Jump to ratings and reviews
Rate this book

تمرُّد

Rate this book
"عندها... عاد إلى فضاء بصرك،/ الخاطر البلوري لقوس قزح الملوّن،/ يخفق في أعماق محراب القلب المنير،/ وأنا كالشعلة في لهيب تلك اللحظة المتأخرة!" يزخر هذا الديوان بعوالم المرأة في آمالها وتطلعاتها المتمردة تارة على الحياة، والمستكينة أحياناً الى آلامها. كما يحتوي مقدمة عن حياة الشاعرة (1935 _ 1967).
تمرُّد، شعر، الشاعرة الإيرانية فُروغ فَرُّخ زاد، المترجمة: علياء الداية، دار نون4، حلب 2009، 100 صفحة قطع صغير.

106 pages, Paperback

First published April 1, 1957

8 people are currently reading
844 people want to read

About the author

Forough Farrokhzad

44 books1,283 followers
فروغ فرخزاد: https://www.goodreads.com/author/show...
Forough Farrokhzad was born in Tehran to career military officer Colonel Mohammad Bagher Farrokhzad and his wife Touran Vaziri-Tabar in 1935. The third of seven children, she attended school until the ninth grade, then was taught painting and sewing at a girl's school for the manual arts. At age sixteen she was married to Parviz Shapour, an acclaimed satirist.

Within two years, in 1954, Farrokhzad and her husband divorced; Parviz won custody of the child. She moved back to Tehran to write poetry and published her first volume, entitled The Captive, in 1955.

In 1958 she spent nine months in Europe. After returning to Iran, in search of a job she met film-maker and writer Ebrahim Golestan, who reinforced her own inclinations to express herself and live independently. She published two more volumes, The Wall and The Rebellion before traveling to Tabriz to make a film about Iranians affected by leprosy. This 1962 documentary film titled The House is Black won several international awards. During the twelve days of shooting, she became attached to Hossein Mansouri, the child of two lepers. She adopted the boy and brought him to live at her mother's house.

In 1964 she published Another Birth. Her poetry was now mature and sophisticated, and a profound change from previous modern Iranian poetic conventions.

On February 13, 1967, Farrokhzad died in a car accident at age thirty-two. In order to avoid hitting a school bus, she swerved her Jeep, which hit a stone wall; she died before reaching the hospital. Her poem Let us believe in the beginning of the cold season was published posthumously, and is considered by some to be one of the best-structured modern poems in Persian.

A brief literary biography of Forough, Michael Hillmann's A lonely woman: Forough Farrokhzad and her poetry, was published in 1987. Also about her is a chapter in Farzaneh Milani's work Veils and words: the emerging voices of Iranian women writers (1992). Nasser Saffarian has directed three documentaries on her: The Mirror of the Soul (2000), The Green Cold (2003), and Summit of the Wave (2004).

She is the sister of the singer, poet and political activist Fereydoon Farrokhzad.

فروغ فرخزاد (۸ دی، ۱۳۱۳ - ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵) شاعر معاصر ایرانی است.‏‏‏‏‏‏ وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونه‌های قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند. فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی بر اثر تصادف اتومبیل بدرود حیات گفت.‏‏

فروغ با مجموعه های «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد؛ اما با انتشار مجموعه «تولدی دیگر» تحسین گسترده ای را برانگیخت، سپس مجموعه «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران به عنوان شاعری بزرگ تثبیت نماید.‏‏

بعد از نیما یوشیج، فروغ فرخزاد در کنار شاعرانی چون مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری از پیشگامان شعر نیمایی است. نمونه‌های برجسته و اوج شعر نوی فارسی در آثار فرخزاد، اخوان و سپهری پدیدار گردید

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
194 (31%)
4 stars
189 (31%)
3 stars
157 (25%)
2 stars
50 (8%)
1 star
18 (2%)
Displaying 1 - 30 of 73 reviews
Profile Image for Hasan.Habibi.
41 reviews
August 23, 2025
سال‌ها ما آدمک‌ها بندگانِ تو
با هزاران نغمهٔ سازِ تو رقصیدیم
عاقبت هم زآتشِ خشمِ تو می سوزیم
معنیِ عدلِ تو را هم خوب فهمیدیم

ما اگر در این جهانِ بی در و پیکر
خویش را در ساغری سوزان رها کردیم
باراِلها، باز هم دستِ تو در کارست
از چه می گویی که کاری ناروا کردیم ؟

ما در اینجا خاکِ پای باده و معشوق
ناممان میخوارگانِ رانده رسوا
تو در آن دنیا می و معشوق می بخشی
مؤمنانِ بی گناهِ پارسا خو را

آن گناهِ تلخ و سوزانی که در راهش
جان ما را شوقِ وصلی و شتابی بود
در بهشتت ناگهان نامِ دگر بگرفت
در بهشتت، باراِلها، خود ثوابی بود

هر چه داریم از تو داریم، ای که خود گفتی:
مهرِ من دریا و خشمم همچو طوفانست
هر که را من خواهم او را تیره دل سازم
هر که را من برگزینم، پاکدامانست

ای خدا، ای خندهٔ مرموزِ مرگ آلود
با تو بیگانه ست، دردا ناله های من
من تو را کافر، تو را منکَر، تو را عاصی
کوریِ چشمِ تو ، این شیطان، خدای من..
Profile Image for Ehsan'Shokraie'.
763 reviews221 followers
May 26, 2019
عصیان,عصیان فروغ فرخزاد است در برابر دنیایش,خدایش و سیر جاری زندگی...
گاهی به این فکر میکنم که زندگی در دهه بیست یا سی چگونه بوده..زمانی که به جای انتظار گیم اف ترونز صرف انتظار چاپ و پخش چنین اثاری در ادبیات و شعر و موسیقی میشد.

"آخرین بار
آخرین بار
آخرین لحظه تلخ دیدار
سربسر پوچ دیدم جهان را
باد نالیدو من گوش کردم
خش خش برگهای خزان را"

"مرگ من روزی فراخواهد رسید؛
روزی از این تلخ و شیرین روزها
روز پوچی همچون روزان دگر
سایه ای ز امروز ها,دیروز ها!

"در اتاق کوچکم پا مینهد
بعد من,با یاد من بیگانه ای
در بر آئینه می ماند بجای
تارموئی,نقش دستی,شانه ای"

"می رهم از خویش و می مانم ز خویش
هر چه بر جا مانده ویران میشود
روح من چون بادبان قایقی
در افق ها دور و پنهان میشود"

"بعد ها نام مرا باران و باد
نرم میشویند از رخسار سنگ
گور من گمنام میماند به راه
فارغ از افسانه نام و ننگ"
Profile Image for فؤاد.
1,127 reviews2,357 followers
August 21, 2018
چه ترکیب های خوبی داشت.

شب فرو می ریزد از روزن به بالینم

درختان در مه سبزی شناور

آن گه ستارگان سپید اشک
سوسو زدند در شب مژگانم
Profile Image for Peiman E iran.
1,436 reviews1,093 followers
February 16, 2016
دوستانِ گرانقدر، این کتاب از 17 شعرِ نسبتاً بلند تشکیل شده است... ابیاتی از این دفترِ شعر را به انتخاب برایتان مینویسم... یادِ « فروغ فرخزاد» گرامی باد
------------------------------------------------------------------------------
گر خدا بودم خدايا زين خداوندي
كي دگر تنها مرا نامي به دنيا بود
من به اين تخت مرصع، پشت مي كردم
بارگاهم خلوتِ خاموش دلها بود
وحشت از من سايه در دلها نمي افكند
عاصيان را وعدۀ دوزخ نمي دادم
سينه ها را قدرتِ فرياد مي دادم
خود درون سينه ها فرياد مي كردم
من رها مي كردم اين خلق پريشان را
تا دمي از وحشت دوزخ بياسايند
جرعه اي از بادۀ هستي بياشامند
خويش را با زينتِ مستي بيارايند
مي نهادم گاهگاهي در سرايِ خويش
گوش بر فرياد خلقِ بي نوايِ خويش
تا ببينم درد هاشان را دوايي هست
يا چه مي خواهند آنها از خدايِ خويش
------------------------------------------------------------------------------
آن داغِ ننگ خورده كه مي خنديد
بر طعنه هايِ بيهوده، من بودم
گفتم كه بانگِ هستيِ خود باشم
اما دريغ و درد كه «زن» بودم
------------------------------------------------------------------------------
در آنجا بر فرازِ قلۀ كوه
دو پايم خسته از رنجِ دويدن
به خود گفتم كه در اين اوج ديگر
صدايم را خدا خواهد شنيدن
به سوي ابرهايِ تيره پر زد
نگاه روشنِ اميدوارم
زِ دل فرياد كردم کای خداوند
من او را دوست دارم، دوست دارم
------------------------------------------------------------------------------
ما تكيه داده نرم به بازويِ يكديگر
در روحمان طراوتِ مهتاب عشق بود
سرهايمان چو شاخۀ سنگين ز بار و برگ
خامش بر آستانۀ محرابِ عشق بود
در سينه قلب روشن محراب مي تپيد
من شعله ور در آتشِ آن لحظه درنگ
گفتم خموش آري و همچون نسيمِ صبح
لرزان و بي قرار وزيدم بسوي تو
اما تو هيچ بودي و ديدم هنوز
در سينه هيچ نيست به جز آرزوي تو
------------------------------------------------------------------------------
گر بهم آويزيم
ما دو سرگشته تنها چون موج
به پناهي كه تو مي جويي خواهيم رسيد
!اندر آن لحظه جادويي اوج
------------------------------------------------------------------------------
بر تو چون ساحل آغوش گشودم
در دلم بود كه دلدارِ تو باشم
واي بر من كه ندانستم از اول
روزي آيد كه دل آزارِ تو باشم
بعد از اين از تو دگر هيچ نخواهم
نه درودي، نه پيامي، نه نشاني
رهِ خود گيرم و ره بر تو گشايم
ز آنكه ديگر تو نه آني... تو نه آني
------------------------------------------------------------------------------
باز هم دستي مرا چون زورقي لرزان
مي كِشد پاروزنان در كامِ طوفانها
------------------------------------------------------------------------------
امیدوارم این انتخاب ها را پسندیده باشید
«پیروز باشید و ایرانی»
Profile Image for Robert Khorsand.
356 reviews391 followers
October 23, 2021
خودپرستی تو، خدایا، خودپرستی تو
کفر می‌گویم، تو خارم کن، تو خاکم کن
با هزاران ننگ آلودی مرا اما
گر خدایی، در دلم بنشین و پاکم کن
لحظه‌ای بگذر ز ما بگذار خود باشیم
بعد از آن ما را بسوزان تا ز خود سوزیم
بعد از آن یا اشک، یا لبخند یا فریاد
فرصتی تا توشه ره را بیندوزیم



گفتار اندر عصیانِ فروغ
عصیان، سومین دفتر شعر فروغ است و متشکل از ۱۷ قطعه‌ی شعر و (*ناشعر) که در سال ۱۳۳۶ منتشر گردیده است.
فروغ در این دفترشعر شاکی‌ست.
از که؟
از دنیا، از خدا، از نحوه‌ی خدایی کردنش، از زندگی و ...

*شخصا جز چند مورد خاص اصلا اسم شعر روی برخی قطعات نمی‌گذارم و به هیچ شکل آن را در حد و اندازه‌های استاندارد یک شعر ندیدم و با این سیر افولی که از دفتر شعر پنجم به حال می‌بینم شاید اگر وقت اضافی نداشته باشم به هیچوجه به سراغ دفتر شعر دوم و نخستش نروم، بلکه علاقه‌ای که نسبت به به فروغ پیدا کرده‌ام در ذهن و یادم باقی بماند.

کارنامه
نه!
جز چند شعر نخست، بقیه را نه ضعیف حتی بسیار ضعیف دیدم و حال نکردم با شعرها و بهم نچسبید!
من با شناختی که از خود دارم و چون همیشه اولین‌ها در ذهنم تا ابد ماندگار می‌مانند با علم بر اینکه فروغ در پنج دفتر شعرش هر دفتر بهتر از دفتر قبلی ظاهر شده، خواندن فروغ را با دفتر پنجمش آغاز تا به اینجا رسیدم اما در این روند گویی هر بار باید نمره‌ای که برایش منظور کنم آب رود!

دانلود نامه
فایل پی‌دی‌اف دفترشعر عصیان را در کانال تلگرام آپلود نموده‌ام، در صورت نیاز می‌توانید آن‌را از لینک زیر دانلود نمایید:
https://t.me/reviewsbysoheil/378

یکم آبان‌ماه یک‌هزار و چهارصد
Profile Image for zahra haji.
221 reviews171 followers
September 12, 2017
description
ليس ثمة مصباح في تلك النهاية
فكل شيء واضح عن بعد
وتلك النقطة المضيئة قد تكون
عين ذئاب البراري

*****************

تملكتني الأغنيات السوداء
وتملكتني الأغنيات البيضاء
وآلاف من شعل التوسل
وآلاف من بوارق الأمل
Profile Image for Sara Kamjou.
664 reviews515 followers
January 9, 2020
خوب اما معمولی. دو شعر دیر و ظلمت رو دوست داشتم. قبلا یه شعر از فروغ خونده بودم به اسم عصیان که فکر می‌کردم مال این دفتر شعر باشه ولی نبود که متعجب شدم.
----------
یادگاری از کتاب:
گفتم، که بانگ هستی خود باشم
اما دریغ و درد که «زن» بودم
...
در آسمان تیره نمی‌بینم
نوری ز صبح روشن بیداری
...
چه گریزی ست ز من؟
چه شتابی ست به راه؟
به چه خواهی بردن
در شبی این همه تاریک پناه؟
Profile Image for Mohsen.
183 reviews108 followers
Read
December 27, 2019
تو هيچ بودي و ديدم هنوز
در سينه هيچ نيست به جز آرزوي تو

Profile Image for Mohammad Javad.
175 reviews165 followers
September 16, 2020
مرا تبار خونی گل‌ها به زیستن متعهد کرده است.
تبار خونی گل‌ها، می‌دانید؟
Profile Image for Fatema Hassan , bahrain.
423 reviews843 followers
December 18, 2015

صحيح أن لكل امرأة منا طريقتها في عضّ يد الحياة لتتوقف عن أذيتها و دفعها نحو الهاوية،ولكن تتضاعف قوة المرأة عندما تكون شاعرة، هنا - في عتمة القصائد- المثوى الأخير ل قلب أنثوي منتصب وجسور ..يرقد في تحرره الشعري .

اقتبس:

عودة

"قبة المسجد القديم المعروفة..
تشبه الأقداح المكسورة ..
و المؤذن، على قمة المئذنة..
يتلو الأذان بنغم حزين..

ثمة باب مفتوح ، صار مغلقًا ..
يداي دعتاني إليهما..
و الدمع ينهمر من غيوم عيني ..
يداي طردتاني عنهما.."

من الدرب البعيد

"حين كشفت النقاب عن شاطئ صدرك..
وجدت في قلبك أنني حبيبتك..
'يا لدهشتي، فلقد جهلت منذ البداية '
وجاء يوم كنت فيه عذاب قلبك..


لم أعد ،بعد هذا كله، أريد منك شيئًا ..
لا سلاما، لا رسالة، لا علامة..
سأتخذ طريقي و افتح لك دربًا ..
لأنك لم تعد أنت ذاتك، لم تعد ذاتك! "

العابر

"و الآن ، إن الضيف المتطفل..
المطرود من العتبات جميعها، و الذي انهكه التعب..
يركن إليها بعينيه الدافئتين النائمتين..
آه، علي أن أصوغ له قالبًا من مرّ العتاب..
فيغني الثمل في كؤوس الخمر: هل ما يزال
ثمة شراب، في حانة شفتيك العذبتين؟
أم من أجل عابر السبيل، المنهك،
في قلب هذه الحجرة، المفعمة عطرًا و جمالاً
فسحةٌ لإغفاءة!"

- ترجمة أنيقة من علياء الداية امتصت روح الكلمات في حركة تخاطرية معطية إياها حقها
Profile Image for أسيل.
470 reviews309 followers
June 10, 2013
الشاعرة في هذا الديوان حبيسة عين الدروب ومسارات حياتها وفلك نفسها بين ان تتحرر منها وبين أسرها من تمردها وعصيانها

شفافه في بوحها وحزينة تستخدم الظلام والليل كثيراً
تائهة هي بدروبها بين العصيان والتمرد والتحرر من جهة وبين الاسر والتقيد من جهة اخرى


بين كلماتي تفتش انت عني
كأنك تناجي نفسك : تلك كانت امي


مني ومن كل شيء مخفي في داخلي فررت
وتحررت
وتذكرت يوماً في هذا الطريق
حيث كنت بصبر نافذ
تسحبني في اثرك
وتسحبني


عندما يغلق الباب في وجهك, بعد ان كان مفتوحا
فان مئات التحيات الصامتة الغامضة
تطير نحوك متعبة

عبر ذلك الرحيل المر
وجدت ان شيئاً لم يبقى سوى الاسم!


اتموج في داخلي كل حين
ارحل ارحل الى مكان بعيد


اتحرر من نفسي وابقى اسيرتها
وكل ما يبقى تطوله يد الخراب
وتصبح روحي كشراع السفينة
بعيدة تخفيها الافاق
بنفاذ صبر تتراكض
الايام والاسابيع والشهور
وتبقى عينك بانتظار الرسالة
حبيسة عين الدروب
Profile Image for Niyousha.
622 reviews71 followers
April 15, 2025
بنظرم دوتا کتاب قبلی بهتر بودند. این کتاب یه ذره عجیب شروع شد مخصوصا که دوتا شعر اولش هم صحبت با خداوند بود و خیلی هم طولانی بود و دیگه خیلی خوب شروع نشد ولی خب بازم چیزهای خوب توش بود:
- آن داغ ننگ‌خورده که می‌خندید
بر طعنه‌های بیهده، من بودم
گفتم: که بانگِ هستی خود باشم
اما دریغ و درد که «زن» بودم
- لرزان و بی قرار وزیدم بسوی تو. اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز. در سینه هیچ نیست به جز آرزوی تو ...
- لحظه ها را درياب چشم فردا کور است
- فردا اگر ز راه نمی آمد. من تا ابد کنار تو می ماندم ; من تا ابد ترانهٔ عشقم را. در آفتاب عشق تو می خواندم
- شهر من گور آرزویم بود
- در دلم بود که دلدار تو باشم «وای بر من که ندانستم از اول» «روزی آید که دل آزار تو باشم» بعد از این از تو دگر هیچ نخواهم نه درودی، نه پیامی، نه نشانی ره خود گیرم و ره بر تو گشایم زآنکه دیگر تو نه آنی، تو نه آنی
- آن که یار من است میداند
- ای بهار ای بهار افسونگر. من سراپا خیال او شده ام. در جنون تو رفته ام از خویش. شعرو فریاد وآرزو شده ام.
Profile Image for Maedeh.
1 review
January 3, 2024
دیدگانم همچو دالان‌های تار
گونه‌هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد
Profile Image for _PARNIAN_.
181 reviews
May 26, 2019
یکی از زیباترین، پرمعنی ترین و موردعلاقه ترین شعرهای زندگی من ❤
Profile Image for Farshadkhm.
120 reviews4 followers
December 3, 2019
عصيان، عصيان فروغ فرخزاد است در برابر دنيايش، خدايش و سير جاري زندگي...
اين مجموعه شعر، بر خلاف اسير و ديوار، مجموعه اي است از اشعار نسبتأ بلند فروغ و به نظرم بسيار زيباتر و دل انگيز تر...
Profile Image for Roya.
755 reviews146 followers
January 11, 2022
آه ای زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم
نه به فکرم که رشته پاره کنم
نه بر آنم که از تو بگریزم

بالاخره فهمیدم چرا مامانم اینقدر از فروغ خوشش میاد 🙂🤩
اولین دفتر شعرِ فروغه که دوسش داشتمممم. خیلی هم دوسش داشتمممممم
مامانم میگفت که اگه کسی توی دبیرستان دیوان شعر فروغ رو می داشت، ازش میگرفتن و همیشه دلش پیش اون نسخه از دیوان فروغ بود که مدیرشون گرفت و پاره کرد 😑
فروغ توی این دفتر شعر، در برابر خدا عصیان میکنه
واقعا در وصفش چیزی نمیتونم بگم :)))) جز اینکه واقعا ایول فروغ جان 😎💙
و چه قدررر حیف شدی تو دختر ☹ فروغ برای اون دوره و زمونه زیادی بود. البته توی این دوره و زمونه هم چیزی عایدش نمیشد و حتی بیشتر سرکوب میشد
فقط افسوس 💔🚶‍♂️

عاشقم، عاشق ستاره ی صبح
عاشق ابرهای سرگردان
عاشق روزهای بارانی
عاشق هر چه نام توست بر آن
می مکم با وجودِ تشنه ی خویش
خون سوزان لحظه های تو را
آنچنان از تو کام می گیرم
تا به خشم آورم خدایِ تو را
Profile Image for aml.
85 reviews95 followers
June 27, 2015
ثورة امرأة شابة محبطة في مجتمع شرقي تعبر عن نفسها بحروف واضحة بعيدة كل البعد عن الرمزية التي عبرن النساء بها عن أنفسهن.
تنتقل من حالة نفسية إلى حالة أخرى بمرونة تامة فقد لعبت دور الأم الموجعة والمرأة الغريبة والعاشقة حيننا وفي كل قصيدة هي كائن آخر .
بعض الصور لديها تتحول إلى أفكار تصلح للرصد وللمناقشة والدراسة منها ( عودة، من الدرب البعيد، فيما بعد .
Profile Image for Erfan.
9 reviews
September 7, 2023
دفتر شعر فوق‌العاده‌ای بود.
کتاب با عصیان فروغ شروع میشه، عصیان و شک در برابر باورهایی که همه آن را درست می‌پندارند و رفته رفته در ادامه‌ی کتاب از خشم و خروش شاعر کم شده و شک‌ها رنگ میبازن و به پذیرش پوچی زندگی میرسه ولی در عین حال معنای زندگی را در صرفا در لحظات زندگی پیدا می‌کنه و لطافت و شاعرانگی شعرش رو به نمایش میذاره. خوندنش رو توصیه میکنم.
Profile Image for Heba.
40 reviews
December 23, 2015
* الطريق بلغ نهايته

وقد وصلت من الدرب مشعثة غبرة

عطشى .. والدرب لم يوصلني إلى النبع

وا أسفا .. كانت مدينتي قبرا لآمالي

* أتحرر من نفسي وأبقى أسيرتها

وكل ما يبقى .. تطوله يد الخراب

وتصبح روحي كشراع السفينة

بعيدة تخفيها الآفاق

* بنفاد صبر .. تتراكض الأيام والأسابيع وابشهور

وتبقى عينك بانتظار الرساله حبيسة عين الدروب

غير أن جسدي البارد مجددا يضغطه التراب بلا رحمة

من دونك .. وبعيدا عن خفقات قلبك

يهترئ قلبي هناك .. تحت التراب
Profile Image for Javad.
22 reviews3 followers
August 4, 2008
آه ای زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم
نه به فکرم که رشته پاره کنم
نه بر آنم که از تو بگریزم
همه ذرات جسم خکی من
از تو ای شعر گرم در سوزند
آسمانهای صاف را مانند
که لبالب ز باده ی روزند
Profile Image for Ayah.
184 reviews
September 20, 2014
ليست فقط الحالة الشعرية مميزة .. بل الترجمة النافذة لعمق روحي هي الاجمل
شكرا د. عليا... اجمل من المتخيل
Profile Image for Nilo0.
629 reviews140 followers
June 27, 2022
مجموعه شعر فروغ فرخزاد از دیوان عصیان
متاسفانه همه نسخه های این کتاب شامل سانسوره و عصیان بندگی و عصیان خدا و عصیان خدایی که از قشنگ ترین و زیباترین و طولانی ترین شعرهای این کتابن حذف شدن
عصیان بندگی درباره خدا و شیطان و بندگی و گلایه هست
حیف از این شعر زیبا و حیف از عدم آزادی بیان که دچار سانسور میشه
دو جای دیگه هم مابین ابیات سانسور داره که نقطه چین گذاشته شده اما همه این شعرها به طور کامل در اینترنت هستند
Profile Image for Navidjmc.
14 reviews1 follower
February 20, 2021
"دیدگانم همچو دالانهای تار
گونه هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد"
Profile Image for Loba.
184 reviews43 followers
Read
May 27, 2025
فروغ فرخزاد لا تكتب شعرًا بقدر ما تُفكّك بنية القمع، جملةً جملة، تنهيدةً تنهيدة. هذا الديوان ليس تمردًا عابرًا، بل أنثى كاملة تعيد صياغة الكون بلغتها، ولا تستجدي شيئاً، بل تفرض ذاتها على الورق كما تُفرض العاصفة على الجبال. لغة عِصيان ليست أنثوية فقط؛ إنما أنثى بنفسها — بلحمها، بنزفها، بعينها المفتوحة على العزلة، وبصمتها الصارخ، وبأنوثتها التي لا تخاف الضوء، سارت في مدينة تعلّمت أن تهمس كي لا تُسمَع، وبجسدها المرفوع كراية لا تنحني، وقفت في وجه مدينة تكره الجمال الحرّ. هنا لا نجد امرأة تنوح في الظل، بل شاعرة تشعل الضوء في غرفة محجوبة، وتقول: “أنظروا، هنا أنا بشهوتي، بتمرّدي، بقلقي النبيل.”

في قصائدها، تصرخ فروغ من قلب قفصٍ مزيّن، ثم تكسره ببيتٍ شعريّ واحد. كل نصّ هو محاولة لخلع “الأنوثة” كما صيغت اجتماعيًا، وارتداء “المرأة” كما وُجدت حقيقيًا؛ امرأة تحب، ترفض، تتوحّد، تئنّ، وتُعيد تعريف القداسة من جسدها لا من النصوص القديمة.

*لا عجب أن يظل صوت فروغ حتى اليوم أشبه بنداء غريب يأتي من المستقبل، من امرأة كانت تنتمي للغد أكثر مما تنتمي لزمنها، أنا معجبة بها جدًا.
Profile Image for Negar Ghadimi.
321 reviews
October 25, 2019
خویش را آئینه‌ای دیدم تهی از خویش / هر زمان نقشی در آن افتد به دستِ تو ...
————————————
سر به سر پوچ دیدم جهان را / باد نالید و من گوش کردم /
خش‌خشِ برگ‌های خزان را ...
————————————
رازی درونِ سینه‌ی من می‌سوخت / می‌خواستم که با تو سخن گوید / اما صدایم از گره کوته بود / در سایه، بوته هیچ نمی‌روید / ... / بارِ دگر نگاهِ پریشانم / برگشت لال و خسته به سوی تو / می‌خواستم که با تو سخن گوید / اما خموش ماند بروی تو ...
————————————
می‌رهم از خویش و می‌مانم ز‌ خویش / هرچه بر جا مانده ویران می‌شود / روحِ من چون بادبانِ قایقی / در افق‌ها دور و پنهان می‌شود ...
————————————
من تو را در تو جست‌و‌جو کردم / نه در آن خواب‌های رؤیایی / در دو دستِ تو سخت کاویدم / پر شدم، پر شدم ز زیبائی / ... / عاشقم، عاشقِ ستاره‌ی صبح / عاشقِ ابرهای سرگردان / عاشقِ روزهای بارانی / عاشقِ هرچه نامِ توست بر آن ...
Profile Image for Golnaz.
58 reviews5 followers
April 27, 2020
آرزوی فروغ از زبان خودش:
آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آن‌ها با مردان است… من به رنج‌هایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بی‌عدالتی مردان می‌برند، کاملاً واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آن‌ها به کار می‌برم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیت‌های علمی هنری و اجتماعی زنان است.

آن داغ ننگ خورده که میخندید
بر طعنه های بیهده، من بودم
گفتم، که بانگ هستی خود باشم
اما دریغ و درد که «زن» بودم
Profile Image for Roqaiah Al-Fareed.
80 reviews15 followers
July 14, 2013
فروغ فرخزاد أنثى من ربيع أزرق
جميلة بحزن
مشرقة ببرود
قلبها واسع فسيح خاف من فسحته البقية..

ترجمة مغرية لديوان متمرد..
فروغ كثيراً تخاطب طفلها، تخاطب الحياة وتتحداها
أحببت الديوان ورغم كوني قرأته الكترونياً إلا أني أريد امتلاكه ورقياً.
Displaying 1 - 30 of 73 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.