مفهوم جامعۀ مدنی (و واقعیت آن) تنها در چارچوب نظام فکری و وضعیت تاریخی معین قابل طرح و درک است زیرا جزئی از کل وسیع تر را تشکیل می دهد که عبارت است از تجدد یا مدرنیته. اگرچه اصطلاح «جامعۀ مدنی» همانند بسیاری مفاهیم دیگر مانند آزادی، دموکراسی و غیره، در گذشته، بخصوص در یونان باستان، مطرح بوده است اما باید دقت کرد که این اصطلاحات در اندیشه مدرن معنا و مضمون متفاوت و گاه متباینی از مفاهیم قدیم پیدا می کنند. بنابراین کنار هم چیدن مضامین متفاوت، به صرف اشتراک لفظی می تواند بسیار گمراه کننده باشد. باید هر مفهوم را در چارچوب نظامی که به آن متعلق است تجزیه و تحلیل کرد و از طرح مجرد مفاهیم، و التقاط و خلط اجزاء ناسازگار پرهیز کرد. جامعه مدنی به صورتی که امروز از آن سخن می گوییم و درباره آثار و نتایج آن به بحث می نشینیم آشکارا مفهومی متعلق به اندیشه مدرن است، بنابراین بدون طرح و درک مقدمات اندیشه مدرن و الزامات منطقی آن، نمی توان به طور علمی درباره جامعه مدنی بحث کرد.
برخلاف تصور کتاب ب طور منسجم درباره یک موضوع مشخص نیست و مجموعه مقالاتی شامل سیاست اقتصاد جامعه شناسی به قلم دکتر غنی نژاد است و نقد نوشته هایی از دکتر کاتوزیان و دکتر اباذری و جوابیه هایی به این نوشته هاست . با خواندن کتاب با رویکرد غنی نژاد که گرایشات لیبرال دارد آشنا میشویم .انگیزه خودم خوانش مفصلتری از جامعه مدنی بود اما این موضوع تنها بخشی از کتاب است جامعه مدنی چیست؟ کتاب میگوید در جوامع طبیعی انسان دارای حقوق تکالیف و قوانین است ولی چیزی تضمین کننده برای این حقوق وجود ندارد و این باعث وضع جنگ میشود.برای رفع این مشکل انسان به اراده و رضایت خود وارد جامعه سیاسی یا جامعه مدنی میشود که در ان افراد حق اجرای قانون را به منظور حفاظت از حقوق فردی به حکومت واگزار میکنند به عقیده لاک انسان در جامعه مدنی اگرچه از بعضی ازادیها محدود میشود ولی ارادی واقعی را انجا به دست می اورد چون دیگر ازادی در معرض خطر نیست ولی این به این معنا نیست که هر حکومتی الزاما مدنی است . از منظر نویسنده شالوده جامعه مدنی یک ساحت اقتصادی مستقل از قدرت سیاسی (دولت) است هر نهاد و حزب و تشکلی که مبنای مادی و اقتصادی دارد یا وابسته به حکومت است یا مستقل از ان پس تشکلی که مجرای مالی حکومتی داشته باشد به سختی میتواند از آن مستقل باشد ! نویسنده میگوید صرفا ایجاد تشکل های صنفی مطبوعات و حزب و ...باعث ایجاد جامعه مدنی نمیشود بلکه در واقع توسعه سیاسی و ازادی های سیاسی ( مطبوعات احزاب تشکلها ی صنفی و غیره) و مشارکت دموکراتیک مردم محصول جامعه مدنی است نه مقدم بر آن ... قسمتهایی از کتاب: «چسباندن صفت دینی به پدیده های مدرنی مانند روشنفکری و دموکراسی حکایت از رویکرد ایدئولوژیک و ناتوانی از درک ماهیت این پدیده ها دارد. این رویکرد در حقیقت شکل ارتقایافته وسواس انقلابیون اوایل انقلاب اسلامی در ملی زدایی از فرهنگ سیاسی و جایگزین ساختن صفت اسلامی به جای آن بود.صفت ملی را از مجلس شورا برداشتند و صفت اسلامی را به جای آن نشاندند بدون اینکهتوجه کنند نمایندگانی از ادیان غیراسلامی در آن طبق قانون اساسی حضور دارند و قاعدتا از حقوق و اختیارات یکسان با نمایندگان مسلمان برخوردارند . روشنفکری مفهومی برگرفته از نهضت روشنگری سده هیجدهم میلادی در اروپاست و ناظر بر الویت دادن عقل و استدلال منطقی بر احتجاج های اعتقادی و نقلی در مباحث نظری است ...بنا بر این متصف کردن آن به دینی آن را دچار تناقض میکند.» «دموکراسی به یک معنا عبارتست از وسیله ای مناسب برای رسیدن به هدفی متعالی ( آزادیهای فردی) و به معنای دیگر وسیله و هدف در یک جا جمع می شوند و دموکراسی ( حاکمیت مردمی ) خود همان هدف متعالی یعتی قدرت است . این دو نتایج متمایزی میدهد. مفهوم اول مبتنی بر فلسفه نومینالیسای و فردگرایانه است و یکی از پایه های حقوق بشر را تشکیل میدهد ، درحالی که دموکراسی به معنای حاکمیت مطلق مردم ریشه در نوعی نگرش کل گرایانه و جمع گرایانه دارد و در نهایت و به طور منطقی به استبداد و توتالیتاریسم منجر میشود. اگر دموکراسی را از دریچه حاکمیت نگاه کنیم و انرا حاکمیت مردمی نامحدود و مطلق بدانیم دیگر هیچ تضمینی برای بقای نهادهای آزادی وجود نخواهد داشت زیرا آزادی با حکومت نامحدود و مطلق از هر نوع که باشد ناسازگار است» «دموکراسی و سوسیالیسم در یک کلمه با هم مشترکند اما با این تفاوت که دموکراسی برابری را در آزادی میخواهد در حالی که سوسیالیسم آن را در عذاب و بردگی .هایک معتقد است که سوسیالیسم به این علت برای روشنفکران در کشورهای غربی آزاد جذابیت دارد که وضع موجود را نقد میکند و دارای ارمانشهری برای اینده است درحالیکه لیبرالیسم از وضع موجود دفاع میکند و فاقد ارمانشهر است ارمان آزادی برای کسانی جذاب است که انرا تجربه کرده و از دست داده اند ... »