جمالزاده که داستان هایش افت و خیز کیفی دارند، هدایت توانسته عموما سطح خود را بالا نگه دارد

نکته ی بی ربط: اینکه در داستان "فارسی شکر است" تنها رمضان است که اسم خاص دارد یادآور نکته ای است فلسفی - البته تقریبا به یقین جمالزاده از آن خبر ندارد. اسم خاص نماد شخصیت است در مقابل اقشار و طبقات که نماد منحل شدن فرد در امری فراسوی خود هستند. فرنگی مآب و شیخ اسم خاص ندارند، چون بواسطه ی منحل کردن خود در یک طبقه یا یک دسته شخصیت خود را از دست داده اند. این ها مرا یاد فرد منتشر هایدگری می اندازد. اصالت یک فرد در آن است که مقهور "فرد منتشر" - به آلمانی: داس من - نشود. اصالت امری است که در تجربه ی زیسته ی روزمره آغاز می شود و به دریافت بنیادهای هستی می انجامد. کسی که از ابتدا خود را از روزمرگی بکند و به انتزاع بیافکند، نه تنها خود را از داشتن شخصیت محروم کرده، بلکه بنیاد جهان را از دسترس خود خارج ساخته است. چنانکه هایدگر خود تذکر داده است، زبان جلوه گاه این اصالت است و رسیدن به بنیاد هستی حراست از زبان را نیز می طلبد، آن هم زبانی نه کوششی و قاعده مند بلکه جوششی و شاعرانه، حدااقل در دوره دوم تفکر هایدگر - البته حرف هایدگر در نهایت گویی به زبان یونانی و پیوند ریشه شناسانه ی زبان آلمانی با یونانی می رسد و آنقدرها هم همه جا قابل تسری نیست
Profile Image for Sina.
121 reviews128 followers
September 22, 2025

مجموعه ریویو‌های به‌جا مانده - 1

این کتابو حدود یک سال پیش تموم کردم و تقریبا چیزی جز فضای کلی یکی دو تا داستان بیشتر تو ذهنم نمونده. تنها داستانی که میشه گفت ساختار داستان کوتاه (حداقل به شکلی مدرن) رو داره، داستان «دوستی خاله خرسه»ست. بقیه داستان‌ها تقریبا همون فرم حکایت و قصه های عامیانه رو دارن.

از اونجایی که چیزی از تک تک داستان ها یادم نمونده که بخوام بگم، میخوام به داستان اول این کتاب یه گریزی بزنم و بعدش در مورد موضوعی حرف بزنم که چندین ماه بعد از اتمام این کتاب بحثش بالا گرفت ولی به همون سرعتی که بالا اومد، محو هم شد.


خلاصه‌ای از داستان فارسی شکر است:

راوی داستان (بدون نام) بعد از پنج سال به ایران برمیگرده و پلیس اونو به همراه سه نفر دیگه، بدون هیچ دلیل مشخصی میندازه زندان. یکی از اون ها جوانک فرنگی مآب و دیگری هم شیخی عمامه به سره. نفر چهارم که دیرتر از بقیه میاد، یک دهقان ساده‌ایه به اسم رمضان که اون هم مثل بقیه نمیدونه چرا دستگیرش کردن. رمضان سراغ شیخ میره و وقتی از زبان پیچیده و پر از کلمات عربی شیخ چیزی نمیفهمه به سراغ جوانک فرنگی مآب میره. جوانک هم انقدر از کلمات فرانسوی تو حرف‌هاش استفاده می‌کنه که رمضان بیشتر از قبل گیج میشه. آخر از همه رمضان سراغ راوی میاد و با اون میتونه به فارسی‌ای صحبت کنه که متوجه بشه. آخر داستان که همه زندانی ها آزاد میشن، رمضان از راوی می‌پرسه که اینا به چه زبانی صحبت میکردن؟ راوی هم در جواب میگه اینا هم مثل من و تو ایرانین و اون‌ها هم فارسی صحبت می‌کنن.

*********************************************

چند ماه بعد از خوندن این کتاب، یه سخنرانی پخش شد از مدیرعامل نستله تو ایران که صدای یه سری‌ها رو درآورد. یسریا گفتن این داره به چه زبانی صحبت میکنه و حمله کردن، یه سریا هم اومدن به دفاع از اون شخص و طبق معمول تبدیل شد به یه دعوای چرت و پرت که از توییتر تا لینکدین سر و صداش میومد و ملت فقط داشتن خرخره همو میجوییدن.

حالا چیزی که منو به فکر فرو برد طرز صحبت کردن خودم و خیلی از اطرافیانم بود. اینکه چجوری در طی سال‌ها من هم به تدریج صحبت کردنم عوض شد و کلمات انگلیسی لابه لای حرفام میاوردم. بعد این اتفاق، بیشتر و بیشتر در مورد این قضیه "فارسی" حرف زدن با ایرانیا دور و برم صحبت می‌کردم و واسه خودم سوال شده بود که اصلا فارسی درست چیه؟

وقتی از بقیه میپرسم چرا اینجا این کلمه رو انگلیسی گفتی با یه سری جواب خیلی رایج مواجه میشم: «این کلمه معادلش تو فارسی نیست… این کلمه اصلا ترجمه فارسی نداره… فارسیِ این کلمه منظور رو درست نمیرسونه…» و از این قبیل جواب‌ها. چیزی که در جواب خیلی وقت‌ها میگم یا حداقل خودم بهش فکر میکنم اینه که فلانی،… اصلا رفتی بگردی ببینی این کلمه معادل داره یا نه؟ اصلا رفتی یکم تحقیق کنی؟ و خیلی وقت‌ها درگیر این میشم که واقعا برای فلان کلمه چه جایگزینی میشه آورد و در اکثر مواقع به این نتیجه میرسم که مشکل از این نیست که این کلمه معادل نداره یا هرچی. مشکل جاییه که منِ فارسی زبون به اندازه کافی متن فارسی "خوب" نخوندم. متن فارسی که دو کلمه به سوادم اضافه کنه یا حداقل اون کلمه‌هایی که سال‌هاست از دهن کسی نشنیدیم و به مرور از دایره واژگان فعالمون پاک شده رو یادآوری کنه.

معمولا بعد از گفتن این جملات توی جمع، بحث به دو سمت کشیده میشه.

1- خب اگه انگلیسی اخ و پیفه، چرا خودت از این همه کلمه عربی استفاده میکنی؟ اصلا اگه قراره زبان پاک باشه، خب چرا اول کلمات عربی رو حذف نکنیم؟

2- الان انتظار داری همه آدمای فارسی زبون بیان کار و زندگی شونو بذارن کنار، کتاب فارسی "خوب" بخونن و کلی فکر کنن که اینجا چه کلمه فارسی ای رو میشه جایگزین کرد؟

موضع شخصی خودم در مورد سوال اول اینه که به نظرم از یک جایی به بعد دیگه این کلمات بیگانه نیستن، جزیی از خود اون زبان میشن و تلاش برای پس زدنشون و سره نویسی یه تلاش بیفایده‌ست. دوم هم که این قضیه هجوم یک زبان خارجی به زبان یک کشور دیگه فقط برای ایران رخ نداده و نمونه خیلی بارز و مشابهش میشه خود زبان انگلیسی و ماجرای ویلیام فاتح و اینکه چجوری در عرض 300 سال زبان فرانسوی و انگلیسی قدیم با هم ادغام شد. اصلا این قضیه داد و ستد کلمات و وام گیری از زبان‌های دیگه ویژگی هر زبان پویاییه و جلوگیری ازش یا تلاش برای "پاکسازی زبان" از بیخ کار بیخود و نشدنی‌ایه. از طرفی همین واژگان دخیل دایره واژگان گوینده یا نویسنده اون زبان رو وسیع‌تر میکنن و اجازه ساخت مفاهیم متنوع‌تری رو میدن. در همین مورد ارجاع میدم به این بخش از مصاحبه بورخس.

ولی چیزی که بعد این نقطه نمیدونم اینه که خب اگه تنوع و انعطاف خوبه، پس چرا باید در برابر کلمات انگلیسی مقاومت کرد؟ اصلا تا چه حد میشه انعطاف نشون داد؟ اینکه دروازه های یه زبان رو تا چه حد میتونیم باز بذاریم؟ اینکه مرز رو کجا میشه کشید، کجا میشه گفت این کلمه میتونه بیاد و بیگانه نیست، اون کلمه رو باید انداخت دور و جایگزینش کرد و…. آیا اصلا مقاومت کردن در برابر ورود کلمات انگلیسی و استفاده جایگزین فارسی تو این زمان که فضای مجازی و محتوای انگلیسی با قدرت داره میتازونه، کاری هست که منجر به تغییر بشه؟

و اما در مورد سوال دوم. باز هم میگم که این ها نظر شخصیم هست. به نظرم همه افراد جامعه قرار نیست بشینن کتاب بخونن، چه برسه به کتاب خوب که بیاد زبانشونو تقویت کنن. و خب اصلا همون بحث همیشگی پیش میاد که ملتی که حقوق و نیازهای اولیش براورده نشده، چطور میتونه این مسائل دغدغش باشه. با این حساب باید نتیجه بگیریم که هیچ کسی هیچ مسئولیتی نداره؟ آیا اصلا قشر کتابخون یا کلا کسایی که حرفشون گوش‌ شنوا داره وظیفه‌ای در مورد این موضوع دارن؟

همه این بالا منبر رفتن‌ها و قصه گفتن‌ها به این خاطره که من بعد از سه سال بودن تو جامعه ایرانی‌های خارج از کشور، گهگاهی از مدل فارسی حرف زدن اطرافیانم زده میشم.‌ و مشکلم هم اصلا این نیست که چرا بجای هلیکوپتر نمیگن بالگرد. مشکل اینه که چرا بجای رانندگی کردن میگن درایو کردن، یا صد تا مورد و موقعیت مشابه دیگه که خیلی راحت میتونیم فارسیشو بگیم. فکر میکنم این موج از کلمات و اصطلاحات فارگلیسی که از سال‌ها قبل وجود داشته و بیشتر از زبون ایرانی‌های خارج نشین شنیدن میشده، حالا به لطف فضای مجازی و ولاگ‌ها و… یواش یواش وارد گفتار روزمره عموم ایرانی‌ها شده و بعد یه مدت جایگزین کلمات اصلی میشه حتی.

از نظرات شما در رابطه با سوال‌های بالا و انتقادات شما استقبال میشه. و البته اگه منبع خوبی برای مطالعه در این زمینه می‌شناسید هم معرفی کنید.

پ. ن.: کلمه دوم خود این متن انگلیسیه :) بجای ریویو چی‌ میشه گفت؟ نظر؟ مرور؟ نقد؟
Profile Image for Astraea.
139 reviews1 follower
October 17, 2017
مجموعهٔ داستان یکی بود یکی نبود به عنوان آغازگر راه نوین داستان نویسی در ایران شناخته شده و جمالزاده به دلیل پیوند قوی‌اش با ادب گذشته فارسی از ادبیات داستانی فرنگ نیز بهره برده‌است.
او در اغلب داستان‌هایش از مثل‌ها و تشبیه‌های ساده و زیبا برای زینت نثر خود استفاده می‌نمود و سعی داشت که آن تشبیه‌ها صرفاً یک تشبیه نباشد بلکه همسو با فضای داستان باشد و البته در برخی موراد بر جنبهٔ طنز داستان نیز اضافه کند.
Profile Image for Mohammad.
121 reviews19 followers
May 3, 2020
یک‌شاهکار فوق العاده لذت بخش
که هم تاریخ معاصر دارد
هم جامعه شناسی
و هم طنازی
Profile Image for Reza Mardani.
172 reviews
November 13, 2015
یاد دبیرستان و کنکور و کباب غاز و کتاب ��دبیات که زیر کلمه ها و عبارت ها خط می کشیدیم و معنیش رو زیرش می نوشتیم عجیب واسم زنده شد. ولی از این خاطرات که بگذریم نامردا عجب سانسوری کرده بودن داستان رو :)
بقیه کتاب هم که داستان های کوتاهیه به سبک و لحن خاص جمالزاده
Profile Image for Hosein Kashanain.
53 reviews24 followers
Want to read
January 14, 2024
کتاب «جهان‌بینی در ایران پیش از انقلاب» بود که مطالعه آثار جمالزاده رو برای من جذاب کرد. چرا؟ چون اون کتاب توضیح میده جمالزاده چقدر تحت تاثیر اندیشمندان عصر روشنگری بوده و ازشون یاد گرفته. از داستان‌های کتاب «یکی بود یکی نبود»، داستان «بیله دیگ بیله چغندر» کاملاً من رو یاد «نامه‌های ایرانی» مونتسکیو و «کاندید» ولتر انداخت و بهم ثابت کرد جمالزاده هشتاد سال قبل چقدر دقیق آثار متفکران عصر روشنگری رو مطالعه کرده و چقدر بهشون علاقه داشته.
Profile Image for Abolfazl Nasri.
306 reviews4 followers
March 24, 2024
فارسی شکر است ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
رجل سیاسی ⭐️⭐️⭐️⭐️
دوستی خاله خرسه ⭐️⭐️⭐️
درددل ملاقربانعلی⭐️⭐️⭐️
بیله دیگ بیله چغندر ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
ویلان‌الدوله ⭐️⭐️⭐️⭐️
ضمنا انتهای کتاب مجموعه‌ای از اصطلاحات فارسی گردآوری شده که خیلی جالبه.
Profile Image for Sayyid Ali mar’ashi.
198 reviews4 followers
May 20, 2020
یکی بود یکی نبود
سید محمد علی جمال زاده
ایرانی باشی و از جمال زاده نخوانده باشی؟! نسخه اصلی ماجرای «کباب غاز» را بخوانی و روده بر نشوی؟! حاشا و کلا!
پدر داستان نویسی نوین ایران برخلاف بزرگ علوی به سراغ سیاست نرفت و عمری به کاوش و حفظ ذخایر ادبی میهن اش اهتمام ورزید. تنها ۱۳ سال از عمر ۱۰۶ ساله خود را در ایران زندگی کرد اما تا به آخر ایرانی زیست و مانند جلال ال احمد یگانه راه موثر در اصلاح عیوب ملی مردمانش را زبان طنز یافت.
بسی محظوظ شدیم از خواندنش.
پ: مطالعه این کتاب را به همه پیشنهاد می کنم.
Profile Image for Hamidreza Jafarsalehi.
38 reviews21 followers
May 26, 2018
داستان کباب غاز را که احتمالا خیلی هامان از کتاب های درسی دبیرستان به خاطر داریم-که البته چاپش با سانسور همراه بود!- و در همان سالها و با دید دانش آموز مجبور به مطالعه و آزمون دادن اصطلاحات سرشار عامیانه ی داستان موجب درد سر ما شده بود. اما حقیقتا شیرینی زبان و قابل فهم بودن آن یعنی که سادگی حکایت دلچسب بوده و باقی حکایات هم همانندند.
دیباچه ی نخست کتاب که حالا انگار بیانیه ی آزادی داستان فارسی از سنت است، دیدگاه جمالزاده در مورد ادبیات داستانی و اهمیت اصطلاحات و حکایات عامیانه و در ادامه تلاش خود برای این منظور در حکایات بعدی نشان می دهد.
Profile Image for فؤاد.
1,128 reviews2,363 followers
January 14, 2020
شکل و شمایل حکایت گونۀ داستان های جمالزاده رو همه مون می شناسیم.
اما به نظرم از بین داستان های این مجموعه، داستان «دوستی خاله خرسه» بر خلاف اسمش، خیلی به داستان مدرن نزدیک بود. هر چند این داستان هم شبیه باقی داستان ها با نثر و شیوۀ روایت جمالزاده شروع می شد، اما پایان داستان صحنه ها و فضاها کاملاً یک داستان مدرن بود.
Profile Image for Ali.
Author 17 books676 followers
April 16, 2008
محمدعلی جمالزاده
آثار جمالزاده در نثر فارسی و قصه نویسی را نه می شود با آثار بعداز او، و نه با آثار نویسندگان اروپایی همدوره اش در ابتدای قرن بیستم، مقایسه کرد. برای درک بهتر آثار جمالزاده و بدعت هایی که در نثر و قصه نویسی معاصر ما گذاشته باید آنها را با آثار نویسندگان ایرانی همدوره ی او، مثلن نوشته های کسانی چون "اعتمادالسلطنه"، "امین الدوله"، زین العابدین مراغه ای، میززا ملکم خان، آخوند زاده و میرزا آقا تبریزی، یا در نهایت با نثر میرزا حبیب اصفهانی در ترجمه ی "حاجی بابا" مقایسه کرد تا بدعت های او در قصه نویسی و ساده نویسی، و حد تاثیر گذاری اش بر داستان نویسی معاصر فارسی را بهتر دریافت. متاسفانه جمالزاده هم مثل بسیاری از نویسندگان ایرانی، داستان نویسی را از روی خواندن داستان های اروپایی فراگرفته و چندان به نقد و بررسی، به ویژه از نظر آکادمیک آشنا نبوده است. از همین رو با وجودی که آثارش از "پلات"ها و هسته های اصلی زیبایی برخوردار است، اما داستان و شخصیت های آن دچار نارسایی ها و کمبودهایی هستند که بعد از مدتی که از انتشار آنها می گذرد، جذابیت خود را از دست می دهند و از یادها می روند. عیبی که در کار اغلب داستان نویسان ما دیده می شود.
در مجموعه ی "یکی بود، یکی نبود"، غیر از "فارسی شکر است"، بقیه ی قصه ها هم از زمینه و هسته ی خوبی برخوردار اند. مثلن "رجل سیاسی" یا "دوستی خاله خرسه" و... نشانه های درک نویسنده از داستان کوتاه معمول زمانه در اروپا را با خود دارند. اما از آنجا که سابقه ی صد و چندین ساله ی داستان نویسی در غرب، هنوز به زبان فارسی راه نیافته بوده و جمالزاده اولین قدم های لرزان این کودک را برداشته، برای کسی که حتی چند داستان خوب خوانده باشد، اضافات و کمبودهای بی دلیل، بسیار دارند و ملال آور بنظر می رسند.
بعداز یکی بود، یکی نبود، تقریبن تمامی آثار جمالزاده با همان نثر و همان مضامین تا اوایل دهه ی چهل منتشر شده. "صحرای محشر"، "تلخ و شیرین"، "راه آب نامه"، "دارالمجانین"، "قصه قصه ها"، "کهنه و نو"، "آسمون و ریسمون"، "قنبرعلی" و... همه شامل روایاتی حکایت گونه اند که به زبانی متعلق به همان دوره نوشته شده اند. سر و ته یک کرباس در دو جلد که به یک خود زندگی نامه شبیه است، و همین طور کشکول جمالی در دو جلد، پر اند از شرح سنت ها و شکل و شمایل اتاق و خانه و کوچه و محله های قدیم اصفهان و تهران و... شرح بسیاری از سنت ها و اصطلاحات رایج میان مردم و... مجموعه ی آثار جمال زاده به همان "کشکول" می ماند، انبانی از اصطلاحات معمول در زبان و فرهنگ فارسی در دوران مشروطه تا انتهای دوران قاجار، پر از خاطرات کودکی و نوجوانی و بعضن یکی دو سفری که نویسنده بعدن در سال های رضاخانی و بعد از شهریور بیست به ایران داشته. از نظر آشنایی با برخی سنت های جاری در خانواده و کوچه و خیابان و بازار، آثار جمالزاده خواندنی ست.
Profile Image for Parisa.
151 reviews298 followers
August 15, 2013
بنظرم داستان بیله دیگ بیله چغندر بهترین داستان این کتاب بود،در مجموع جالب بود ،قشنگ حس میکردی طی این همه سالها روحیات و اخلاق ایرانی ها خیلی ثابت مونده
Profile Image for Farnaz.
360 reviews124 followers
November 14, 2022
از بین مجموعه داستان‌های جمالزاده این کتاب برای من از همه شیرین‌تره. طنز رندانه‌ای داره و اشکالاتی که به نظر نویسنده در جامعه‌ی ایرانی وجود داره رو به لحن جذابی روایت کرده.
Profile Image for Sheyda.
204 reviews11 followers
November 1, 2015
صراحت بیانش خیلی دلنشین بود، نویسنده بزرگ و دوستداشتنی. تصوری از مشکلات و یا طرز تفکر مردم اون سالها نداشتم، خیلی برام جالب بود که همین مسائلی که هنوز ما درگیرشیم و همین گلایه هایی که از بابت بیسوادها یا روشنفکرنماها و... داریم جز مشکلات قدیمی و باسابقه کشورمونه
Profile Image for Amin.
418 reviews440 followers
January 29, 2023
جمالزاده با مبحث جالبی در نقد ادبیات ما شروع میکند که پیرامون استبداد ادبی است "در ایران ما بدبختانه عموما پا را از شیوه پیشینیان برون نهادن را مایه تخریب ادبیات دانسته و عموما همان جوهر استبداد سیاسی ایرانی که مشهور جهان است در ماده ادبیات نیز دیده میشود". و این را در تضاد با دنیای غرب میداند که به نوعی در آنها نوشتن حول دموکراسی ادبی میگردد. بر این مبنا به مقایسه‌ای میپردازد که به اندیشه مشروطه نزدیک میشود یعنی میگوید "در کلیه مملکتهای متمدن که سررشته ترقی را به دست آورده‌اند انشای ساده و بی‌تکلف عوام فهم روی سایر انشاها را گرفته" که مضمونی مشابه بحث نمایش‌نامه و داستان برای ترویج دانش و آموزه‌ها در جامعه مشابه با اندیشه آخوندزاده و طالبوف است وقتی اضافه میکند که "انشای ساده ممدوح است و نویسندگان همواره کوشش میکنند که هرچه بیشتر همان زبان رایج و معمولی کوچه و بازار را با تعبیرات و اصطلاحات متداوله به لباس ادبی درآورند" و پا را فراتر می‌گذارد و علاوه بر اینکه مانعی به نام استبداد ادبی را به تحلیل خود اضافه میکند صورتی از فواید رمان را هم بیان میکند. برای نمونه می‌گوید "طبقات ملتی را که به حکم اختلاف شغل و کار و معاشرت خیلی از چگونگی احوالات و خیالات و حتی از جزییات نشست و برخاست یکدیگر بی‌خبراند از حال یکدیگر خبردار و به هم نزدیک میکند". یا می‌گوید "چون انسان عموما به خواندن چیزهای رمان مانند راغب و ذاتا مایل است از این راه میتوان هرگونه تبلیغ پروپاگاند سیاسی یا غیر آن هم نمود" که نظیر این حرف را امروز راحت‌تر میتوان زد

البته در این راستا بزرگترین فایده رمان را در مبحثی میداند که دوباره به بحث الفبا و فاصله زبان محاوره از زبان مطبوع نگارش یعنی زبان محاوره عوام برمیگردد که ریشه در فکر علمای مشروطه دارد "از مهمترین فایده‌های رمان و انشای رمانی فایده‌ای است که از آن عاید زبان و لسان یک ملت و مملکتی میگردد چون که فقط انشای رمانی که مقصود از آن انشای حکایتی باشد خواه به شکل کتاب یا قطعه تئاتر و یا نامه و غیرهم می‌تواند موقع استعمال برای تمام کلمات و تعبیرات و ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات و ساختمانهای مختلف کلام و لهجه‌های گوناگون یک زبانی پیدا کند" که به نوعی راه‌حلی برای مقابله با استبداد ادبی را نیز پیشنهاد میکند. این اندیشه‌ای است که ریشه آن را در فرهنگ ما میبیند و به نقل از مستشرقی فرانسوی به نام باربیه دو مینار میگوید "در عالم اسلام اگر کسی بخواهد همان طور که حرف میزند بنویسد و کلمات جاریه و ساختمانهای کلام و شیوه و طرز صحبت را در کتابی یا نامه‌ای بیاورد اسباب کسر شان و توهین به نفس و لوث مقدسات میشود و حکم خیانت به معانی را حاصل می‌نماید" و از این رو رسالتی برای روشنفکران قائل میشود "همانا بهترین راه ترقی ادبیات ایران امروزه هم آن است که ادبا و فضلای آن مملکت... جولان قلم خود را وسیع‌تر ساخته و در تمام شعبه‌های ادبیات از نثر و نظم ... کار کرده و مدام با تالیفات و تصنیفات تازه به تازه خود در کالبد سرده شده ادبیات ما جان تازه‌ای دمیده" و این گونه مجموعه این داستانها را حرکت خود در این زمینه میداند

بر این اساس داستانهای خواندنی و ساده این مجموعه را میتوان در راستای همین اندیشه‌ها دید. از داستان اول یا همان فارسی شکر است که به نقد دو طرز بیان رایج از تریبون روشنفکری و دینی می‌پردازند که وقتی زبان عام و معیاری وجود ندارد باعث نوعی طنز و البته گرفتاری میشود یا داستان رجل سیاسی که درنقد سیاستمداران در ایران و زد و بندهای آنها و البته ارتباط آن با جهل عمومی مردم در جامعه است که از منظر سیاسی به داستان دوستی خاله‌خرسه و نقد حضور نیروهای خارجی و رفتار منفعت‌طلبانه آنها با کمک جهل داخلی و غفلت و ضعفهای مردم ما می‌پردازد. این نگاه درداستان بیله دیگ بیله چغندر شکل دیگری می‌یابد و فرهنگ سنتی و جهل مردم و طبقه مذهبی و البته نخبه سیاسی از دید یک ناظر خارجی به نقد کشیده می‌شود

دو نکته حاشیه‌ای جالب هم یکی طنزی فوق‌العاده و با استفاده از مقوله تکرار در داستان درد دل ملاقربانعلی است و دیگری جمع‌آوری اصطلاحاتی شیرین در پایان کتاب است که خواندنی هستند و البته نشان میدهند که بسیاری از این اصطلاحاتی که در زمان جمالزاده غریب بوده و نیاز به جمع‌آوری و توضیح داشته‌اند امروزه وارد زبان معیار شده‌اند
Profile Image for Sadegh Hasanpour.
57 reviews18 followers
December 18, 2013
من به این کتاب پنج ستاره می دهم، چون با این کتاب پا در راه کتابخوانی گذاشتم، یادمه این قدر شیفته داستان کباب غاز اوون شده بودم که دوست داشتم همه کتاب های محمد علی جمال زاده را بخوانم. که بعدها فقط یکی دیگه خواندم و آن هم داستان های کوتاه برای بچه های ریش دار.
الان که این رو می نویسم، خیلی از داستان های وی یادم نمیاد، اما یادم هست که یک معلم ادبیات داشتیم، از آن آدم های بی نظیر روزگار، آن زمان دالنشجو ارشد ادبیات بود. از کتابخانه دانشگاه برای ما کتاب می گرفت و ما هم با ذوق فراوان کتاب ها را می خواندیم. یادم هست که این اولین کتابی بود که برای ما آورد و این کتاب را از بعد کلاس شروع کردم به خواندن، به علت بعد مسافت، در تاکسی و اتوبوس مداوم این کتاب را می خواندم. اما ابن نخستین تجربه بود از کتابخوانی و غرق شدن در کتاب. داستان ها را یکی پس از دیگری می خواندم و ماهیت طنز نثر جمال زاده آدم را به قهقهه می انداخت.
خیلی کم پیش میاد که کتابی را دوبار بهوانم ، اما این کتاب جمال زاده برای من حس نوستالژی را زنده می کند.

اگر بیابم بی شک دو باره غرق خواندنش می شوم.
Profile Image for محمد یوسفی‌شیرازی.
Author 5 books208 followers
April 16, 2014
جمال‌زاده را پیش‌آهنگِ داستان کوتاه در ایران دانسته‌اند؛ بااینکه اغلب داستان‌های کوتاهش حکم خاطره‌نویسی‌هایی را دارد فاقدِ ویژگی‌های شناخته‌شده‌ی داستان کوتاه امروزی. احتمالاً دیدگاه صواب‌تر آن است که هدایت را پایه‌گذار داستان کوتاه ایرانی بدانیم. بااین‌همه، جمال‌زاده آغازگر راهی است تازه و بی‌سابقه و بر گردن ادبیات معاصر نثر حق بزرگی دارد. این دِین و اهمیت به‌ویژه به جنبه‌ی زبانی آثار او مربوط می‌شود که تاثیر بسزایی در راه‌دادن عامیانگی به نوشتار داستانی دارد. لحن خودمانی و ملموس او رنگ‌وبوی خاصی به سبکش داده است. وی در ترسیم شخصیت ایرانیان و واقیعت‌های روزمره‌ی آنان نیز دست توان‌مندی دارد و همین ویژگی، داستان‌هایش را بسیاربسیار خواندنی می‌کند.
Profile Image for Ali moharamkhani.
43 reviews12 followers
July 2, 2016
به نظرم اولين مجموعه داستان مدرن ايراني بوده كه از بعضي داستاناي امروزي نويسنده هاي داخلي هنوز هم يه سرو گردن بالاتره. من از داستان يا به قول خود جمالزاده حكايت بيله ديگ بيله جغندر از همه بيشتر خوشم اومد. خوندن اين كتاب تشويقم كرد بقيه آثار جمالزادرو هم بخونم. نميدونم تو اينهمه سال چرا سراغشون نرفتم....
117 reviews
Read
February 2, 2017
من به این کتاب پنج ستاره میدم ، داستان کباب غاز رو بیشتر از همه دوست داشتم و از خوندنش لذت بردم ،منو برد به گذشته ها به دوران دبیرستان و روزهای خوش نشستن پشت میز وروی نیمکت های وزین مدرسه ، که کاش همیشه در کلاس درس بودم و استادی در گوشم درس را زمزمه می کرد ،دلتنگ اون روزام ،روزای بی دغدغه ، که تنها دغدغه م این بود که نمره ای کمتر از بیست نگیرم . حس خوبی داشت خوندن این کتاب
Profile Image for Arezu Wishka.
269 reviews253 followers
July 10, 2013
سبک مورد علاقه ام نیست.اما نثرش برخلاف حالت معمول به دلم میشینه و خب داستان هایی که تعریف میکنه رو آدم کامل لمس میکنه.اما مطمئن نیستم که یه بار خوندنش برای همه واجب باشه یا نه.میتونم بگم از خوندنش پشیمون نیستم اما علاقه ای به دوباره خوندنش ندارم.
Profile Image for Masoud Irannejad.
196 reviews131 followers
December 20, 2017
یک شاهکار فوق العاده زیبا و خواندنی از استاد جمالزاده
تک تک داستان هاش رو دوست داشتم و ازشون لذت بردم
Profile Image for Mohsen.
183 reviews108 followers
April 15, 2017
کتاب خیلی خوبی بود، با توصیفات خاص و مختص جمال زاده
حکایت 4 و 5 ام خیلییی خوب بود
مخصوصا قسمتی که درباره کلاه سفید ها میگه :))

سفید کلاه ها، که به "شیخ" و "آخوند" معروف هستند. این ها در میان مردم احترام خاصی دارند و چون به کلاهشان شناخته می شوند، هر چه پارچه گیر می اورند می پیچند دور سرشان و حالت مناری پیدا میکنند که بر سر آن لک لکی باشد.
یک روز محرمانه از یک نفر ایرانی پرسیدم اینها چرا اینطور کله خود را می پوشانند. گفت: ندیده ای وقتی که انگشتی معیوب میشود سر آن را کهنه می پیچند، اینها هم مغزشان عیب دارد و میخواهند نگذارند از خارج هوای آزاد به آن برسد!! :)
Profile Image for Hosna.
473 reviews18 followers
July 10, 2023
همچنان همان گرفتاریها، همچنان همان بدبختیها.
Profile Image for Kimia.
34 reviews5 followers
May 12, 2018
یکی بود یکی نبود اثر محمدعلی جمالزاده، اولین مجموعه ی داستان کوتاه فارسی شناخته میشه. کتاب شامل شش داستان کوتاهه که در نسخه ی دیجیتال، حکایت معروف "کباب غاز" هم به شش داستان قبلی اضافه شده. روی هم رفته کتاب خیلی خوبیه که شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی دوران مشروطه رو به زبان طنز نقل میکنه. لحن داستان ها دوست داشتنی و صمیمیه. بیشتر از همه، از داستان "بیله دیگ، بیله چغندر" در این کتاب خوشم اومد که دو تا راوی داره و یکی از راوی ها، توریستی هست که مشکلات ایران رو در قالب خاطرات سفرش به ایران بیان میکنه. آثار هدایت، جمالزاده و دهخدا رو که میخونم میبینم ایران از دوران مشروطه تا امروز (خب اگه دقیق تر بگم از زمان صفویه تا امروز) هیچ فرقی نکرده
Profile Image for Sana.
101 reviews6 followers
December 16, 2018
من به صورت پیش فرض بر این معتقدم که جمال زاده خوب مینویسه مگه این که خلافش ثابت شه
نثر قوی جمال زاده حتی اگر زیادی طولانی هم باشه دل آدم رو نمیزنه و این بزرگ ترین امتیاز یه نویسنده می تونه باشه
که جذاب بگه
از دل مردم بگه
و حرفش رو به دل مردم بنشونه
این کتاب رو دوست دام چون جمال زاده رو قبول دارم خیلی
Displaying 1 - 30 of 108 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.