Jump to ratings and reviews
Rate this book

Ein Gott ein Tier

Rate this book
Un jeune homme a pris la décision de quitter son village natal pour aller, revêtu du treillis des mercenaires, à la rencontre du désert qu'investirent tant d'armées, sous des uniformes divers, après le 11 septembre 2001. De retour du checktpoint où la mort n'a pas voulu de lui, ce survivant dévasté est condamné à affronter parmi les siens une nouvelle forme d'exil. Il se met alors en demeure de retrouver la jeune fille de ses rêves d'adolescent, mais cette dernière semble avoir disparu sous les traits d'une jeune femme désormais vouée corps et âme à son entreprise... Requiem pour une civilisation contemporaine médusée par les sombres mirages de la guerre comme par la violence inouïe de l'horreur économique, cérémonie cruelle et profane qu'illumine l'ardente invocation d'un improbable salut, Un dieu un animal retentit des échos du chant bouleversant que fait entendre une humanité crucifiée sur l'autel de la dépossession.

Hardcover

First published January 5, 2009

5 people are currently reading
206 people want to read

About the author

Jérôme Ferrari

24 books140 followers
Jérôme Ferrari is a French writer and translator born in 1968 in Paris. He won the 2012 Prix Goncourt for his novel Le Sermon sur la chute de Rome ("The Sermon on the Fall of Rome").

Ferrari has lived in Corsica and taught philosophy at the lycée international Alexandre-Dumas in Algiers for several years, then at the Lycée Fesch of Ajaccio.
Currently, he is professor of philosophy at the French School of Abu Dhabi.

One work has been translated into English, Where I Left My Soul (2012), it "is set in the mid-1950s during the Algerian war, looking backwards to the second world war and the French defeat in Indochina, and forwards to the collapse in 1958 of the Fourth Republic.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
53 (18%)
4 stars
96 (33%)
3 stars
97 (33%)
2 stars
31 (10%)
1 star
11 (3%)
Displaying 1 - 30 of 67 reviews
Profile Image for Orsodimondo.
2,460 reviews2,436 followers
November 24, 2023
SOUL FOOD

description

Incipit:
Le cose vanno male, certo. Eppure tu saresti partito, e tornato a casa quando l’abbraccio del mondo si fosse fatto troppo poderoso. Invece non è andata così, perché le cose vanno male in una loro maniera misteriosa e crudele, e fanno si che contro di loro si infrangano tutte le illusioni di lucidità. Sei partito, il mondo non ti ha abbracciato, e quando sei tornato non ti sentivi più a casa tua.

Soltanto un dio o un animale può essere veramente solo, ha scritto Aristotele.

Cos’è che racconta questa volta Ferrari nel suo terzo romanzo che leggo (il primo dei tre in ordine di scrittura)?
La Corsica, ancora e sempre la Corsica, dove JF è nato e dove non abita più?
Un amore di adolescenti che non si è consumato al momento giusto e non riesce a fiorire neppure anni dopo quando viene finalmente vissuto? Un amore impalpabile.
La solitudine? Quella di chi vive in un paese di un’isola, circondato da gente che conosce e che gli vuole bene, ma sente solo il bisogno di fuggire? O quella di chi nell’isola va solo d’estate e, crescendo, studia psicologia e diventa una cacciatrice di teste (manager in un’azienda di reclutamento di personale specializzato) e ha paura d’essere finita in un tunnel senza più speranza, in una dimensione non autentica, e vive la solitudine giorno dopo giorno?

description

Un’amicizia? Tra due bambini, poi ragazzi, poi giovani, infine uomini, che li porta a fare i mercenari in Medio Oriente finché uno dei due salta in aria per un’auto bomba e per l’altro tornare a casa vuol dire anche andare a trovare i genitori dell’amico morto?
La fine di un mondo arcaico, contadino, di fronte alla contemporaneità globalizzata ma disgregante?
L'angoscia di quella morte lenta che siamo soliti chiamare vita? Gli uomini per vivere hanno bisogno di qualcosa più grande di loro, fosse anche una fuga? L'angoscia di non amare nell'altro che il riflesso di se stessi?
La violenza, la ferocia dell’uomo sull’uomo, dell’uomo sull’anima e dell’anima sull’uomo, di dio verso tutti?

description

Denso, stratificato, insostenibile, commovente, corposo nelle sue snelle cento paginette di monologo interiore sviluppato in seconda persona, alternando la voce narrante del protagonista, ormai tornato a casa, con quella del personaggio femminile, Magali, fino a fonderle in un’unica onda carica di elettricità.
Cibo per l’anima.

description
Profile Image for pegah.
116 reviews19 followers
January 20, 2022
چه تقارن و همزمانی خوبی با حال این روزهام داشت. نویسنده یکجور عرفان جهانشمول مدرن رو در کتابش مطرح میکنه. بدبینی از نوع شوپنهاوری که دنیا و زندگی رو فقط حاوی درد و رنج میدونه رو با رسیدن به وحدت وجود از نوع منصور حلاج ترکیب کرده و به چیزی رسیده که اگر چه آرامش بخش نیست اما حداقل طعم آشنایی داره و باعث میشه باور کنی که تنها نیستی. عجیبه که این کتاب کم قطر کوچولو (البته مطمئنم که کلی سانسور توش هست حتی اگه نخوام به ضعف مترجمان در ترجمه اثر اشاره ای کرده باشم) شامل این همه خرد و موج همدردی باشه. پیامش برام این بود که هر چه از دوست رسد نیکوست حتی درد و رنجش و اینکه ظالم و مظلوم هر کدام به یک اندازه محکوم به این زندگی زجرآورند. از فلسفه عشقی کتاب چیزی نمیگم چون بنظرم عشق تا حد زیادی در سطح ناخوآگاه قرار گرفته و تعبیر خودآگاهانه به درد نمیخوره براش
Profile Image for Sara.
1,802 reviews560 followers
February 6, 2025
قضاوت در مورد روزگار سخت است زیرا انسان همیشه خود جزئی از آن است. بیرون از دنیا هیچ چیز وجود ندارد. هیچ آرامشی، هیچ خوبی‌ای، هیچ راه گریزی و انسان نمی‌تواند به خارج از دنیا فرار کند.

کتاب یک انسان یک حیوان از فراری، کتابی بود که یه دید مستقیم و غیر ملایمی به زندگی رو ارائه میداد. مخاطب قرار دادن خواننده و پیش بردن سنگین و خسته‌ی مکالمات بر حسی که میخواست بسازه تاثیر میذاشت.
صوتیش هم خیلی خوب بود ولی چون حرف‌های جذابی میزد متنی رو هم گرفتم خوندم.
یه قسمتی از حرف‌هاش:

🔸 انسان برای زندگی به چیزی بزرگ‌تر و قوی‌تر از خود نیاز دارد. مهم نیست چه چیزی باشد. این نیاز انسان به همان اندازه نظام کائنات، قانونمند و ابدی است.

🔸 نگاهی به اطرافت انداختی و جز ضرورت زندگی و ماندن همیشگی در اینجا چیزی ندیدی. در برابر این محکومیت هیچ کاری از تو ساخته نبود، اما با این حال نتوانستی تسلیم این شرایط شوی.

🔸 چگونه امکان دارد بدون این که هیچ اتفاقی بیفتد انسان در امید این همه زجر بکشد.

🔸 هرگز خودت نبوده‌ای زیرا در اعماق وجود هر انسان ورطه مهلکی قرار گرفته است، آن‌جا رؤیای پیوستگی و وحدت همراه با خود انسان از بین می‌رود.
Profile Image for صَــــنَــــمْــــ.
156 reviews101 followers
December 20, 2019
نگاهی به اطرافت انداختی و جز ضرورت زندگی و ماندن همیشگی در این‌جا چیزی ندیدی. در برابر این محکومیت، هیچ‌ کاری از تو ساخته نبود اما با این ‌حال نتوانستی تسلیم شرایط شوی.
Profile Image for Fardokht Sn.
122 reviews70 followers
August 28, 2022
خطاهای بِجا ، خود منشا پایان ناپذیری برای بهبود و پیشرفت اند.


عااالی
Profile Image for MohammadHosein.
24 reviews11 followers
June 24, 2018
یکی از بهترین داستان‌هایی بود که در چند وقت اخیر خواندم.
سبک روایی داستان فوق‌العاده است. انگار که راوی روبه‌روی قهرمان داستانش نشسته است و برایش داستان زندگی‌ او را می‌گوید. داستان مردی که به یک مزدور نظامی بدل می‌شود و در جنگ و بیابان معنای وطن را فراموش می‌کند و در هنگام بازگشت متوجه می‌شود حتی عشق به انسان نیز نمی‌تواند نجاتش دهد. عشق دختری که آشنایی‌اش به سال‌های دور نوجوانی برمی‌گشت که حالا او را نیز غریبه می‌یابد.

انسانی که به پوچی و بیگانگی کشیده شده‌است و سرانجام تسلیم می‌شود به عشقی الهی که جز خون و مرگ نتیجه‌ای ندارد ... همانند آن‌چه بر حسین بن منصور حلاج گذشت.

پ.ن: یکی بیاد دست منو بگیره از ادبیات فرانسه بکشه بیرون.
Profile Image for SARAH.
245 reviews317 followers
March 26, 2020
"امکان ندارد بتوان مقصری شناخت،اوضاع خراب میشود،زیرا انسان برای زندگی محتاج به چیزی فراتر‌ از خویش است.انسان برای رسیدن به جایگاه متعالی هیچ معیاری ندارد.-روزگار چیز بهتری به او نمی داد تا آن را جایگزین کند. واقعیات روزمره معنای واقعی فلاکت را به او می آموخت و یاد می داد که چگونه از آن لذت ببرد و یا نفرت داشته باشد.-شاید خیلی خسته شده ام،شاید در یک زندگی خیلی کوچک و محدود،تمام مسائلی که می تواند مرا از خود فراری دهد،مانند دیواری محصورم کرده است.-آرزو داشتی زیر آسمانی بدون آینده به دنیا آمده بودی که برایت تراژدی دیگری به جز اجبار به زندگی حقارت آمیز و منفور رقم می زد.-چگونه امکان دارد بدون این که هیچ اتفاقی بیفتد انسان در امید،این همه زجر بکشد.-زیرا در اعماق وجود هر انسان ورطه های مهلکی قرار گرفته است،آن جا رویای پیوستگی و وحدت همراه با خود انسان از بین می رود.-دیگر امید،و آرزو و رویایی وجود ندارد و همین طور شور و شوقی هم در کار نیست،تنها چیزی که وجود دارد نرمی و لطافت آشکار و صراحت آن چیزی است که رشد و نمو می کند."...رمانی است؛ که می توان با صراحت، با جدیت آن را به دوستداران ادبیات پیشنهاد داد .بازی رنگ ؛ واژه هایی پر از تصویر و ترکیباتی زنده و پر از حس و رنگ و شاعرانگی. آنقدر ترکیبات این کتاب ، واژه سازی اش به دلم نشست. صرفنظر از داستان که بسیار مورد علاقه ام ... این کتابی است درمورد سرگشتگی انسان معاصر. این کتابی است که از بیتابی ها می گوید..داستانی که در برابر تمام تلخی ها و ناکامی ها عشق را جلوی پای مرد داستان می گذارد و عشق هم.... ناتوان است. در برابر ورطه هولناکی که مرد را درخود پیچیده. عشق انسان به انسان این امر متعالی و مقدس در تمام متون اینجااااا ... ناتوان و مضحک و پیش پا افتاده،می نماید. در برابر تمام سیاهی و تباهی که روح مرد را در خود اسیر کرده. بر خاک می افتد... من عاشق داستان شدم.انگار من هم از میان توده پر تصویر کلمات به درون ورطه سیاه و تاریک اعماق وجودم ،ذهنم و قلبم،کشیده شده بودم..دیگر احساس نمیکردم؛ بی حس شده بودم. کرخت در برابر همه چیز. دیگر خودم نبودم بلکه موجودی بودم تهی از حس؛ تیره و تاریک .این کتابی است که برای سفر به درون تاریک ترین ورطه ها ..... من آن را بی تردید به دوستداران جدی ادبیات پیشنهاد می کنم.گاهی نیاز هست خودمان را چنین بی پرده و شفاف ببینیم ،از ورای کلمات.واژه هایی که مستعمل نیستند واژه هایی که بوی تازگی می دهند و شاعرانگی.بهمن یغمایی و محمد خلیل نژادی را نمی شناسم اما بی شک مترجمین توانایی هستند. و تحسین هزاران باره من را دارند....."بگذار ابدیت همان جا که هست بماند.تنها راه برای حفظ ابدیت،نزدیک نشدن به آن است...."
Profile Image for Arash.
254 reviews112 followers
May 24, 2023
_

"به‌راستی روزگار بدی بود. تو می‌خواستی بروی و هنگامی که به شدت در تنگنا و فشار قرار گرفتی قصد بازگشت کردی، اما همه چیز چنان که انتظار داشتی پیش نرفت. با وجود تمام هوشیاری‌ها و تصورات، اوضاع به نحوی اسرار آمیز و دردناک درهم ریخت.
تو رفتی، هنگام رفتن کسی تو را در آغوش نگرفت و هنگامی که بازگشتی دیگر کاملا بیگانه بودی. پدر، مادر، خانه و روستایت همان‌ها بودند، اما به نحو عجیبی برای هم بیگانه شده بودید. "
‌_

صبح فردا گرفتار تب سوزانی بودی، بدنت از شدت تب می‌لرزید، تمام روز را در حالتی بین خواب و بیداری به سر بردی. وقتی بیدار شدی ماگالی را صدا کردی، از او خواستی پهلویت بنشیند، دستش را در دستانت گرفتی، حرف‌های بریده بریده و بی‌ربطی می‌زدی که ماگالی سعی می‌کرد آن را بفهمد. از بدن انسان که مانند گِل رُس خمیر می‌شود و شکل می‌گیرد و از صحراهای بی‌کران عشق خدا صحبت می‌کردی. مرتب می‌پرسیدی:« چه خواهد شد؟ چه می‌توان کرد؟ خدا چگونه عشق خود را به ما نشان خواهد داد؟
_
قضاوت در مورد روزگار سخت است، زیرا انسان همیشه خود جزئی از آن است. بیرون از دنیا هیچ چیز وجود ندارد، هیچ آرامشی، هیچ خوبی ای، هیچ راه گریزی، وانسان نمی تواند به خارج از دنیا فرار کند.
_
شخصیت کتاب یک سرباز از جنگ برگشته و شاهد خونریزیها و قصاوت های خاورمیانه است، جایی که پدری، پاهای دردانه فرزندش را برای گرفتن یک آدامس از یک سرباز خورد و لِه می کند، جایی که چوپانی برای نجات خانواده اش کمربند انتحاری میبندد، جایی که رستگاری اینچنین تعریف شده. خارج از این بعد جغرافیایی، کتاب از نظر فلسفی هم خیلی خوب جلوه می کند، تیرگی و از هم گسیختگی افکار و علایق سرباز، عشق نوجوانیش که یک بار هم آغوشی او تا پایان با اوست و هیچ وقت عشقش از دلش زدوده نشد، تعبیر رسیدن به خداوند و رستگاری و شهادت که همیشه با غوطه ور شدن در خون و غسل دادن با خون میسر می شود.
بخوانید و لذتش زا ببرید این کتاب کم حجم و زیبا را.
Profile Image for Negin Hdzdh.
85 reviews50 followers
December 21, 2020
یک سوگواره ی بی نظیر و بیان اون سنگینی غم در وجود تنهای آدم‌ها بدون‌هیچ تلاش عجیب و غریب یا توضیح و تفسیر. فقط در یک روایت کوتاه و ساده...
Profile Image for Sheyda.
93 reviews25 followers
May 27, 2019
بی رحم،خواندنی......
لحن دوم شخص مفردش خیلی عالی و جالب بود
ریویو ادامه دارد...
Profile Image for Moshtagh hosein.
469 reviews34 followers
February 22, 2025
داستان و سوژه‌ی بکری داره با رفرنس به غرقه‌ی دریای مواج،حسین منصور حلاج.
Profile Image for Ali Niazi.
241 reviews33 followers
November 24, 2019
این رمان با تعداد صفحات کم ولی بسیار غنی با سبک بسیار عالی نوشته شده است، داستانی را روایت می کند ولی با اوج تبحر در نگارش
Profile Image for Zahra saeedzade.
60 reviews60 followers
June 6, 2019

همچنان در بستر بیماری با کتاب فوق‌العاده‌ی #یک_انسان_یک_حیوان اثر #ژروم_فراری
یک رمان تکان‌دهنده درباره‌ی خشونت و تنهایی انسان، به خصوص بعد از ماجراهای یازده سپتامبر. رمان داستان مردی است که بعد از سقوط برج‌های دوقلوی نیویورک به یک گروه نظامی می‌پیوندد و در خاورمیانه علیه نیروهای گوناگونی می‌جنگد. او سرشار از تلخی‌ها و صحنه‌های نبردهای ریز و درشت است. او درنهایت تصمیم می‌گیرد به روستای خودش بازگردد و دختری که دوستش داشته را بیابد مگر جهانش کمی آرامتر شود...
*
پاراگرافی از کتاب:
صبح فردا گرفتار تب سوزانی بودی، بدنت از شدت تب می‌لرزید، تمام روز را در حالتی بین خواب و بیداری به سر بردی. وقتی بیدار شدی ماگالی را صدا کردی، از او خواستی پهلویت بنشیند، دستش را در دستانت گرفتی، حرف‌های بریده بریده و بی‌ربطی می‌زدی که ماگالی سعی می‌کرد آن را بفهمد. از بدن انسان که مانند گِل رُس خمیر می‌شود و شکل می‌گیرد و از صحراهای بی‌کران عشق خدا صحبت می‌کردی. مرتب می‌پرسیدی:« چه خواهد شد؟ چه می‌توان کرد؟ خدا چگونه عشق خود را به ما نشان خواهد داد؟»
Profile Image for Katayoon.
155 reviews66 followers
October 8, 2019
یک قسمت‌هایی از کتاب واقعا قلبم فشرده شد...
آغاز و پایان عالی بود.
قسمت عمده کتاب به صورت دوم شخص مفرد نقل شده و چه خوب میشه ابعاد متفاوتی رو درک کرد. بیگانگی، عشق، ترس، پوچی و ...

«یک انسان، یک حیوان، این چیزی است که ما هستیم و اگر آن را فراموش کنیم، محکوم به فاجعه و مصیبت خواهیم بود»
Profile Image for Ali Managhebi.
33 reviews8 followers
January 29, 2020
کتاب یک انسان یک حیوان نوشته ژروم فراری
نکته جذاب این کتاب نگارش از زاویه دید دوم شخص بود. این نوع نوشتن مخاطب انگار خواننده را در نقش شخصیت هایی که خلق کرده بود می‌گذاشت.
انگار داستانی از خود من برای من گفته می‌شد که فراموشش کرده بودم.
داستانی از خشونت، جنگ و عشق
Profile Image for Mehdi.
8 reviews1 follower
October 25, 2024
کتاب یک "انسان، یک حیوان" یا درست‌تر یک "خدا، یک حیوان" کنکاشی‌ست در وجود انسان که قابلیت کارهای خیلی زیادی رو داره، از شهید شدن در راه عشق خدا مثل حلاج تا حیوانی دست آموز شدن در دست سران قدرت که به عنوان مزدور و اسباب بازی قدرتمندان حرکت میکنه و تا مرز پوچی و نفرت از خود میره و به شکل احمقانه‌ای از هر حس انسانی‌ای خالی میشه.
بخش‌هایی از کتاب:
"انسان برای زندگی به چیزی بزرگ‌تر و قوی‌تر از خود نیاز دارد. مهم نیست چه چیزی باشد. این نیاز انسان به همان اندازه‌ی نظام کائنات، قانونمند و ابدی است."

"تو اگر در مقابل صدای من، ناشنوا و بی‌توجه نبودی میدانستی به نوبه‌ی خود حق داری فریاد بزنی من عین حقیقتم(انالحق). زیرا آگاه بودی که خدا از طریق چشمان تو، و چشمان بی‌شمار حشرات به دقت جهان را می‌نگرد. خدا از طریق تپش ناشناس شفیره‌ها و شکم مرطوب حیوانات مواظب جهان است. این‌ها نقاطی‌ است که خدا در انتظار خلقت است، خلقتی که بدین‌گونه آن را تا بی‌نهایت تکثیر و تجدید می‌کند."

"قضاوت در مورد روزگار سخت است، زیرا انسان همیشه خود جزئی از آن است. بیرون از دنیا هیچ چیز وجود ندارد، هیچ آرامشی، هیچ خوبی‌ای، هیچ راه گریزی، و انسان نمی‌تواند به خارج از دنیا فرار کند."

پ.ن: این کتاب مرزهای رمان فلسفی رو جابه‌جا میکنه و با توجه به شروعش با جمله‌ای از حلاج میشه کاملا به عنوان یک رمان عرفانی شناختش.
اگر رمان‌های عرفانی دیگری هم میشناسید معرفی کنید بهم. ممنون.
Profile Image for Omid Milanifard.
392 reviews43 followers
March 30, 2018
رمانی کاملا متفاوت است که در روایت آن بیشتر از دوم شخص مفرد استفاده شده که البته به سلیقه من چندان دلچسب نبود. ملغمه ای است از فلسفه و شعر و عرفان که به زیبایی با هم مخلوط شده اند. خواندن این رمان کم حجم زمان بیشتری از آنچه فکر می کنید خواهد برد..
" .. خدایی که چنگالش بی نهایت قهارتر از خدایان مرده است، چرا که او خدای ارتش ها، خدای سوسکها و خدای نوشهاست و دست و پاهای خرد شده ی کودکان را در راز وحدانیتش گرد می آورد."
Profile Image for Sarah Naghshehgaran.
17 reviews42 followers
March 3, 2024
علی‌رغم حجم کم کتاب، مدتی بعد از شروع، نتوانستم ادامه‌اش بدهم.
درواقع به‌دلیل دوم شخص بودن محتوا، نمی‌توانستم با آن ارتباط برقرار کنم.
اما این قضیه رفته‌رفته برای‌ام جا افتاد.
از قلم بی‌نظیر نویسنده و مهارت و توانایی مترجم‌های کتاب در بیان شکل‌گیری شخصیت انسان در پی تصمیم‌گیری و انتخاب‌های خود و اتفاقاتی که برای او می‌افتد، دل‌تنگی، ناامیدی، احساس حقارت، خشم، مرگ و… نهایت لذت را بردم.
در ادامه‌ی این لذت، بخش‌هایی از داستان هم‌چون تصویری ماندگار از یک اثر هنری در ذهن‌ام به‌جای مانده‌است.
Profile Image for Ehsan'Shokraie'.
764 reviews222 followers
September 20, 2024
ژروم فراری می کوشد با تغییر نحوه روایت به دوم شخص اثری متفاوت در خواننده به جا بگذارد،در فضایی پر از سکون و مرگ،جایی که انسان ها در حیات خود گویی منجمد می گردند.
با اینحال اما خود این روایت گاه راه گم می کند و جملات صرفا همانند واگن های قطاری از پشت هم می آیند بی آنکه هیچ‌یک از آن‌ها نظر ما را جلب کند،بی آنکه تفاوتی ایجاد کنند..
Profile Image for SMehdi Razavi.
152 reviews1 follower
March 20, 2023
به عنوان اولین کتاب از یک مجموعه که برای تعطیلات در نظر گرفته بودم، شروع بسیار موفقیت آمیزی بود. آشفتگی و سردرگمی انسان مدرن رو به خوبی به خورد آدم میده و بسیااااااار ملموس و قابل درک نوشته شده. «مخصوصا پایان بندیش چقدر خوبه»
Profile Image for Hossein Shiravi.
57 reviews2 followers
April 11, 2020
یک انسان، یک حیوان
ژروم فراری | بهمن یغمایی و محمد هادی خلیل زاده
انتشارات چشمه | چاپ سوم 1396 | قیمت 9000
این کتاب هم در یکی از جدید ترین کتاب هاییه که خوندم، طبق چیزی که پشت جلد نوشته شده سال 2009 چاپ شده این کتاب در فرانسه. داستان ��تاب در رابطه با جنگه و کلا تاثیری که جنگ بر زندگی سرباز/ مزدور میزاره. در کتاب علاوه بر اون موضوع اصلی که جنگه یه داستان عاشقانه هم وجود داره که همزمان نویسنده هر دو موضوع رو پیش میبره. داستان در رابطه با یه جوون فرانسویه که به عنوان یه مزدور به خاورمیانه میره و تحت تاثیر اتفاقاتی برمیگرده و امیدش به بهبود شرایطش دختریه که تا قبل از رفتنش دوستش داشته.
نویسنده اشنایی زیادی با فضای خاورمیانه داره و این موضوع کمکش کرده تا بتونه فضای خاورمیانه ( جیبوتی و سوریه ) رو به خوبی به تصویر بکشه
نوع روایت کتاب شاید جالب ترین قسمت بود برام. کتاب به نوعی شما رو جای نقش اول میزاره و داستان رو براتون روایت میکنه ( چیزی شبیه به کتاب دگرگونی اثر میشل بوتور که البته تو اون کتاب شما خودتون نقش اول بودید) این نوع روایت به شکلی برای خواننده در محیط قرار گرفتن رو اسون تر میکنه. روایت داستان تم کاملا غیر خطی داره که بعضی جاها نیاز به خیلی دقت هست تا بدونین دقیقا چه بازه ای از زمان هستید.
نکته ی جالب دیگه دانش نویسنده در رابطه با منصور حلاجه که تو بخشی از کتاب ( که از نظر من جذاب ترین بخش کتاب هم بود ) اون رو با شهید شدن یه سرباز مقایسه میکنه.

Profile Image for Ali QS.
108 reviews23 followers
Read
June 16, 2022
کتابی به ظاهر عمیق که در واقع همه چیز را در سطح باقی می‌گذارد. حتا نقب زدنش به حلاج هم در حد ادایی فراتر نمی‌رود. راوی همه چیز را در دست دارد و درازگویی می‌کند. آدم‌ها چندان فرصت خودنمایی ندارند. چنین داستانی، آن هم با شخصیتی خلافِ جریان، نیاز دارد به صمیمیتی که فقط با «تو» خطاب کردن، به دست نمی‌آید. می‌گویم صمیمیت چون بدون آن، کنش‌ها تصنعی اند و بی‌حساب.
Profile Image for Hamideh.D.
22 reviews3 followers
September 14, 2018
چنان در تصویر سازی مرگ حلاج غرق شدم که انگار پای چوبه دار بودم و نظاره گر رخدادها. رمان کوتاه قشنگی بود. عاشقانه ای گم شده درون آدمی چنان تنها که گویی در اعماق زمین متولد شده است (توصیف شخصیت اصلی داستان با واژه های وام گرفته از متن کتاب)
Profile Image for Mahdi Batooei.
92 reviews1 follower
May 1, 2020
78/100 ⭐⭐⭐⭐
یکی از کتابهای خوبی که سال ۹۸ و اولین کتابی که ازین نویسنده فرانسوی خوندم.
سبک روایی دوم شخص جالبی داره و خطابش به اول شخص روایت رو جالب کرده.
امیدوارم بیشتر از این نویسنده ترجمه و خوانده بشه
21 reviews
June 13, 2021
در باب ملال واقعا کتاب خوبیه
بدون اینکه جملات قصار زیادی رو مسلسل وار بیان کنه یا حتی منظورش رو در قالب آموزش خیلی واضح منتقل کنه، شخصیت داستان رو کاملا منسجم و کامل خلق کرده، جوری که کاملا بتونی در بخش‌های مختلفی وجودش رو لمس کنی و بگی میفهمم که چی‌کار داری می‌کنی
Profile Image for piperitapitta.
1,051 reviews468 followers
February 19, 2015
I fiori del male

«Sei partito, il mondo non ti ha abbracciato, e quando sei tornato non ti sentivi più a casa tua.»

Dal "Tu protagonista" a Magali, e da Magali allo stesso protagonista senza interruzione, in un continuo sinuoso e armonico movimento, lo stesso che nel cinema e nell'illustrazione viene chiamato morphing*.
Una fusione di pensieri che trasporta dall'Africa, dov'è militare volontario il giovane protagonista, a Parigi, dove Magali (la ragazza amata durante l'adolescenza) dà voce alla sua assenza di felicità durante un meeting di lavoro, dal checkpoint fra Siria e Libano dov'è ora "l'amico di Jean-Do" (il protagonista resterà sempre una figura senza nome), alla Corsica dell'interno, silenziosa e aspra, che li ha visti trascorrere insieme estate dopo estate, al martirio di Ibn Mansur El-Hallaj, profeta islamico torturato e crocefisso nel X secolo, la cui fine, tanto simile a quella del Cristo, pervade e insanguina le pagine di questo breve romanzo.
Una preghiera laica, una dolorosa lacerazione, lo spleen e il male di vivere che corrodono la vita di due stranieri nel mondo, in un avvitamento e una caduta senza fine nell'abisso dell'esistenza.
Unico ricordo felice la pelle e i baci di Magali, l'amicizia di Jean-Do saltata in aria con un'autobomba, unica liberazione la morte.
Solo l'apocalisse (perché il dolore è un affare privato) ora, perché "gli immensi deserti dell'amore di Dio «non possono risparmiarci. Come potrebbe fare? se ci risparmiasse, come farebbe? Come potrebbe dirci il suo amore?»
Oppure, come dice Magali, senza lacrime di fronte al mare, «per quanto duramente si giudichi il mondo» accettare il fatto che «ne siamo sempre e solo una parte e bisogna accettarlo, perché all'infuori del mondo non c'è niente, nessun riposo, nessuna bontà, nessuna scappatoia, e non si può fuggire dal mondo.»

«Perché ogni uomo è un abisso e giace nel profondo di sé, là dove i suoi sogni di coerenza e di unità sono stati inghiottiti con lui.»


(* "Il morphing è uno dei primi effetti digitali che siano stati sviluppati dall'industria cinematografica e consiste nella trasformazione fluida, graduale e senza soluzione di continuità tra due immagini di forma diversa, che possono essere oggetti, persone, volti, paesaggi." cit. Wikipedia)


http://www.gonemovies.com/www/MyWebFi...

«Eri tu quello a cui Aurore Clément tendeva una pipa da oppio accarezzandogli la guancia, era a te che parlava del marito defunto e delle insanabili ferite del suo cuore, era a te che confidava di non sapere più se fosse un animale o un dio, e tu hai spalancato occhi immensi quando si è chinata verso di te e ha detto ma tu sei tutti e due, capitano, sei tutti e due.»
Profile Image for Mehrdad.
282 reviews1 follower
March 18, 2022
داستان درباره مردیست که پس از حادثه ۱۱ سپتامبر راهی خاورمیانه می‌شه و تحت پرچم های مختلف شروع به جنگیدن می‌کنه. پس از مدتی او به روستای خودش برميگرده اما همه چیز با وجود "آشنا" بودن، دیگه احساس سابق رو نداره.
کتاب خیلی خوب نشون میده در حالیکه بخشی از جامعه دارای دغدغه های متمدن هست و در روزمره در مورد مسائل مربوط به اونها صحبت می‌کنه، قسمت دیگری از بشریت با موضوع هولناک کشتار و جنگ دست و پنجه نرم می‌کنه و جان و کرامت انسانی به چیزی بی معنی و دم دستی تبدیل می‌شه...
از طرف دیگر داستان به خوبی بهمون نشون میده که چطور تجربیات ما در زندگی باعث می‌شه احساس و درکمون از چیزها(حتی چیزهایی که عاشقشان هستیم) تغییر کنه.
مرد برای نجات یافتن دست و پا می‌زنه و سعی می‌کنه با پیدا کردن عشق دوران جوانی، نیاز به حس های پاک قدیمی خود( حس هایی از جنس عشق و زیبایی) رو ارضا کنه.
در حقیقت مرد به دنبال فرار از تبدیل شدن به یک حیوان هست.

*اسپویلر*

و در آخر هم با کشتن سگ خود و بعد خودش، حیوانی که به اون تبدیل شده بود رو به طور نمادین و حقیقی کشت، چون به نظرش دیگه راهی برای نجات نبود.
Profile Image for Baran rad.
176 reviews2 followers
November 30, 2022

باران نوشت:
ما بعد از گذر از دوران کودکیمون پا تو دنیایی پر از بی‌رحمی، جنگ، ظلم و شهوت میذاریم. تلاش می‌کنیم تا مامنی برای پناه پیدا کنیم، تلاش می‌کنیم به نیرویی والاتر از خودمون وصل شیم بلکه به آرامش برسیم، اما هرچی بیشتر تلاش می‌کنیم بیشتر سرگردون میشیم و در نهایت به جای اولیه‌ی خودمون برمی‌گردیم.
تو این داستان با یک زندگی متلاشی‌ شد‌ه طرفیم ، زندگی پسری که رو به نابودی و زواله، کسی که میترسه مثل نیاکانش پیر شه و روستای کوچیکش بشه قبرش. اون دچار انزوا و احساس بیگانگی تو وطن شده.

عذاب و رنجی که ما به دیگران میدیم خیلی با عذاب و رنجی که خودمون متحمل میشیم فرقی نداره مثلا وقتی که پدر پاهای پسرشو شکست به‌خاطر قبول کردن آدامس از یه غریبه و بعدش پسرشو در آغوش گرفت، این صحنه هرگز از ذهنم پاک نمیشه…
Profile Image for Mani Farsi.
98 reviews3 followers
August 29, 2024
چقدر نحوه روایت داستان رو که دوم شخص بود دوست داشتم، صوتی بودنش باعث میشد من چشمامو بتونم ببندم و خودم رو تصور کنم که دارم همه اون کارا رو میکنم.. اما مسئله‌ای که هست شاید اینه که هنوز برای ادبیات فرانسه آماده نبودم و برای این روزام انتخاب درستی نبود. در کل بعنوان چیزی متفاوت حس می‌کنم ارزش یک بار خوندن رو داره! و اینکه به امیدی که در وقت مناسب دوباره بخونمش و بیشتر بهره ببرم ازش. :)

کتاب چهارم از ۱۵ کتاب چالش شهریور ۱۴۰۳ :)
———
[اگر دوست دارین بیشتر از کتابایی که می‌خونم ببینید تلگرام می‌تونید به نشونی @ReadByMani دنبالم کنید.]
Displaying 1 - 30 of 67 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.