موسيقى ايرانى به همراه موسيقىهاى عربى و تركى خانوادهى بزرگى را تشكيل مىدهد كه بيش از هزار سال قدمت دارد. اين خانواده قرنها داراى اصول و قواعد تقريباً واحدى بوده است و همهى فرهنگهاى تشكيلدهندهى آن، در تدوين اين قواعد نقش داشتهاند. از حدود سه چهار قرن پيش، رفتهرفته، اعضاى اين خانوادهى بزرگ هركدام راه جداگانهاى در پيش گرفته و مسيرهاى متفاوتى براى تحول خود برگزيدهاند. اين تجزيه منجر به پيدايش خانوادههاى موسيقايى كوچكترى، مثل خانوادهى موسيقى عربى (مشرق و مغرب) و خانوادهى موسيقى آسياى ميانه و غيره شده است كه با وجود پارهاى اختلافات، در بسيارى از مبانى نظرى با هم اشتراك دارند. در اين ميان، موسيقى ايرانى به همراه موسيقى آذربايجانى خانوادهى واحدى تشكيل مىدهد كه نكات مشترك فراوانى با موسيقى عراقى دارد. تئورىهايى كه در قرن حاضر براى موسيقى ايرانى نوشته شدهاند بيشتر به مبانى نظرى موسيقى اروپايى توجه كردهاند تا به پيشينهى طولانى مباحث نظرى در موسيقى ايرانى عربى تركى و سالها است كه ضرورت تدوين يك تئورى موسيقى ايرانى، براى آموزش در هنرستانها، كه از دل همين موسيقى برآمده باشد احساس مىشود. كتاب حاضر كه نتيجهى بيش از يك سال نشستهاى مداوم و منظم شوراى تخصصى مبانى نظرى موسيقى ايرانى (از نيمهى تيرماه ۱۳۸۲ تا پايان مردادماه ۱۳۸۳) است براى پاسخگويى به اين نياز تأليف شده است. اين كتاب، با آگاهى از اينكه نظام موسيقايى ايران در حال حاضر با گذشته تفاوتهايى دارد، مفاهيم نظرى بنيادين را از رسالات نظرى كهن اخذ كرده و اصول و قواعد موسيقى ايرانى را از آنچه امروزه در عمل اجرا مىشود استخراج كرده است. اين اصول و قواعد، مربوط به موسيقى كلاسيك ايرانى است كه آن را معمولاً «موسيقى رديفى» مىنامند. مبناى تئورى حاضر، بنابراين، رديف موسيقى ايرانى، به معناى عام آن است و از ملاكگرفتن يك رديف واحد براى تدوين مبانى نظرى موسيقى كلاسيك ايرانى اجتناب شده است.
Hossein Alizâdeh is an Iranian composer, radif-preserver, researcher, teacher, and tar and setar instrumentalist and improviser, described by Allmusic as a leading Iranian classical composer and musician.
کتابی است با ظاهر درسی و نه آکادمیک (هر چند طبعا در پس حرفایش بررسیهای آکادمیک قرار دارد). درسی است یعنی خبری از ارجاع و اشاره به تحقیقات مفصلتر و دقیقتر نیست (مگر صرفا در حد فهرست منابع یک صفحهایاش)؛ خبری از تاریخ تئوری موسیقی ایرانی نیست، خبری از اینکه اصولا باید با این تئوری چه کار کنیم و به چه کارمان میآید نیست و ... . اگر فرض کنیم کسی بخواهد در واحدی درسی تئوری موسیقی ایرانی را بگوید این کتابِ مختصر و گویا گزینهی واقعا مناسبی است. کتاب رویکرد تاریخی ندارد - مثلا به نظریهی ادوار و دوائر و ... اصلا نپرداخته -، صرفا کوشیده برای خوانندهی امروزی به اختصار توضیح بدهد که داستان از چه قرار است. در ضمن تلاش کرده که در سایهی تئوری موسیقی غربی پناه نگیرد و در اصطلاحات و ترتیب بیان و ... از منطق موسیقی ایرانی استفاده کند (البته همین منطق خودش سؤال اصلی است). پس بخوانیدش همچون مدخلی برای فهم ماجرا موسیقی دستگاهی و ردیف - هر چند در ادامه دادن راه از حیث منابع کمکی به شما نخواهد کرد
موسیقی ایرانی برخلاف موسیقی رایج غربی دارای فواصلی به جز پرده و نیم پرده است. این کتاب به خوبی فواصل موسیقی ایرانی را تشریح می کند و دستگاههای مختلف موسیقی ایرانی را از نظر فاصله بررسی می کند.کتاب دیگری که می توانم بگویم بعد از این کتاب خواندنش لازم است شرح ادوار صفی الدین ارموی است
همیشه از نت و خط حامل و کلید سل فراری بودم. از سفید چند ضرب است و سیاه و چهارلاچنگ. چقدر جای یک کتاب مبانی نظری موسیقی بدون دیدن اصطلاحاتی مثل گام و اکتاو و ماژور و مینور خالیاست. یک کتاب با رسمالخط امروزی از مبانی موسیقی خودمان برای خودمان. گمانم غرض نویسندگان این کتاب هم در همین مایهها بوده است و اصلاً کیف این کتاب هم یکجورهایی به همین است، هرچند باز هم خط حامل و گرد سیاه و سفید در آن هست. زبان و مطالب کتاب ساده، اما بسیار بیانگر و کاربردی است و در تفهیم "دستگاه" و ساز و کار آن راهگشا است.