Jump to ratings and reviews
Rate this book

عشق قابیل است

Rate this book

88 pages, poetry

First published January 1, 2006

1 person is currently reading
20 people want to read

About the author

نجمه زارع

3 books14 followers
«عشق قابیل است» نخستین و تنها مجموعه‌ی منتشر شده از مرحومه نجمه زارع است که با تمام ناتمامی، پدیده‌ای نو در غزلسرایی بود که اگر زندگی مجالی دوباره به شاعر جوانش می‌داد، ناسروده‌های ناب بسیار داشت.

مرحومه نجمه زارع، 29 آذر 1361 در کازرون پا به جهان گذاشت و سپس به قم آمد. دانش آموخته رشته عمران دانشگاه همدان بود. پنج شنبه 31 شهریور ماه 1384 در بیمارستان گلپایگانی قم چشم از جهان فرو بست.‏

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
9 (23%)
4 stars
18 (46%)
3 stars
11 (28%)
2 stars
1 (2%)
1 star
0 (0%)
Displaying 1 - 11 of 11 reviews
Profile Image for Momen ahmadi.
113 reviews28 followers
December 14, 2017
به پلک تو می بخشم تمام روز و شب ها را

که تسکین می دهد چشمت غم جانسوز تب ها را


به دست آور دل من را چکارت با دل مردم...

تو واجب را به جا آور رها کن مستحب ها را


دلیل دلخوشی هایم چه بغرنج است دنیایم

چرا باید چنین باشد،نمیفهمم سبب ها را




ش
Profile Image for sæm.
131 reviews99 followers
May 6, 2010
وامانده ام كه تا به كجا مي توان گريخت
از اين هميشه ها كه ندارند باورم
حال مرا نپرس كه هنجارها مرا
مجبور مي كنند بگويم كه بهترم..
.........
Profile Image for Aye.
6 reviews7 followers
July 10, 2009
خود را اگرچه سخت نگه داری از گناه
گاهی شرایطی است که ناچاری از گناه
هر لحظه ممکن است که با برق یک نگاه
بر دوش تو نهاده شود باری از گناه
گفتم: گناه کردم اگر عاشقت شدم
گفتی تو هم چه ذهنیتی داری از گناه
سخت است اینکه دل بکنم، از تو، از خودم
از این نفس کشیدن اجباری، از گناه
بالاگرفته ام سرخود را اگرچه عشق
یک عمر ریخت بر سرم آواری از گناه
دارند پیله های دلم درد می کشند
باید دوباره زاده شوم، عاری از گناه
Profile Image for Zohreh Hanifeh.
388 reviews104 followers
June 1, 2019
این شعرها دیگر برای هیچ کس نیست
نه! در دلم انگار جای هیچ کس نیست

آن‌قدر تنهایم که حتی دردهایم
دیگر شبیه دردهای هیچ کس نیست

حتی نفس‌های مرا از من گرفته‌اند
من مرده‌ام در من هوای هیچ کس نیست

دنیای مرموزی‌ست ما باید بدانیم
که هیچ کس این‌جا برای هیچ کس نیست

باید خدا هم با خودش روراست باشد
وقتی که می‌داند خدای هیچ کس نیست

من می‌روم هر چند می‌دانم که دیگر
پشت سرم حتی دعای هیچ کس نیست
Profile Image for Alireza Farahani.
160 reviews25 followers
August 29, 2025
هرچه این احساس را در انزوا پنهان کند،
می‌تواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟

عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز
کشته‌ی خود را نمی‌داند کجا پنهان کند؛…

در خودش من را فروخورده‌ست؛ می‌خواهد چقدر
ماه را بیهوده پشت ابرها پنهان کند؟!

هرچه فریاد است از چشمان او خواهم شنید
هرچه را او سعی دارد بی‌صدا پنهان کند

خسته هرگز نیستم؛ بگذار بعد از سال‌ها
باز من پیدا شوم، باز او مرا پنهان کند؛…
.
.
.
دیدمت چشم تو جا در چشم‌های من گرفت
آتشی یک لحظه آمد در دلم دامن گرفت

آن قدر بی‌اختیار این اتفاق افتاده که
این گناه تازه‌ی من را خدا گردن گرفت

در دلم چیزی فرو می‌ریزد آیا عشق نیست؟
این‌ که در اندام من امروز باریدن گرفت

من که هستم؟ او که نامش را نمی‌دانست و بعد
رفت زیر سایه‌ی یک "مرد" و نام "زن" گرفت

روزهای تیره و تاری که با خود داشتم
با تو اکنون معنی آینده‌ای روشن گرفت

زنده‌ام تا در تنم هُرم نفس‌های تو هست
مرگ می‌داند: فقط باید تو را از من گرفت
Profile Image for Fatishaah .
33 reviews30 followers
August 17, 2017
خبر به دورترین نقطهٔ جهان برسد
نخواست او به من خسته بی‌گمان برسد
شکنجه‌ بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد
چه می‌کنی اگر او را که خواستی یک عمر
به راحتی از کسی از راه، ناگهان برسد
رها کنی برود از دلت جدا باشد
به آن که دوست‌ترش داشته، به آن برسد
رها کنی بروند و دوتا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطهٔ جهان برسد
گلایه‌ای نکنی، بغض خویش را بخوری
که هق‌هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که... نه نفرین نمی‌کنم نکند
به او که عاشق او بوده‌ام زیان برسد!؟
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد
Profile Image for Abolfazl Sharbati.
67 reviews46 followers
July 13, 2015
پارسال این کتاب رو یه جایی دیدم که انتظارشو نداشتم، گرفتمش؛ تا این که چند وقت پیش این بیت رو دیدم «حال مرا مپرس که هنجار ها مرا* مجبور می کنند بگویم که بهترم» دیدم از همین دفتر شعر هست. این شد که ترغیب شدم بخونمش. و
تعداد کمی از غزل ها زیاد نچسبید بهم، اما خیلی هاش چسبید، شاید بشه این کلیشه رو به کار بُرد که: احساساتْ تو خیلی از غزل ها موج می زد. برام ملموس بود
Profile Image for Davut.
33 reviews
November 25, 2012
این مجموعه‌ی شعر که به دست‌م آمد، کاملن اتفاقی بود. نمی‌شناختم‌ش. حتا اسمی هم از او نشنیده بودم. ولی خب اولین شعر مرا جذب خودش کرد و من همین‌طور ادامه دادم و مجموعه تمام شد.
دوست داشتم در کل. خدایش بیامرزد.
699 reviews29 followers
April 15, 2021
بعید نیست سرم را غزل به باد دهد
و آبروی مرا در محل به باد دهد


 زبان سرخ و سرِ سبز و چند نقطه...، مرا
دوصد کنایه و ضرب‌المثل به باد دهد


 چه‌قدر نقشه کشیدم برای زندگیم
بعید نیست که آن را اجل به باد دهد
______________

ضعیف و لاغر و زرد و صدای خواب‌آور
کنار بستر من قرص‌های خواب‌آور


لجن گرفتم از این سرگذشت ویروسی
از این تب، این تبِ مالاریای خواب‌آور


منی که منحنی زانوان زاویه‌دار
جدا نمی‌کندم از هوای خواب‌آور


همین تجمع اجساد مومیایی شهر
مرا کشانده به این انزوای خواب‌آور


زمین رها شده دورِ مدارِ بی‌دردی
و روزنامه پر از قصه‌های خواب‌آور


هنوز دفترِ خمیازه‌های من باز است
بخواب شعر! در این ماجرای خواب‌آور
1 review
May 6, 2024
بیا گناه کنیم عشق را ... نترس خدا

هزار مشغله دارد، سر خدا گرم است

من و تو اهل بهشتیم اگرچه می گویند

جهنم از هیجانات ما دو تا گرم است

به من نگاه کنی، شعر تازه می گویم

که در نگاه تو بازار شعرها گرم
This entire review has been hidden because of spoilers.
Displaying 1 - 11 of 11 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.