Jump to ratings and reviews
Rate this book

خمره

Rate this book
داستان اين کتاب در يک روستا مي گذرد. خمره اي که بچه‌هاي مدرسه‌ي روستا در آن آب مي‌نوشيدند شکسته است و ديگر قابل استفاده نيست. مدير مدرسه، دانش‌آموزان و برخي از اهالي تلاش مي‌کنند تا به نحوي اين مشکل را حل کنند. اين داستان شرح ماجراهايي است که در اين مسير رخ مي‌دهد. اين کتاب تاکنون بيش از يک‌صد هزار نسخه به چاپ رسيده و به زبان‌هاي آلماني، اسپانيايي، هلندي، فرانسوي، انگليسي، آلبانيايي و ترکي استانبولي ترجمه شده است.

150 pages, Paperback

First published January 1, 1989

18 people are currently reading
512 people want to read

About the author

Houshang Moradi Kermani

31 books12 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
362 (29%)
4 stars
461 (37%)
3 stars
298 (24%)
2 stars
79 (6%)
1 star
22 (1%)
Displaying 1 - 30 of 109 reviews
Profile Image for سـارا.
294 reviews229 followers
July 29, 2020
هر کتابی که از هوشنگ مرادی کرمانی میخونم حسم اینه چجوری اینقدر محشر قصه تعریف میکنه؟ اینقدر دلنشین و شیرین؟
بنظرم داستان‌هاش منحصر به سن و سال نیست و هر زمانی بخونی کلی کیف میکنی از اینهمه خلاقیت. از یه خمره به اون سادگی داستانی با این جذابیت نوشتن فوق العاده است، فوق العاده..
Profile Image for Peiman E iran.
1,436 reviews1,091 followers
January 19, 2016
بسیار بسیار زیبا و خواندنی
دوستانِ عزیزم... اگر اندکی در داستان بیاندیشید، متوجه خواهید شد که کوزه در این داستان بهانه ای بیش نیست.... چراکه داستان، داستانِ فقر در اندیشه و خردِ اهالی روستا و در کل کسانی هست که خرد و اندیشه رو به نوعی به ایمان و خرافات فروخته اند
به هر حال از هر دری که ایمان و دین وارد شود، خرد و عقل از در دیگر بیرون میرود... و اینگونه شما فقیر میشوید
تنها انسان با خِرد در این داستان « خاور» بود... زنی عاقل که متأسفانه این احمق های دین زده اون رو مجنون و دیوانه خطاب میکردن، و امثال کدخدا به اون امر و نهی میکردن
در کل خوب بود

پیروز باشید و ایرانی
Profile Image for Farnoosh Farahbakht.
63 reviews372 followers
October 19, 2015
با اینکه این کتاب برای کودکان و نوجوانان هست اما هیچ چیزی نباید بتونه لذت خوندن یک کتاب خوب رو از آدم بگیره حتی سن و سالش."خمره" یه کتاب روان و خوشخوان با بیانی گرم و صمیمانه است."مرادی کرمانی" در این کتاب از یه موضوع به ظاهر پیش پا افتاده یه داستان بسیار پر ماجرا ساخته و شکستن یک خمره در دبستانی در روستا رو دستمایه پرداختن به مسائلی چون فقر مادی و فرهنگی قرار داده. این روستا و آدمهاش و شکستن خمره ی مدرسه نمونه کوچک شده ای است از جامعه ی ما و مسائلی که هر روزه باهاشون دست به گریبانیم
Profile Image for مجید اسطیری.
Author 8 books550 followers
September 7, 2017
به بهانه 16 شهریور زادروز هوشنگ مرادی کرمانی


هوشنگ مرادی کرمانی یکی از جهانی‌ترین داستان‌نویسان ماست. یک جورهایی می‌شود گفت این نویسنده‌ای که خود جایزه‏ی "هانس کریستین اندرسن" را گرفته، هانس کریستین اندرسن ماست.

داستان‌های او در ذهن مخاطب ایرانی همان قدر جاگیر شده‌اند که "دخترک کبریت فروش" یا "جوجه اردک زشت" هانس کریستین اندرسن دانمارکی در ذهن مخاطب غربی. "قصه‌های مجید" و "مهمان مامان" و "خمره" از حافظه‏ی مخاطب داستان ایرانی پاک نمی‌شود.

مرادی کرمانی یک داستان‌سرای سنتی است که برای بچه‌ها "قصه" می‌گوید. قصه‌گویی در آثار او نقش بسیار مهمی دارد. قصه‌های شنیدنی بسیاری دارد که به ساده‌ترین زبان‌ها برای کودکان و نوجوانان بگوید. "خمره" یکی از این قصه‌های شنیدنی ست.

داستان "خمره" در یک روستای ناشناخته‏ی مثالی ایران می‌گذرد که فقر مسئله‏ی اصلی بسیاری از ساکنان آن است. حالا فقر نه تنها در خانه‌ها حضور دارد، بلکه چهره‏ی خشنش را به بچه‌های مدرسه هم نشان می‌دهد: بچه‌های مدرسه در زنگ تفریح از یک خمره‏ی بزرگ آب می‌خورند که شیر ندارد و برای آب خوردن از آن " لیوانی حلبی را سوراخ کرده بودند و نخ بلند و محکمی بسته بودند به آن. بچه‌ها لیوان را پایین می‌فرستادند، پر آب که می‌شد بالا می‌کشیدند و می‌خوردند؛ مثل چاه و سطل."



از همین ابتدای داستان با بچه‌هایی روبرو می‌شویم که باید مثل بزرگ‌ترها زندگی کنند و فرصتی برای کودکی کردن ندارند. "مثل چاه و سطل" شباهت دنیای کودکانه‏ی آنان در مدرسه را به دنیای سخت بزرگ‌ترها را نشان می‌دهد.

گره به داستان می‌افتد و "یک روز صبح که بچه‌ها به مدرسه آمدند، دیدند خمره ترک‌خورده و آبش پاک خالی شده. آب خمره، راه کشیده بود و رفته بود توی باغچه." و با یک تشبیه زیبا و تلخ "خمره مثل آدم کوتاه و چاقی که حالش به هم خورده باشد، وا‌رفته بود. تکیه داده بود به درخت. طناب، بیخ حلقش را سفت چسبیده بود. انگار خفه‌اش کرده بودند یا گرفته بودش که نیفتد."

مرادی کرمانی همیشه همین طور بی رودروایسی و تلخ بچه‌ها را با مسائلی درگیر می‌کند که چندان به دنیای قشنگ آن‌ها ربطی ندارد. در "مهمان مامان" هم دنیای بچه‌ها با دنیای بزرگ‌ترها به شدت گره خورده است. و "مجید" را به یاد بیاوریم که چه قدر سخت می‌توانست شور و شوق نوجوانی‌اش را به "بی‌بی" بفهماند. در "چکمه" هم لیلا و چکمه‌اش به شدت با مادر و گرفتاری‌هایش گره خورده است.

می‌توانیم بگوییم مرادی کرمانی هیچ‌وقت بچه‌ها را در دنیای کوچک و بسته‏ی خودشان ندیده. همیشه دنیای آن‌ها را با دنیای بزرگ‌ترها و با مشکلات بزرگ‌ترها گره زده. مرادی کرمانی همیشه راه "بزرگ شدن" را به بچه‌ها نشان داده.

مشکل خمره هم به همه‏ی بچه‌ها مربوط می‌شود و همه را در یک موقعیت قرار می‌دهد. پولدار و فقیر ندارد، پسر و دختر ندارد. انگار همه تبدیل به یک تن می‌شوند که باید فکری برای خمره مدرسه بکنند. و این وسط "قنبری" نقش ویژه‌ای پیدا می‌کند چون پدرش بلد است خمره را درست کند.

یک بار دیگر نویسنده دنیای بچه‌ها را با دنیای بزرگ‌ترها گره میزند. قنبری باید با پدرش چک و چانه بزند که تعمیر خمره‏ی مدرسه را قبول کند. و حالا تعمیر خمره‏ی مدرسه یک عالمه تخم‌مرغ و خاکستر می‌خواهد. و این یعنی یک بار دیگر بچه‌ها باید دم بزرگ‌ترها را ببینند و با دنیای بزرگ‌ترها درگیر شوند. مرادی کرمانی همیشه حواسش به "رشد" بچه‌ها هست و این درگیر شدن با مسائل بزرگ‌سالی را راهی برای بزرگ شدن آن‌ها ساخته.

در این میان فقط می‌ماند یک مسئله و آن تصویری است که در مجموع آثار مرادی کرمانی، از ایران و جامعه‏ی ایرانی ساخته می‌شود. این تصویر اگرچه برای نوجوان ایرانی خیلی آموزنده و مایه‏ی رشد است اما برای مخاطب خارجی همراه با پیام "محرومیت" و حتی "عقب‌ماندگی" است. خمره‌ای که با الاغ می‌آورند و می‌برندش مثل یک بلندگو "عقب‌ماندگی" را در این جامعه داد میزند. یا در داستان "نخ" از مجموعه "لبخند انار" تصویر سخت و زننده‏ی فقر را می‌بینم و کودکی که در میانه‏ی این تصویر فقط باید بخوابد.

داستان خمره تابلویی از سختی و محرومیت بچه‌هایی است که بی گناه‌اند و حق دارند بهترین‌ها را داشته باشند. بچه‌هایی که فرصتی برای بچگی کردن ندارند و باید زود بزرگ شوند. و البته بزرگ‌هایی که از صدقه سر بچه‌ها خودشان را پیدا می‌کنند و کودک درونشان را به یاد می‌آورند و خصلتهای خوب بچه‌ها را پیدا می‌کنند:" عمو جان هر روز عصازنان می‌آمد، از سر دیوار مدرسه رک می‌کشید و خمره را نگاه می‌کرد. انتظار می‌کشید مدرسه باز شود. بچه‌ها دور خمره جمع شوند، جیغ و ویغ کنند و ازش آب بخورند."
Profile Image for Arghavan-紫荆.
330 reviews77 followers
April 21, 2025
اگر بخوام یه کتابی رو با کلمه‌ی "زلال" توصیف کنم؛ قطعا این کتابه...
ساده و روان و دلنشین...
مرادی کرمانی با ساده‌ترین موضوع ممکن، ماجرایی رو خلق کرده که واقعا درگیر کننده‌ست، محیط و داستان و شخصیت‌ها آشنا و زنده‌ن و قلم نویسنده انقدر خوش‌خوانه که توی یه بعدازظهر میشه کتاب رو تموم کرد.
یادمه یه قسمت از داستان رو توی کتاب فارسی دوران مدرسه هم داشتیم و اونجا همش دلم میخواست ادامه‌ش رو بدونم ولی کتاب رو پیدا نکردم و فراموش شد تا الان...
Profile Image for Nastaran.
129 reviews105 followers
July 24, 2020
امثال من که سال‌ها بعد از شروع کتابخونی، گودریدز نصب کردن و هیچ وقت کتابایی که خوندن رو لیست نکرده بودن یه دردسر بزرگ دارن : دردسر به یاد آوردن کتاب‌های خونده شده.
هراز چند گاهی، وسط درس یا ورزش یهو به ذهنم میرسه : عه! فلان کتاب رو تو ۱۳ سالگی خونده بودم و چقدر لذت برده بودم.

گاهی هم داستان بعضی کتاب ها یادم میاد ولی عنوان و نویسنده رو بخاطر نمیارم و هیچ وقت نمیتونم پیداشون کنم.

این کتاب خیلی دوست داشتنی بود. بعد از گذشت این همه سال، داستان و سرگذشت خمره به خوبی تو ذهنم هس.
یادمه که چقد با قلم نویسنده همراه شده بودم و شخصیت‌ها رو درک میکردم.
توصیه میکنم حتما بخونیدش و از فضای روستایی توصیف شده لذت ببرید :)
Profile Image for Elham.
46 reviews10 followers
January 6, 2021
موضوعی بسیار ساده با داستان پردازی بی نظیر آقای مرادی کرمانی. بعد از شنیدن سه اپیزود پادکست طنزپردازی که مربوط به جناب مرادی کرمانی بود باعث شد مشتاق بشم آثارشون رو بخونم و الحق که تجربه ی شیرینی بود. حتما سراغ کتاب های دیگه ایشون هم خواهم رفت.
درسته که کتاب برای سنین نوجوانان نوشته شده بود ولی خیلی دقیق بود و می شد به کل جامعه بسط داد داستان رو.
از متن کتاب:
می دانیم که غیبت کردن از گناهان بزرگ است، اما چه می شود کرد مردم این جا جز پشت سر هم حرف زدن و چیزهایی به این و آن بستن تفریح و سرگرمی دیگری ندارند.
Profile Image for Mohadese.
420 reviews1,132 followers
May 31, 2017
خب این کتاب کلی خاطرس برای من
اولین کتابی که از هوشنگ مرادی کرمانی خوندم و پدرم بهم هدیه دادن
خوندن و خلاصه کردن این کتاب تکلیف عید دوم راهنماییمون بود
در مورد خود کتاب هم خیلی ساده و دوست داشتنی و هم مطابق با فرهنگ ایرانیه
Profile Image for Zahra Pakdel.
75 reviews28 followers
March 15, 2021
از یه خمره ساده میشه این همه قشنگ قصه گفت؟ بله اگر هوشنگ مرادی کرمانی باشی!
Profile Image for Mina khamoushi.
190 reviews205 followers
January 14, 2016
با این کتاب خوندن یاد گرفتم. اولین کتاب مستقلی که خوندمم همین بود.
لطیفه خمره. خیلی لطیفه
زندگی آدمایی که همه هم و غم شون چه جوری آب خوردن بچه ها تو زنگ تفریحه واسه ماها غیرقابل درکه البته ولی سادگیش فوق العاده به دل میشینه
Profile Image for Maei.
55 reviews22 followers
February 19, 2021
داستان فوق‌العاده ساده و روان است ، بدون هیچ مقدمه‌ای راجع به زمان یا مکان ، ناگهان می‌بینید که وسط مدرسه هستید و دارید به خمره نگاه میکنید . البته که مرادی کرمانی این مساله را روش کار خودش میداند و گفته : روراست ، هرچه را که خودم خوشم می‌آید ، صاف و ساده ، خام و خالص میریزم روی کاغذ .
کتاب توصیفات دلنشینی دارد ، هیچ اتفاق شگفت انگیزی در کار نیست اما جاذبه‌ی باور نکردنی‌ای باعث میشد که کتاب رو نشه کنار گذاشت . مثل این بود که دفتر خاطرات مدیر مدرسه را کسی برای شما میخواند ، پر از زندگی و روزمرگی است ، آدم های واقعی ، اتفاقات واقعی و زندگی واقعی !
پایان کتاب رو اصلا اصلا دوست نداشتم ، همه چیز به معنای واقعی تموم میشه، نه دغدغه‌ای و نه سوالی توی ذهن باقی میمونه و دغدغه اصلی داستان که خمره بوده هم به کلی کنار گذاشته میشه .
کتاب دلنشینیه و شمارو با خودش همراه میکنه 🏺
Profile Image for Leila.
206 reviews78 followers
July 23, 2018
هرچند اين كتاب براي نوجوانان نوشته شده ولي انقدر تعريف شنيده بودم و جايزه برده بود كه مشتاق خواندنش بودم.

اين داستان حكايت روستايي دور افتاده و اهالي آن است كه مدرسه اش خمره ندارد و مشقّت هايي را براي بدست آوردن خمره اي تازه متحمّل مي شود؛ البته ناگفته نماند بخشي از اين سختي ها را خود اهالي و ندانم كاري هايشان باعث شده اند.

از آنجايي كه مشت نمونه ي خروار است، اين حكايت داستان هرروزه ي اين مرز و بوم است .

مرداد٩٧
Profile Image for Ardavan Bayat.
367 reviews64 followers
January 10, 2022
خوانش: 1400.10.20

کتاب نوجوانانه‌ی خوبی بود. شاید بیشتر از سه ستاره باید نمره می‌دادم! حس می‌کنم مرادی‌کرمانی نمونه‌ی خوشبین و امیدوار و طنزپردازِ ساعدی ست. البته پس از خوانش عزاداران بیل باید چنین نظری می‌دادم!
Profile Image for Mostafa.
433 reviews51 followers
August 23, 2021
3 stars
داستان کوتاه خمره، بیانگر محیط اجتماعی ایران در دهه پنجاه و شصت هست.( داستان در سال ۱۳۶۷ نوشته شده) ... مردمان این روستا در حقیقت معرف مردم این کشور هستند.... اینجا با حاکمیتی مواجه هستیم که ناتوان از تدارک یک خمره برای مدرسه است و برای تهیه آن همواره بهانه می آورد( سردی هوا، بدی راه و...) و مردمان این روستا که ماحصل سیاست های فرهنگی و سیاسی این حاکمان هستند، کاری جزء غیبت، دورویی و مانع تراشی و منفعت طلبی ندارند. منتظرند کسی بیاید و مشکلشان را حل کند... هیچ کس احساس مسئولیت نمی کند...کدخدای روستا که نماینده حاکمیت هست، برایش کوچکترین اهمیتی نداره که مدرسه به مشکل برخورده و هنگامی که یک زن( خاور خانوم ) احساس مسئولیت می کند و کاری را که حاکمیت باید انجام بدهد را داوطلبانه متقبل می شود ، نیش و کنایه های مردم را به جان می خرد و در صدد حل مسئله برمی آید و خانه به خانه برای جمع کردن پول دور آبادی را می زند که خمره نو و سالم خریداری بشود، نه تنها کدخدای روستا با او همکاری نمیکند بلکه ابراز ناامیدی هم می کند.... جالب است که خاور خانوم که درصدد رفع مشکل است، دیوانه خوانده می شود....گویی هر آنکه بخواهد مشکلی را در این جامعه و سرزمین حل کند، کم عقل است چون بیهوده دنبال دردسر می گردد( روحیه جهان سومی ها در مواجهه با مشکلاتی که حل آن نیازمند همکاری گروهی است) ،خصوصا در جامعه ای که همه از مسئولیت و تعهد، فراری هستند... معلم مدرسه نماد انسانی وظیفه شناس در یک جامعه با حکومتی ناکارامد و شاید فاسد است... تمام تلاشش را میکند، حتی ناامید می شود و میخواهد آنجا را ترک کند اما می ماند و ادامه می دهد
Profile Image for Farnaz.
360 reviews124 followers
June 19, 2020
مرادی کرمانی شکستن یک خمره رو دست‌مایه قرار می‌ده تا افکار مردمان یه جامعه‌ی روستایی و معلم مدرسه‌ی اون روستا رو برا ما روایت کنه. در خلال این روایت سعی می‌کنه رو مسائلی مثل فقر، بی‌سوادی، منفعت‌طلبی و چیزهایی از این دست هم دست بذاره
تجربه‌ی بدی نبود خوندنش
Profile Image for Pedram.
168 reviews44 followers
December 24, 2014
موضوع ساده‌ای که به دست نویسنده توانمندی بیُفتد اینگونه جذاب و خوش‌ساخت درمی‌آید. هر از گاهی باید ازین کتابها خواند. تا در سادگی مردمان روستایی غرق شد و با سرمای زمستان روستا سرد شد و با گرمایش زندگی کرد. سختی‌هایی که همچنان در گوشه و نقاط ایران پابرجاست را به یاد آورد و درنگی کرد در زندگی خویش. مشکلاتمان اینقدر پیچیده شده که بهم خوردن اوضاع مدرسه‌ای با شکستن کوزه آبخوری گلی برایمان تعجب آور است.
Profile Image for Amir K.
33 reviews8 followers
July 21, 2019
باورتان می شود کسی بتواند از یک خمره ی ساده، آن هم یک خمره ی ساده ی فکسنی در مدرسه ی یک روستای دورافتاده، همچو داستانی بیرون بکشد؟ من که باورم نمی شد! خواندم و حالا باور دارم که اگر نویسنده، نویسنده باشد و اگر قصه گو، قصه گویی قابل و اگرتر نویسنده و قصه گو هوشنگ مرادی کرمانی، حتماً می شود! خیلی خوب هم می شود
Profile Image for Zahra Dashti.
443 reviews118 followers
November 17, 2023
کتاب خمره، ما را به زمانی می‌برد که احتمالا آدم‌های دهه چهل و پنجاه شمسی، چیزهایی از آن به خاطر داشته باشند. زمانی که آب لوله‌کشی حتی در خیلی از شهر‌ها هم نبود، چه برسد به روستاهای کوچک و دور افتاده‌ای که داستان هوشنگ مرادی کرمانی آنجا رخ می‌دهد. زمان داستان دقیقا مشخص نیست، اما قطعا قبل از انقلاب اسلامی است، در روستایی دورافتاده با مدرسه‌ای پنج کلاسه که فقط دو دانش آموز دختر دارد رخ می‌دهد. قصه از جایی شروع می‌شود که خمره‌ی مدرسه که در حیاط، زیر درخت نشسته و طناب دور گردنش او را به درخت بسته ترک می‌خورد و آقای صمدی، مدیر و معلم و تقریبا همه کاره‌ی مدرسه را به دردسر می‌اندازد. پیدا کردن خمره‌ی نو در آن روستا غیرممکن است و آوردنش از جایی دیگر بسیار دشوار، فارغ از مسئله‌ی هزینه‌ی آن. چالش‌های صمدی برای آب خوردن بچه‌ها که مثل سنتی اجباری در هر زنگ تفریح باید اجرا شود شروع می‌شود.
اگرچه داستان در زمان و مکانی که برای ما دور و غریب است رخ می‌دهد اما، برخورد آدم‌ها برای ما غیرقابل باور نیست. انسان‌ها در طول تاریخ و در هر جای دنیا که باشند چندان تفاوتی با هم ندارد. افراد روستای داستان مرادی کرمانی هم مردمانی شبیه ما هستند، ساده، خوش قلب اما پر از خطاهای انسانی.
زبان هوشنگ مرادی کرمانی، زبانی ساده است، روایت خطی داستان، در کنار این زبان ساده و شیرین، داستان را چنان همه‌خوان کرده که این کتاب به زبان‌های مختلف نیز ترجمه شده. در واقع این هنر نویسنده است که چُنان زبان روان و ساده‌ای دارد که از کودکی که چند کلاس درس خوانده تا فردی مسن، می‌توانند کتابش را بخوانند و برای همه خواننده‌ها نیز حرفی گفتنی دارد و حرفش را بدون شعار گل درشت و جملات و بدون این که برای این جذب نیازی به روش‌های عجیب و پیچیده یا ادبیاتی با واژه‌هایی نامانوس و عباراتی شعرگونه داشته باشد.
کتاب خمره داستانی روان و خوش‌خوان استدکه اگر فرصت داشته باشید به راحتی در یک نشست می‌توانید بخوانید و با آقای صمدی در حل مشکل خمره همراه شوید.
Profile Image for Neda.
491 reviews82 followers
January 16, 2015
خمره.. داستانی با پیرنگ ساده اما پرماجرا

از نظر من داستان هم برای نوجوانان و کودکان و هم برای بزرگسالان.
جذاب است.
شخصیت اصلی آقای مدیر، آقای صمدی، است که رفتارش را از همان ابتدا و تا پایان رمان داریم.
تا جایی که در پشت کتابم آمده این کتاب به بیش از 6 زبان زنده دنیا ترجمه شده..
راستش تنها به این دلیل بهش 5 ستاره رو ندادم که متوجه شدم اینقدر ترجمه شده..
نمیدونم اما یه جور تعصب دارم نسبت به فرهنگ خودمون. منظورم فرهنگ اصیل ایرانی هست. به نظرم اونقدر که این رمان رو حماقت، خرافه و ج��ل افراد اون روستا تاکید میکنه چیزی از فرهنگ ایرانی رو به خواننده نمیده.
اون هم جو حاکم بر روستاهای خیلی قدیم که البته امیدوارم الان دیگه بهتر شده باشه. درست نمیدونم.. فقط امیدوارم.
به هر حال از داستان لذت بردم و دوستش داشتم.
:)
Profile Image for Roya.
25 reviews41 followers
June 2, 2022
"میدانیم که غیبت کردن از گناهان بزرگ است اما چه میشود کرد مردم اینجا جز پشت سر هم حرف زدن و چیزهایی به این و آن بستن تفریح و سرگرمی دیگری ندارند"
Profile Image for Mahtab.
29 reviews3 followers
September 20, 2025
“از مردم این آبادی چیزی به دل نگیرید. اینها مردم ساده و مهربانی هستند. اما حیف که حرف‌هایی می‌زنند و جگر آدمیزاد را میسوزانند.”

بعد از اینکه قسمت آقای مرادی کرمانی رو در برنامه‌ی اکنون دیدم تصمیم گرفتم که حتما چندتا از کتاب‌های ایشون رو بخونم و این کتاب رو تو کتاب‌خونه‌ی خواهرم پیداش کردم.
چه داستان جذاب و بامزه‌ای داشت، در عین سادگی چقدر خلاقانه بود.
اینکه آدما تا جایی براشون سود و منفعتی نداشت کمکی نمیکردن، حرف درمیاوردن، تهمت میزدن و درست جایی که میخواستی ازشون ناامید بشی یه چشمه از مهربونیشون نشونت میدادن که امیدوارت میکرد و باعث میشد با وجود همه سختی‌ها و ناراحتی‌ها بازم وصل بمونی!
اینکه عصبانی بشی، واکنش بدی داشته باشی و بعدش عذاب وجدان بگیری و دلت بخواد به نحوی جبرانش کنی، همه و همه‌اش واقعا خود زندگی بود.

آقای مرادی کرمانی خودشون خیلی لطیف و دلنشینن، نوشته‌هاشون هم همینجوریه و اینکه خیلی خیلی خوب محیط و زندگی روستایی رو توصیف میکنن.

دوست دارم “شما که غریبه نیستید” هم ازشون بخونم.
Profile Image for Peymanjafari.
212 reviews8 followers
August 28, 2024
بسیار داستان شیرینی بود
مخصوصا قسمت زرده های تخم مرغ..
خاور نماینده خرد بود و آقای صمدی نماینده فداکاری...
چیزی که بیشتر به چشم خورد فقر و خرافات مردم بود...
سراسر داستان مردمی رو دیدیم که دائما پشت سر هم دیگر حرف در میاوردن و فقری که ک باعث شد ایمان از پنجره خارج بشه
Profile Image for Shadi.
75 reviews
January 20, 2021
از اون کتابایی بود که با وجود نگارش خیلی ساده و روانش خیلی خیلی معنای ژرفی داشت.نویسنده با استفاده از یک خمره خیلی زیبا مشکلات و جهل مردمان یک روستا رو بیان کرده بود.جهلی که عاقلان را دیوانه خطاب می کردند.توی بخشی از کتاب گفته شده بود«میدانیم که غیبت کردن از گناهان بزرگ است.اما،چه می شود کرد مردم اینجا جز پشت سر هم حرف زدن و چیز هایی به این و آن بستن،تفریح دیگری ندارند»به نظرم این از قشنگ ترین لحظات کتاب بود.در کل خیلی پیشنهاد میکنم که بخوندیش و لذت ببرید و با مردمان روستایی همراه شوید.

پ.ن:راستش همیشه واسه ی فضای مدرسه ام غر میزدم ولی حالا یکم قدرش رو دونستم😂
5 reviews
Read
July 25, 2007
با اقای صمدی و بچه های روستا زندگی کردم!
هنوز هم هر چند وقت یک بار باید بخونمش و هنر مرادی کرمانی رو تحسین کنم
فضای روستا رو خیلی خیلی قشنگ توصیف کرده
النته بعد از خوندن "شما که غریبه نیستید"متوجه شدم که خیلی از تصاویر کتاب رو میشه در خاطرات "هوشو"پیدا کرد
Profile Image for Mohammad reza khorasanizadeh.
775 reviews65 followers
December 22, 2021
ماجرای جذاب خمره ای در یک مدرسه روستایی که آبخوری بچه هاست و همان اول داستان میشکند
معلم و بچه ها و حتی اهالی روستا کم کم درگیر جایگزین کردن یک خمره دیگر بجای خمره شکسته هستند و این بین ماجراهای مختلفی برای افراد رخ میدهد
داستان جذابی برای نوجوانان است
Profile Image for Sarvenaz Rahmati.
6 reviews
July 26, 2018
هوشنگ مرادی کرمانی قطعا به گردن تمام کودکان و نوجوانان این سرزمین ، حق دارد.
خمره هم که یکی از خواندنی ترین و شیرین ترین آثارشون است.
Profile Image for Asal Akz.
78 reviews3 followers
September 2, 2024
چقدر من دوست دارم بشینم و هوشنگ برام داستان بگه، چقدر چاشنی های این داستان ها به اندازه ست.
نه حوصله ت سر میره و نه گنگ میمونی، تمیز اونجارو جلو چشمت میبینی.
Profile Image for Negin Moradi.
154 reviews33 followers
July 8, 2021
یکی دیگر از آثار زیبای آقای کرمانی. آن را به طور شگفت انگیزی در یک روز مطالعه کردم. آنقدر راحت و روان و صریح نوشته شده بود که به راحتی خوانده و درک می شد. واقعا چیزهایی در زندگی هست که هر کاری می‌کنی انجام نمی‌شوند و پشتشان حسابی حرف در میاید...
Profile Image for Zohre Kamrani.
100 reviews
February 18, 2024
داستانی ساده و بی تکلف، مثل صحبت کردن با دخترِ ساده دلِ روستایی، شیرین بود و گویا. در عین سادگی قدرت پرواز خیال تا دل مدرسه کاهگلی وسط روستا رو داشت
دوست داشتم...
Displaying 1 - 30 of 109 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.