احمدرضا احمدی در ساعت ۱۲ ظهر روز دوشنبه ۳۰ اردیبشهت ماه ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. پدر وی کارمند وزارت دارایی بود و ۵ فرزند داشت که احمدرضا کوچکترین آنها بود. جد پدری وی ثقةالاسلام کرمانی، و جد مادریاش آقا شیخ محمود کرمانی است. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران کوچ کرد. در دبستان ادب و صفوی تهران دوران ابتدایی را به پایان برد و دورهٔ دبیرستان را در دارالفنون تهران به پایان رساند. در سال ۱۳۴۵ دورهٔ خدمت سربازی را به عنوان سپاهی دانش در روستای ماهونک کرمان آموزگاری کرد.
چه ظلم مبهمی است این خون که در رگهای من جاری است. بیا که هراس تو جامه بر تنم تنگ میسازد من که از پیراهن رها بودم تو، به کاسهای شکسته خیره من صدای شکستن را از ابتدا شنیده بودم. مخاطب از سیر صعود فرو افتاد و من به شامگاه قدیمی عشق هیجان داشتم. سوار پیر از صعود روشن من خبر داشت و من صاحب سعادتِ ناموجه در نور بودم.
نگاه کن مرا که چشم کم کم نایاب میشود مهارت دوست داشتن در زبان مادری گُم میشود پس یاد کنیم از برفی که بر بام است از شاخهای که در باد است میدانم تو در خانهام چشم از بام و یاد از شاخه را گُم کردی میدانم دور از آینه کسی را نمیشناسم و پارهٔ ابر را در لباس تو گُم میکنم روزی مُبهم است، نه اَبریست، نه آفتاب دارد از من مهلت بخواه که خبرهای دور را با هم بشنویم پیش از آنکه بمیریم به خانه رویم لباسهای تابستانی هنوز در خانه ذخیره است
این کتاب مجموعهی شعرها و نثرهای احمدرضا احمدی در دههی پنجاه است. شعرها حسابی با شعرهای سالهای اخیرش متفاوت است اما نثرها همان است که در کتابهای کودک و نوجوانش هم میبینیم.