گفتم: «ای بابا، معلما که نباید زیاد جوش بزنن… یعنی هر وقت عصبانی بشن میتونن سر سه سوت سرِ محصلا یه بلاملایی بیارن دلشون خنک شه. بلانسبت شما باشه ما یه معلم جغرافی داشتیم از اون رذلای درجه یک بود. یه روز همچی به ما یه اردنگی زد که خدا شاهده تا دو روز نمیتونستیم درست بنشینیم. دِ آخه یکی نبود بگه بیشرف! واسه یه کتوشلوار بیقابلیت که چسبی شده، تو باید بزنی طفل معصوم مردم رو شلوپل بکنی؟ حالا شکر خدا یه پیکان داشت که مام بعدش سر تا تهشو خط انداختیم و بیحساب شدیم. ولی عرضم اینه که بالاخره معلمها راه خنکی دلشون همواره، اما مای بدبخت چی؟ الان من با این آشخور عوضی چیکار میتونم بکنم؟ میتونم بزنمش؟ مردودش کنم؟ والدینش رو بخوام؟ فوق فوقش زنگ بزنم پلیس و یه نخی بدم، مثلاً بگم رشوه میگیره یا سر پست سیگار میکشه که چار روز اضافه خدمت تو پاچهش کنن. ولی آخه اینم شد دقدلی؟ این واسه من پول جریمه میشه؟» یه خندهای کرد و گفت: «ما شالله، شمام کم هنرمند نیستی، جوون!»
من که تو تاکسی همیشه ساکتم و خدا خدا میکنم بقیه هم جیکشون درنیاد با خوندن این مجموعه داستان طنز بیشتر به این نتیجه رسیدم که واقعا مگه مجبوره آدم حرف بزنه..؟
In this revised version of the original "Taxi-driver", the reader ought to find a sort of diaries of a Taxi driver, grazing through the endless streets of a monster of city called Tehran, and it needs to be said, particularly for non-persian speaking audience, that Taxis in Iran are shared, just like a public transport vehicle. This might sound exotic, but more importantly, Taxis in Iran are one of the few places people from all walks of life mingle, and at times engage in a public discourse, for the suppressive laws of the Islamic republic separates men from women, and no "public square" exist, no bars, no cafes to talk to strangers. Taxis therefore, are perhaps the only place where you get firsthand accounts of "real" people take on life, politics, economics and pretty much anything else. The book is easy to read, very well versed, and wittingly selected for what being an Iranian means to a colorful array of people with vastly incongruent preconceptions and ideologies. The taxi driver, more than any other character, reflects the sum of all that is considered ignoblility, dishonesty, opportunism, and a deep seated mistrust of the other. some might call it dark humor, but I prefer brutal honesty. have a less than one hundred page fun with all so familiar yet long neglected rites of Taa'rof, gholov, and hazer javabi!
به شدت طرفدار محمود فرجامی هستم. هم زیرکی و تیزبینیاش را میپسندم، هم ذهن باز و روشنی که دارد، هم رویکردهای ریز سیاسیاش در متن ها، هم شوخی ها و طنزهای کلامی اش و هم شهر زادگاهش را!!! راننده تاکسی هم مثل قصه قسمت و حتی بیشتر از آن خوشخوان بود. شوخی های واقعا بامزه بودند و اثری از لودگی دیده نمی شد. مشخصا خنداندن تنها هدف این داستانها نبود و حتی می توان گفت هدف اول هم نبود بلکه صرفا به عنوان زمینه و فرمی در داستان ها جاری بود. فرجامی همان کاری را که به خوبی در مقدمه به آن اشاره کرده بود در کتابش پیاده کرد تا نشان بدهد که شدنیست.
مثل کتاب بیشعوری، با خوندن این کتاب هم حس میکردم که همه ی ما ته وجودمون یه جورایی مثل راننده تاکسی این داستانیم. زود قضاوت میکنیم، همیشه خودمون رو علامه دهر میدونیم، همه ی قومیت های دیگه رو مسخره میکنیم، پاش که بیفته شارلاتان میشیم و ... کلا بیشعوریم کلا محمود فرجامی تو کار کتابای این مدلیه، چه موقع ترجمه، چه موقع نوشتن کتاب
محمود فرجامی بدون شک طنزپرداز و نویسنده بسیار بااستعدادی است این را راننده تاکسی اش نشان میدهد. نثر پاکیزهای دارد، خوب قصه هایش را تعریف میکند، لحن را خوب میشناسد و با آدمهای جامعهاش آشناست. تنها مشکلم این است که داستانهایش یک لایه اند. معمولا قرار است نکتهای اخلاقی اجتماعی را گوشزد کنند و از همان چند سطر اول هم متوجه میشویم که قرار است پای کدام پند و نصیحت بنشینیم. اما بهرحال یکی بدوهای کلامی تیپها را انقدر خوب نوشته که باز هم با اینکه میدانیم قضیه از چه قرار است و قرار است کجا برویم از خواندنش لذت میبریم. در واقع بنظر میرسد بهترین قالب ارائه برای داستانک هایش ستون طنز روزنامه باشد، جایی که مخاطب انبوه است و حوصله هم برای پیج و تاب داستانی، کم. خواندن این مجموعه را توصیه میکنم
خیلی لذت بردم از شنیدن کتاب. شخصیتپردازی راننده تاکسی عالیه. در عین اغراق، خیلی واقعی و قابل قبول به نظر میرسه. داستانها خیلی اندازه و به جا هستن و تقریبا همهشون آدم رو به خنده میندازه. تو همین موضوعات ساده، سوژههای مناسبی انتخاب شده و خواننده مدام حس همزادپنداری با راننده یا یکی از شخصیتها رو تجربه میکنه. ضمنا گوینده (شهاب آگاهی) در نسخه صوتی لذت شنیدن داستانها رو اگر دوچندان کرده. دم نویسنده و گوینده خوبش گرم.
برای این روزها کتاب سبک و خوبی بود، گاهی خندهدار، گاهی شعاری. پرسشی که پیش میاد اینه که تاکسی توی کتاب سمنده ولی توی جلد کتاب پراید؟! ولی خب به هر حال تو تاکسی زیاد اتفاقای شبیه این داستانکها رو دیدیم... گرچه نه به این غلظت.
ایراد کار از طرح روی جلد شروع میشود، تصویر داشبورد پراید در حالی که تاکسی مورد نظر سمند هست. به هر حال همین بی دقتی انتظارت را کم میکند، اما کل مجموعه بی ادعا بود و ارزش خواندن داشت
Trying to listen to more Iranian contemporary fiction. This time, I didn’t want to listen to anything super serious and poetic, so this seemed like a good choice. It’s narrated from a taxi driver perspective and each chapter is a humorous story about interactions with the passengers.
The first chapter or two, I really got into it, I found that it was funny and likable. It is a comical take on social issues. However, these comical take on social issues started getting on my nerves. Mainly because of the character the writing was talking through. He was a simple minded, young driver, who would get simple economical concepts wrong, was rude, and very emotional. It started to feel snobbish to me, like I felt like the author does not respect his main character at all. There was a bit of typical Iranian intellectual pretention with the way it approached its character. It would have been more tolerable if it was written in second person, or if the character was a bit more complex.
Very quickly, the book became just quick jabs at society and the government one after another. Not that jabs are not needed, but similar talking points can be had if you want to in an actual Iranian taxi. Usually, I don’t engage people if they want to whine and complain, so why would a book of whining and complaining be better?
درسنامههای اخلاقی اگر در قالب لذتبخشِ طنز ارائه شوند - اخلاقی که اکثریت بر آن توافق نظر دارند - میتواند در ناخودآگاه جمعی ریشه بدواند و در جامعه منعکس شود.
من خیلی از خواندن این کتاب لذت بردم. داستانهای اجتماعی و واقعا ملموس از زندگی روزمره جامعه ایرانی. نویسنده با قلمی ساده انتقادات گزندهای به رفتارهای غیرخردمندانه همه ما وارد میکند.