A reissue of the 1975 edition, with four added essays, this collection offers a clear introduction to Strauss' views regarding the nature of political philosophy, its chief contemporary antagonists, its classical forms, and its modern version. It gives the reader Strauss' thoughts on what political philosophy has been and should be again. Selected for their general interest and their accessibility, the essays in the book provide a solid foundation for understanding Leo Strauss and his political philosophy.
Leo Strauss was a 20th century German-American scholar of political philosophy. Born in Germany to Jewish parents, Strauss later emigrated from Germany to the United States. He spent much of his career as a professor of political science at the University of Chicago, where he taught several generations of students and published fifteen books. Trained in the neo-Kantian tradition with Ernst Cassirer and immersed in the work of the phenomenologists Edmund Husserl and Martin Heidegger, Strauss authored books on Baruch Spinoza and Thomas Hobbes, and articles on Maimonides and Al-Farabi. In the late 1930s, his research focused on the texts of Plato and Aristotle, retracing their interpretation through medieval Islamic and Jewish philosophy, and encouraging the application of those ideas to contemporary political theory.
آیا انسانها نسبت به چندهزار سال پیش انسانهای بهتری شدهاند؟ یادم هست وقتی تاریخ تمدن ویل دورانت را از روی تفنن دست گرفتم و مشرق زمین گاهوارهی تمدن را میخواندم، چنین زبانهای نخستین بار در قفل مغزم چرخید. چرا امروز هنوز داریم با موضوعاتی دست و پنجه نرم میکنیم که انسانها در تمدنهای اولیه با آنها روبرو بودند؟ بعدها هر اندازه درخشش کشفها و خلاقیتهای بشر در تمدنسازیها مسحورم کرده باز هم ظنهایی درمورد ایدهی پیشرفت در پس ذهن داشتهام. نه این که قادر باشم پیشرفت را نفی کنم و شواهد آن را ندیده بگیرم یا حتی بخواهم نقد نحیفی بر آن داشته باشم، فقط دیگر ته ذهنم پیشرفت را بدیهی نمیدانم و همین پرسش در مرزهای فلسفه و سیاست کلید آشنایی من با اشتراوس بود.
از سوی دیگر جامعهی ما در وضعیتی به سر میبرد که معیارهای سنتی فرو ریخته و در ظاهر هیچ مانعی برای به پرسش کشیدن سنتها و باورها در حال حاضر وجود ندارد. باورهایی که مرجعیت و اعتبار خود را از دست دادهاند و نظام فکری جدیدی هم سامان ندادهاند. در این وضعیت، مشکلات خوب زیستن و زندگی اخلاقی در سطح اجتماعی و سیاسی با وضوح بیشتری به چشم میآیند. پوچی و دلزدگی از اوضاع، زمانی واضحتر میشود که اغلب با خود میگوییم، وقتی صفآرایی بین خوبی و بدی و مرزهای بین والا و پست از میان رفته است و همه چیز صاف و یکدست شده، پس دنبال چه هستیم؟ حتی در سطح زندگی سیاسی این باشد یا آن، چه فرقی به حال ما میکند؟ با وجود این همه تغییرات در ظاهر، آیا در گذشته وضعیت بهتری نداشتیم؟ چرا با وجود این که میل داریم باز هم تغییر کنیم و بهتر شویم و به حقیقت دست پیدا کنیم، همچنان به صورت نامشروطی میل داریم «آن چه از ماست» باز هم با ما باشد. این میل به زندگی است که ما را وا میدارد دلبستهی گذشته، اموال و داراییها، خانواده، شهر و سرزمین مادری، و حتی عقاید و باورهایمان باشیم. بالاخره انسان با تضاد درونی این دو میل درون خود چه میکند؟ یک پا در این میل و پای دیگر در آن میل!
کدام دانستن و کدام سواد و علمی میتواند بر فراز چنین تضادی قرار بگیرد و میلهای رو در روی هم قرار گرفتهی انسان را متعادلتر کند؟ پروژهی جذاب اشتراوس دست یافتن به چنین شیوهای از زندگی و دفاع از آن است.
فلسفهی اشتراوس، به عبارتی شکار و به تور انداختن سقراطی دوکساها است. عقاید و باورهای پیشافلسفی که باعث میشوند انسان در مقابل حقیقت مقاومت کند و چشم بر واقعیت ببندد. مسلم است که غلبه بر چنین باورهایی با مطالعهی صرف و کلاس و تحصیل دانشگاهی به دست نمیآید.
لئواشتراوس Leo Strauss فیلسوف و محقق معاصر فلسفهی سیاسی به یک معنی فرزند زمانهی خود بود؛ اما به معنی دیگری توانست از سطح روشنفکربازیهای مرسوم زمانهی خود بجهد و مدافع سرسخت « فلسفه به مثابهی یک شیوهی زندگی والا» باقی بماند. او تصمیم گرفت نقشی فراتر از یک منتقد دانشگاهی داشته باشد و با یافتن ظرفیتهای جدید در مدرنیته راهی به سوی «انسانیتر زیستن» بیابد.
اشتراوس هرگز سیستم تربیتی دانشگاه را جدی نگرفت و در مقابل سیستم دانشگاهی رسمی هم هرگز او را به اندازهی کافی جدی نگرفت؛ ولی عمق و وسعت و غنای کارهای فکری او در همین مجموعه مقالاتی که یاشار جیرانی ترجمه و گردهم آورده است نیز دیده میشود. این مقالات به قدری جذاب و جسورانه به نگارش در آمدهاند که مطالعه و خواندن این کتاب میتواند برای علاقمندان، یکی از بهترین گشایشها به دنیای فکری غنی این فیلسوف سیاسی باشد. چون در این کتاب ما با صورتی سیاسی از اشتراوس مواجه میشویم و مسألههایی میبینیم که بیشترین تناسب با وضعیت فکری و سیاسی جامعهی خودمان دارد. به این ترتیب فهم آنها منجر به گشایشهای فکری جدیدی برای مسائل سیاسی- اخلاقی خود ما خواهد بود.
یاشار جیرانی علاوه بر مقدمهی گردآوردندهی مقالات در مورد میراث فکری اشتراوس، مقدمهای کوتاه ولی رسا برای معرفی چهارده مقالهی گرد آمده در این مجموعه و نحوهی چینش مقالات نوشته است؛ که بهتر است خواننده خصوصاً در اولین مواجهه با کتاب «مقدمهای سیاسی بر فلسفه» آن را بخواند. البته به نظرم ترجمهی او برای ارتباط با متنهای اشتراوس قابل اتکاست، ولی نیاز ضروری به ویراستاری دارد.
نام کتاب تا حدی نشان میدهد که پروژهی فکری اشتراوس در اصل سیاسی نیست، اما از آن جایی که وجه مشترک عقاید پیشا فلسفی و پسا فلسفی انسان، سیاسی بودن آنهاست، این مقالات به نوعی بازتابی از چهرهی سیاسی اشتراوس است و البته میتواند مهمترین مسألهی او را هم معرفی کند.
به این مفهوم، فلسفه وقتی دغدغهای سیاسی دارد که انسان در زندگی اجتماعی به عنوان شهروند به ما هو شهروند مجبور است، روشها یا پاسخهایی را در رابطه با شهر یا رژیم مطلوب اش پیش فرض بگیرد. ضمن این که امر انسانی همیشه قابلیتی اخلاقی – سیاسی را با خود حمل میکند؛ بنابراین اولین کوشش فلسفه در خصوص چرا فلسفه؟ دقیقاً از امر انسانی آغاز میکند و عاقبت به امر انسانی هم باز میگردد. چه بسا انسانها همیشه در آغاز در معرض دوکساها و عقاید پیشا فلسفی قرار دارند. بنابراین کار مهم فلسفهی سیاسی رهاکردن طبعهای مستعد از باورهای بدیهی انگاشتهی قبلی و تربیت فلسفی آنهاست. در این معنا فلسفهی سیاسی صورتی از خطابه است. چیزی که میتوان آن را خطابهی اروتیک نامید. یعنی خطابهای که در اساس میل به عشق یا شناخت را تحریک میکند.
این مقالات در زمانهای مختلفی نوشته شدهاند ولی همهی آنها مسألهساز هستند. به این معنا که تلاش میکنند به جای پاسخهای ظاهراً روشن پرسشهایی دقیق و اساسی را بنشاند. اگر چه اشتراوس در اکثر این مقالهها ژست منتقدانه دارد اما نقد او ویرانگرانه و مخرب نیست، بلکه فقط میخواهد بداهت پاسخهای داده شده در مدرنیته را با ظرافت به پرسش بگیرد و به این ترتیب مسألههای جدیدی در خصوص مدرنیتهای که با بحران روبروست طرح کند. به این ترتیب اشتراوس با رشتهی وسیعی از مسائل سر و کار پیدا میکند. هر کدام میتوانند مخاطبان خود را بیابند و بطور مستقل از هم نیز خوانده شوند. در ادامه مرور مختصری بر محتوای مقالات خواهم داشت.
چهار مقالهی نخستین یعنی «فلسفه ی سیاسی چیست؟»،«یک مؤخره»،«حق طبیعی و رویکرد تاریخی» و «نسبیگرایی» استدلالهای پوزیتیویسم و نسبیگرایی تاریخی در مقابل فلسفه را به چالش میکشند. اولی فلسفهی سیاسی را متهم به غیر علمی بودن میکند؛ چون نتیجهگیریهای یک فیلسوف سیاسی هرگز با فیلسوف سیاسی دیگری موافقت نداشته است و نسبیگرایان تاریخی هر فلسفه و اندیشهی سیاسی را منحصر به زمینهی تاریخی خود کرده و آن را برای تمام انسانها نابسنده میدانند. تأکید میکنم هدف اشتراوس هرگز رد این مکاتب نیست ولی زیرکانه از آنها بداهتزدایی میکند. به نظر اشتراوس پوزیتیویسم اگر خودآگاه شود مجبور میشود به اردوگاه تاریخیگرایی بپیوندد و تاریخیگرایی هم در بهترین حالت فقط تفسیری از یک تجربه است و این همان ویروسی است که امروز مدرنیته به آن مبتلاست.
دو مقالهی «تعقیب و آزار و هنر نوشتار» و «در باب نوع فراموششدهای از نوشتار» در مورد شناختهشدهترین و پر آوازهترین کار اشتراوس است یعنی روششناسی خوانش متون تاریخی. ادعای اشتراوس این است که اغلب نویسندگان در سنت فلسفهی سیاسی فن پوشیدهنویسی را در پیش گرفتهاند. بنابراین برای خوانش و فهم آثار هر متفکر باید بین خطوط و نانوشتههای متون را هم خواند و آنها را چنان فهمید که خود میفهمیدند. البته این کاری بس دشوار و شاید ناممکن است، اما این حسن کنجکاوانه را دارد که در مقابل امکان فلسفه در معنای آغازین آن و هر پرسشی اساساً گشوده است و دست کم میتواند صدای نویسنده را از صدای مفسر متن بازشناسد.
مقالات «تربیت لیبرال چیست؟» و «تربیت لیبرال و مسئولیت» به موضوع تربیت جنتلمن/ تربیت توده میپردازند. جنتلمن اشتراوسی همان شخص شریف و خوبی است که از نظر اخلاقی و اقتصادی و سیاسی هم سرآمد است. به نظر او تفکیک بین واقعیت و ارزش سیستم دانشگاهی را از تشخیص ارزشها دور کرده است و بنابراین مطالعات و تحقیقات دانشگاه از توده پیروی میکند. در این صورت نمیتوان به شکل معناداری از تربیت چیزی گفت.
چهار مقالهی بعدی «سه موج مدرنیته»،«در باب قانون طبیعی»،«چگونه فلسفهی قرون میانه را مطالعه کنیم؟» و «در باب فلسفهی سیاسی کلاسیک» جدال مشهور قدیم و جدید را بررسی میکنند. جدالی که با ادعای جسورانهی افول فلسفه در دوران و تفکر مدرن به اوج خود میرسد. او نشان میدهد که چطور تفکر مدرن، فلسفه را در خدمت بهبود بشردوستانه قرار داد و امکان شیوهی زندگی فلسفی را زدود. انتقادهای بعدی در زمینهی مسألهی تکنولوژی و اخلاق، مسألهی پایینآوردن معیارها و ابتذال، مسألهی عدم خویشتنداری در سیاست، توهم کنترل بخت و اقبال و بیتوجهی به تکثر و ظن به ایدهی پیشرفت که نقطهی اتصال من به اشتراوس هم بود، همگی پیامد همان افول فلسفهاند.
البته اشتراوس به شکل هوشمندانهای فراتر از هایدگر قرار گرفت. او میدانست که اکتفا یا توجه بیش از حد به نقد مدرنیته از نظر بشردوستانه بازی در زمین مدرنیته است. به واقع شورشی ظاهری و بینتیجه علیه مدرنیته. به نظر اشتراوس از فلسفه به مثابهی کنیز الهیات تا فلسفه به مثابهی کنیز شهر راه چندانی نیست. در واقع فلسفه برای برخورداری از آزادی در جهان مسیحی بهای گزافی پرداخت.
در نهایت مقالات بسیار جالب «اورشلیم و آتن: تأملاتی مقدماتی» و «پیشرفت یا بازگشت؟ بحران معاصر در تمدن غربی» اختصاص به بررسی محوریترین مسألهی پروژه ی فکری اشتراوس دارند. یعنی تعارضی لاینحل بین الهیات و فلسفه. وحی و عقل. یا زندگی بر اساس اطاعت و زندگی بر اساس فهم خودمختار که سیاسیترین جنبه را دارد. مسألهی بنیادی بحران تمدن، همین تعارض بین اورشلیم و آتن یعنی اعتقاد دینی و بیاعتقادی است. پیدایش مدرنیته و فلسفهی سیاسی مدرن از بیخ و بن دین و الهیات را به شیوهای رادیکال نقد کرده است. اما هنوز قادر نیست پایی را که در اورشلیم مانده است بردارد. یک پا در اورشلیم و یک پا در آتن. این تعارض نه تنها با مدرنیته حل نشده است بلکه فراموش شده و به حاشیه رفته است. راه فلسفه بازگشت متواضعانه به موضع این تعارض و تلاش برای تفسیر دوبارهی تجربیات بشری است. بنابراین فیلسوف همیشه به معنایی فیلسوف سیاسی باقی میماند.
my favorites: three waves of modernity, natural right and the historical approach, and progress or return. What is liberal education? is also incredible and a really digestible little entry into Straussian thought and its approach
A great overview to Strauss’ thought on political philosophy. The essays touch on the modern condition of political science/philosophy, its relation to the pre-modern, the necessity of the return to the study of classical political philosophy, and other things.
"تربیت لیبرال چیست؟ تربت لیبرال نردبانی است که ما از طریق آن تلاش می کنیم از دموکراسی توده ای به سوی معنای آغازین یا اصیل دموکراسی صعود کنیم. تربیت لیبرال کوششی ضروری برای بنیان گذاری یک آریستوکراسی درون یک جامعه توده ای دموکراتیک است."