Antonio Buero Vallejo was a Spanish playwright considered the most important Spanish dramatist of the Spanish Civil War. During his career he won three National Theatre Prizes (in 1957, 1958 & 1959), a National Theatre Prize for all his career in 1980, the National Literature Prize in 1996, and the Miguel de Cervantes Prize, Spain's highest literary honour, in 1986. From 1971 until his death he was a member of the Real Academia Española.
From 1934 to 1936 Vallejo studied art and painting at San Fernando Escuela de Arte, in Madrid. During the civil war, he served as a medical aid in the Republican army. After the war he was imprisoned for six years. After being released he wrote Story of a Stairway in 1949. This work presented a graphic picture of Spain after the Civil War and won the Lope de Vega Prize, establishing Vallejo as one of the foremost authors in Spain. While other authors left Spain to escape Franco's censorship, Vallejo stayed in Spain and used symbolism to criticize the government. In 1971, he was elected to the Royal Spanish Academy. In 1994 he was awarded the Gold Medal of Merit in Fine Arts and the Gold Medal of the Society of Authors of Spain.
A common theme in his work is Spain's problems during and after Franco. In the tragedies there is always a sense of hope for the future. His works make frequent use of the symbolism of the senses—for example, using the "fiery darkness," in which the protagonist cannot see, as a symbol of Spain's dark situation.
سلام :) خوندن این نمایشنامه زیادی طول کشید، معمولا این اتفاق نمیافته. میدونم که درست نیست و نباید وقتی از نویسنده ای چیزی میخونی، با نویسنده های دیگه مقایسهاش کنی، یعنی باید خودش رو با خودش مقایسه کنی، ولی گمون کنم برای افرادی که منتقد نیستن این کار عملا غیر ممکن باشه. مثلا اینطوریه که توی تراس دراز کشیدی داری این نمایشنامه رو میخونی و همینجوری که شکمتو میخارونی، با خودت نجوا میکنی اه پسر! کاش بجاش یه مکدونا دیگه میخوندم. و خب از اونجا که ول نکنم، و توی گروه اناکارنینا هم پیشنهاد شده بود، باید تمومش میکردم. ..... برداشت من از نمایشنامه نورگیر، یه اثر ضد جنگه. چقد اثر ضد جنگ میخونم :) یه چیزی توی نمایشنامه برام زیادی بود، کاش یکی برام توضیح بده اون سفر توی زمان به کل پیام نمایش چه کمکی کرده، میکنه یا خواهد کرد؟ خودم نظرم اینه میخواد بگه جنگ همیشه بده، حتی توی قرن سیام. حتی از دید مردم آینده خیلی خیلی دور هم این مفاهیم کهنه نمیشن. ولی خب بنظر من چفت نشده بود. خود مفهوم عواقب جنگ بعقیده من درگیر کننده و جذاب بود. این ایده سفر در زمان مثل یک تیکه کلاژ بود که با آب دهن به تابلوی آبرنگ چسبونده باشن. برای آشنایی با نویسنده خوب بود.
نمایشنامه نور گیر اثری است فوق العاده جذاب ،مدرن، ساختار شکن.من متاسفانه منتقد تئاتر و اشنا با سبک های اجرایی نیستم اما به جرئت میتونم بگم این نمایشنامه با شیوه منحصر بفرد اجرا،بن مایه ای در مورد جنگ، زیستن در حکومتی دیکتاتور مابانه(نمایشنامه در اسپانیا در زمان حومت فرانکو نگاشته شده) ،قضاوت ،زیستن در دنیا و جامعه ای که بی اخلاقی، قساوت و سنگدلی رو به فرد تحمیل میکنه ؛بسیار سرزنده ،دور از کلیشه و فاقد تاریخ مصرف هست،موضوعاتی که از نظر من جهان شمول و فاقد تاریخ انقضا است . جملات و دیالوگ های شخصیت ها،تازگی ،طراوت خودش رو برای ما،مخاطب امروز حفظ میکنه. و باور دارم در دهه های دیگه هم اینطور خواهد ماند.داستان نمایشنامه داستان خانواده ای در میانه جنگ داخلی اسپانیا است ؛سال های پسا جنگ ،اسیب های جنگ ، فرهنگ دگرگون شده؛ تقابل دو برادر یکی همسو با جامعه درنده خوی اطراف اش بعد از جنگ، و دیگری که چوب قضاوت بدست در زیر زمین خانه عزلت گزیده؛ از جامعه فرار میکنه تا ارزش ها و ارمان های خودش رو بسازه.او جز زیر و رو کردن گذشته ،ومتهم ساختن دیگران کاری نمی کنه.دیالوگ ها تند و تیز،پرده رخوت ناک ذهن تنبل من رو می شکافند .از خواندن ستیز و جدل دو برادر ، توصیف رفتار سهل گیرانه مادر و دختر منشی ،به هیجان می امدم . من هم چوب قضاوت رو از ماریو(یکی از دو برادر)گرفتم و شخصیت ها ، کنش های ان ها را مورد قضاوت قرار دادم. اعتراف میکنم چه تمرین لذت بخشی بود...ارزو میکنم روزی نه چندان دور شاهد اجرای این اثر در سالن نوستالژیک تئاتر شهر باشم. (دو سالی میشه تئاتر ندیدم)در طول خواندن مدام اجرای این اثر رو،بازیگران،کارگردان و جزییات رو در ذهنم تصور میکردم،لذت خریدن بلیت تئاتر، انتظار در سالن ،دیدن چهره هنرمندان و قیافه های مشتاق،پیدا کردن صندلی ،سکوت مرگبار قبل شروع ، تاریکی سالن و تک سرفه ها... پچ پچ خفیفی که درست یه دقیقه قبل شروع اجرا بطرز ترسناکی به سکوت ختم میشه ،نورپردازی .. دیدن صحنه .......اوه امیدوارم ان روز، خیلی دور نباشه.
افرادی از قرن های آینده زندگی افرادی رو در قرن بیستم بازسازی میکنند و تاثیر جنگ های داخلی اسپانیا رو بر خانواده ای نشان میدن. افراد خونواده بعد از جنگ به زیرزمینی منتقل شدند و اونجا زندگی میکنند داخل این زیرزمین نورگیری هست که پنجرش بر سطح خیابان قرار داره و پدر خانواده که دیوانه شده این نورگیر رو با قطار اشتباه میگیره اما چرا؟ خودتون باید بخونید. نورگیر روایت زندگی بعد از جنگ هست و تاثیراتی که بعد سال ها هنوز بر روی آدم ها باقی مونده، و اینکه چطور جنگ آدم ها رو با مجبور کردنشون به انتخاب کردن، عوض میکنه و روایت پیسنته که دنبال جبران مافات یا دقیقتر دنبال مجازات است. نورگیر گذشته رو واکاوی میکنه و اصلا اعتقاد نداره که میشه با فراموش کردن گذشته میشه آینده رو ساخت. زن و مردی که اول نمایش روی صحنه حاضر میشن انگار از قرن سی اومدن و قرن سی انگار حسابی پیشرفت کردند و الان بجای نادیده گرفتن گذشته اون رو بازسازی میکنند.
من از این دنیا حالم بهم میخوره.همه فکر میکنن که فقط دوجور میشه توی این دنیا دووم آورد:یا تو بقیه رو بخوری یا این که بقیه تو رو قورت بدن.همه میگن«یا میخوری،یا میخورنت!!» نظریات قشنگی هم واسه آرامش خاطر بهت میدن «زندگی مبارزه است»...«راه رسیدن به خیر از شر میگذرد»...«اول خویش،سپس درویش»...اما من دارم سعی میکنم از کنج خودم تکون نخورم و ببینم آیا راهی برای نجات از بلعیده شدن هست...بدون این که مجبور باشم کسی رو ببلعم.
ایدهی اجرای این اثر خیلی نو بود به نظرم، یا دستکم من نظیرش رو ندیده بودم. دو نفر محقق از آیندهی خیلی دور میان و قصهی زندگی یه خانواده از قرن بیستم در اسپانیا رو روایت میکنن. اونا از انسانهای عصر ما به عنوان کسانی یاد میکنند که باور داشتن «درختان نمیذارن ما جنگل رو ببینیم»! خیلی عجیبه این جمله. و متاسفانه خیلی درسته. اونا زندگی اجتماعی رو به جنگل تشبیه میکنن و تاکید دارن باید به هر درخت از پس درختی دیگه نگاه کرد.
حالا فارغ از ایدهی کلی که به نظرم خیلی ناب بود، روایت زندگی اون خانواده دم دستی و کلیشهای به نظر میومد. تهشم نتونست خوب جمع کنه. سر ویسنته چی اومد؟ هدف ماریو از مواخذه کردن ویسنته چی بود؟ آیا واقعا از رنج پدرش رنج میکشید یا فقط میخواست عقدهگشایی کنه؟ اینکه یه نفر تو نوجوونی وسوسه شده و یه خطای جبرانناپذیر مرتکب شده باید گذاشت به حساب رذالتش یا میشه گفت فقط یه خطا از سر خامی و نادانی و بچگی بوده؟ به نظرم ماریو فقط میخواست عذاب وجدان الکی به ویسنته بده تا ناکامی خودش تو عشق و کار و زندگی رو جبران کنه.
شخصیت انکارنا هم اصلا در نیومده بود و من یکی نتونستم باهاش ارتباط بگیرم و برخلاف تلاش نویسنده حتی حس ترحم هم نداشتم بهش.
در نهایت به خاطر همون ایدهی خاص و نو در روایت و اجرا، ارزش خوندن داشت و البته ترجمهش هم عالی بود.
نورگیر روایتی است که آیندگان از گذشته میکنند. روایتی از اثرات پس از جنگ بر خانواده ها، روابط بین آنها و قضاوت های آنان. نورگیر داستان تقابل دو برادر است، تقابلی بر سر گذشته ای که چنان بر یکی اثر گذاشته که اگر آن را بروز ندهد با فکر آن مسموم خواهد شد و فراموشی ای که بر دیگری و انطباقش با نظام کنونی فائق آمده است. ماریو و بیسنته در این تقابل در واقع نظام پیش از جنگ و پس از جنگ داخلی اسپانیا را به سخره میگیرند که سبب جدایی آنها و خلق این دوگانگی در آنها شده است. مادر و انکارنا قربانیانی هستند که در این میان مغلوب احساسات زنانه شان شده اند و نمی توانند جانب یکی از دو برادر را بگیرند. موخره کتاب به قدری دقیق و موشکافانه به کلیت کتاب پرداخته که حرفی برای گفتن نمی ماند.
عرضت هذه المسرحية للمرة الأولى في تشرين الثاني -1967 على مسرح الفنون الجميلة في مدريد. تندرج تحت بند المسرح الأخلاقي.
هي تكثيف متدرج، لحالات الذاكرة والشعور والقلق، والضمير المرتبك. لعب بويرو على وتر الأثر السياسي والاجتماعي وما خلقه من تحولات في الحالة الإنسانية. تبرز شخصياته الممزقة والعصابية غنى أو غموض الطبيعة البشرية. بواعثها مبهمة أحياناً، غير أنها كثيرا ماتقدم تلميحات عن حقيقة أكبر!
أبرز جماليات النص: تجسيد اللغة البصرية والتخفف من الاشتغال على التجربة اللغوية. التمييز على تباعد بين الذات المدركة و عالم الأشياء ؛ هناك لحظات ينقلنا بها الى عالم لازماني. وكشأن الكثير من أعماله " استعمل المكان بوظيفته ومغزاه، خاصّة موقع المتفرّج فيه، وكان يركّز على استغراق المتفرّج في الحدث من وجهة نظر الشخصيات، ثم يستخدم تأثير ذلك في استكمال تعميق المشهد وتقويته. جعل بويرو الجمهور يلتمس عن قربٍ التناقضات والعذابات التي تُبرِّح ضمير الشخصيات."
قدرت بایخو در ساده نویسی است، دیالوگ های روزمره را بگونه ای می نویسد که گویی این سخنان از زبان مخاطب گفته می شود و همه صحنه در واقع تجربه های شخصی مخاطبین است، این اثر همچون نمایشنامه ی «داستان یک پلکان» مملو از نگاه فلسفی نویسنده است که حتی این نگاه به تفکرات فلسفی مخاطب نزدیک و ملموس است. هرچند درجایی بایخو گفته است:«نویسنده در مقابل جهان بیکران ناشناختهها مانند هر هنرمند دیگری حق و وظیفهی سیر در"شهود شخصی" را دارد.» اما این شهود شخصی چنان درمیان آدمیان مشترک است که حس مخاطب با اثر بیگانه نیست. پنجرهی زیر زمین در این کار و پلکان در اثر قبلی نویسنده فقط بخشی از صحنه نیست بلکه یکی از شخصیتهای نمایش است که نبودشان مانع از پیشروی داستان می شود در واقع ماجرا در حول این دو شخصیت اصلی رقم میخورد و کنش و واکنش بقیه شخصیتها نسبت به پنجره و پلکان رخ می دهد، و اینها تنها شخصیتهای سفید نمایش درمیان انبوهی از شخصیت های خاکستری اند.
La manera en que utiliza los recursos temporales es paradigmática y sobrepasa los limites habituales de lo que entendemos por tiempo literario. Presenta dos secuencias temporales bien distintas consiguiendo que el espectador se desdoble. Más en: http://www.libros-prohibidos.com/tiem...
ESPAÑOL: Esta es la segunda vez que he visto esta obra, en el archivo de Estudio-1 en YouTube. Previamente la había leído y la había visto en el teatro.
Igual que Arthur C. Clarke en "2001" sustituye al Dios Salvador por un sucedáneo en forma de extraterrestres avanzadísimos que vienen a salvarnos, en esta obra Buero Vallejo sustituye a Dios Juzgador por unos humanos avanzadísimos del siglo XX que observan lo que nosotros hemos hecho, como en mi novela Un rostro en el tiempo.
Por otra parte, el argumento es atractivo y atrapa.
ENGLISH: This is the second time I've watched this play, in the RTVE archive on YouTube. I had previously read it and watched it in the theater.
Just as Arthur C. Clarke in "2001" replaced God Savior with a substitute in the form of highly advanced aliens who come to save us, in this play Buero Vallejo replaces God Judger with highly advanced 20th-century humans who observe what we have done, as in my novel A face in time: 1789-2089.
On the other hand, the plot is engaging and captivating.
"Durante siglos tuvimos que olvidar para que el pasado no nos paralizase; ahora debemos recordar incesantemente, para que el pasado no nos envenene"
El setting de esta obra es curioso y a la vez se siente necesario para ver a los protagonistas con otra luz que resulta necesaria a momentos. Pragmatismo vs idealismo se mezclan en una historia sobre familia y la dificultad de olvidar. Iba sin expectativas y me ha encantado.
"No se vive de la rectitud en nuestro tiempo. ¡Se vive del engaño, de la zancadilla, de la componenda...! Se vive pisoteando a los demás. ¿Qué hacer, entonces? O aceptas ese juego siniestro... y sales de este pozo..., o te quedas en el pozo."
la historia no está mal pero no entiendo lo que quiere transmitir la vd... ns a dnd quiere llegar con lo del experimento, ni que pinta beltrán!!! tal vez me falta información (o ingenio jejeje) creo k esta pensada para verla más que para leerla
Una obra conmovedora en su alegoría de la guerra y sus consecuencias y cautivadora en su estilo. Solo la parte del experimento futurista resulta innecesario respecto al objetivo principal y demasiado obvio en cuanto a los comentarios y subrayados de los dos personajes
Buero Vallejo es uno de los primeros experimentadores que convive con nuevas formas artísticas y de expresión como el teatro, el cine, la prensa y el pensamiento filosófico europeo que poco a poco va llegando a España con autores como Ortega y Gasset. Tragaluz no es, probablemente, la obra más conocida del autor, pero las aportaciones que la obra contiene son ingeniosas y experimentales.
Si alguien se pregunta por el significado de TEATRO EXPERIMENTAL debe leer ésta obra. Sin embargo, no solamente responde a ese adjetivo, sino también al de CLÁSICO, y por eso debe ser valorada dentro de la buena literatura española de posguerra.
Tragaluz reinterpreta a los viejos clásicos para hablar de una realidad incómoda. La censura, la opresión, la pérdida de identidad y el miedo a la luz; que a veces daña aún más que la oscuridad. Reinterpreta el mito de Edipo, pues los ciegos y los locos pueden llegar a ver mejor que los lúcidos. Reinterpreta el dilema del BARCO DE TESEO; ¿Si un antiguo barco es sustituido hasta tal punto de que no queda ningún vestigio del material original, sigue siendo el barco de Teseo?. Buero Vallejo nos habla de la pérdida de identidad causada por la sociedad, el miedo y la necesidad de supervivencia, por eso uno de sus protagonistas prefiere ser pobre en los distintos sentidos que la vida permite. La pobreza permite conservar nuestra singularidad en medio del bosque, que no deja de ver los árboles. Conservar nuestra singularidad nos permite vivir con "algo más" de rectitud y no plegarnos antes los caprichos de "la editorial". Tragaluz puede ser interpretada de muchas maneras y con muchas metáforas. Pero como bien dicen sus comentadores, el papel de la obra de arte es ser capaz de llegar al intérprete, que puede venir de diferentes momentos temporales y cronológicos.
La obra es CASI incomprensible cuando la lees. Es una de esas obras que nos recuerda a los lectores que el teatro está para ser interpretado y que en su lectura perdemos demasiada información. Quizá sea una de las condenas de la literatura. Condena, porque el lector no podrá disfrutarla a no ser que la vea representada. Y una segunda condena porque el teatro clásico cada vez tiene menos intérpretes y espectadores. Recomiendo ver la obra en internet o aprovechar alguna interpretación fortuita.
COMO BIEN DICEN SUS COMENTADORES DURANTE LA OBRA:
"Si no te sientes identificado, el experimento ha fracasado".
Le iba a dar 3 estrellas, pero no se merece la misma clasificación que el extranjero.
Esta bien, mi experiencia se vio un poco manchada porque lo leí en un contexto académico y la experiencia de leerlo en clase en voz alta con la profesora interrumpiendo constantemente no ayudo a disfrutarlo.
Aún así, es una interesantísima historia, a pesar de que no estoy de acuerdo con el mensaje final; al ser teatro siempre es mejor verlo representado, que lo hubiese disfrutado mucho más.
Me ha gustado mucho que haya usado elementos de la ciencia ficción para evitar la censura y poder contar una historia que tiene una ideología muy clara y que critica severamente las consecuencias de la guerra civil y a la gente que se enriqueció por ella. Tiene otras reflexiones igual de interesantes sobre otros temas sociales, que se reflejan en los protagonistas y las situaciones que viven durante esta obra, y también del esperpéntico mundo editorial. Los huevazos que tuvo Buero Vallejo, la verdad.
Primer libro que leo del autor y me ha sorprendido gratamente. Sin duda, recomendadísimo. Emotiva y desgarradora, es una obra de teatro maravillosa de principio a fin.